سه شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۲ - ۲۹ آوريل ۲۰۰۳
روز جهاني کارگر گرامي باد

روز جهاني کارگر گرامي باد

 

مبارزات طبقه کارگر ايران و تفاوت ديروز و امروز

 

مجيد پهلوان

 

امسال نيز به پيشواز اول ماه مي روز جهاني کارگر ميرويم. در سالي که جهان به اندازه خودش تغيير کرده است. جهان کار را ميگويم. جهان رنج ها و حرمانهاي بيکران. جهان کار و جهان بي کاري. جهان يک دنيا آرزوي پاک. جهان سحر برخاستن ها، جهان "ناهار چه داريم، جز عزاي غذاي شب"! جهان دستمزدي، جهان کار.

***

اول ماه مي روز جهاني کارگر بر شما مبارک باد، بر شمايي که هنوز خاطراتي به ياد ماندني برگزاري اين روز را در ادوار مختلف به ياد داريد. برگزاريهاي مخفي و جلسات مخفي تر. جشنهاي عروسي ساختگي و تولدهاي پوششي. تا اختناق هست، اشکال متنوع مبارزه با آن نيز به دست ميآيد.

ما در اواخر دهه 70 ميلادي در شرايطي به پيشواز اين روز ميرفتيم که در کشورمان، ذخيره قابل ملاحظه اي از درآمد نفتي، هم در سطح دولتي و هم در سطح ملي موجود بود.

افزايش قيمت نفت در ابتداي دهه 70 ميلادي، کشورهاي عضو اوپک را در وضعيتي قرار داد که ديکتاتورها را وادار کرد تا دست به اجراي طرح ها و برنامه هاي عمراني ـ نمايشي زده و مقداري نقدينگي به طرف جامعه سرازير شود. به نحوي که بين سالهاي 51 تا 56 شمسي درآمد طبقه متوسط به نحو غيرقابل تصوري ارتقا يافت و به زعم آن طبقه کارگر با گسترش کمي و کيفي قابل ملاحظه اي وارد معادلات اجتماعي شد. سرازيري پول نفت به کشور تا آنجا که ميشد مورد استفاده حکومتيان و چپاولهاي معموله و خريدهاي شرم آور نظامي و لجستيکي، قرار گرفت، مابقي به جامعه سرازير شد، به نحوي که شاه در ديدارش با رئيس جمهوري فرانسه در پيست اسکي ميگويد که خودتان را آماده کنيد که ما خريدهاي فراواني خواهيم داشت. علم در خاطراتش ميگويد که رئيس جمهوري فرانسه در پاسخ ادعاي شاه دائر بر ده برابر شدن درآمد نفت ميگويد، پس در اين صورت اعليحضرت با دست خود انقلابي را دامن ميزنند!

***

در سالهاي 57ـ53 نه تنها طبقه سرمايه دار به اندوخته هاي نقدي سرسام آوري رسيده بود و از صدقه سر سياستهاي بي در و پيکر وارداتي و پروژه هاي بي آينده "سازندگي" و سرمايه گذاري هاي اعتباري در ناز و تنعم بادآورده اي به سر ميبرد، نه تنها هزاران خانواده منتسب به حکومتيان و وابسته دستگاه، زندگي در ناز و نعمتي تدارک ديده بودند که صد البته، درآمد نفت به جامعه نيز سرازير شده و در شهرهاي بزرگ تحت تاثير پروژه هاي ساختماني عمراني ابن الوقتي مسئله بيکاري به ضعيف ترين درجه خود رسيده، به طوري که با جلب خوش نشينان روستايي به شهرها، توليد جمعيت ميليوني حاشيه نشين شهرهاي بزرگ را به وجود آورد. حاشيه نشين ميليوني که بايد در فرداي خروش جامعه عمدتا به پشت جبهه مذهبيون تبديل شود.

