يکشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۸۲ - ۲۷ آوريل ۲۰۰۳
رژيم جمهوری اسلامی باسوء استفاده از وضعيت آشفته خاور ميانه بعد از تجاوز قلدر های متمدن به عراق؛

     

مردم اندر حسرت فهم درست.

( پيرامون هجوم رژيم به گزارشگران سينما وبازداشت سينا مطلبی )

 

بصير نصيبی

 

رژيم جمهوری اسلامی باسوء استفاده از وضعيت آشفته خاور ميانه ؛ برشدت رفتار های غير انسانی خود با مردم اسير ايران افزوده است؛

در اين جو ؛ رژيم به خصوص باند خاتمی آن که در اسفتد ۸۱ در جريان خيمه شب بازی انتخابات شورای شهر وروستا سيلی محکمی از مردم نوش جان کرده به مانند ماری زخم خورده به هر کس که دستش برسد نيش زهر آلودش را فروميکند ؛

حجم بگيروببند ها افزايش پيدا کرده ؛ وچند ی است که دامنه تعرض شان را به خانوداه درد کشيده سينمای ايرا ن نيز کشانده اند.

انگار ديگر از ميان وکلای دست نشانده مجلس که خودشان از صافی نظارت استصوابی عبور کرده اند کسی نمانده که برايش احضاريه واخطاريه بفرستند.

ملی -مذهبی ها ی گوش به فرمان نيز دستجمعی و به بهانه اقدام عليه امنيت کشور به زندان وسياه چال ها روانه شدند؛ حا لا فشار وتهديد را متوجه خانواده سينمای ايران کرده اند تا به اصطلاح خودشان از آن ها هم زهر چشم بگيرند.

در همين ماه ها پيام فضلی نژاد را که بابرخی از سايت های حارج از کشور هم همکاری دارد بازداشت؛ وبازجويی کردند ؛ بنفشه سام گيس مترجم سينما نيز به بازجويی فراخوانده شد؛ امير هومن ژورک که گويا از مراسم چهارشنبه سوری فيلمبرداری کرده بود حلق آويز کردند واين جنايت در روزهای پرالتهابی رخ داد که متجاوزين برسر مردم بی دفاع عراق بمب های خوشه ای می ريختند و وزارت اطلاعات پرزيدنت خاتمی توانست با سوء استفاده از اين موقعيت روی اين جنايت سرپوش بگذارد .

***

گوهر خير انديش بازيگر سينما که سال گذشته به هنگام برگذاری جشنواره حقيقت!! (چه نام بامسما ای برای برنامه های هنری - فرهنگی رژيم ) در يزدزادگاه خاتمی کبير رهبر دوم خرداد ۷۶ ؛ که نتوانسته بود برهيجان خود غلبه کند بوسه ای بر گونه يکی از برندگان ( علی زمانی) نشانده بود وبااين رفتارخانم ؛يک باره جو عمومی مملکت آشفته شد. يزد را که ديگر حرفش راهم نزنيد. اين شهر ؛ يک پارچه آتش شد ؛ رگ غيرت مردان غيور متورم و تظاهرات ؛ پشت تظاهرات براه افتاد؛ همه مقامات فرهنگی اين استان مواخذه شدند؛ چرا که موقعيت حساس را درک نکرده اند ومراسم را طوری برگذار کرده اند که هيجان آفرين بوده ودر يک لحظه خانم خير انديش را هم از خود بيخود کرده وآن اتفاق مهم که به ارزش های والای اسلامی لطمه جبران ناپذيری وارد آورده به وقوع پيوسته است. به هرحال وبعد از اين که اين خانم محترم بار ها عذر خواست سر انجام به نظر می رسيد از مهر ورفعت اسلامی به اوسهمی داده اند وپرونده را مختومه اعلام کردند ( وچه خوب شد که طالبان سقوط کردند تا افتخار پاسداری از اسلام راستين همچنان از آن جمهوری اسلامی باشد)

اما هفته گذشته خانم خير انديش؛ ورقه ای از بيدادگاه دريافت می کند دال بر اين که پرونده مختومه !دوباره مفتوحه! شده ؛او محکوم به ۷۴ ضربه شلاق است ؛ که البته فعلا حکم به حالت تعليق در می آيد ولی به صورت چماقی در بالای سر خانم خير انديش به انتظار خواهد نشست .

