
کانون نويسندگان ايران زنده است
و نظارت و سانسور دولت بي ثمر
گفت
و گوي عرفان قانعي فرد با علي اشرف درويشيان
--------------------------------------------
علي
اشرف درويشيان ، عضو کانون نويسندگان ايران ،که بنا به دعوت " کانون مبارزه
براي دمکراسي در ايران " و حمايت " انجمن قلم سيدني ، کانون نويسندگان
استراليا ، فدراسيون خبرنگاران بين المللي سيدني " براي انجام سخنراني به
استراليا آمده است ، در شامگاه 12 نوامبر با وي گفت و گويي کردم ، که مشروح آن در
اينجا مي آيد.
----------------------------------------------
1.موضع کانون در برابر فشار هاي اخير حکومت ايران و امکان برگزاري
مجمع سالانه کانون نويسندگان
هر روز در خبر ها مي آيد
که " کانون نويسندگان ايران، تحت
نظارت ذره بيني حکو مت هستند و حتي برخى
از دستگيرشدگان فعلي از اعضاى «كانون
نويسندگان ايران» هستند! مرتبا در جريان
مراسم هاي مختلف روشنفکري «كانون نويسندگان ايران» توسط نيروهاي امنيتي کنترل مي شوند ، حتي گاهي علاوه برمنع سخن راني ، شرکت و حضور آنها هم ممنوع است
! و عملا مي بينيم که جز صدور بيانيه يا شرکت در مجلس ترحيم روشنفکران
، فعاليت علني ديگري ندارد ! فقط در جلسات
خصوصي و محفلي دور هم جمع مي شوند .بعضي از
نويسندگان عضو « كانون نويسندگان
ايران» هم ، همچنان زنداني هستند و به انتظار روز دادگاهي ، که بدانند اصلا جرم و خطاي آنها چيست ؟ و حتي
چند نفر از آنها ممنوع الورود به ايران يا
تحت تعقيب هستند. مانند دکتر کاظم
کردواني .
راستي در اين شرايط و
اوضاع و احوال، آيا موقعيت و هستي " کانون نويسندگان ايران " به خطر افتاده
است ؟ ، گاه " کانون نويسندگان ايران " را تنها يادگار و سمبل مقاومت در داخل ايران
مي شناسند ! اما چرا مقام هاي حکومت ، از تجمع آنها چنين واهمه دارد ؟ ، چون تنها سازماني که در داخل
مردم ايران هنوز از اعتبار و محبوبيت بر خوردار است ....هرچند هيچ تريبوني
رسمي براي بيان عقايد نظراتشان به عنوان " موتور حرکت جامعه
" ندارند، و هيچ امکانات يا حمايتي هم در اختيار آنها نيست ، و امروز اگر به ظاهر ، همه فضاي فعاليت را از
انها گرفته اند و هميشه با مخالفت و سانسور رو به رو شده اند ، اما انديشه
آزادي خواهي آنان روز به روز با استقبال و توسعه بيشتري مواجه مي شود و الان در
ايران اکثر نويسندگان . مترجمان و روزنامه نگاران و شعرا و داستان نويسان و
هنرمندان جزو طرفداران و هواخواهان انديشه ترويج يا فته کانون هستند ، انديشه اي
که شعارش دفاع از آزادي و دمکراسي است.
[ درويشيان : کانون نويسندگان
ايران در سالهاي اخير شديدا تحت فشار بوده و مجوز براي تشکيل مجمع عمومي سالانه خود به دست نياورده است. ما دردو سال
گذشته - آذر ماه سال 1381 و اسفند سال
1382 - نتوانستيم مجمع را تشکيل بدهيم و حدود سه سال است ، با وجود خستگي هيت دبيران
، عمل به وظايف ادامه دارد...البته در هر دو مورد درخواست برگزاري مجمع عمومي ،
دوستان بارها به وزارت اطلاعات و امنيت کشورفرا خوانده شدند که حق برگزاري اين
جلسه مجمع عمومي نيست...و امسال تصميم بر آن شد که ضمن ارسال نامه رسمي جهت اخذ
مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ايران ، عين رونوشت آن را در اختيار رسانه هاي
داخل و خارج از کشور قرار داديم ...... که پس از يک هفته مسئولان وزارت ارشاد مدعي
شدند که چنين نامه اي دريافت نکرده ايم....و ما در پاسخ فقط شماره ثبت شده دفتر
رسمي وزارتخانه را منتشر کرديم.....الان مشکل ما نداشتن مجوز قانوني است...در سال
گذشته هم خواستيم که مجمع را در خانه اي تشکيل بدهيم ، اما شب قبل از تشکيل مجمع
عمومي ، دوستان ما مجددا به وزارت اطلاعات
و امنيت کشورفرا خوانده شدند و با تهديد اظهار کردند که نبايد مراسم برگزار شود و
روز بعد هم آن خانه محاصره شد و کاري نتوانستيم بکنيم....]
