پنجشنبه ۲۸ ۱۳۸۳ - ۱۸ نوامبر ۲۰۰۴

قرارداد پشت در هاي بسته

طرح بحث براي چهارمين جلسه گروه تدارک فوروم اجتماعي ايران در 4 دسامبر 2004 در فرانکفورت

 

ناهيد جعفرپور

 

 روند مذاکرات اتمي با تهران همچنان پشت درهاي بسته انجام مي پذيرد. آخرهفته گذشته اعلام گشت که مذاکرات ميان ايران و اتحاديه اروپا ( آلمان ، فرانسه و انگليس) در باره برنامه اتمي ايران به مرحله امضاي قرار داد رسيده است و بعد از امضاي کشور هاي عضو آمريکا بايد بر آن نظر دهد.

آژانس بين المللي IAEA از ايران خواسته بود که اين کشور تا جلسه آينده هيئت رئيسه آژانس در تاريخ 25 نوامبر تصميم توقف غني سازي اورانيوم را به اطلاع آژانس برساند.

البته در اين فاصله آژانس بطوري غير رسمي اين مهلت را تا نيمه نوامبر کوتاه نمود و اعلام نمود که اگر ايران تا اين تاريخ نظر مثبت خويش را به اطلاع آژانس نرساند، در اين صورت طبق تصميمات آژانس مسئله ايران به شوراي امنيت ارجاع خواهد گشت.

البته اين تهديد آژانس با يک مانع اساسي روبرو است زيرا که چين و روسيه با حق وتوي خويش ميتوانند جلوي سپردن مسئله ايران به شوراي امنيت را مسدود نمايند تا بدينوسيله جلوي اقدامات نظامي آمريکا را به بهانه عدم رعايت ايران از پيمان فوق بگيرند.

  کنسرن دولتي انرژي چيني Sinopec قرار دادي بزرگي را در باره انتقال گاز به اين کشور با تهران به امضا رسانده است. همچنين قرار داد ديگري ميان تهران و اين کنسرن در باره بازگشائي چاه هاي نفت ايران که بمدت در حدود 25 سال و حجم مالي حداقل يک ميليارد دلار ميباشد را بسته شده است. چين در حال حاضر 15% نفت مورد مصرفش را از ايران وارد مي نمايد.

دو مسئله قطعي است: اول اينکه هر قرار مداري با ايران در مرحله نخست به توافق آمريکا بستگي خواهد داشت و بدون اين توافق اين قرار ها منتفي ميباشند. زيرا که آمريکا اعلام نموده است که هيچ گونه وظيفه اي به اروپا براي پا در مياني نداده است تنها اين اخطار را نموده است که مذاکرات اروپا با ايران را تحمل مي نمايد ولي نتيجه اين قرار مدارها را بطور جدي مورد مطالعه قرار خواهد داد. دوم اينکه در خود ايران هم هنوز بر سر چگونگي حل مسئله اتمي ميان اعضاي مجلس اختلاف نظر شديد وجود دارد .

در واقع هم در اين قرار مدار هاي انجام پذيرفته ميان ايران و اروپا تنها موضوع بر سر گذر موقتي از مشکل مي باشد. به اين صورت که فعلا ايران از غني کردن اورانيوم منصرف گردد . موافقتي که حتما به امضاي واشنگتن نياز خواهد داشت. تمامي سياستمداران رژيم ايران اعتقاد دارند که ايران بايد حداکثر 6 ماه غني سازي اورانيوم را متوقف سازد. البته اين هم مسلم است که آمريکا به هيچ وجه با اين تصميم ايران موافقت نخواهد نمود. از ديد آمريکا قرار مدارهاي جاري بين اروپا و ايران تنها ميتواند اين خاصيت را داشته باشند که به جهانيان ثابت گردد که مذاکرات ديپلماسي غير ممکن است و بنا براين بايد حتما اقداماتي نظامي انجام پذيرد.

آنچه که در اين ميان کاملا آشکار است قدرت هاي امپرياليستي از همه سو براي نيل به اهداف دراز مدت و کوتاه مدت خويش از يک سو و کنترل هر چه بيشتر ذخاير جهان براي تحکيم استراتژي قدرتي از سوي ديگر در تلاش و تحرکند. ( آمريکا، اتحاديه اروپا ، روسيه و چين).

 پايگاه هاي اتمي ايران تنها محصول ساخته و پرداخته رژيم منحوس جمهوري اسلامي نبوده بلکه ساختمان اين پروژه توسط رژيم پهلوي با سرمايه ملت ايران و با اجازه دولت آمريکا و با کمک دولت هاي اروپائي و بخصوص نقش عامل راه اندازي آن يعني شرکت زيمنس آلمان براه افتاد. حال چرا درست امروز بعد از ربع قرن اين مسئله براي جمهوري اسلامي از يک سو و قدرت هاي جهاني سازي نوليبرالي از سوي ديگر از اين درجه اهميت برخوردار گشته است بحثي است که تنها با تجزيه و تحليل آگاهانه اپوزيسيون مخالف جمهوري اسلامي و جنبش بديل جهاني سازي نوليبرالي ايران و جهان مشخص خواهد گرديد.