نامهای ديگری هم با فاصله های نزديک بهم کارشان به بازجويی و گاه بازداشت ؛ کشيد ؛ کامبيز کاهه ؛ سعيد مستعانی؛ علی معلم ؛ امير عزتی ؛ فريدون جيرانی ؛ خسرودهقان؛ وچند تای ديگر

..

اما اياهمه اين بگير وببند ها ؛ متوجه کسانی است که حرکت مستقلی داشته اند وزبان گستاخی که در دسر آفرين باشد؟ البته رزيم سعی دارد مرز ها را مغشوش کند ونام های آلوده را در کنارانسانهای مسقل وغير وابسته بنشاند تا اعتبار کسانی که برای رفتار ويا قلم ودوربين خودشان ارزش قايل هستند را خدشه دار کند .اصولا در حکومت های ديکتاتوری که مردم جرات اظهار نظر ودخالت مستقيم در امور را ندارند به هر کس که حکومت خشم نشان ميدهد خوشبين می شوند ودر اين شرايط وظيفه ما که درخارج ازحيطه قدرت ملايان بسر می بريم بسيار حساس ومهم است که نگذاريم اين رژيم مکار بيش از اين سرمان کلاه بگذارد .

اين بدان مفهوم نيست که ما به باز داشت ها ؛ بازجويی ها ؛ زندان ها ؛ بی اعتنا هستيم امری بديهی است هرکس که کارش به بيدادگاهای رژيم می کشد از حمايت سازمان های مدافع حقوق بشر برخوردار شود ؛ اما روشنگری وآگاهی رساندن هم بخشی ازمبارزه ما عليه سرکوبگران است و سينماگران در تبعيد وظيفه دارند با هوشياری شگرد های حکومت راخنثی کنند.

همچنين است وقتی می شنويم غلامرضا موسوی ( اين موجود در حکومت آخوندها برای خوش رقصی واژه سيد را هم به نام خود افزوده است)را هم باز جويی و۵ ساعت بازداشت کرده اند ممکن است از تعجب شاخ در بياوريم.

واقعا اوضاع و احوال حکومت به آنجا کشيده که سيد موسوی ؛ فريدون جيرانی؛ وبرادران شايسته ونظايرشان که عضو گروهای مافيايی سينمايی جمهوری اسلامی هستند ودر فساد وتباهی اين حکومت سهيم ؛ امنيتش را به حطر می اندازند؟ پس اين رژيم کارش از آن حدوحدودی که ما تصور می کرديم خراب تر است .

البته در مورد سيد غلامرضا موسوی ؛ محتمل است برای تبادل نظر وکسب اطلاع بيشتر از گرايش های خانواده سينما اورا چندساعتی فرا خوانده باشند ؛ که زير عنوان بازجويی وبازداشت گزارش شده است .

***

قبل از اين که دستگری زنجيره ای فعالان سينمايی آغاز شود ؛سيامک پورزند نخستين قربانی ای بود که گرفتار سلاخ خانه ای زير عنوان قوه قضاييه شد. البته وی سالها ی گذشته ودر دوران جوانی با مطبوعات سينمايی آن زمان همکاری داشت اما در حکومت آخوند ها که به سالهای کهولت هم نز ديک می شد عملا فعاليتی نداشت اما به گفته خانم مهر انگيز کار همسر حقوق دانش؛ بعد ار انقلاب خرداد۷۶ چنان شور و هيجانی به او مستولی شد که پای به ميدان گذاشت ودر خدمت دولت اصلاحات در آمد . کانون فرهنگی؛ به پا کرد که البته تمام ضوابط وخواست های وزارت ارشاد را موبه مو رعايت نمود وبه گفته خانم کار مامورين وزارت اطلاعات در برنامه های وی حاضر وبه حسن انجام کارهايش نظارت داشتند. اما با وجود همه ملاحظات ؛ چه به سر او آوردند ؛ رفتار با اين پير مرد بيمار که حتی خوش باورانه به اصلاحات ادعايی خاتمی دل بسته بود نشانه ای از درنده خويی رژ يمی است که هيتلر و اس - اس هايش را رو سفيد کرده است.

