پنجشنبه ۲۸ ۱۳۸۳ - ۱۸ نوامبر ۲۰۰۴

سخنی با فعالين حزب دمكرات كردستان ايران!

مسير رهايی مردمان ما ، از سازمانيابی مبارزه با كليت نظام ميگذرد ،

دخيل بستن به بوش‏ ، راه به ناكجا آباد است !!

 

 

امير جواهری لنگرودی

 

 

   به فاصله يك روز دو ايميل خبری دريافت داشتم ، اولی از جانب سلطنت طلبان  كه با درشترين حروف  تسليت به رای دهندگان جان كری « در آمريكا را ياد آور شدند و دومی » پيام شاد باش‏ « دبير كل حزب دمكرات كردستان ايران آقای مصطفی هجری به » رئيس‏ جمهور گرامی بوش‏ « و ابراز خوشحالی نسبت به پيروزی بوش‏ در انتخابات اخير ايالات متحده آمريكا !

     همين جا ياد آور گردم : من نه به شخص‏ " جان گری " دلبستگی دارم و نه به " بوش‏ " . اساسا در سياست جهان گسترانه ايالات متحده آمريكا ، به انتخاب بد و بدتر در شرايط امروز و دكترين كشور گشايی آنان ، سخت بی باورم !

 

 

                                                    ************************ 

                                                                                                        

   در اين ميان نامه اولی سلطنت طلبان از پيروزی بوش‏ در مقابل رقيب و ابراز تاسف نسبت به رای دهندگان " جان كری" هيچ تعجبی برايم بدنبال نداشت . اما آنچه دبير كل حزب دمكرات كردستان مصطفی هجری براي پيروزی بوش‏  نوشت ، پرسش‏ های چندی برايم برانگيخت و تاثرم را از اين همه گسست از منافع محرومين كرد، بطرف سراشيبی حمايت و پشتيبانی از سركرده تروريسم دولتي  و به نابودی كشاننده  ملت های زير ستم در بخش‏ وسيعی از كره خاكی و جهان پيرامونی ، برانگيخت .

  تاريخ مبارزات ملل جهان و كارنامه سياه امپرياليسم آمريكا از جمله : كودتا در شيلی بر عليه آلنده و در ايران بر عليه دكتر مصدق ، همراهی با اسرائيل و سياستهای ضد انسانی شارون در مقابل ملت فلسطين ، حمايت از ژنرال مشرف در پاكستان و نظاميان تركيه ، بايكوت اقتصادی كوبا ، فشار بر دولت منتخب مردم ونزوئلا و تهاجم افسار گسيخته به افغانستان و عراق به بهانه مبارزه با " تروريسم اسلامی " ، تاراج ثروت و منابع ملل محروم در جای جای دنيا ، بروشني هر انسان آزاد انديشی را به تفکر وا ميدارد تا در باتلاق چنين موضعکيريهايي فرو نرود !

  پرسشم اينستكه : اين شادمانی آقای مصطفی هجری در ابراز "  خوشحالی مردم ايران علي العموم " و " مردم كرد بالاخص‏ " از بوش‏ آنهم برای " مردم جان به لب رسيده ايران «" چه جای خوش‏ خيالی و خوش‏ باوری را باقی می گذارد كه به اين همه توحش‏ و بربريت  بوش‏  و نئو محافظه كاران ايالات متحده اعتماد كنند و برايش‏ هورا كشند ؟

   نيك بر آنم كه مردمان جامعه ما تا به امروز به هيچ بخش‏ از اپوزيسيون ماموريت تشكر از كاخ سفيد ، اتحاديه اروپا و دول سرمايه داری دنيا را نداده اند . آقای دبير كل مصطفی هجری در پيامش‏ از بوش‏ تقاضا می نمايند كه " در دوره دوم رياست جمهوری" اش‏ ، برای تعيين سرنوشت مردم كشورمان از  " كمك جدی به مردم جان به لب رسيده ايران " برای

" سرنگونی رژيم تروريست و ضد آزادی و دمكراسی جمهوری اسلامی " و " سركار آوردن حكومتی دمكراتيك  به جای آن  " در يغ نکنند !!