در حالي که در اين باره "
كانون نويسندگان ايران، که 37 سال از فعاليت آن مي گذرد ، حکومت ايران به آن اجازه
نمي دهد مجمع عمومي خود را براي انتخاب هيات مديره جديد برگزار کنند. اين نهاد در
سه سال گذشته موفق به برگزاري مجمع عمومي خود نشده بود و اعضاي کانون با ارسال نامه اي به وزير فرهنگ و
ارشاد اسلامي، خواستار صدور مجوز براي برگزاري مجمع عمومي خود شدند براي انتخاب
هيات دبيران جديد و برگزاري مجمع عمومي سالانه خود، نامهاي را به وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامي نوشته و رونوشت آن را در اختيار برخي از خبرگزاريها و روزنامهها
قرار داده است. در اين نامه از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي خواسته شده است تا در
اجراي تكاليف ناشي از قوانين و مقررات داخلي و بينالمللي، براي صدور مجوز اقدامات
لازم به عمل آيد.همچنين يادآوري شده است كه جمع يادشده به دنبال مكاتبههاي قبلي
با وزارت ارشاد، تا به حال دو بار (آذرماه ١٣٨١ و اسفندماه ١٣٨٢) در اجراي
اساسنامه خود براي تشكيل مجمع عمومي اقدام كرده است؛ اما هربار بهعلت صادر نشدن
مجوز و ايجاد مانع، موفق به برگزاري آن نشده است.محمدعلي شعاعي ـ معاون امور
فرهنگي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي ـ در تماس خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران
(ايسنا) در تاريخ دهم آبانماه با ابراز بياطلاعي از اين نامه، هرگونه اظهار نظري
را موكول به كسب اطلاعات بيشتر كرد كه تا اين لحظه هم با وجود تماسهاي مكرر، هيچگونه توضيحي ارايه
نشده است."
سيدعلي صالحي ـ از اعضاي
فعال كانون نويسندگان ايران ـ در گفتوگويي با خبرنگار ايسنا متذكر شد: اين بار نه
به عنوان درخواست، بلكه جهت اطلاع به مردم و طي مسيري كه ما را از هر نوع مخفيكاري
تبرئه ميكند، نامهاي به وزارت ارشاد داده شد؛ به تاريخ و شماره بايگاني ٢٠٣٥٠ ؛
٠٦/٠٨/٨٣ كه تا امروز هيچ پاسخي نرسيده است....و همه قرائن و شواهد ميگويد بايد
ساده بود كه باور كرد ناگهان با رخسار خنداني روبهرو خواهيم شد. ....خودم به پاسخ
مثبت اميدي ندارم، اما به راه روشن قلم همواره و در هر شرايطي اميدوار بودهايم.
كانون نويسندگان ايران هم با نظر به مفاد اساسنامه و برداشت از روح اساسنامه و
قرائت قانوني از متن آن، «در شرايط اضطرار» خاموش و منفعل نخواهد ماند و در برابر
فشارها و تنگناها مقاومت خواهيم كرد.بزودي
سومين نامه كانون نويسندگان ايران منتشر مي شود ، که امروز مراحل فني خود
را طي ميكند و در صورت كسب مجوز، طي سه ماه آينده در قالب يك كتاب منتشر خواهد
شد." هرچند ايسنا گزارش داد که "
برخي نظرها فعاليت كانون يادشده را با توجه به ثبت نشدن آن بهعنوان يك
تشكل رسمي در مراجع ذيصلاح، غيرقانوني ميدانند " !