***

با فاصله کمی از گرفتاری سيامک پور زند ؛ قوه قضاييه حکم جلب برای خانم تهمينه ميلانی به جرم کارگردانی «نيمه پنهان »را صادر کرد ؛فيلمی که مقامات خود امکان واجازه ساختش را داده بودند ؛ فيلمی دولتی ودر تاييد سياست های جمهوری اسلامی در سرکوب مخالفان به خصوص تفکر چپ ؛

اين فيلم با بی اعتنايی مردم مواجه شد. شايد رزيم اين اميد را داشت که با چند روز زندان اين خانم می شود مردم را بسوی سالن خالی سينما کشاند که اين طرح ناکام ماند. اما اپوزسيون مترقی خارج از کشور از خانم ميلانی وشاهکارش! به گرمی استقبال کرد در همان ۵روزی که اين خانم در بازداشت بود علاوه بر اينکه فيلمش روی اکران باقی ماند؛از رهبر فرزانه !گرفته تا ريس جمهور آزاده! برای آزادی وی دستور صادر فرمودند ووزارت ارشاد پرداخت وثيقه را تقبل کرد به اين ترتيب مقامات در اشاعه وصدور فيلمی ضد خود حضور پيدا کردند ؛ آنوقت برخی از ضد انقلاب های متواری نمی پذيرند که ايران زير تسلط رژيم ولايت فقيه از آزاد ترين کشورهای جهان امروز است .

جالب اين که کانون نويسندگان« در تبعيد » در اطلاعيه ای اين خانم را هنرمندی اسير و در انتظار مرگ ارزيابی کرد ودر همان زمان که اطلاعيه فوق منتشر شد ؛ کارگردان انقلابی ما از جانب و بااجازه همان حکومت در جشنواره شيگاگووبه دعوت امريکا ی آن وقت جهان خوار ( حا لا جهانخواه ) حضور يافته مدال وجايزه باو اهداء شده بود .

***

پرونده سازی برای سينا مطلبی وبازداشت اين گزارشگر سينما و وی بلاک نويس جديدترين شاهکار قوه قضاييه رژيم است که در خارج از ايران هم بازتاب داشته است.

نخستن واکنش نسبت به اين اتفاق را آقای مسعود بهنود نشان داد با کلی افسوس بابت اين که هرچند او وشمس الواعظين جوان گرا هستند اما خوب اين که نمی شود اين جوانان گستاخ هرچه دل تنگشان ميخواهد بگويند؛ تکه ای از حرفهای آقای بهنود در اين خصوص را نقل می کنم :

می دانستم که شمس از آزادی خواهی! وبزرگ منشی! که در اوست ستون ها را نمی خواند همان روز از او که سر دبير روزنامه بود خواهش کردم که ستون اين جوان ها را بخواند که کار دست خودشان ندهند !!!

اتفاقا و برخلاف تصور آقای بهنود ؛ دلايل وشواهد بسياری وجود دارد که تمکين و تسليم در برابر اين رژيم نتيجه عکس داده واو را هار تر وگستاختر کرده است . مگر ملی- مذهبی ها؛ که به تمام فرمامين حکومتی گردن مينهند ؛گروه ؛گروه به زندان فرستاده نمی شنوند؟ مگر نميدانيم که چه برسر آقای سحابی آوردند که مرگ برايش رهايی معنی می دهد.

چرا راه دور برويم خود آقای بهنود مگر شهره به اعتدال و ميانه رو يی نيستند پس چرا کارشان به زندان کشيد ؟ ايشان آنگاه که برای ايراد سخنرانی در تور اروپايی بودند بار ديگر از سوی قوه قضاييه فراخوانده شدند که به اجبار به اقامت در ميان تبعيديان رضايت دادند؛ همان جماعتی که آقای بهنود در سالهای گذشته در هر موقعتی درتحقير وتوهين به آنان کوتاهی نمی کردند.

دوتکه از نظريه های گذشته ايشان را بدون اينکه نياز به توضيح باشد نقل می کنيم

... بنگريد از اجتماع نزديک به بيش از يک مليون ايرانی... تنها دونفر در دنيا نامدار شدند يکی دربوتيک داری وديگری در زمين تنيس ( مسعود بهنود آدينه شماره۲۳) ويا در جايی ديگر می گويد:

«... باخود می گويم چرا صياد ( منظور ايشان پرويز صياد است ) عليه کيارستمی ومخملباف اين هم کينه دارد؛ اين همه بد می کويد جواب می دهم؛ اومعشوقه خود را در آغوش آنان می بيند ونمی تواند بر رقيب خشم نگيرد رقيبی که کامياب آمده.»

