واقعبينترين
نمايندهي
Aبربريتِ
مدرن@
مسعود
نقرهكار
بنيادگرايانِ
مذهبي جهـان
را به لبــهي
پرتگاهِ Aبربريت@كشاندهاند،
بنيادگراياني
كه عليرغم
تقابل، تضاد، و
كينه و نفرت
به يكديگر،
شباهتهاي
ناگزيرِ
فراوان دارند.
اينان
دارودستههاي
متعدد و مختلفاند.
مطرحترين و
نقشآفرينترينشان؛
جناج جنگطلب
و جنگافروز
حزب
جمهوريخواهِ
امريكا، حزب
ليكود اسرائيل
و... به عنوان
نمادهاي
ارتجاع مدرن،
و حزبالله
ايران و
لبنان،
القاعده،
طالبان و... به عنوان
نمادهاي
ارتجاع سنتي
هستند.
در اين
ميان جناح
بنيادگرا،
جنگطلب و جنگافروز
حزب
جمهوريخواه
امريكا، به
دليلِ قدرت
مالي، سياسي،
تبليغي و
ميليتاريستياش،
سهم و نقش
مهمي در
كشاندن جهان
به ورطهي
بربريت دارد.
پيش از
انتخاباتِ
مفتضحانهي
رياست جمهوري
امريكا در سال
2000، ايدئولوگها
و چهرههاي
مطرحِ حزب
جمهوريخواهِ
امريكا بارها
به صراحت
اعلام كرده
بودند كه مهمترين
هدف آنها حفظ
و گسترش منافع
مالي و معنوي
امريكاست. اينان
گفته بودند كه
براي دستيافتن
به اين هدف،
به هركاري،
حتي استفاده
از سلاحهاي
كشتار جمعي
دست خواهند
زد، كشتار به
خاطرِ
بازاريابي،
تأمين و
گسترشِ قدرت و
سلطهي سرمايهداران
بزرگ و
مذهبيونِ
بنيادگراي
مسيحي و كليميي
امريكائي بر
اكثريتِ مردم
امريكا و مردم
نقاط ديگر
جهان.
لازم
نيست خيلي به
عقب برگرديم،
نظرات برخي از
اين دست
ايدئولوگها
و چهرهها در
دو دههي
گذشته نقش و
سهم اين حزب
را در سوقدادنِ
جهان به سوي
بربريت نشان ميدهد.
الكساندر
هيگ، به هنگام
تأييدِ
نامزدياش
براي پست
وزارت امور
خارجهي دولت
ريگان، در
كميسون امور
خارجهي سناي
امريكا (21
ژانويه سال 1981)
تأكيد كرد:
Aدر جهان
چيزهائي مهمتر
از صلح هم
وجود دارد@
و Aواين برگر@
در 28 آوريلِ
همين سال
دربارهي
برخي از اين
دست Aچيزهاي
مهم@
گفت؛
Aمنابع
بسياري كه از
لحاظ انرژي
براي ما ضروري
هستند و نيز
مواد معدني كه
براي هدفهاي
استراتژيكي
ما لازماند
در فاصلهي
هزاران مايلي
از سواحل ما
قرار دارند،
براي اين كه
دستيابي به
اين منابع را
براي خود و براي
تمام جهان
آزاد تأمين
كنيم ما ميبايست
قدرت جنگي و
نيروهاي
نظامي و
دريائي خود را
تقويت نمائيم.@
Aآلن دالس@
نيز براي
مشگلات
احتمالي راه
حل نشان ميداد،
البته راه حلي
نخنما شده؛
Aبراي آن
كه ما كشور را
مجبور كنيم تا
بار سنگيني را
كه نگاهداري
يك ارتش
نيرومند
ايجاب ميكند
به دوش بكشد، لازم
است كه جو
هيجانانگيزي
شبيه اوضاع
دوران جنگ
بوجود آوريم.