. سيمين بهبهاني، شاعر
برجسته وعضو هيات دبيران کانون، در مصاحبه با راديوفردا مي گويد ما سه سال است در
هيات دبيران باقي مانده ايم چون نتوانسته ايم مجوز براي تشکيل مجمع عمومي بدست بياوريم
و به همين دليل انتخاباتي نداشته ايم. وي مي افزايد ما هرسال براي وزارت ارشاد
نامه نوشتيم و مجوز خواستيم که مجمع عمومي را تشکيل داريم. وي مي گويد در ايران
تشکيل مجمع عمومي به گرفتن مجوز از ورارت ارشاد و نيروي انتظامي نياز دارد. وي مي
گويد هنوز به ما مجوز داده نشده است " و چند روز پيش هم فريبرز رئيس دانا به
خبرگزاري كار ايران( ايلنا) گفت که: " اگر اجازه به كانون نويسندگان ندهند،
مجمع عمومي به گونه اي ابتكاري تشكيل خواهد شد ،براي كانون راههاي ديگري وجود
دارد تا اعضا دبير هيات دبيران خود را انتخاب و معرفي كند. به گزارش خبرنگارادبي
خبرگزاري كار ايران ايلنا فريبرز رئيس دانا با بيان مطالب فوق به خبرنگار ادبي
ايلنا گفت:اگر امسال هم به كانون اين فرصت داده نشود تا مجمع عمومي برگزار كند
براي سومين سال پياپي است كه اين اتفاق ميافتدوي در ادامه تصريح كرد: در شرايط
فعلي موانع بسياري پيش روي كانون نويسندگان ايران گذاشتهاند و با اين كارها ميخواهند
ريشههاي آزادي، انديشه و بيان را درايران بخشكاند ولي هيچ كدام از اينها راهها
به جاي نمي برد.اين عضو كانون نويسندگان درپايان گفت: با اين كه 37 سال از عمر
كانون و تاسيس آن ميگذرد در طول اين سالها موانع بسياري سر راه كانون كه هدف
آن ايجاد آزادي انديشه و قلم و حمايت از حقوق نويسندگان است به وجود آمدهاست كه
اما ما هيچگاه از پاي نخواهم نشست. " ).
[ درويشيان : ما با
دوستانمان تصميم داريم که به هر صورت براي تشکيل مجمع عمومي سالانه خود در آذر ماه امسال اقدام کنيم ، ماه
آذر را به اين علت انتخاب کرده ايم ، زيرا سال روز قتل و عام دوستان ماست که در خيابان
ربوده و خفه شدند و ما هر سال به ياد آنها است که به طور سمبليک ماه آذر را براي
تشکيل مجمع عمومي انتخاب مي کنيم ، اما به
اين انديشه رسيديم که اگر جايي براي تشکيل مجمع عمومي نداشتيم ، عجالتا نمي توانيم
راه کار اصلي را اعلام کنيم...ولي مثلا يکي از راه هاي پيشنهادي از طريق اينترنت
است و ديگر راه ها ...اما فعلا نخواهم گفت که به چه طريقي عمل خواهيم کرد. ]
2.عدم آزادي بيان
در ايران و وجود سانسور
انگار تا زماني که در ايران
وضع بر اين منوال باشد ،
هيچ چاره اي جز انتشاراخبار در روزنامه ها
و يا رسانه هاي بين المللي در خارج از کشور نيست ، اگر در واقع حکومت ايران مي
خواهد به گونه اي همهفعالان فرهنگي را در
خانه هاي خود زنداني کند ، اما امروز در خارج از مرزها مي توان براي آزادي باين و
قلم آنها تلاش کرد.رسانه هاي گروهي يا رسانه اي اينترنتي که به طور مستقل و بدون
وابستگي اخبار و رويدادها ي داخل ايران منعکس مي کنند . و هر جند به تازگي نيز
عده اي تصميم به آلوده کردن فضاي امنيت و اعتماد در اين رسانها گرفته اند.