( مجله فيلم شماره ۲۴۷ بهمن ۷۸)

***

واقعيت اين است که در چند سال اخير که باند های حکومت برای دريافت سهم بيشتر در قدرت وامکان فراتر برای چاپيدن مردم به جان هم افتاده اندامکانی برای سينمانويسان جوان وغالبا ناشناس فراهم آمد که بسياری از درد ها ومصيبتهای سينمای امروز ايران را در لابلای گزارش های خود بگنجانند واين رفتار بر خلاف نظر آقای بهنود به بزرگ منشی يا آزادی خواهی مديران مطبوعات که به يکی از دسته جات درون حکومت وابسته بودند ربطی نداشت؛ بلکه در هم ريختگی وضعيت وبالا گرفتن تضاد های باندهای حکومت اين امکان را فراهم آورد .بهمين دليل در اين سالها بسياری از مسايل پشت پرده سينمای جمهوری اسلامی شفاف می شود که ما به چند مورد آن فهرست وار اشاره می کنيم:

زندوبند رژيم با ژيل ژاکوب مدير کن ودلال فرانسوی پير رسييان ؛ برای دست يابی به نخل طلای کن بعد از محکو.ميت ج.ا در دادگاه می کونوس.

نقش واسطه سينمای جمهوری اسلامی در شرکت فيلمهای جمهوری اسلامی در جشنواره کن که مطبوعات داخلی از او با عنوان کنت(kont (حقيقت نام می برند.

حيف وميل بقول خودشان بيت اله مسلمين برای ساختن چند فيلم نظير هم در سال که در ايران هم اکثرا اکران نمی شود.

زد وبند با مخملباف برای تهيه فيلمی با عنوان سفز قندهار وبه سفارش مقامات کن .

ابداع واژه سينمای گلخانه ای برای چند فيلمی که دز سال به منظور بزک چهره جمهوری اسلامی ساخته می شود.

قول وقرار برای پذيزفتن فيلم های سميرا مخملباف در مسابقه کن قبل از اين که فيلمبرداری فيلم آعاز شود . (دريک ميهمانی خصوصی درتهران وبه هنگام برگذاری جشنواره فجر )

زد وبند محسن مخملباف با دلال ايرانی جشنواره کن برای حذف بخش «سفر با باد »کار بهرام بيضايی از فيلم چند اپيزودی کيش

تقلب و تخطی از آيين نامه های اسکار برای قالب کردن فيلم من ترانه ... به اسکار ۲۰۰۳

که سرشان به سنگ خورد و بعد از۶ سال تلاش برای شرکت در اسکار همچنان در حسرت لمس مجسمه اسکار ماندند.

بی اثر شدن دروغ های سيف اله داد مسئول سينمايی خاتمی بابت ساختن سالن های متعدد سينما ؛ حذف سانسور از سينما ؛وتغيرات بنيادی در ساختارسينما ؛ و...

نقش دستگاه های امنييتی برای برگذاری کنسرت های خارج از کشور به خصوص کنسرت های شاه ماهی ( گوگوش)

تهيه فيلم روز شيطان با سرمايه واواک به کارگردانی بهروز افخمی وکيل منتخب دارودسته دوم خردادی زير عنوان جبهه مشارکت

لو رفتن مقام احمد رضا درويش سازنده فيلم انتخاباتی آقای خاتمی در گشت های ثار اله و...

تمام عنوان هايی که برايتان فهرست وار بازگوکرد م از ميان نوشته ها ونظرها وفاش گويی های همان مطبوعات زير کنترل وزارت ارشاد به اجتماع منتقل شده و منبع اصلی نوشتار های من پيرامون سينمای جمهوری اسلامی ؛ بررسی همين مطالب بوده است که به ياری همراهانم در ايران به آن ها دسترسی يافتم .

اگر نويسندگان جوان وپر شور ميخواستد نصايح پدرانه آقای بهنود را آويزه گوش خود کنند ايا اهداف پليد جمهوری اسلامی در زمينه مسايل فرهنگی وهنری اين چنين گسترده منعکس می شد؟ امروز مردم ايران نسبت به سينمای جمهوری اسلامی بدبين شده اند واز آن روی گردانده اند . سالن های خالی سينما وبحرانی که مقامات هم بدان اعتراف دارند ناشی از آگاهی وشناختی است که به سطح جامعه واز طريق نويسندگان با شهامت وغير وابسته راه يافته است.

