پنجشنبه ۲۸ ۱۳۸۳ - ۱۸ نوامبر ۲۰۰۴

 

نگاهي به صورت بندي تضادهاي دروني حاکميت دردوره جديد ونقش رفسنجاني

 

تقي روزبه

 t.roozbeh@freenet.de

 

انتخابات مجلس هفتم که مبين پايان دوره موسوم به دوم خرداد و"بهار اصلاحات" بود،رقابت باندهاي دروني جناح حاکم را که دردورگذشته تحت الشعاع آرايش بين دوجناح قرارداشت، به روياروئي در صحنه سياست کشانده است.

 

نبرد پياده نظام ها

نامه پراکني دوتن از آقازاده ها علي مطهري و مهدي خزعلي را که هردومتعلق به طبقه سياسي و اقتصادي حاکم هستند، بايد واقعه اي مهم وبديع در علني کردن نبردي پنهان بشمار آورد که ازمدت ها پيش آغازشده است. مهم و بديع از اين جهت که پرتوي مي افکند به جدال ها وصف آرائي هاي تازه‌اي که مربوط است به دوره پس از انتخابات مجلس هفتم.شکاف هائي که تدريجا تکوين پيداکرده و اکنون درکشاکش فتح خاکريزسوم- قوه مجريه- زمينه بروز يافته است. موضوع جدال مربوط مي شود به رقابت و صف آر‌ائي  باندهاي درون جناح حاکم براي قبضه قوه مجريه  درشرايطي که دولت خاتمي ازهم اکنون وحتي قبل از فرارسيدن زمان تحويل قوه مجريه عملا فلج شده است. درواقع فلج کردن کامل دولت کنوني و تسخير سنگر به سنگرمواضع کليدي آن، بخشي از مبارزه براي قبضه کامل قدرت را تشکيل مي دهد که از مدت ها قبل آغاز شده است.

علي مطهري که از رانت سياسي فرزند يکي از بنيان گزاران جمهوري اسلامي واز پيوندهاي نزديک فاميلي و سياسي با حلقه کارگزاران بيت رهبري بهره منداست، به خود جرئت داده ودرنامه سرگشاده اي خطاب به رفسنجاني، ازوي تقاضا مي کند که از شرکت در انتخابات رياست جمهوري منصرف شود.او براي اين خواست خودازضرورت بسنده کردن روحانيون به امر نظارت وسپردن اموراجرائي به دست نسل دوم و مياني يعني به فوکلي هاي دست آموزو کارگزارسخن به ميان مي آورد. والبته درهمان حال فراموش نمي کند که به تردامني و بدنامي خاندان رفسنجاني در ثروت اندوزي نيز اشاره پرمعنائي بکند.البته رفسنجاني گرگ باران نديده اي نيست که با اين گونه تهديدها ميدان را خالي کند. اوحتي پيش ازآن که دامنه اين منازعات به صحنه علني سياست تراوش کند، با آشنائي به نقاط ضعف خود وخواندن دست رقبا، پبشاپيش به محو آثارمشهود جرم پرداخته واعلام کرده است که اگرکسي چيزي غيراز آن "قطعه زمين" ناقابلي را که متعلق به من است بيابد، بعنوان نازشصت همه آن ها را به او خواهدبخشيد!