***

اول ماه مي سال 1355 شمسي مقارن با اوج فرمانروايي تک نفره محمدرضا شاه پهلوي بود. جامعه بر اثر درآمدهاي نفتي در رفاهي نسبي به سر ميبرد. و هر چه سهم مردم از اين درآمدها به صورت کار در پروژه هاي دولتي و امکانات کارخانجات، شرکتها، بانکها و غيره توسعه مييافت، يک سرکوب سياسي همه جانبه در دستور روز قرار ميگرفت. حزب رستاخيز، تنها حزب شاه ساخته و بي آينده به چهار سالگي خودش ميرسيد. جامعه هر چه از نظر درآمد مادي رو به جلو ميرفت از لحاظ سياسي تاريک  تر، خشن تر و غيرقابل تحمل تر ميشد. در تير ماه همان سال، يورش سراسري ساواک به سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران باعث از بين رفتن کليه مسئولان و کادرهاي باقيمانده آن شد. پيروزي خونين ساواک در حالي برگزار ميشد که موج نارضايتي سياسي در جامعه از بطن آن و از اعماق زبانه ميکشيد. به واقع حمله سراسري رژيم شاهنشاهي به باقيمانده گروههاي مبارز را بايد آغاز پايان عمر خود رژيم ارزيابي نمود، چرا که در همان سال و با پيروزي دموکراتها در آمريکا بازي به گونه ديگري در ايران رقم خورد. شاه که همواره و چون سياستمداري کارکشته قادر بود خود و رژيم را در بحرانها هدايت و نجات دهد، اين بار و روي مسئله زندانها، حقوق بشر و مشارکت سياسي آچمز ميشد. کوششهاي دلالاني چون آقاي اردشير زاهدي و مطبوعاتي هاي حقوق بگير در آمريکا، کاري از پيش نبرد و ايران در حالي که از نظر درآمدها و سطح اندوختگي در شرايط خوبي به سر ميبرد، ولي اختناق ديرپا، کارنامه سرويس مخوف امنيتي و کشتار و بگير و ببندهاي مستمر کار دست رژيم داده و آن را وادار به  تمکين از رئوس ادعاهاي کاخ سفيد نمود.

با گشايش کوچکترين منفذ، مخالفان شاه بيشترين استفاده ها را جهت تماس و برقراري ارتباط با مردم بردند. گسترش "فضاي باز سياسي" زير پاي چفت و بستهاي لازمه رژيم ديکتاتوري و تک نفره را ميروفت. به همان اندازه که هم طبقه متوسط و هم بورژواها از تمکين مالي بهتري برخوردار بودند، طبقه کارگر نيز که از سر فراواني کار، سالهايي مرتب دستمزد دريافت کرده بود قادر بود تا هر از گاهي در تظاهرات، تحصن ها، تعطيلي هاي ارادي شرکت کند. اندوختگي مالي در سطح شهرهاي بزرگ امکان فراواني براي کارگران فراهم کرده بود تا هم از اندوخته خود در مواقع ضروري استفاده کند و هم حربه تعطيل کارخانه و محل کار را از کارفرما و در نهايت رژيم بگيرد. رژيم ترجيح ميداد تا کارگران سر کار خود باشند تا در تظاهرات. کارگران نيز با اين دانش و فرض محرز قضيه در تظاهرات شرکت ميکردند. دامنه اعتراضات گسترش يافته و به سال بعد يعني 1357 خورشيدي کشيده شد. در اين هنگامه هر دو طبقه کارگر و متوسط با توجه به اندوختگي و ساختار مملکت قادر بودند تا به نحو چشم گيري در نافرماني هاي مدني شرکت جسته و نه از بيکاري و قفر و نه از گرسنه ماندن خانواده در سطحي وسيع لطمه اي نخورند. گسترش و وسعت مبارزه با توجه به اين تامين اجتماعي قابل تبيين است.