***

من با نام سينا مطلبی از سال ۷۷ آشنا شدم در آن زمان که رژيم مجبور شده بود اعتراف کند که عوامل اطلاعاتی اش در قتل های فعالان سياسی ونويسندگان وانديشمندان دست داشته اند وبرای اين که کليت سازمان مخوف اطلاعاتی اش را از زير ضرب خارج کند همه جناياتی را که دستگاه امنيتی مرتکب شد در حضورووجود يک قربانی به نام سعيد امامی خلاصه کرد که به او هم سر انجام واجبی خوراند؛ در آن شرايط باز کرد ن پرونده های واواک تا آنجا که فقط حاح آقا سعيد را نشانه بگيرد مجاز شد در همين شرايط بود که نويسندگان مطبوعات درزمانی محدود توانستند برخی مسايل پشت پرده رژيم را که عامل انجامش سعيد امامی بود بر ملا کنند ودر همين شرايط سينا مطلبی در روز نامه« عصر آزادگان» پرده از بخشی از برنامه های سينمايی واواک برداشت ونقش واواک در تهيه فيلمهای مسعود کيميايی را افشا کرد . همين آقای شمس به گفته آقای بهنود جوان گرا وآزاديخواه بود که در اين قضيه جانب مسعود کيميايی را گرفت به سينا مطلبی نهيب زد ومتاسف شد که در نشريه تحت نظر او چنين خبرنگاران مسئوليت نشناسی نفوذ کرده اند. اما سينا مطلبی که به گمان من در گفتار ورفتارش صادق بود با قاطعيت جواب شمس واعظين را داد وبه مواضع اعلام شده خود پای فشرد .

از آن پس ياران مسعود کيميايی برای کسب موقعيت برای او بهر ترفندی متوسل شدند نشريه گزارش فيلم (گرداندگان هوشنگ اسدی ونوشابه اميری ) ويژه نامه ای برای تبريه مسعود کيميايی تدارک ديد ؛ احمد رضا احمدی شاعر ويار دوران جوانی کيميايی اندر احوال سينماگر مردمی ! قلم فرسايی کرد ودر اينجا عليرضا نوری زاده و حواريونش برای حفظ آبروی قيصر ساز به تکاپو افتادند. اما همه اين تلاش ها بی نتيجه ماندومسعود کيميا يی مجبور شد تا خوابيدن سروصدا ها از ايران دور شود.

تمام مصاحبه ها ؛ اظهار نظرها ؛ چه در مورد ساختن فيلم با بازيگری گوگوش در نقش دخترناراضی فيدل کاسترو ؛چه قراردادهای خيالی مسعود کيميايی برای ساختن چند فيلم با حضور بازيگران سرشناس خارجی ,چه ادعا های آنها در مورد مستقل بودن کنسرت های مردمی ! حانم گوگوش با بليظ های ۵۰۰دلاری؛ همه وهمه دروغ هاي شاخ داری بود که مسعود کيميايی ساخت وخانم گوگوش که ماموران امنيتی تحت نظرش داشنتد ودارند باتکرار حرف های ديکته شده بدان ها صحه گذاشت.

من همان زمان که اپوزسيون مترقی! در تب اشتياف ديدار گوگوش يا شاه ماهی موسيقی پاپ می سوخت در مقاله ای با عنوان :گوگوش يا مسعود کيميايی آری مسئله اين است( نيمروز شماره ۵۹۶ ) ابعاد مسيله را شکافتم وبا صراحت نوشتم که تمام حرف ها وگفتگوها ؛ وجار وجنجالها؛ جوساری ودروغ محض است همراه باتزوير ورياکاری . در برنامه خروج اين زوج خوشبخت دو راز خفته بود:

اول: دور ماندن مسعود کيميايی از ايران بعد از فاش گوي های سينا مطلبی .

دوم: بهره برداری از کنسرت های گوگوش برای چهره سازی مشاطه گران دوم خردادی ؛ حوادث بعدی صحت حرفهايی را که من در همان زمان گفتم ونوشتم به اثبات رسانيد.

***

سينا مطلبی نمونه ای است از نسل جوان ؛ پويا وپر شور که نمی خواهد قلم وفکرش را بفروشد . نه به نصيحت های آقای بهنود گوش می دهد ونه از تهديد ها وتحقير ها ی امثال شمس الواعظين می هراسد. بايد از اين نسل جوان روزنامه نگاری دفاع کرد . به خصوص سينا مطلبی چوب بی اعتنايی به باند خاتمی واصلاحات قلابی اش را ميخورد واگر او خواست هايش را با حدوحدود تعيين شده شبه اصلاحگران هم آهنگ کرده بود الان مشاور فرهنگی آقای مسجد جامعی وزير محترم سانسور بود؛ نه در اسارت دولت رياکار خاتمی.

بصير نصيبی ۲۶آوريل ۲۰۰۳ زاربروکن؛ آلمان

 Cinema-ye-azad @gmx.de  

 

Tel&Fax 0049 681 39224