منافع کوتاه مدت و دراز مدت اقتصادي و سياسي امپريالسم

قدرمسلم قدرت هاي جهاني سازي نئوليبرالي بخصوص دولت آمريکا بدنبال دستيابي بر ذخاير ثروت جديد و پايمال نمودن حق تعيين سرنوشت ملل هر روز استراتژي نويني را طرح ريزي مي نمايند. تسلط بر ذخاير نفت و تثبيت امپراطوري نفت در جهان بدنبال خود فجايعي را که شاهد آن مي باشيم به همراه داشته و دارد. امپرياليسم از هم اکنون با توجه به بررسي کارشناسان انرژي و با توجه به افزايش جمعيت جهان در دهه هاي آينده و با ملاحظه بر اين عامل مهم که نفت خاورميانه نهايتا تا سه دهه ديگر ( طبق گزارش آزانس بين المللي انرژي) توان استخراج خواهد داشت، بدنبال کسب هژموني جديد بر بديل جايگزين انرژي نفت و سياست جغرافيائي جديد دندان نشان ميدهند. هم اکنون درصد بسيار بالائي از چرخش صنعت اروپا و آمريکا و کشورهاي قدرتمند ديگر چون چين و روسيه بستگي به انرژي هسته اي داشته و خواهد داشت. هژموني بر ذخاير اورانيوم  و ساير فلزات ناياب جهان در جهت استفاده در فناوري هسته اي از امروز نقشي محوري پيدا نموده است. فراموش نکنيم که  امپرياليسم آمريکا در زمان حکومت دکتر مصدق هم موفق شد با کمک رژيم پهلوي امتياز  و انحصار نفت ايران  را در اختيار خود گرفته و  هنوز هم بعد از گذشت دهه ها  نفت خام را به قيمتي نازل از ايران خريداري و بنزين را به قيمتي کلان به خود ما تحويل مي دهند . در واقع دعوا بر سر اين است که در آينده چه کسي کنترل بر ذخاير سرشار اورانيوم و ديگر فلزات و مشتقات انرژي هسته اي را که در دل کوه هاي ايران بطور قابل ملاحظه اي نهفته است را در دست خواهد داشت. منافع اقتصادي دراز مدت امپرياليسم ها حکم مي نمايد که صاحب تام الاختيار اين منابع ثروت و انحصارگر استخراج اين ذخاير طبيعي همانا خود اين قدرت ها باشند. چرا که آنان در آينده خواهند توانست اورانيوم خام را به قيمتي نازل از کشوري چون ايران خريداري نموده و بعد از غني سازي با قيمت هائي افسانه اي به ساير کشورهاي جهان و منطقه و از جمله ايران به فروش برسانند. چرا که آنان خوب ميدانند با پيشرفت برق آساي علم و صنعت در جهان و با افزايش بيسابقه جمعيت بخصوص در جنوب جهان انرژي هاي ديگر جايگزين چون انرژي بادي و يا خورشيدي حتي کفاف برق مصرفي منازل اين کشورها را نخواهد داد . مضاف بر اين با پيشرفت هاي علم پزشکي وجود اورانيوم غني شده در آزمايشهاي پزشکي چون ساخت دستگاه هاي توموگرافي و عکس برداري و اشعه هاي ديگر ليزري براي عمليات جراحي و فناوري دانشگاهي و .......... که هم اکنون انحصارش در دست کنسرن هاي ساخت لوازم تکنيکي پزشکي غرب است و با قيمت هاي سرسام آورذ وارد کشورهاي جنوب مي گردداز اهميت ويژه بر خوردار مي گردد. بنابراين دسترسي و انحصار ذخاير اورانيوم و ساير مشتقات فلزي ناياب جهان براي قدرت هاي جهان اهميتي حياتي خواهد داشت. قدرت هاي امپرياليستي