***

اول ماه مي سال 1357 خورشيدي را در حالي برگزار کرديم که ناقوس پايان عمر رژيم به صدا درآمده بود. رشد جريان مبارزاتي در ايران عامل بين المللي را نيز به حرکت درآورد. هفت کشور صنعتي دنيا به رهبري آمريکا دور هم جمع شده و به "کارگشايي" پرداختند. نتيجه اينکه بايد در مقابل رشد جريان آزاديخواهي و جبهه مردم و کالبدشکافي مطالبات طبقه کارگر بديلي ارائه نمود. پرواضح که امپرياليستها که همواره "لولوي شوروي" را در تئاتر خود به صحنه ميبردند اين بار به نحو جدي با خطر آن مواجه شدند. خطري که نشان داد ابدا امکان نداشت و شوروي تماما پشت آلترناتيو غرب را ميگرفته، در اين حالت به سرعت و روي بي تجربگي جنبش مردم و سازمانهاي از هم پاشيده آنها، غرب و شرق، آخوندها را براي مقابله با سيل بنيان کن حرکت اعتراضي مردم و سرپوش رشد روند آزاديخواهي، برگزيدند. اين امکان از دهه ها در ايران وجود داشت و ولايت فقيه و جنبش مذهبي از زمانهاي دور در مخيله بخشي از مذهبيون به زندگي آميبي خود ادامه ميداد، ولي در آن شرايط بر اثر نبود هيچ گونه تشکيلات سياسي حاضر و آماده و چهارچوب سياسي قابل ارائه، آمريکا و متحدان جمعا تشکيلات مخوف ترين ارتجاع فکري ـ سياسي را برگزيدند و با اين گزينش پايه عملي تروريسم، بنيادگرايي و ايجاد روياي کمربند سبز CIA خواسته را بنيان گذاردند.

***

گسترش تظاهرات و شرکت ميليوني مردم از تمام اقشار طبقات متوسط و کارگر نشانه فراهم بودن کار روزانه براي آن ها، برخورداري از اندوخته هر چند اندک ولي کارآي مالي و عدم ترس از پاشيدن اساس خانواده و فقر و فاقه بود. اين شرايط ايده آلي براي گسترش نمايشات اعتراضي و رشد نارضايي هاي مدني و شرکت در تمام راه پيمايي هاي وقت گير، جنگ و گريز با نيروهاي ارتش مستقر در شهرها و تجربه اندوزي از طريق شرکت در گفت و گوها، بحث ها و به زعم آنها کلاسهاي درس خياباني بود. جامعه اي که از يک رفاه چند ساله سر برآورده بود، به علت سرکوب سياسي، اختناق و عدم حضور مصوبات حقوق بشر، تنعم نسبي مالي و کاري خود را پس ميزد و باعث و باني وضع اقتصادي خود را به مبارزه ميخواند.

***

طبقه کارگر دنباله رو طبقه متوسط شهرنشين و همچو او بدون تشکيلات باتجربه سازندگي و رويارويي با مسئله قدرت سياسي و در دست گرفتن اوضاع، به يک باره و با سرنگوني رژيم، خود را در مقابل غول ترسناکي مييافت که از دهان بدبويش نفير ميکشيد و از خاکستر ساليان به در ميآمد. کارگران که چشم به تشکلات انقلابي ـ سياسي طبقه متوسط و هم به نام او قرباني ميداد، در يک گستره دو ساله خود را به يکباره و با اتمام اندوخته مالي زمان شاه، بيکار، گرسنه و بي آينده ديد.

اول ماه مي سال هاي 58، 59، 60 و 61 شمسي را کارگران در برزخ مبارزه عليه رژيم و پس زدن روندي آدم فروش و بي حرمت درون خود طي نمودند. نحله اي ضد کارگري از خارج توسط کارگزاران سياست همسايه شمالي ايران کارگران را دعوت به سازش و پيوستن به صفوف حزب الله و به زعم آن به دار کشيدن جنبش کارگري و مطالبه آن مينمود.

طبقه کارگر ايران در شرايطي که سرکوب و کشتار آزاديخواهان در سراسر ارکان جامعه جاري بود و در حالي که رژيم بي محابا صد نفر صد نفر تيرباران ميکرد و اعلام هم ميکرد، در مخمصه اي سخت گرفتار آمد. روند نفاق افکندن در صفوف کارگران که توسط حزب توده و شاگردانش اعمال ميشد، همراه جو سرکوب خونيني که به وجود آورده بودند سبب شد تا کارگران که در شرايط فقر محض، بدون اندوخته مالي و اغلب گرسنه به سر برند، آنها سر خود گرفته و فشار از هم پاشيدگي ارکان خانواده، معاش و قوت لايموت را به سرفصل خواسته ها و توانستن هايشان بدل نمودند. حرکتهاي اعتراضي و مقطعي کارگران بين سالهاي 62 و 82 شمسي حاکي از فقر دامنه دار و فشار غيرقابل تحمل در زندگي شرايط طاقت افزاي کاري، بي حقوقي هاي چندين ماهه، تعطيلي کارخانه ها، اخراج هاي دسته جمعي و . . .  همه اين ها در يک جو سراسري سرکوب عريان از يک طرف و خودفروشي تام و تمام نمايندگان حکومت ساخته کارگري از طرف ديگر، فقر عمومي را همراه ابتلائات ملزم به آن براي طبقه کارگر ما به ارمغان آورده است.