ضروري است كه
اين تصور را
خلق كنيم كه
گويا كشور در
معرض تهديد
خارجي است.@
از پسِ
اين دست
نظـريهپردازيها
و راه حلها،
كساني هم چون
ا. روستو (24 مارس
سال 1981) نتيجه گرفتند
كه؛
Aايالات
متحدهي امريكا
سياست خود را
بر اين پايه
قرار ميدهد
كه جنگ هستهاي
مجاز است و
اين كشور
امكان كسب
پيروزي در جنگ
هستهاي را
ممكن ميشمارد
و برخوردهاي
نظامي را
تحريك ميكند
و آن ديپلماسي
كه به زور
متكي نباشد
مطلقاً بدون
پشتوانه است.@
البته
اين Aديپلماسي@ در
هيروشيما و ناكازاكي
به كار گرفته
شده بود، امّا
از اينكه در
جنگِ
تجاوزگرانه
در ويتنام به
اين ديپلماسي
توجهي نشده
بود، Aبربرمنشان@
پشيمان بهنظر
ميرسيدند.
پرفسور Aجون سومرويل@،
استاد
دانشگاه
نيويورك، در
همين سال
نوشت؛
Aدر محافل
ارتجاعي كشور
ما اين نظر
اشاعه يافته
است كه ايالات
متحدهي
امريكا با عدم
استفاده از
سلاح هستهاي
در جنگ ويتنام
مرتكب اشتباه
گرديده است!
علاوه بر اين
گفته ميشود
هم اكنون نيز
ما ميتوانيم
و بايد از
امتيازهاي در
اختيار داشتن اين
سلاح استفاده
نموده و سياست
خود را بر پايهي
به بكار بردن
آن پيريزي
كنيم...@
و
اينگونه بود
كه تنها در
دوران سياهِ
رياست جمهوري
ريگان و جرج
بوش (پدر)،
مردم امريكا و
ساير نقاط
جهان شاهدِ
چندين جنگِ
تجاوزگرانهي
امريكائي
بودند،
تجاوزاتي به
پشتوانهي Aامتيازهائي@ كه
امريكا در
اختيار داشته
و دارد.
از سال
2000، با انتصاب
جرج، دبليو،
بوش به رياست
جمهوري
امريكا عنصر
جديدي بر دكترينِ
نظاميگري،
جنگطلبي و
جنگافروزي
اين جناح
افزوده شده
است، و آن
عنصر بنيادگرائيِ
مذهبي است.
بوشِ
متدينشده با
گروگان
گرفتنِ خدا و
كتاب مقدس، و
تفاسير مذهبي
از انسان و
جهان، به ويژه
بهرهبرداري
از جناياتِ مُلاعمر،
بن لادن، صدام
حسين، علي
خامنهاي و...
بر جنگطلبي و
جنگافروزي
جناحاش
افزوده است.
در آشفته
بازارِ ستيزهجوئي
بنيادگرايان
با يكديگر،
بوش بنيادگرا خود
را Aپيامبر@ي جا زده است
كه از سوي
خداوند به او
رسالت داده
شده است تا Aآزادي و
دموكراسي@
امريكائي را
به جهان صادر
كند. Aفرشته@اي كه ميپندارد
نماد نيكي و
خير است و
پيامدار
صلح، صلحي كه
او جنگ معنياش
كرده است.
ياران
بوش نيز همچون
خودِ اين Aپيامبر
صلح@،
قدرتطلباني
عوامفريب
هستند، كه بمبهايشان
را با زرورقِ
آزادي و
دموكراسي بر
سر مردمان بيگناه
ميريزند و
تاكتيكهاي
سياسي و نظامي
Aهيتلري@شان را
با پوششِ Aانساني و
مذهبي@ به
خوردِ
ثروتمندان و
جيرهخوارانشان،
نژادگرايان و
شوونيستها،
مذهبيون
متعصب، گروههاي
اجتماعي
ناآگاه و عقب
نگاه داشته
شده (Red Neck)، و
اكثريتِ
مهاجرين
پورتوريكوئي
و كوبائي و مكزيكي
و... ميدهند.
امّا
نه، يكي از
ياران بوش،
برخوردي Aصادقانه@ با
واقعيت وجوديشان
دارد، او
دونالد
رامسفيلد
وزير دفاع كابينهي
بوش است. او
گفته است: Aجنگ جنگ است،
چيزي سبعانه و
وحشيانه@ و
چه تعريفي
بهتر از اين
براي جناح بوش
در حزب جمهوريخواه
امريكا ميتوان
ارائه داد؟