سه شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۲ - ۲۹ آوريل ۲۰۰۳
ترس ها و درس های جنگ عراق

ترس ها و درس های جنگ عراق

سهراب ستوده

هنوز دو هفته از پايان جنگ عراق نگذشته است که نگرانی های روز افزونی جايگزين خوشحالی های اوليه می شود. قدرت نمايی های شيعيان طرفدار جمهوری اسلامی و تحولات سياسی اخير نشان دهنده اين واقعيت است که امريکا هيچ طرح مشخصی برای اينده عراق ندارد و روند اوضاع بيشتر خودبخودی و متکی به قدرت نظامی است.

شواهد موجود نشان می دهد که خوشحالی طرفداران جنگ و ارزوی تاثير مثبت ان بر روند سياسی ايران بی مورد بوده است. کسانی که فکر می کردند که برنده خاموش جنگ اند، اکنون بايد حقيقت تلخ يکی دو هفته گذشته را بپذيرند که جمهوری اسلامی در اين رقابت از انها جلو افتاده است و امتياز های زيادی از جنگ گرفته است. طبل جنگ را سلطنت طلبان جنگ طلب و ژوناليست های سلطنت طلب زدند، سودش دارد جمهوری اسلامی می برد. اين نشان از کوته فکری، بی لياقتی و عدم اينده نگری اين طيف از اپوزيسيون ايرانی است.

جمهوری اسلامی اکنون بيست و چند سال است که کار تعليم و تربيت اپوزيسيون شيعه عراقی را به عهده گرفته است، از کيسه مردم برايشان رهبر و مجلس و سپاه درست کرده و اکنون از شرايط مفت بدست امده، نوبت را به خود انها داده است که بر اساس همان مدل قدرت گيری خودش، برای گرفتن قدرت در عراق خيز بر دارند. بر اساس اين مدل انها بايد دسته های سينه زنی و قمه زنی و سفره های سيد شهدا راه بياندازند، شب ها روی پشت بام ها «الله اکبر» فرياد بزنند، مشروب فروشی ها، سينما ها، کتاب فروشی ها را اتش بزنند، سازمان «فداييان اسلام» را برای ترور مخالفين درست کنند و از «فضای باز سياسی» که امريکائيان قولش را داده اند استفاده کنند و با کفن پوشيدن انقدر تظاهرات راه بيندازند تا «جمهوری اسلامی عراق» را در همسايگی ايران تشکيل دهند. اين برای اپوزيسيون و مردم ايران يک کابوس است، اما اين کابوس می تواند به واقعيت بپيوندد و يا شرايطی شبيه انچه در چند سال گذشنه در الجزيره شاهد ان بوديم بوجود ايد. بنظر می رسد که تاريخ دو بار تکرار ميشود يکبار در ايران و يک بار در عراق.

مديای غرب نيز با گزارش لحظه به لحظه، از حرکت دسته جمعی شيعه های عراق به طرف کربلا در تحقق چنين تراژدی کمک می کنند. انها اين حرکت را به نشانه ازادی مردم برای انجام مراسم مذهبی قلمداد می کنند و به خود و دولت مطبوعشان بخاطر ازادی خواهی مدال می دهند. اما انها خوب می دانند که ارتجاع اسلامی در ايران نيز با کمک خود انها و درست به همين شکل به قدرت رسيد. انها می دانند ميکرون را جلو دهان چه کسانی بايد گرفت و جلو چه کسانی نبايد گرفت. انها مشغول ساختن مترسک ديگری در منطقه هستند تا در شرايط ديگری ان را تيتر کنند.

در حالی که مردم ايران بيست پنج سال است تلاش می کنند از شر حکومت خدا راحت بشوند، چنين بنظر می رسد که امريکا با سياست جنگی خود، در حال تحميل يک حکومت اسلامی، قومی بر مردم عراق و منطقه است. شايد هم وقتی خدا به بوش ماموريت داد که مردم عراق را از شر صدام حسين نجات بدهد، از او هم خواست که حکومت بعدی حتما بايد مذهبی باشد و نه سکولار.

جمهوری اسلامی اکنون دوباره بفکر صدور ارتجاع اش افتاده است. بايد قبل از تحقق اين فاجعه، اين کابوس اسلامی، انرا سرنگون کرد. مردم ايران دلائل بيشتری برای سرنگونی جمهوری اسلامی دارند. اگر يک شهروند عراقی انگاه مغضوب صدام حسين و دستگاه مخوف اطلاعاتی او می شد که در کارهای سياسی دخالت می کرد، برای يک شهروند ايرانی کافی است که موزيک گوش کرده باشد و يا مشروب خورده باشد و يا روسری اش از حد مجاز غقب تر برده باشد. تنفر مردم عراق از صدام حسين به خاطر اين نبود که حکومتش اسلامی بود، به اين خاطر هم نبود که ارتباط پسر و دختر را منع کرده بود، رقص و شادی را جزء گناهان کبيره می دانست. به اين خاطر هم نبود که کميته و انصار حزب الله را به جان مردم انداخته بود و يا به اين خاطر هم نبود که اسايش فردی را نغض و در زندگی خصوصی مردم دخالت می کرد. حکومت صدام يک حکومت سکولار بود و با اين وجود يک حکومت يکتاتوری و پليسی بود، اما مذهبی نبود که امر به معروف و نهی از منکر جزء واجبات نظامش باشد. جمهوری اسلامی اما، اسلام و قوانين شرعی يايه های نظامش را تشکيل می دهد که اگر هم باش کاری نداشته باشی بات کار دارد.

از اينروست که سرنگونی جمهوری اسلامی بسيار مبرم تر است. سرنگونی جمهوری سلامی از نظر سياسی نيز يک شکست برای اسلام سياسی و جنبش های اسلامی در منطقه هم هست. اين مهم، تناسب قوا در منطقه را تغير می دهند و امريکا نمی تواند در کشور های تازه فتح کرده خود، دست به دامن مرتجعين محلی بشود و انها را بر زندگی مردم مسلط کند. او حداقل مجبور می شود برای پيش بردن منافع اش در عراق از ادم های سکولار و متمدن تری استفاده کند و به ايت الله ها و حجت السلام های کپک زده و رفوزه شده دستمال نبدد.

جمهوری اسلامی در اين بيست و پنج سال گذشته هميشه با مقاومت روبرو بوده و دائما در بحران بسر برده است. جامعه نيز بخاطر همين مبارزه، در بطن خود دارای يک تشکيلات مخفی هست. علاوه بر اين ايران تجربه يک انقلاب را دارد که در يک برايند سياسی ديگر بسيار اموزنده است. تجربه افغانستان و عراق نيز هم هست. اينها همه ويژه گی های جامعه است که می تواند خود را از شر جمهوری اسلامی نجات دهد. وقتی کارگر صنعت نفت اعتصاب کند، معلم ها اعتراض کنند، دانشجو ها و دانش اموزان، دانشگاها و مدارس را به تصرف خود در اورند و مردم همه شهر ها خيابان ها را اشعال کنند، کار رژيم ساخته است. در چنين شرايطی اگر خامنه ای و خاتمی و رفسنجانی خواستند فرار کنند، به امريکاييان در عراق و ترکيه و افغانستان می خواهيم که جلوشان را بگيرند. لطفا شر نرسانند، اين کار خير را می شود به انها سپرد .