هرچند اين تهديدها يا نحوه رفتارهاي وزارت اطلاعات و امنيت زياد عجيب و غريب نيست و
از آغاز دوران سانسور در ايران ، بسياري
از روشنفکران داخل وطن در هر آن ، در
معرض اين بر خورد و روش تهديد آميز قرار
دارند و هيچوقت آرامشي را از سانسور و آنتن هاي امنيتي بدست نياورده اند.در ايران
عملا حکومت مي گويد ، فقط جرم افراد در بحث و تبادل نظر و روشنگري است و گرنه شب و روز هزاران نفر به جرم
هاي مختلف بزه کاري دستگير مي شوند و پس از مدتي آزادند....اما گاه از ديد گاه افراطي ها ، يک
روشنفکر به مراتب خطر ناک تر از يک جاني براي مردم است ،.....والبته عده اي از
روشنفکران بر اين اعتقادند که تنها به خاطر
هراس از افشاگر ي يا توصيف وضعيت داخل مملکت واطلاع رساني درباره اوضاع و احوال جامعه است که براي خفه کردن صداهاي جامعه گلوي
روشنفکران فعال را مي فشارند . و روشنفکران براي فعاليت آزادانه و بياني آزاد و
رها از هر نظارت و سانسور ، در مجموعه سخنراني هاي خارج از کشور با مردم جامعه
ارتباط مي گيرند و رو در رو نسبت به مسايل روشنفکري به تبادل نظر مي پردازند.
[ درويشيان : در ايران
من نمي توانم سخنان خودم را به گوش علاقمندانم برسانم ...جلساتي نيست که من با
خواننده هاي آثارم گفتگو کنم و سخن بگويم...به طور مطلق در کرمانشاه نمي توانم
داستان خواني يا سخنراني کنم...در شهرهاي کرد نشين به همين صورت ....بارها از
مسافرت من به شهرهاي کردنشين ايران و عراق جلوگيري و ممانعت شده....تنها جايي که
در طي اين سالها توانسته ام حرف بزنم و صحبت کنم و صدايم را به گوش مردمان و
همزبانانم برسانم ، همين سخنراني هاي خارج از کشور بوده که در طي اين دعوتها
توانسته ام نظرياتم را بيان کنم. ]
4. عکس العمل کانون نويسندگان در برابردستگيري هاي اخيرو اتهامات
انجنها و مراکز دولتي
علاوه بر اتهامات چند
ساله روزنامه هاي دولتي مانند کيهان و صدا
و سيماي مرکزي ، خبرگزاري دانشجويان ايران - (ايسنا)
- در گفتوگو با سرشار ، رييس انجمن قلم
ايران
، كه بهبهانهي روز قلم
انجام شد گفت: " تعداد كمي از اين
افراد، احتمالا
در
آن زمان محروميتهايي
كشيدهاند، اما اكثريتشان يك ساعت هم بازداشت نبودهاند. به علاوه اينكه خيليها
معترفند يك دوره زندان رفتن براي ايجاد وجهه روشنفكري براي افراد لازم بوده است و
آنان سعي ميكردند، ولو به عمد، براي پيشبرد اهداف شخصي خود به زندان بيفتند. زندگي
تك تك اين افراد را كم و بيش ميدانم، معدود بودهاند آنهايي كه به زندان بيفتند و شكنجه شوند.... فقط
چند تا چند ساعت بازداشت شد و با وجود تهديدهاي رواني، شكنجه نميشد. يكي از شاخصترين چهرههاي
اين طيف هم خودش ميگويد سر هيچ و پوچ بازداشت شده است......
و نهايتا هم توبهنامه مينويسد..... البته من نه زندان رفتن را امتيازي ميدانم؛ نه توبهنامه
نوشتن را تقبيح ميكنم.مسؤول صفحهي ادب و هنر روزنامه “جوان” و سردبير مجلههاي
”ادبيات داستاني” و ”سروش نوجوان” با بيان اينكه صرف مخالفت، هنري نيست، گفت: مخالفت اگر براي خدا
نباشد، هيچ ارزشي ندارد و.كانون نويسندگان ايران كاري را براي پيشبرد ادبيات انجام
نداده است . كل فعاليت كانون در رژيم شاه به دو سه سال هم نكشيد.... كانون خود
يك تشكل انفعالي بود و ابتكار عمل هم در دست رژيم پهلوي بود..... اين كنگرهي
فرمايشي از طرف رژيم برگزار ميشود. همين بيانيه منجر به نشستهاي بعدي و
تشكيل كانون نويسندگان ايران شد…... اعضاي اين كانون ديداري هم با هويدا ـ نخست وزير
وقت ـ داشتند كه اصليترين حرفها را در آن نشست، آل احمد زد. بعد از آن هيچ فعاليت
قابل ذكري از كانون ديده نشد؛ تا نيمههاي سال 56 كه اولين طلايههاي انقلاب آغاز
شد.... در اين سال كانون مجددا مجوز فعاليت گرفت؛ تا سال 58 كه عمدتا تمام طيفها مانند چريكهاي
فدايي، مجاهدين خلق،
تودهييها،
روشنفكران منفرد و غربگرا در آن حاضر بودند؛ بهجز مذهبيها. اما سال 58 در پي اينكه تودهايها
ميخواستند عهدهدار امور شوند، اختلافات علني شد....