دربرابرحرکت اين پياده نظام متعلق به جناح موسوم به اصول گرايان،حريفان نيز دست بکارشده وپياده نظامي از تباروي را روانه ميدان مي کنند: مهدي خزعلي. فردي ازجرگه آقازاده ها و فرزند ابوالقاسم خزعلي يکي ارعناصررکين کاست روحانيت. کسي که افتخار حافظ قرآن بودن را بدوش مي کشد و همواره يک لنگش به بارگاه امام زمان متصل‌است ودائم درخواب وبيداري پيغام‌رسان‌منويات‌‌‌ودستورالعمل‌هاي"آقا"به سردمداران نظام بوده و لنگ ديگرش درمناصب ونهادهاي حساسي چون شوراي نگهبان و مجلس خبرگان وجامعه روحانيت مبارز دررفت و آمد. آقازاده خزعلي، درنامه خود پاسخ تندي را حواله حريف مي کند. اما بجاي آن که شخص علي مطهري را مستقيما مورد خطاب قراردهد،ترجيح مي دهدکه به سراغ کساني برود که اين پياده نظام را بحرکت درآورده اند‌.نامه او خطاب به حدادعادل يعني يک کارگزار دبش و ازطراز کساني است که بيت رهبري درتدارک کاشتن مانندي چون او درمنصب رياست جمهوري است. وناگفته نماند که قوه تحت زعامت وي، پس ازانتخابات هفتم با بازيافتن جبروت ازدست رفته،مجددا "دررأس امور" قرارگرفته وهم اکنون نقش مهمي را در مسطح کردن جاده قدرت براي  دست يابي به يک قوه مجريه کارگزار و خدومي چون خود بعهده دارد.آخرين دست پخت آشپزباشي مجلس،تلاش براي تدوين(اصلاح) قانون انتخاباتي است که هدفش دورنگهداشتن "قانوني"حريفان از دست اندازي به قوه مجريه قبل از برخورد باتورشوراي نگهبان است.بهره گيري از"چماق قانون"،اکنون دامنگيرخودمحافظه کاران هم شده است.محتواي اصلي نامه خزعلي مقابله با تمهيد چماق قانون و حاوي سه  نکته مهم است: ازيکسو ترفند آبادگران و مجلس تحت قبضه اصول گرايان را درتعيين حد نصاب سني براي ممانعت از ورود رقبا به صحنه رقابت مورد افشاء قرار مي‌دهد و برآن است که مانع مطرح شدن وتصويب آن گردد.انعکاس گسترده اين ماجرا درمطبوعات و موضع گيري سرمقاله نويس رسالت عليه آن تحت عنوان"بازي باقانون"واظهارنظرهاي مشابه ديگري، نشان مي دهد که اين ضد حمله به موقع صورت گرفته است. علاوه براين، مهدي خزعلي درنامه خودبا اشاره به خطراتي که کشوررا تهديد مي کند،ازلزوم مشارکت حداکثري مردم واز قابليت‌هاي رفسنجاني براي عبوراز دوره خطرناک وبحراني که درپيش روي جمهوري اسلامي قرار دارد،سخن به ميان مي آورد.و بالأخره با انتقاد به رويکردي که ازسوي آبادگران با متوسل شدن به دستاويزهائي چون جوانگرائي و لزوم چرخش نخبگان درمديريت هائي اجرائي و بسنده کردن روحانيت به نظارت- يعني همان دستاويزهاي خررنگ کن و توجيه گرانه اي که اين روزها، براي قبضه کامل قدرت توسط باندي هاي لانه

کرده دربيت رهبري مورد استفاده قرار مي گيرد-ازحضور و مداخله مستقيم روحانيت و نقش آن به دفاع برمي خيزد.او درنامه دوم خويش عملکرد بازوي مطبوعاتي ستاد مستقردربيت رهبري را به منازعه طلبيده و با کنايه اي مبني براين که هرگز جام واجبي را سرنخواهدکشيد، شخص رهبري را مخاطب قرارمي دهد واز او مي خواهد که  "به تأسي از حضرت علي دستورفرمايندکه شمع بيت المال را خاموش کنند".

هم زمان با از پرده بيرون افتادن منازعات پشت صحنه،گرچه رفسنجاني ازباب تعارف ونيزفراهم ساختن فرصت گزکردن چند باره، مدعي مي شود که ترجيح وي کانديد شدن ديگران است،اما همزمان لازم مي بيند مرتبا تکرارکند که اگر چنين کساني يافت نشوند واگرنياز نظام ايجاب کند،اواز آمدن به روي صحنه اباء نخواهد کرد.والبته به موازات اين تعارفات،با تشکيل جبهه اي ازهواخواهان حضوراودرانتخابات معلوم مي‌شودکه اشاره ضمني او درمورد حضوراحتمالي و مشروطش،معنائي بيش ازيک تعارف صرف دارد:ازديربازاشتهاي رفسنجاني براي تصدي گري مجدد يک دوره کامل رياست جمهوري بر ناظرين امور پوشيده نبوده است. او همواره براين نظر بوده که 8 سال زمان براي تحقق رؤياهاي بزرگش در بناکردن "تمدن نوين اسلامي" فرصت کمي بوده است. استعاره هاي وي براي اعلام آمادگي، طبق روال معمول پيچيده وچند پهلو و درعين حال آميخته با اقدامات عملي است. در سخناني به دقت طراحي شده، که فقط ازاو برمي آيد، تمنا مي کند که رهبر به او درپذيرش اين مسؤليت خطير امر نفرمايند. معناي ضمني نهفته دراين جمله آنست که گويا عليرغم ميل شخصيش، رهبري و البته بسياري از بزرگان نظام تمايل به حضور مجدد وي درصحنه دارند. باين ترتيب مي توان گفت که هواداران و مهره هاي وابسته به او چه درقالب احزاب و شخصيت ها و چه درعرصه مطبوعاتي فعاليت هاي هدفمند و سازمان يافته اي را براي آماده ساختن فضا جهت حضور رسمي وي شروع کرده اند.

