فرهنگ گفتگو


آقای
دكتر مرتضی قاسمپور، مدرس رشته فلسفه در دانشگاه كلن، در گفتگويی با راديو دويچه وله نظرات خود را درباره ”جامعه بين
المللی فلسفهی ميانفرهنگی“ و درباره ”فرهنگ گفتگو“ بيان
كرده است كه بخش هايی از آن در اينجا آورده می شود. دكترقاسم پور در
زمينه های مختلف فلسفه، از جمله سنت فلسفه آلمانی، زيبايی شناسی، فلسفه عملی و
هرمنوتيك به پژوهش و تدريس اشتغال دارد و از بنيانگذاران و نظريه پردازان
جامعه فلسفه ميان فرهنگی در آلمان است.
گفتگو: شيرين جزايری (صدای
آلمان)
دكتر قاسم پور درپاسخ به سوال درباره
اين جامعه فلسفی و اهداف آن می گويد:
»جامعه فلسفه ميان فرهنگی در سال ۱۹۹۱ ميلادی پايه گذاری شده و هدف آن
پرداختن به معضلات مختلف فلسفی با توجه به
ديدگاه های فكری فرهنگی مقفاوت است. متفكرين متعددی از فرهنگ های مختلف در
اين جامعه حضور دارند كه از طريق تلاش های فلسفی و همفكری با يكديگر به تأمل
درباره مسائل فلسفی و بخصوص درباره سوالاتی كه امروزه انديشه فلسفی با آن ها مواجه
است، می پردازند. پيدا كردن شيوه های نگرشی متناسب با مقتضيات زندگی امروز از انگيزه
های مهم اين جريان فلسفی محسوب می شود.«
دويچه وله: جامعه فلسفه ميان فرهنگی
چه جايگاهی در جامعه آلمان دارد و نقش بين المللی آن چگونه است؟
مرتضی قاسم پور: اين جامعه در آلمان پايه گذاری
شده و مركز اصلی آن نيز در آلمان است ولی شاخه های ديگری نيز در كشورهای
ديگر دارد. متفكرين زيادی از اقصی نقاط جهان در اين جامعه حضور داشته و به
فعاليت علمی مشغولند. اين جامعه نه تنها در آلمان بلكه در سطح بين المللی طی سال ها
فعاليت فلسفی از جمله برگزاری كنگره های مهم بين المللی در كشورهای مختلف و
انتشارات گسترده خود به نهادی فرهنگی با اعتبار علمی تثبيت شده بدل گرديده است. اين امر را
می توان در استقبال فزاينده ای كه از طريق انديشمندان و محافل علمی به اين جامعه
صورت می گيرد، مشاهده كرد.
دويچه وله: علت اين استقبال را در چه
می بينيد؟
مرتضی قاسم پور: فكر می كنم يكی از دلايل مهم
اين استقبال را بايد در اجتناب ناپذيری چنين طرز تفكری در جهان كنونی ديد. فلسفه
ميان فرهمگی پاسخی ست فكری به ضرورت های زندگی امروز انسان ها در جهانی كه بيش
از هر دوره تاريخی ديگری از تفاوت ها و تعارضات ناشی از آن ها تشكيل شده. مداقه
مبنايی درباره شيوه های مناسب برای ارتباط صلح آميز و عاری از خشونت انسان ها و
جهان نگری های متفاوت، يكی از مهمترين اهداف تفكر ميان فرهنگی است. تفكری كه امروزه
به تعبيری تبديل به سرنوشت ما شده است. جهان نگری های اقليم گرايانه و فرهنگ
محورانه امروز كمتر از هر زمان ديگری می توانند نياز های مادی و معنوی جهان كنونی را
برآورد كنند.
دويچه وله: دكتر قاسم پور، شما در
سخنرانی تان در آخرين كنگره جامعه بين المللی فلسفه ميان فرهنگی كه
اخيرا در دانشگاه كلن برگزار شد و با استقبال زيادی مواجه گرديد از جمله به اين
نكته اشاره كرديد كه تفكر ميان فرهنگی، تفكری گفتگويی است. تفكر گفتگويی به چه معناست؟
مرتضی قاسم پور: همانطور كه قبلا اشاره شد
فلسفه ميان فرهنگی درباره توسعه يك انديشه متناسب با وضعيت تاريخی امروز زندگی
انسان ها كه خصلت مهم آن كثرت و ناهمگونی است، فكر می كند. در افق چنين تعمقی،
تئوری گفتگو از اين ديدگاه فلسفی، دارای اهميتی پايه ای است. منظور از گفتگو تنها معنی
متداول اين كلمه بعنوان يك رفتار موضعی و محدود به ارتباطات زبانی بيانی نيست،
بلكه امری فوق العاده پايه ای تر و فراگيرتر مورد نظر است. به همين دليل رساتر خواهد
بود كه به جای گفتگو از فرهنگ گفتگويی صحبت كرد. چرا كه فرهنگ گفتگويی تنها مربوط به
عرصه تبادلات زبانی نمی شود بلكه مجموعه عرصه های فعاليتی انسان را دربر می گيرد.