براي دستيابي به اين انحصارات حتي از وعده و وعيد هاي سازمان هاي ساخته و پرداخته دست خويش چون آژ انس انرژي اتمي و سازمان ملل متحد و ..... چشم پوشي نموده و با وجود اينکه کشورهاي عضو اين سازمانها به حق تعين سرنوشت ملل قسم خورده اند هرگونه حرکتي را چه در حال و چه در آينده در کشور هاي عضو تنها با اجازه خود قانوني مي دانند. از سوي ديگر آژانس انرژي اتمي مطرح مي سازد که ايران اورانيوم را بايد در اختيار آنان قرار دهد و آنان با اختيارات مخصوص خود آنراغني ساخته و زير نظر کارشناسان و مستشاران آمريکائي و اروپائي در مراکز انرژي هسته اي ايران اين پروژه بکار افتد و درست ماجرا از اين بعد قابل اهميت زياد است که براي آمريکا و اتحاديه اروپا و از آن سو چين و روسيه در کنترل قرار دادن اين گونه سازمانها و کنترل بر ذخاير جهان و خاورميانه و ذخاير فعلي چون نفت و ذخاير بعدي چون اورانيوم و تثبيت ده ها و ده ها سال هژموني در اين منطقه براي منفعت طلبي خويش با نام دمکراسي و آزادي و با نام دفاع از حقوق بشر و مبارزه بر عليه تروريسم  و ........عاملي حياتي است( بگذريم از اينکه ديگر بر هيچ کس پوشيده نيست که سرنخ گروه هاي تروريست و بنيادگراي منطقه چون جمهوري اسلامي، القاعده و حماس و بنيادگرايان پاکستان و ..... به آمريکا و بطور مشخص رئيس جمهور بوش وصل مي باشد) و دقيقا آنان براي رسيدن به مقاصد فوق در صدند بطور نظامي و يا غير نظامي به اشغال اين منطقه مبادرت ورزند. آمريکا و هم پيمانانش تنها در عرض دوسال ميليارد ها دلار سرمايه مردم آمريکا و جهان را بصورت سلاح هاي کلاسيک بر سر مردم بيچاره عراق سرازير نمودند. واشنگتن پست در 26 اکتبر امسال مي نويسد:" بوش در نظر دارد بعد از انتخابات از کنگره آمريکا در حدود 70 ميليارد دلار هزينه براي ادامه عمليات در عراق و افغانستان درخواست نمايد.  مجموعه هزينه تا کنوني در حدود 225 ميليارد دلار شده است. تنها هزينه جنگ در سال 2003  در حدود 4/62 ميليارد و سال جاري در حدود 65 ميليارد دلار شده است. همچنين ميلياردها دلار ديگر براي کمک هاي ديگر ارتش و تسليحات و تعليمات ارتشي و تغذيه سربازان و هزينه ارتش دست نشانده در هر دو کشور احتياج خواهد بود.  تنها در اين دوسال بيش از 100000 زن و کودک و خردسال در اثر بمباران هاي نيروي هاي اشغالگر در عراق به کشتن داده شده اند . امروز هم درست بعد از انتخابات آمريکا ارتش آمريکا به دستور بوش و پنتاگون چون حيواني درنده در حال نابودي و با خاک يکسان نمودن شهرهاي عراق مي باشند . آمريکا و هم پيمانانش قصد دارند اين آزادي را به کشورهاي ديگر خاور ميانه از طريق بمب هاي خود صادر نمايند. براي شناخت و تجزيه و تحليل وقايعي کنوني که در خاورميانه بر عليه عراق و ديگر کشور هاي اين منطقه در حال جريان است،  نبايد دانشمندسياستمدار و يا تاريخ شناس و يا متخصص انرژي هسته اي بود.