تا سال 60 كانون نويسندگان تنها به صدور چند بيانيهي ضد انقلابي اكتفا كرد، .... اينها نه
در انقلاب شركت داشتند، نه در جنگهاي داخلي، نه در دفاع مقدس، و فقط به نفع تجزيهطلبها بيانيه صادر
ميكردند تا سال 60 كه كانون رسما منحل شد. اما به بهانهي زلزلهي رودبار و براي
جمعآوري كمك، اعضا دوباره جمع شدند و مجلاتي چون گردون، دنياي سخن و آدينه
به تبليغ اين جريان ميپرداختند..... مجددا نيز سال 78 با حمايتهاي همهجانبهي مهاجراني -
وزير وقت فرهنگ و ارشاد اسلامي - به صورت غير رسمي وارد عرصه شدند و كشته
شدن مشكوك دو عضو غيرمؤثر و ناشناسشان نيز وجه مظلوميتي براي آنها ايجاد كرد.سرشار در ادامه صحبتهايش دربارهي كانون نويسندگان
ايران گفت: مشكل اساسي اين نيست كه اينها مجوز رسمي ندارند، بلكه خودشان نميخواهند مجوز داشته باشند،
دليلش هم اين است كه تا سال 78 اصلاچيزي به نام اساسنامه نداشتند و حالا هم يكي
از مفاد اساسنامهشان آزادي بيحد و حصر در بيان و قلم است كه هيچ حكومتي اين
موضوع را تامين نميكند و خودشان هم اين را ميدانند و تعمدا ميخواهند هميشه در حوزهي
اپوزيسيون باقي بمانند.....
شخصا
از
زبان وزير ارشاد شنيدم كه كانون درخواست مجوزي نداده است و وزير سابق هم تمام تلاشش را كرد كه به
اينها مجوز بدهد، اما خودشان بدقلقي كردند، چراكه ميدانستند حياتشان وابسته به ژست اپوزيسيون است و
درغير اين صورت كمكهاي خارجي هم قطع خواهد شد. به علاوه، رفتار اينان با دوستان
خودشان نشان ميدهد كه ديكتاتورترين افراد هستند ـ كتاب اخير سپانلو هم اين را نشان ميدهد
ـ منتها قدرت در دستشان نيست. تا امروز هم يك گام كوچك براي اهالي قلم
برنداشتهاند؛ تا سطح ادبيات را ارتقا دهند يا به جهاني شدن ادبيات كمك كنند، بلكه
فقط بيانيه سياسي صادر كردهاند كه مطلقا عليه نظام بوده و بعضي كاملا به نفع آمريكا و رژيمهاي
غربي. يعني فقط
در
راستاي محكوم كردن نظام در زمينه حقوق بشر گام برداشتهاند.." .....
که علي اشرف درويشيان در
پاسخ به اين اتهامات اظهار مي دارد که :
[ درويشيان : کانون نويسندگان ايران در برابر جريانهاي روشنفکري ايران ، هيچگاه ساکت ننشسته و در مقابل همه دستگيري ها و زنداني
کردن ها و همه سانسور ها و سرکوب هاي بيان وقلم ، ايستاده و مقاومت کرده است و
اعتراض خود را با صدايي بلند اعلام کرده است ....هرچند امروز اعضاي کانون نويسندگان
ايران : مانند " دکتر ناصر زرافشان ، نصرت مهرگان ، شهرام رفيع زاده مي بينيد
که در زندان هستند....و علي رضا جباري هم به تازگي ها آزاد شده است .....و اين
روند سرکوب و تهديد و فشار همچنان مي بينيم که
ادامه دارد ...وبلاگ نويسان هم که تعداد آنهابه ده نفر رسيده است ...ما براي
همه اينها در موقع خود بيانيه داده ايم ...محسن حکيمي در انتظار دادگاه است و
عجالتا با وثيقه بسيار سنگيني ، تحت نظارت آزاد شده است ...و همه اينها مسايلي است
که هميشه به آن توجه کرده ايم ، اعتراض کرده ايم و باز هم اعتراضمان را به گوش
همگان خواهيم رساند ..زيرا کانون نويسندگان ايران همچنان زنده است و هيچگاه ساکت
نخواهد نشست....