گفتگو به اين معنا يك شيوه خاص بودن انسان در جهان است، يك طرز نگرش ممتاز و منحصر
بفرد انسان به جهان كه از ويژگی های معينی برخوردار است.
بعنوان مثال در يك شيوه نگرش گفتگويی ”ديگری“
و دگربودگی ديگری به شيوه ای متفاوت از يك نگرش غير گفتگويی، استنباط می شود. برخلاف يك
ديدگاه غير گفتگويی كه ارتباطی نامتقارن و هرم وار ميان ”خود“ و ”ديگری“ ايجاد می
كند كه از كيفيتی تسلط زا و خشونت آميز برخوردار است، فرهنگ گفتگويی نگرشی است كه
ارتباط تك گونه و عمودی ميان انسان و جهان طبيعی و اجتماعی او را از ميان برداشته و
پيوندی متقارن را جايگزين آن می كند.
”ديگری“
در چنين ديدگاهی، اعتباری تقليل ناپذير دارد كه مشروعيت آن از معيارهای
خود
ويژه آن استنتاج می شود. از يك نظر گاه شناخت شناسانه اين به آن معنی است كه
فرهنگ
گفتگويی نتيجه شناخت محدوديت اعتبار ديدگاه خود و بنا بر اين اجتناب از نهايی
كردن
آن است. فرزانگی انسان دوستانه يك فرهنگ گفتگويی ريشه در اين آگاهی نسبت به
كرانمندی
تعابير خود از جهان دارد كه مبنای نظری احترام به ديگری را بوجود می آورد. چرا كه احترام به ديگری در
مفهوم فلسفی خود چيز ديگری نيست غير از آگاهی از محدوديت اعتبار نظرگاه های خود كه باعث می شود
كه ديگری در دگربودگی و در اعتبار نسبی افق نگرشی اش جدی گرفته شده و به رسميت
شناخته شود.
بايد يادآوری كرد كه يك فرهنگ گفتگويی
كه در آن به رسميت شناختن ديگری در نتيجه وجود يك ارتباط متقارن و هم سنگ، امری
پايه ای است، بر لزوم وجود چنين تقارنی نه تنها در عرصه های تبادلات ذهنی معنوی،
بلكه در حوزه های روابط عينی و مادی انسان ها تأكيد می كند.
فرهنگ گفتگو به همين دليل همواره يك
فرهنگ عدالتخواهانه است كه ضرورت وجود روابط متقارن و عادلانه اقتصادی، اجتماعی و
سياسی را به عنوان بعد جدايی ناپذير خود مد نظر قرار می دهد.
گفتگو به اين معنای خاص بنابراين نه
يك فرايند صرفا زبانی بيانی است و نه يك متد تاكتيكی برای دست يابی يه يك هدف
از پيش تعيين شده، بلكه همانطور كه اشاره شد يك شيوه بودن انسان در جهان است كه
مجموعه ارتباطات انسان را با جهان در بر گرفته و از كيفيتی ممتاز برخوردار می كند. صلح
دوستی، عدالتخواهی، انسان دوستی و جهان گرايی ابعاد تفكيك ناپذير چنين فرهنگی هستند.
يكی از تكاليف مهم فلسفی استوار كردن
اين فرهنگ گفتگويی بر پايه های نظری و توجيح شناخت شناسانه و حقيقت شناسانه
آن با تكيه به سنت های فكری فرهنگی اروپايی و غير اروپايی است.
دويچه وله: امروز ما اغلب شاهد وجود
عدم تقارن در ارتباطات اجتماعی و فرهنگی هستيم. آيا اين امكان
وجود دارد كه بتوان فرهنگ گفتگويی را جايگزين فرهنگ خشونت آميز فعلی كرد؟
مرتضی قاسم پور: خشونت بطور كلی چه در اشكال
فردی و چه در مقياس اجتماعی، نهايتا نتيجه فقدان يك فرهنگ گفتگويی است. بنابراين
به نظر می رسد كه برای خشونت زدايی راه ديگری غير از توسعه يك فرهنگ گفتگويی
وجود نداشته باشد. اين نه فقط به معنای كوشش های فردی ذهنی برای دفع نظری ايده های
غير گفتگويی، بلكه به معنای تلاش برای تصحيح ساختارهايی است كه منجر به
توليد فقرو بی عدالتی اجتماعی شده و انسان ها را بطور عينی در وضعيتی نا برابر
قرار می دهند و امكان يك ارتباط گفتگويی و احترام آميز را از آن ها سلب می كنند.
فرهنگ
گفتگويی به اين تعبير تكليفی است كه تحقق آن مشروط به وجود عوامل متعددی
است كه
عرصه های سياسی، اجتماعی، اقتصادی و غيره را نيز در برمی گيرند. فلسفه نيز
می
تواند به شيوه خود برای توسعه چنين فرهنگی كه وجود آن امروزه به امری حياتی در
مقياس
جهانی بدل شده است تلاش كند