فاکتورهائي وجود دارند که به بحث حضور رفسنجاني، بدون آن که به خواهيم درمورد فرجام نهائي آن پيش گوئي کنيم، معنا مي دهند و دامنه مجادلات را ازبحث صرف حضور وي فراتر مي برند. بهمين دليل دامنه مجادله اکنون ازگفتگوي صرف حول کانديد شدن يا نشدن شخص رفسنجاني فراتر رفته و شامل  نوع و چگونگي سمت گيري نظام و وزن و جايگاه هرکدام از باندهاي قدرت در ساختارنظام، درفضاي پس از حذف اصلاح طلبان مي شود.هدف اصلي اين نوشته نيز بررسي برخي مؤلفه ها و روندهائي  است که به مجادله هاي اصلي و صف آرائي هاي درحال تکوين اين دوره معنا مي دهند.

بديهي است که دراصل اعمال بي چون و چراي ولايت مطلقه فقيه بين باندها و جناح هاي حاکم اختلافي وجود ندارد. براي مقابله با فشارهاي بين المللي ورويکرد منفي مردم به رژيم و دريک کلام مقابله با بحران موجوديت، ضرورت فشرده ساختن و يک پارچه کردن اراده حاکميت ازطريق تسخيرسنگرمجلس وقوه مجريه و تجديد سازماندهي قدرت درراستاي استقرار "حکومت اسلامي" بجاي "جمهوري اسلامي"، هدف بنيادي مرحله جديد است. ضرورت چنين سمت گيري مورد پذيرش همه باندها و گرايشات درون جبهه جناح حاکم است.اما بشرط آن که سهم هريک ازباندهاي دروني اين جناح درنظرگرفته شود. ولي درچگونگي پرکردن خلأ برآمده از حذف اصلاح طلبان وجايگاه هرکدام ازباندها درساختارجديد قدرت منازعات سختي وجود دارد.

  حرکت بسمت يک پارچه سازي فرصت مناسبي را براي عروج باندي ازدرون ساخت قدرت بوجود آورده است که يک پارچه گي را نه درائتلاف و تقسيم قدرت درميان باندها، بلکه درقبضه کامل همه قدرت بدست يک باند مي بيند. باندي که اگرچه از درجه انزوا و منفوريت بيشتري درنزدعموم مردم برخورداراست، اما بدليل حضورش درنهادهاي

نظامي وامنيتي ونفوذ درنهاد رهبري داراي بيشترين شانس صعود است. حسين شريعمتداري در يک مقاله راهبردي

خاطر نشان ساخته است که وقت آن رسيده است که براي اولين باردرطي ربع قرن اخير، قدرت بطور کامل بدست اصول گرايان بيفتد و آن ها براي يک دورهم شده مسؤليت هم زمان همه نهادهاي نظام را به عهده گيرند.شعاراو تسخير همه قدرت به دست اصول گراها است.