 

در اين شرايط که ما به پيشواز جنبش اول ماه مه روز جهاني کارگر ميرويم طبقه کارگر ايران، همراه کليه زحمتکشان کشور در يک فقر همه جانبه دست و پا ميزند. ديگر نه ضمانت کاري دارد و نه اندوخته اندکي که بتواند در يک نارضايي مدني به طور وسيع و طولاني شرکت کند. امروزه کارگران ما، همراه قشر حقوق بگير جامعه در چنان فقر و تنگدستي به سر ميبرند که به هيچ عنوان طاقت حضور در يک جريان درازمدت نمايشات اعتراضي و از سرگيري اشکال تظاهرات سنتي را ندارند. امروزه شرايط مالي و کاري اکثريت جامعه ايران به نحوي است که بر خلاف سالهاي 56 و 57 شمسي باز ماندن کوچکترين منفذ تنفسي براي حضورشان در سطح سياسي جامعه همانا دورخيز کوتاه مدت و ضربتي آنان براي سرنگوني و درهم شکستن کل رژيم خواهد بود. نه اندوخته اي در بين است که خانواده از آن طي ماههاي تظاهرات امرار معاش کند و نه کاري است دائمي که بتوان فرداي تظاهرات سوي آن بازگشت. يک فقر همه جانبه، جامعه را به سقوطي مهلک ميکشاند. روز خيزش کارگران ايران جدا روز سرنگوني رژيم در تمام ابعادش خواهد بود.

در چنين شرايطي رژيم هم ميداند که باز ماندن کوچکترين منفذي بنابه دلايل ذکر شده سبب درهم پيچيدن کل نظامش خواهد شد، لذا دست به سرکوب و کشتار 11 تير آن روز خيزش دانشجويي زد.

شرايط بين المللي امروز صددرصد به ضرر و عليه سياستهاي رژيم اسلامي عمل ميکند. جامعه طاقت يک پروسه طولاني اعتراضي را بنابه فقر عمومي و عدم اندوخته همگاني از جمله طبقه متوسط ندارد. هرگونه رويارويي جزئي، جرقه اي به انبار باروت و خشم ساليان مردم خواهد بود. در چنين شرايطي طبقه کارگر احتياج حياتي به داشتن يک دوره گذار و تشکل دارد. اين بار طبقه کارگر نميتواند پرچم دار مبارزه ديگران باشد و از ترفند گروگان گيري هاي متفاوت خود طي ساليان توسط "از ما بهتران" مطلع است. اين بار طبقه کارگر با برخورداري از تجربه اي گران بها به سوي سرنگوني رژيم رفته و در اين شرايط با درک همگاني و مشرف به منافع طبقه خود به طور مستقل در روند امور تاثيرگذار خواهد بود. او ديگر اجازه نميدهد که بازي ديگران در زمين او و به نام او انجام پذيرد. طبقه کارگر ايران در شب عيد جشن اول ماه مي به طور مستقل همچون ساير طبقات پاي در مبارزه سيالي و از زاويه منافع خود و کل جامعه ايران در چهارچوبي دموکراتيک براي کسب قدرت سياسي دورخيز کرده است. او در مبارزه اي سياسي فرداي سرنگوني رژيم اسلامي شرکت ميکند که حقوق دمکراتيک او چون منافع سايرين بايد بتواند در راه ساختن ايراني آزاد ـ آباد و به دور از فرهنگ جهل و دسيسه و جنايت و برپايه مصوبات حقوق بشر، محترم شمرده شود.