اين
آقايان انجمن دولتي قلم ، هيچ ارتباطي با کانون نويسندگان ايران ندارند ، جز اينکه
گاه گاه در نشريات و تريبون هاي کاملا
دولتي به اعضاي کانون توهين کنند ...." به قصد تخيلي تخريب چهره اين نهاد
مردمي و محبوب ".... تا آن زماني که من عضو کانون بوده ام تا امروز من هيچ
عمل ضد اخلاقي در بين رفقاي خودم و اعضاي کانون نديده ام ....و اين آقاي انجمن قلم
هم تا به حال با وجود تاسيس چند نهاد و کانون و مرکزو جمعيت با استفاده از امکانات
دولتي ، در موازات با کانون و به قصد مقابله ، موفق نشده اند !...زيرا غافلند از اينکه
کانون نويسندگان ايران را نمي شود با هيچ نهاد و کانون و مرکزو انجمن خودساخته و
فرمايشي ديگري مقايسه کرد..هر کاري بکنند " کانون " نمي شوندو شکست
خواهند خورد...هرچند ما خوشحاليم اگر صدها مرکز و " ان.جي .او" هاي بسياري
در امور کتاب و ترويج فرهنگ تشکيل بشوند و در امر صنفي خود تلاش کنند...اما ادعاي
رقابت اين آقايان وابسته به دولت بي ثمر
است ، زيرا کانون نويسندگان ايران ضد سانسور است و براي آزادي بيان و انديشه و قلم
مبارزه مي کند و از اهداي جان و خون هم تا اين لحظه دريغ نکرده است...اين است
تفاوت کانون نويسندگان ايران با ساير کانون هاي فرمايشي ديگري در اين طرف و آن طرف
مي بينيم....و همه هم به نتيجه نخواهند رسيد...ما يک کانون صنفي فرهنگي هستيم ، نه سياسي....براي بهتر شدن مسايل نويسندگان
و آزادي انديشه و بيان تلاش کنيم و مساله اصلي ما هم مبارزه با سانسور است و هر
نهادي ديگري در کنار ما مي خواهد به اين شعار عمل کند ، ما از وجود آنها خرسند و
خوشحاليم ....درباره ابهام هاي ساختگي و تهمت هاي احساسي " به طرف دولتي گرويدن
" هم نگران نيستيم.....ما مستقليم و اگر استقلال را از کانون بگيرند ، هيچ چيزي
باقي نمي ماند...ادامه حيات ما در استقلال ماست....يکي از دوستان ما چند سال پيش
گفت که ما متهم به دوستي با دولت هستيم ، و امروز مي خواهم در برابر آن هياهوي
احساسي وي بگويم : پس از سه سال چنين خفقان و سرکوب و عدم صدور مجوز و فراخواندن
به وزارت اطلاعات و زنداني کردن ها و انواع و اقسام فشار ها و ممانعت ها ، نزد
وجدان حرفه اي خود آسوده است ؟
اگر
ما وابسته ايم ، پس اين همه ممانعت و ايجاد مشکلات براي چيست ؟ اگر وابسته ايم چرا
مجوزي براي يک انتخابات بسيار ساده ، صادر
نمي شود ؟ ما براي اينکه يک جايي جمع شويم
، ببينيد دولت چه هراس و عکس العملي دارد ، فقط براي يک انتخابات بسيار ساده و ديگر
هيچ !...آيا اين عدم اسقلال است ؟....پس اين بهانه ها و تهمت ها در برابر اندکي
انديشه و تفکر رنگ مي بازد... ]
---------------------------------------------------------------------------------------
سخنراني
اول علي اشرف درويشيان ، با حضور اعضاي مراکز فرهنگي استراليا و جامعه ايرانيان ، در
روز يکشنبه در سيدني استراليا برگزار مي شود.
وبلاگ : www.hasbohal.blogspot.com