 انتخابات مجلس هفتم هم نشان داد ما شاهد قدرت گيري باندي از حاکميت درقالب ظهوراوليگارشي جديد و درهم تنيده اي از قلمروقدرت سياسي، نظامي و اقتصادي هستيم. يک تماميت گرائي درمعناي اخص، فشرده تر و فاشيستي تر از آن چه که تاکنون وجود داشته است.ازاين رو شاهد حضوريک اليگارشي برآمده از پيوند تنگاتنگ نهادهاي نظامي و شبه نظامي چون سپاه وبسيج با نهادها وصاحبان شرکت هاي عظيم اقتصادي، وپيوند اين هردو با نهادهاي سياسي وبطور اخص نهاد رهبري هستيم. وجود چنين باندي امروزه به مرحله اي ازتکوين و انسجام خود رسيده است که ديگر به تهديدها و اقدامات پشت پرده اکتفاء نمي کند. اشغال فرودگاه و به پروازدرآوردن تهديد آميز هواپيماهاي نظامي، ابطال قراردادهاي تجاري و اقتصادي دولت توسط مجلس و لابي هاي بيرون مجلس، بهم زدن رقابت ها و مناقصه هاي موجود و ديکته کردن  قراردادهاي مورد نظراين اوليگارشي بجاي آن ها، داشتن بنادراختصاصي و غير قابل کنترل

براي ورود و خروج کالاها،"دستبرد قانوني" يک ميليارددلاري اخير به صندوق ذخاير ارزي، داشتن حضور فعال در عرصه انتخابات مجلس وانجام مداخلات سياسي درحوزه هاي گوناگون و ده ها نمونه ديگر به روشني برتکوين، عروج، وچنگ ودندان نشان اين باند مخوف لانه کرده درساختار جمهوري اسلامي دلالت داشته واز تلاش بي وقفه آن براي تسخير کامل قدرت حکايت مي کند. بي ترديد مايه هاي تکوين چنين اوليگارشي از ديرباز وجود داشته است اما ميزان درهم تنيدگي اين سه عرصه دراندازه کنوني ازيکسووبحران موجوديت رژيم ازسوي ديگر بسترمناسبي را براي عروج اين باند بوجود آورده است. ضرورت يکدست سازي رژيم براي غلبه بربحران موجوديت وضرورت هاي ناشي از آن براي حفظ نظام،پوشش دهنده خوبي براي برآمد اين گونه باندها به شمار مي روند. سوداي دست يابي به اقتدار اتمي و ميليتاريزه شدن منطقه، بروزن و توانائي اين اوليگارشي بسي افزوده است. بي گمان عروج اين بخش از حاکميت به صحنه اصلي سياست که خود را تحت عنوان اصول گرا مي نامد،بسياري از معادلات وموازنه هاي دروني و تاکنوني باندهاي قدرت را بهم زده و داراي تبعات زيادي است. و قبل ازهرچيز به معناي آنست که تجديد سازماندهي قدرت بجاي آن که درخدمت منافع عمومي همه باندها و گرايشات و جناح هاي حاکميت باشد، درخدمت منافع اخص اقتصادي و سياسي و نظامي اين اوليگارشي هار و پرمدعا قرارگيرد.

 