 

دلايل بروز اين فجايع نه با " سلاح هاي کشتار جمعي " رابطه اي دارد و نه با بر قراري دمکراسي در اين کشور ها و نه با مبارزه با تروريسم . تنها موضوع بر سر کنترل ذخاير نامحدود نفت و ساير منابع ثروت هاي طبيعي معدني و ذخاير انساني و ... در عراق و  ايران و کل خاورميانه و تامين هژموني بر ذخاير ثروت کنوني که عمدتا نفت است و همچنين بديل انرژي نفت در منطقه مي باشد. سازمان تجارت جهاني منتظر است تا سياست خصوصي سازي اش ( آب و برق و صنعت و بهداشت و آموزش و ......و از همه مهمتر ذخاير طبيعي و انساني سرشار اين کشورها ) از طريق بمب هاي ارتش اشغالگر و دخالت هاي غير نظامي ديگر اين قدرت هادر تمامي خاورميانه پياده گردد هم اکنون در عراق 400 شرکت بزرگ صنعتي که شاهرگ هاي اقتصادي اين کشور را کنترل مي نمايند در دست هاي بخش خصوصي خارجي قرار گرفته است. بخشي که از پشتيبانان مستقيم ورود اشغالگران بعراق بوده اند.

 

از سوي ديگر رژيم جنايتکار جمهوري اسلامي که از يک سو در عراق با پشتيباني حزب الله شيعه به آشوب مشغول است و از سوي ديگر نمايندگان وزارت خارجه اش هر از چند گاهي به دست بوسي سران ارتش اشغالگر عراق در بغداد ميروند هم براي اينکه بتواند دير گاهي ديگر به حکومت ننگين خود ادامه دهد و چندي ديگر ملت ايران را براي برپائي حکومت خويش گمراه نمايد به بازي دقلکارانه اي پرداخته است و با شعار دروغين ضد امپرياليستي و بر انگيختن احساسات مردم و زنده نمودن حس ناسيوناليستي آنان : از يکسو با مذاکرات خويش با اتحاديه اروپا و گرفتن وعده و وعيد هاي متفاوت و قرار مدارهاي پشت درهاي بسته و از سوي ديگر با لاس زدن با روسيه و چين در صدد است تا به مشکلات اقتصادي و سياسي خويش فائق آمده و با گرفتن امتياز از اروپائيان و سپردن ذخاير طبيعي و سرمايه مردم ايران و اجازه استخراج و چگونگي بهره وري از آن ذخاير بدست اين قدرت ها منافع خويش را تامين نمايد . به اين لحاظ در ابتدا با لاف زدن هاي تو خالي و با توسل به خيمه شب بازي و پز هاي ضد آمريکائي و..... تلاش براي گمراه کردن طرفدارانش در ايران و منطقه نموده و سپس پشت در هاي بسته به معامله و گرفتن امتيازات بنفع خويش مي پردازد. با مراجعه به روند مذاکرات تاکنوني به حقانيت اين ادعا پي خواهيم برد.

 

لذا ما با پيروي از منشور جهاني پورتو الگر و با پيروي از سياست هاي جنبش بديل جهاني سازي در جهان و با حرکت از مبارزات جنبش زيست محيطي و ..... و در نهايت براي دفاع از حق تعيين سرنوشت مردم ايران خواست هاي زير را خواهانيم:

 

1-  خلع سلاح جهاني (ازسلاح هاي هسته اي و اتمي گرفته تا سلاح هاي   کلاسيک چون سلاح هاي سنگين و سبک و شيميائي، ميکروبي و ..... ( تاکنون ميليون ها انسان در اثر استفاده همين سلاح هاي کلاسيک در جنگها کشته و معلول گشته اند. به اضافه اينکه منفجر نمودن چاه هاي نفت در دو جنگ آمريکا در عراق و جنگ هاي ديگر منطقه، محيط زيست در اين منطقه را به سر حد انفجار مسموم نموده است و آب خليج فارس را براي زندگي موجودات زنده دريائي غير قابل تحمل نموده است).

 

2- رژيم جمهوري اسلامي رژيمي جنايتکار و تروريستي است و از هر گونه مسئله اي براي ساخت و پاخت با قدرتهاي اروپائي و آمريکائي در جهت گذشتن از بحران هاي اقتصادي و سياسي و اجتماعي دامنگيرش و سرپوش نهادن بر جناياتش استفاده مي نمايد.

 

3-  سازمان انرژي اتمي سازماني طرفدار منافع قدرتهاي امپرياليستي بوده و هيچگاه منافع شهروندان جهان را در نظر نداشته و عضويت ايران در آن تنها به جمهوري اسلامي بر مي گردد و از آنجا که جمهوري اسلامي نماينده واقعي مردم ايران نيست لذا سازمان انرژي اتمي مردم ايران را نمايندگي ننموده و با برچيدن بساط جمهوري اسلامي توسط مردم ايران عضويت ايران در اين سازمان بايد لغو گردد.

 

4- غني سازي اورانيوم و عدم غني سازي آن و نحو استخراج آن و صدور و يا عدم صدور اين ذخيره گرانبهاي طبيعي  را تنها نمايندگان واقعي مردم ايران بعد از سرنگوني جمهوري اسلامي ايران تعيين مي نمايند و قدرت هاي امپرياليستي به هيچ وجه اجازه تعيين تکليف براي وظايف و منافع مردم کشور ما نخواهند داشت.

 

5- وظيفه سرنگوني رژيم جنايتکار جمهوري اسلامي به عهده مردم ايران است و همچنين وظيفه برقراري دمکراسي هم به عهده همين مردم خواهد بود و آمريکا و قدرت هاي ديگر جهاني سازي نوليبرالي حق دخالت در امور ايران را چه بشکل نظامي و چه بشکل غير نظامي نداشته و مردم ايران تجربيات کشورهاي آمريکاي لاتين و هائيتي و يوگسلاوي و افغانستان و عراق را هرگز فراموش ننموده و به قدرت طلبان جهاني سازي نوليبرالي اجازه دخالت در امور ايران را نخواهند داد. مردم ايران براي برچيدن بساط جمهوري اسلامي با تمامي اشکال به مبارزه پرداخته و خواهند پرداخت و در اين راه به پشتيباني جنبش عظيم و تعيين کننده بديل جهاني سازي نوليبرالي و جنبش هاي صلح و جنبش هاي زيست محيطي و فمنيستي و......... در جهان نياز مند است.