   آيا ميتوان به بوش‏ پسر بعنوان ناجی در برابر مردم به جان آمده " افغانستان و عراق " نگاه كرد تا اين مهلكه را برای مردمان كشور مان نيز ، نظاره گر باشيم ؟!

  تا آنجا كه به حافظه تاريخی مردم كشورمان بر ميگردد و همگان آنرا به خاطر داريم ، چنين ماموريتی نه به حزب دمكرات كردستان و نه دبير كل آن نيز داده نشده است كه چنين سياستی را برای حيات تاريخ اين برهه از مبارزات مردمان جامعه ما رقم زنند ، مردم كردستان كه جای خود دارد! 

   صد البته اين حق حزب دمكرات كردستان ايران است كه به نام خود ،اطلاعيه دهد ، همچنان كه در سر آغاز تهاجم امپرياليستی بوش‏ و تونی بلر و متحدان ريز و درشت آنان به عراق ، حزب بيانيه ای در حمايت از ورود قواي  دول متجاوز منتشر كرد . امروز هم حزب دمكرات و  هر جريان كرد ديگری می تواند هر آنگونه كه در سياستش‏ می گنجد به مانند دهها گروه سلطنت طلب و گرايشات ليبرالی وضد آزاديخواهی مردم ايران عمل كند ولی همچنان كه پيشتر هم آوردم : نمی تواند به نام " ايرانيان به طور كلی " و " مردم كردستان به طور اخص‏ " ابراز خوشحالی از " پيروزی "  بوش‏ در انتخابات رياست جمهوری آمريكا برای بار دوم را با " پيام شادباش‏ "  و به نام مردمان ايران ديكته كند !

    مردمان ما با هوشياری و درايت تاريخی و با مقاومت و ايستادگی چندين ساله خود به درستی دريافته اند ، كه جمهوری اسلامی نه آنزمان كه ادعای مبارزه " ضد امپرياليستی "  اش‏ ، گوش‏ فلك را كر كرده بود و بخشی از "چپ و راست «"را با خود می كشيد و نه امروز كه با شكست اصلاحات و بن بست هر نوع طرح استحاله گرايانه‏ ، محافظه كاران در تلاشند تا به هر طريقی ، پشتيبانی و حمايت از جناح بنديهای سياستگزار آمريكايی و دولتهای اروپايی را برای دوام و بقای خود در دستور كارشان جای دهند و برای پيشبرد اين همراهی از يكديگر سبقت می گيرند ، آزاديخواهان ايرانی هيچ وقعی بر آنان نمی گذارند وجدی نمی انگارند شان  و منافع خود را با منافع اين چپاولگران غارت ملی در پيوند نمی بينند !

  مردم كشورمان ايران نيك دريافته اند : تنها با اتكاء به قدرت سازمانيابی جنبش‏ های مبارزارتی خود پويه خويش‏ و با قدرت يابی سازمان يافته توده ميليونی اعماق يعنی  جنبش‏ عظيم  زنان _ جوانان _ دانشجويان _ نيروی ميليونی دانش‏ آموزان و معلمان آزاديخواه و جنبش‏ های مطالباتی پرستاران ، كارمندان ، استادان ، روشنفكران آزاد انديش‏ و با اعتراضات گسترده تهيدستان ، زحمتكشان و كارگران و  نيروی ميليونی بيكاران _ بسيج ميليونی اقليهای ملی و زير ستم در راستاي تعيين سرنوشت خود دراتحادی داوطلبانه و برابر، شكل گيری اعتراضات متشكل اقليتهای مذهبی ، در پويه پايان بخشی به جدا سری و در اتحادی مداوم و به هم پيوسته در مقابل كل حاكميت ضد مردمي و ضد انسانی جهت خود رهانی كشور بر بستر يك مبارزه  استوار و مستمر ، می توانند بر پايه حفظ استقلال و تعيين سرنوشت خود بدون چشم داشت خدا ، شاه ، رئيس‏ جمهور مصلح و هر نوع برگزيدگان از ما بهتر به واژگونی اين نظام ضد تاريخی فائق آيند!