پوست اندازي

در پوست اندازي جديد، جمهوري اسلامي مختصات کمابيش متمايزي ازآن چه تاکنون داشته است پيدامي کند: نقش ولي فقيه بيش از گذشته از رهبري جناح ها و باندها به رهبري يک باندمعين متمايل شده وبه نوعي سلطنت فقيه و استبداد فردي نزديک مي شود.روندي که ميدان تنفس مراجع تقليد و روحانيون را تنگ تر مي کند. ولايت مطلقه در بسترجديد براي اعمال مطلقيت خويش نيازمند ابزارهاي کارگزارمانند احزاب فرمايشي، مجلس کارگزار(ودر رأس آن ها افرادي مطيع همانند حداد عادل پدرزن فرزند خامنه اي) و رئيس جمهور کارگزار(ارقماش ولايتي و يا علي لاريجاني) وکارگزاران مطيع در حوزه هاي ديگر وبطور کلي بوجود آوردن سلسه مراتب کارگزار ولايت فقيه است.تجديد سازماندهي حکومت اسلامي برمدار "خودي ها" درمعناي تنگ و اخص ادبيات سياسي اصول گرايان، هدف اليگارشي فوق است. درحوزه اقتصادي خواهان نوعي سرمايه داري شبه دولتي و شبه خصوصي مي باشند که نه دولتي به معناي معمول آن است و نه خصوصي به معناي متعارفش. دراقتصاد فوق مرزکيفي بين خصوصي و عمومي وجود ندارد و وبا دوخته شدن کيسه پول اين هردوبه يکديگرو پيوند تنگاتنگ آن ها، عملا عرصه عمومي درخدمت عرصه "خصوصي" قرارگرفته و با سازمان دادن يک اقتصاد"خودي" بدترين و فاسد ترين حالت ممکن متحقق مي گردد. دريک کلام مي توان گفت که "خودي" کردن عرصه اقتصاد،سياست و فرهنگ هدف اصلي اين حضرات را تشکيل مي دهد. اليگارشي فوق درعرصه سياست داخلي طرفدار سرکوب و انسدادکامل حتي به درجاتي براي باندها و جناح هاي رقيب است. ازنظر اجتماعي مدافع جداسازي (آپارتايد جنسي) و مقابله با فساد ازطريق بکارگري تنبيه و خشونت و مقابله تمام عيار با شکل گيري و حضور جامعه مدني و مستقل از دولت است. آن ها وجوديک جامعه عرفي و مدني،پلوراليستي و مستقل از دولت را بزرگترين خطر متصور براي نظام مي دانند. درسياست خارجي مخالف وداشتن رابطه عادي با آمريکا بوده و خواهان اقتدار اتمي است.و اساسا جايگاه  کنوني و آينده خود را درگرو ميليتاريزه کردن هرچه بيشتر فضاي جامعه دانسته و البته همه اين ها را با چاشني  شعارهائي بشدت رياکارانه دردفاع از عدالت خواهي همراه مي گرداند که خوشبختانه حنايش هيچ  رنگي ندارد. باين ترتيب صعود باند تماميت خواه ترو فاشيستي ترجمهوري اسلامي، وتلاش آن براي چيرگي  وفرادستي برساير باندها و نيز مقابله با آن، محتواي منازعات ومجادلات کنوني را تشکيل مي دهد.

 

مواضع رفسنجاني

درمقابل آن نگاهي به مواضع رفسنجاني دريکسال اخير نشان مي دهد که او با برخي ازروندهاي فوق به مخالفت برخاسته است: درحوزه اقتدار ولي فقيه با طرح شوراي رهبري برآن است تا ميان اقتدار ولي فقيه وروحانيت بالانسي بوجود آورد. درحوزه اقتصادي خواهان ادامه و تکميل سياست تعديل اقتصادي است. درحوزه سياست خارجي او مدافع عادي سازي رابطه با دولت آمريکا و خارج کردن چاشني انفجاري بحران هسته اي و بطورکلي کنترل دامنه بحران است. ودرعرصه سياسي هم چون گذشته مخالف تؤسعه سياسي و آزادي  بوده و به نوعي  تسامح کنترل شده اجتماعي باوردارد.

او اخيرا درديداري با مجمع متخصصين، خطوط اصلي  سياست مورد نظر خود را که حاوي انتقاد ضمني به مواضع حريف است چنين بيان کرد: "ايجاد فضاي تعادل نسبي(در داخل) وتعامل جهاني به جاي دشمن تراشي... درصورت ادامه نزاع هاي داخلي نه تنها سرمايه هاوارد کشور نمي شود بلکه موجبات فرارسرمايه از کشور را فراهم مي سازد. چالش اصلي درداخل جامعه تعارض افراطي است که در ربع قرن انقلاب اسلامي سابقه نداشته است.ولازم

است که همه نيروهاي وابسته به انقلاب و کشور کوشش کنند تا فضاي تعارض جاي خود را به هماهنگي و تعاون نسبي بدهد. درغيراين صورت به استقبال خطرمي رويم. او تأکيد مي کند که بايد تصميم هاي اساسي و شجاعانه گرفته شود." اوالبته به اين که اين تصميم هاي "شجاعانه" چه هستند، اشاره اي نمي کند. ولي مي توان حدس زد که يکي ازآن ها،قيچي کردن بال افراطي هاست. بال افراطي هاي اصلاح طلب را جناح حاکم  قيچي کرده است. اما سؤال اين است که چه کسي مي خواهد و مي تواند بال افراطي هاي تماميت خواه را قيچي کند؟

 

