در آينده
فلسطينيان همه چيز به آمريکا بستگی دارد
احمد زيدآبادی
بی بی سی
مقامهای فلسطينی نهم ژانويه سال ۲۰۰۵ ميلادی را برای
برگزاری انتخابات سراسری و برگزيدن جانشين ياسر عرفات رهبر فقيد دولت خودگردان
تعيين کردهاند و برای اين منظور به همراهی و همکاری آمريکا و اسرائيل چشم اميد
دارند.
آمريکا همصدا با دولت راستگرای آريل شارون، عرفات را به
عنوان مانعی در روند صلح خاورميانه میدانست و همواره تاکيد میکرد: "عرفات
بخشی از راه حل نيست، بلکه بخشی از مشکل است." اينک با مرگ عرفات، تصميمگيران
کاخ سفيد، شرايط را برای دخالت بيشتر آمريکا در بحران خاورميانه مساعد میبينند و
اميدوارند، رهبری آينده فلسطين از طريق مقابله با تحرکات ضد اسرائيلی، فضای
ازسرگيری گفتگو با اسرائيل را فراهم آورد.
فقدان عرفات: از دست رفتن يک
شانس بزرگ صلح؟
آيا رهبری آينده فلسطين، اراده و توانائی بيشتری از ياسر
عرفات برای دستيابی به توافق صلح با اسرائيل خواهد داشت؟ پاسخ تحليلگران سياسی به
اين پرسش يکسان نيست و ارزيابی آنها از شرايط جامعه فلسطينی پس از فوت عرفات کاملا
متضاد است.
براساس يک نگاه، ياسر عرفات به دليل سابقه بنيانگذاری
مقاومت فلسطين و شخصيت کاريزماتيک خود، تنها رهبر فلسطينی بود که میتوانست
نيروهای مخالف صلح را در بين فلسطينیها مهار و با اسرائيل پيمان صلح امضاء کند.
صاحبان اين تحليل حتی تمرکز همهجانبه قدرت (سياسی، اداری، امنيتی و اقتصادی) را
در دستان عرفات، يکی از علائم توانائی او برای پيشگيری از تجزيه و اضمحلال قدرت در
بين نهادهای رنگارنگ فلسطينی به شمار میآورند و براين باورند که در جامعه به شدت
متشتت فلسطينی، جز از راه تمرکز قدرت، امکان تصميمگيریهای تاريخی – صلح با
اسرائيل – وجود ندارد.
از نظر آنها، تجزيه قدرت پس از عرفات و نبود شخصيتی
کاريزماتيک در بين سران فلسطينی، ميدان مانور رهبری آينده فلسطين را در روياروئی
با اسرائيل، به شدت تنگ میکند. برآورد نهائی اين ديدگاه اين است که آمريکا و
اسرائيل با تضعيف و منزوی ساختن عرفات، شانس تاريخی دو ملت اسرائيل و فلسطين را
برای دستيابی به تفاهم و زندگی مسالمتآميز در کنار يکديگر از دست دادند و از اين
پس با شرايط بس بغرنجی دست به گريبانند.
مرگ عرفات: امکان پيدايش
رهبری مسئولانه تر؟
ديدگاه متضادی نيز در اين باره مطرح است. طبق اين ديدگاه،
عرفات هرگز نتوانست از قالب يک رهبر چريکی خارج و تبديل به سياستمداری متعارف شود.
او حتی پس از پيمان اسلو و تاسيس دولتی خودمختار در بخشی از سرزمينهای اشغالی
فلسطين، از ايجاد ساختارهای مورد نياز يک دولت مستقر باز ماند و بزگترين دغدغهاش،
تجهيز و آموزش نيروهای رزمنده در بين اقشار جوان وابسته به جنبش الفتح بود.
از نظر حاميان اين ديدگاه، عرفات همچنين در اقدامی مغاير با
مسئوليتهای ناشی از رهبری يک دولت مدرن و دمکراتيک، تمام وجوه اقتدار را در نزد
خود انباشت کرد تا امکان ظهور بديل و جانشين را برای خود از بين ببرد. ارزيابی
نهائی اين نگاه اين است که عرفات در چهار سال آخر عمر خود، به جای توجه به منافع
بلند مدت مردم فلسطين و پذيرش مسئولانه خطرات ناشی از مصالحه دائمی با اسرائيل، به
نوعی عوامگرائی جهان سومی رجعت کرد تا وجهه شخصیاش را حفظ کند و ارتقاء بخشد. از
همين رو، او به حمايت پيدا و پنهان از "انتفاضه مسلحانه" برخاست و
بهترين بهانه را در اختيار آريل شارون قرار داد تا تمامی دستاوردهای اسلو را در
مدت کوتاهی به باد دهد و فلسطينیها در بدترين شرايط تاريخ زندگی خود در طول نيم
قرن گذشته قرار گيرند. بنابراين مرگ او میتواند به ظهور يک تيم رهبری مسئولتر در
بين فلسطينیها منجر شود و روند صلح را از بنبست خارج کند.