    گروهها ، سازمان ها ، احزابی كه ضرورت سازمانيابی چنين مبارزه شتابان و هر روزه پر رنج طبقاتی در سراسر جامعه 70 ميليونی ما را در نيابند ، هر روز از صف اين مبارزه جدا شده و به گونه ای در مقابل آنان تعريف می گردند!

 آقای مصطفی  هجری پرسيدنی است : شما كه در كنار ياران حزب دمكرات بعد از سالها تفنگ بدوشی و آواره گي ، در طلب وصول شعار : "دمكراسی برای ايران و خود مختاری برای كردستان " می جنگيديد ، می بايد تا به امروز ، نيك دريافته باشيد كه دمكراسی در هيچ كجای دنيا از طريق موشك های كروز حاصل نيامده و نخواهد آمد ، نه در افغانستان و نه در عراق ! دمكراسی تنها و تنها محصول بيداری ملت هاست و عامل افزايش‏ هر چه بيشتر اين بيداری ، مبارزه ، مقاومت و اقتدار مردم بجان آمده ای ايست كه می خواهند خود بر سرنوشت خويش‏ حاکم گردند.

    دمكراسی مدعايی بوش‏ و سرمايه داری هار و افسار گسيخته ، چيزی جز دروغ و فريب نيست زيرا در جايی كه قدرت اقتصادی نابرابر حكومت می كند ، حقوق سياسی برابر موجب برابری در قدرت سياسی نخواهد شد . از اينروست كه دخالت و تهاجم دول امپرياليستی برای مردم عراق هيچ دستآوردی جز كشتار ، خون ، فقر ، گرسنگی ، خانه خرابی ، بمب گزاری ، قتل عام كودكان و زنان و مردان بی دفاع ، زندان و مرگ و تجاوز به زندانيان كه افكار عمومی جهان ، تصاويرفضاحت بار شکنجه و آزار جنسي زندانيان توسط  نظاميان تحت فرمان بوش‏  را ديده اند  و همچنين ثمره اي جز به تاراج بردن ثروت ملی كشور عراق نداشته است . برای مردمان كرد عراق نيز اين تجاوز ، موجبات رهايي آنها را فراهم نخواهد کرد و سسب استقرار و تثبيت خود حکومتي واقعي آنها نخواهد شد .

    فعالين و كادرهای حزب دمكرات بايد نيك دريابند كه دخيل بستن به امامزاده ای چون بوش‏ _ برای دخالتگری يا تجاوز به ايران ره به جايي نخواهد برد . حزب جمهوريخواه بوش در صدر برنامه اش‏ از سويی موافقت با تداوم حکم اعدام ، ، مخالفت و محدودسازي حق  سقط جنين و جلوگيری از تحقق حق ازدواج همجنس‏ گرايان و در حقيقت وارد كردن معيارهای مذهبی و بنيادگرايي مسيحي  در قانون اساسی آمريكا نقش‏ بسته است تا ‏ خود را نماينده اخلاقيات جامعه معرفی كنند و از سويي ديگر در ادامه سياستهای جنگ افروزانه به بهانه مبارزه با " تروريسم " با ادعای تامين امنيت داخلی ايالات متحده آمريكا ،  وسعت بخشيدن به جاری نمودن قوانينی كه بعد از 11 سپتامبر برای محدوديت آزاديهای فردی و سياسی در داخل جامعه آمريكا اعمال كرده اند ، را  دنبال ميکنند، بطوريكه دست ارگانهای ا§منيتی را در كنترل شهروندان جامعه آمريكا باز گذاشته و ديگر بار در صدر برنامه های خود دارند . نو محافظه كاران جمهوری خواه و در راس‏ آنان بوش‏ در راستای افسار گسيختگی غلبه سرمايه و نئوليبراليسم هار و برای پركردن كسری بودجه ، با كاهش‏ مالياتی برای سرمايه داران بزرگ و انحصارات چند مليتی ، به حذف پشتوانه هايي چون تامين اجتماعی در عرصه های مختلف زندگی اقشار ميانی و  محرومان جامعه آمريكا مبادرت ورزيده اند . بوميان ، سياهان و کارگران مهاجر امريکاي لاتيني ، بيشترين قربانيان اين سيستم تبعيض آلود خواهند بود .