پايگاه رفسنجاني در دوره جديد

قبل ازهرچيز بايد گفت که او پشتوانه اصلي خود را ازبخشي ازروحانيت مي گيرد. سپس احزاب و نيروهايي چون کارگزاران، حزب کاراسلامي، خانه کارگر،حزب اعتدال و توسعه و رفاه ملت، جمعيت جوانان انقلابي و مجمع متخصين و چندين تشکل مشابه ديگر… ازاوحمايت مي کنند. ديداراخير 50 نماينده مجلس  با او وحضور 80 نماينده مجلس در سميناري که درمشهد برگزار شد، گوشه هائي از پايگاه نفوذ وي درميان بالائي ها و تشکل هاي وابسته به حکومت را نشان مي دهد. علاوه برآن رفسنجاني درميان نيروهاي بينابيني اصلاح طلب نظير شمس الواعظين ومسعود بهنود و...و کساني که ازديرباز دروجود وي رهبري  مقتدروتؤسعه گرا را جستجو مي کرده اند، داراي نفوذهست. بيانيه اخير 11 اقتصاددان مدافع بازار آزاد وسياست تعديل اقتصادي مبني برابراز نگراني ازروندهاي موجود نيز به نوعي حمايت ازمواضع اقتصادي وي محسوب مي شود. علاوه براين،پس از انتخابات مجلس هفتم خبرهائي دال بر تماس وگفتگوي رهبران مجاهدين انقلاب اسلامي با رفسنجاني و حمايت ضمني  آن ها ازرفسنجاني و تشويق وي به کانديد شدن انتشاريافتند. او مطبوعات مدافع خود را نيزدارد و روزنامه شرق عملا جاي همشهري سابق را گرفته و به تريبون حامي وي تبديل شده است. علاوه براين ها، موضع گيري کساني چون غفوري فرد و باهنر ونيز امير محبي سردبير روزنامه رسالت نشان مي دهد که او داراي حامياني ازميان "اصول گرايان" نيز هست.

نگاهي به گذشته رفسنجاني نشان مي دهد که درسياست هاي ائتلافي وي داراي مواضعي بشدت ناپايدار و لغزان بوده و همواره متناسب با توازن نيروها وبه مقتضاي اوضاع و احوال رنگ عوض کرده و به اتئلاف هاي جديدي روي آورده است. اما درهمه حال درنزد او حفظ موجوديت نظام وتقويت دستگاه ولايت ازاولويت مطلق برخورداربوده است. چنان که دردوم خرداد 76 دربرابر محافظه کاران سنتي و تماميت خواهي  که برنامه هاي تعديل اقتصادي او را به چالش طلبيده بودند، به حمايت ضمني ازجناح اصلاح طلب روي آورد وحتي به افشاء برنامه آنان براي دستکاري آراء انتخابات رياست جمهوري پرداخت. ولي درعمل وقتي با باصطلاح زياده خواهي ها وزياده روي هاي اصلاح طلبان وخطر فروپاشي نظام روبرو شد، با انتقاد از آن ها وبا دفاع از ضرورت تصفيه صفوف اصلاح طلبان افراطي درائتلاف مجدد با جناح تماميت خواه قرارگرفت. و اکنون که با خالي شدن ميدان از اصلاح طلبان يک بار ديگر با خطرعروج تماميت خواهان مواجه شده است،آمادگي ضمني خويش را براي ورود مجدد به عرصه رياست جمهوري

ابراز داشته است.و با اين کارخود نه فقط صفوف درهم ريخته اصلاح طلبان را آشفته ترساخته است بلکه صفوف جناح

حاکم را نيز تادرجه اي دچار آشفتگي ساخته است.گرچه او آمدن خويش را به دامنه بحران و به شکل گيري نوعي اجماع عمومي موکول کرده است، اما بکاربردن همين استعاره ها نشان از جاه طلبي هاي وي داشته و حاکي ازقصد وي براي مداخله فعال در شکل گيري روند هاي جديد و درراستاي پرکردن خلأحذف اصلاح طلبان بسودمواضع خود است. اوالبته دراين ميان اميدواراست که حمايت ضمني و غيرضمني اصلاح طلبان را درپشت سر خود داشته باشد.