تقسيم قدرت متمرکز و ابهامات
ناشی از آن
به نظر میرسد که دو ديدگاه متضاد فوق، هرکدام بخشی از
واقعيت جامعه امروز فلسطين را بازتاب میدهد و اين بدان معناست که پس از مرگ
عرفات، جامعه فلسطينی در شرايطی پارادوکسيکال به سر میبرد.
تقسيم و توزيع قدرت در جوامع، معمولا مفيدتر و کارآمدتراز
تمرکز قدرت است، اما در صورتی که بين نهادها و شخصيتهای صاحب قدرت، تقسيم کار
قانونی روشنی تعريف شده باشد. در غير اين صورت، توزيع قدرت به هرج و مرج و بیدولتی
میانجامد.
اقتدار متمرکز عرفات اينک پاره پاره شده و تعدادی از چهرههای
فلسطينی هرکدام بخشی از آن را به ارث برده اند. فاروق قدومی وزير خارجه ساف که از
مخالفان سرسخت پيمان اسلو و مدافع مبارزه مسلحانه با اسرائيل است، به رهبری جنبش
فتح برگزيده شده است. محمود عباس (ابو مازن) که منتقد صريح انتفاضه مسلحانه است،
رياست کميته اجرائی ساف را به دست آورده است. احمد قريع (ابو علاء) در مقام نخست
وزير، رياست شورای امنيت ملی و کنترل نيروهای امنيتی را به عهده گرفته است. روحی
فتوح رئيس شورای قانونگذاری فلسطين نيز تا زمان برگزاری انتخابات سراسری نهم
ژانويه به عنوان رئيس دولت خودگردان انجام وظيفه خواهد کرد.
بدين ترتيب، به جز قدومی که در خارج از سرزمينها به سر میبرد
و ميزان تاثيرگذاری وی بر اوضاع داخلی فلسطين مشخص نيست، سه تن ديگر از نسل
بوروکرات های تبعيدی فلسطيناند که نفوذی بر نسل پرشور و ستيزهجوی ساکن سرزمينها
ندارند و از همين رو در شرايط سخت و بحرانی قادر به کنترل اوضاع نيستند. افزون
براين، تداخل مسئوليت نهادهای موازی فلسطينی، حيطه اختيار و اقتدار هر يک از
رهبران تازه را در هالهای از ابهام فرو برده است.
چشم انداز آينده
امکان دارد انتخابات آينده، نظام قانونمند و با ثباتی از
سلسله مراتب اقتدار را در جامعه فلسطينی ايجاد و نهادينه کند، اما چنين دستاوردی
در گرو انضباط گروههای مبارز فلسطينی از يک سو و رفتار "مسئولانه"
اسرائيل از سوی ديگر است.
اگر گروههای مبارز فلسطينی در طول دو ماه آينده به عمليات
انتحاری عليه اهداف اسرائيلی دست بزنند و يا دولت راستگرای شارون سياست خشن خود را
در سرزمينها ادامه دهد، نه فقط از انتخابات آينده رهبری با گرايشات صلح طلبانه ظهور
نخواهد کرد، بلکه برگزاری اصل انتخابات نيز با مشکل روبرو خواهد شد.
اما اگر اسرائيل تا پيش از برگزاری انتخابات ارتش خود را از
مراکز جمعيتی در کرانه باختری و نوار غزه خارج کند، پستهای بازرسی در راههای
ارتباطی را برچيند، به سياست مجازات دسته جمعی فلسطينیها پايان دهد، مانع شرکت
اعراب بيتالمقدس شرقی در انتخابات فلسطين نشود و حتی حاضر به آزادی مروان برغوتی
از زندان شود تا وی امکان حضور در انتخابات را پيدا کند، در آن صورت از انتخابات
آينده رهبری مشروع و مقتدر و مسئول زاده خواهد شد.
اما همه اين اقدامات از سوی اسرائيل در صورتی قابل تصور است
که آمريکا فشار لازم را به دولت شارون وارد سازد؛ پس در واقع همه چيز به رفتار
آمريکا بستگی دارد!