 بر اين مبنا اعمال جنگ افروزی و سياستهای توسعه طلبانه در جهت گسترش‏ امپراطوری جهان سرمايه در شرايط دكترين " نظم نوين جهانی " ‏ ، هر گونه تجاوز گری آمريكا به كشورمان، موجي از مصيبت ، کشتار و غارت به همراه خواهد آورد .

   بيشك دبير كل حزب دمكرات كردستان ايران بايد بدانند كه اين ها ارمغان دمكراسی نيست بلكه تالانگری و فرافكنی توحش‏ و بربريت در مقابل حق حاكميت مردم ايران است !  همانگونه كه در 28 مرداد 32 دستگيری ، شكنجه واعدام را بر كشورمان حاكم كردند تا برای غارتگری و چپاول بعدی ، بيش‏ از 60 هزار مستشار نظامی و غيره را از 1332 تا قبل از انقلاب بهمن 57 در مراكز نظامی ، اقتصادي ،امنيتی و اطلاعاتی بر سر كار بگمارند.

     امروز اگر بخشی از جوانان آسيب ديده و عاصی شده از دست حكومت گران دينی و عوامل اطلاعاتی و ماموران ريز و درشت آنان ، محروم از شادی و خسته از فشار زندگی برای هر پيروزی آمريكا هورا می كشند ، نبايد آنرا به حساب توده مردم 70 ميليونی ايران گذاشت و از حزبی با پيشينه تاريخی چون حزب دمكرات چنين انتظاری نمی رود كه همراه محافظه

كا ران كرد در عراق و ايران ،  به زير پای بوش‏ و تونی بلر- اين غارتگران نفت و دلار- فرش قرمز پهن نمايند! 

   مردم ايران در كنار همه مليتهای ساكن ايران در اتحادی داوطلبانه ، می بايد بر روی پايگان خود جا سفت كنند تا برای واژگونی اين نظام ضد تاريخی با نقشه مندی هر چه تمامتر ، بستيزند و هر تجاوز مداخله جويانه را در نطفه خفه سازند. ما و مردم كرد و ساير مليتهای ساكن ايران به چنين آرايشی نيازمنديم !!

  آقای مصطفی هجری دبير كل حزب دمكرات كردستان ايران ، در برابر پاسخگويی به ملت كرد در اين پيكار و در اين راه پر سنگلاخ ، می بايست راه خود را معلوم كنند و به سئوالات بيشمار پاسخ دهند . از جمله به اين پرسش ما که : آيا فکر نميکنند موضع ايشان در ابراز خوشحالي از پيروزي بوش جنايتکار و آروزي دخالت امريکا در امور ايران ، بطور آشکار با بند هشتم قرارداد اتحاد عمل سياسي و دمکراتيک سه جريان ( حزب دمکرات ، اتحاد فدائيان خلق و سازمان ما ) در تضاد است . در منشور" کميته اتحاد عمل براي دمکراسي در ايران "  قا طعانه  با هر " گونه مداخله خارجي " مخالفت شده است محتواي پيام اخير آقاي مصطفي هجري ، نقض آشکار اين پرنسيپ مترقي  قلمداد ميگردد .

  باری همانطوريكه در عنوان مقاله نوشتم : مسير رهايی مردمان ما از سازمانيابی مبارزه با كليت نظام ميگذرد ، دخيل بستن به بوش‏ ، ره به ناكجا آباد ميبرد !

 

                                                                              12 نوامبر 2004