بي ترديد همانطورکه خامنه اي  و ناطق نوري به عنوان مشاو رهبر و مسئول کميته هم آهنگي اتئلاف نيروهاي خط امام ابراز داشته اند، نفي حاکميت دوگانه و عدم اجازه بازگشت مجدد به آن و قبضه کامل قدرت توسط اصول گرايان، خط راهنماي جناح تماميت گرا را تشکيل مي دهد. و باتوجه به تسلط آن ها براهرم هاي نظامي و تبليغي و نهادهائي چون بيت رهبري و مجلس و شوراي نگهبان بعيد است که بخواهند کوچکترين سستي در راه پيمائي براي فتح قدرت به خود راه دهند. بديهي است، درشرايطي که قراراست انتخابات به يک امرفرمايشي صرف تبديل شود ودرچهارچوب توازن قواي موجود در درون حاکميت، چربش نيروبه سود آنان است. اما درتحليل نهائي بايد گفت که فرجام روند فوق تابعي است از دامنه اعتراضات ساير باندهاي حاکميت بويژه دستگاه روحانيت به روند فوق ازيکسو و دامنه بحران هاي خارج از حاکميت ازسوي ديگر.

 

نتيجه گيري

الف-تشديد بحران موجوديت جمهوري اسلامي ضرورت يکدست شدن و فشرده ترساختن اراده سياسي ومتمرکزترکردن دستگاه سرکوب را هموار ساخته است.

ب-فشرده سازي فوق نه ازطريق جذب و همگرائي باندها، نيروها و جناح هاي دروني جمهوري اسلامي بلکه

ازطريق برآمد و سلطه يک باند داراي منافع مشخص سياسي،اقتصادي و نظامي با گرايشات تماميت خواهانه ترو فاشيستي تربرسلسه مراتب اهرم قدرت واداره نظام به شيوه برگماري کارگزاران مطيع وخودي ازسوي بيت رهبري(هم چون الگوي خلافت) صورت مي‌گيرد.

ج- وهمين مسأله موجب نگراني بخشي از روحانيت وطيف هاي گوناگوني از نيروهاي سياسي وفادار به حاکميت گرديده است که با عروج اوليگارشي فوق منافع سياسي و اقتصادي خود و آينده نظام را درخطر مي بيند. رفسنجاني بعنوان يکي از مهره هاي کليدي نظام و اززمره معدود کساني که داراي مصونيت آهنين است، به عنوان چتري براي گرد هم آئي اين نيروها عمل مي کند.

د-اشتباه است اگر فکر کنيم که هدف رفسنجاني فقط به آمدن شخص خودش به روي صحنه انتخابات خلاصه مي شود. او حتي اگر به هردليل و ازجمله به دليل چانه زني ها و بندو بست هاي پشت پرده که ازخصوصيات بارز وي بشمار مي رود، خود مستقيما وارد صحنه انتخابات نشود پياده نظام و لشکريانش را براي سهم خواهي در فضاي پس از خلغ يد کامل اصلاح طلبان وارد صحنه نبرد سياسي خواهد کرد.

ه-رفسنجاني گرچه روي حمايت اصلاح طلبان شکست خورده و ازقدرت رانده شده سرمايه گذاري کرده است، اما درميان مردم ازپايگاهي برخوردارنبوده وبه عنوان متحد پايدار و مورد اعتماد جناح حاکم مهره سوخته اي بيش نيست.او فقط بر آنست تا صفوف به هم ريخته اصلاح طلبان حامي نظام را بصورت سياهي لشکر درخدمت تأمين منافع باندي خويش بکارگرفته ونظام را ازگردنه هاي بحران عبوردهد.

                                                                         ******

دراحاديث مذهبي آمده است که درجهنم خدا، چنان ماران وحشتناکي وجود دارند که راه يافته گان به جنهم ازترس آن که مبادا طعمه آنان شوند، به مارغاشيه وافعي پناه مي برند. جمهوري اسلامي اگر وعده نسيه بهشت را به آخرت حواله مي دهد، اما درحال برپاکردن وعده نقد جهنم  برروي همين زمين است. واگرجنبش مردمي و نيروهاي دمکرات و رزمنده فرجه بقاء را به آن بدهند، به راستي جهنمي برپاخواهد کرد که درآن همه ترجيح خوهند داد که ازدست ماران هولناک، به مارغاشيه پناه برند. خدا چنين روزي را نصيبمان نکند!

                                                                                                   14.11.2004-24.08.83