از اين ستون تا
تو
دور و بر
اعترافات آقاي فرشاد ابراهيمي
اين گفت بريم دزدي/ اين گفت چي بدزديم/
اين گفت طشت طلا/ اين گفت جواب خدا رو کي بده / اين گفت منِ منِ کله گنده
اين متخصص هاي "مکتبي" آنقدر
مکتبي و دقيق هستند که شانه به شانه انسان هاي "کولون"شده ميزنند
راستي آقاي خامنه اي چرا همه اين
قاتلين طرفدار شما و ولايت هستند؟
دنا رباطي
donna@Shahrvand.com
www.shahrvand.com
سلام
مسئله آدم کشي توسط افراد و يا گروه هايي که در
سازمانها و يا نهادهاي وابسته به حکومت جمهوري اسلامي مشغول به کارند، هر روز و هر
هفته ابعاد تازه تري به خود ميگيرد.
اين جنايات هولناک يا
در حال آشکار شدن هستند و يا در حال انجام؛ که اين خود
نشان از يک بي قانوني مدني ست که توسط قدرتمندان و حاکمان خودرأي کنوني حمايت
آشکار و نهان ميشود، خدايا مپسند، ايراني به کجاي اين شب تيره بياوزد قباي ژنده
خود را!
***
ظرف چند هفته گذشته متن "اعترافات اميرفرشاد
ابراهيمي" در رسانه ها منتشر شد. اين که تحت چه شرايطي آقاي فرشاد ابراهيمي
تصميم به اين افشاگري ميگيرد و يا اين که
چه انگيزه اي وي را به اين امر هدايت کرده، هر چه بوده و يا هست کوچکترين تأثيرش
شايد ميتواند اين باشد که آقاي ابراهيمي اين درد و فشار را با اين اعترافات از
سينه اش برداشت و يا شروع به برداشتن کرد. يعني به نوعي قدمي به سوي راستي از
ناراستي برداشت. اما آيا براي ما مردم اين اعترافات تکان دهنده بود؟ آيا آدم
ربائي، دزدي، کشتن و ... براي ما مردم چيز تازه اي بود؟
به باور من افشاگري هايي از اين دست بيشتر از هر
چيز ميتواند به افرادي مثل خود آقاي ابراهيمي سابق کمک کند تا هر کس ديگر. و
اتفاقا خيلي خوب هم هست. کمترين سودش به حال جامعه اين است که ممکن است افرادي که
قرار است در آينده دست به اين جنايات بزنند، نزنند. حداقل از خود بپرسند چرا؟
والله ما مردم بيشتر از هر کس ديگري، افراد "اغفال شده"، "بازي
خورده" و دنبال "هواي نفس" رفته ي جامعه خود را ميشناسيم. نمي
شناسيم؟
اپيدمي خونخواري
آقاي ابوالحسن بني صدر، اولين رئيس جمهوري ايران،
در يکي از سخنراني هايش در زمان صدارتش جمله اي گفت که هنوز هم در حافظه ام
مانده:"فقر نشانه حاکميت زور است"، اما امروزه مسئله و بحران بدخيم
حکومت به مراتب فاجعه آميزتر از سرطان فقر است.
بودن و زيستن و نفس کشيدن، هنر ميخواهد. يعني اگر
بگويي بسيار خوب من اعتراضي ندارم با فقر ميسازم، با حکومت کاري ندارم و اين
"برگزيدگان خدا" را محترم ميدانم و ... باز کافي نيست، چرا که هر لحظه
ممکن است شکار کساني شوي که تخصص شان کشف "مهدورالدم"هاي جامعه است و
اين متخصص هاي "مکتبي" آنقدر مکتبي و دقيق هستند که شانه به شانه انسان
هاي "کولون"شده اي ميزنند که در آينده قرار است درست شوند. اين انسانهاي
مکتبي و وفادار به ولايت که در لابه لاي جملاتشان دائم اين ولايت خواهي را مدعي
اند، هرچه تا به حال آدم کشته اند، به خاطر برداشتن فساد و برقراري عدل بوده. به
شکلي که بعضي از آنها و بنا به اعتراف خودشان، اگر روزي آدم نميکشت شب خوابش
نميبرد.
***
هر دم از اين باغ ...
هنوز پرونده قتل هولناک دکتر سامي به جايي نرسيده
بود که قتل هاي زنجيره اي اعلام حضور کرد و هنوز جامعه از شوک آن و اين رها نشده
بود که آقاي عنکبوت (سعيد حنايي) براي نجات اسلام و مردم آستين هايش را بالا زد تا
خيابانها را اسلامي کند و هنوز آثار جنايات سعيد حنايي بر سر زبانهاست که اين بار
اين انسانهاي مکتبي سر از کرمان درمي آورند.
***
خدايا! اسلاما! ولايتا! اگر مصلحين اجتماعي ات اين
قاتل ها هستند، پس قاتل هايت چه کساني ميتوانند باشند؟
آقاي فرشاد ابراهيمي در بخشي از اعترافاتش
مينويسد:
"بحث اتحاديه دانشجويان انصار راه افتاد.
براي بعضي از هزينه ها همان موقع، مثلا آقاي عسگراولادي چند فقره حول و حوش 6 ـ 5
ميليون تومان کمک کرد. آقاي بادامچيان به ما پول داد. يک مطالبي که رايج بود اين
بود که آقاي الله کرم که از آقاي جنتي پول ميگرفتند ميگفتند اين شهريه ايست که بيت
رهبري براي ما معين کرده و خود رهبر هم با اين حرکات ما موافق است."...
"... آقاي بادامچيان يا يک مورد آقاي
عسگراولادي زنگ زد و گفت ما ميخواهيم يک حرکتي در مجلس داشته باشيم شما همکاري
کنيد..."
"... همان موقع يک بحثي پيش آمد که اگر
اشتباه نکنم همان موقع يا آيت الله جنتي يا آيت الله مصباح براي اولين بار مطرح
کردند که بحث خواص و عوام بود.(البته آقاي خامنه اي اولين بار آن را مطرح کردند)
يک ديدار هم ما داشتيم در دفتر مقام معظم رهبري. در يکي از اعياد مذهبي بود (يا
نيمه شعبان) که ايشان بحث خواص و عوام را مطرح کردند و گفت: شما خواص من هستيد،
بقيه عوام هستند. خيلي از حرفهايي که من ميزنم نميتوانم مستقيما به جامعه بزنم ولي
با شما راحت تر هستم. اين بحث خواص و عوام با ما مطرح شد و بحث شهروندان درجه يک و
درجه دو هم بيرون مطرح شد. ما خودمان را هميشه به عنوان شهروند درجه يک و خواص
عنوان ميکرديم."
***
خب ! اين هم از رهبر معصوم که قرار است سمبل عدالت
باشد و همه را با چشم برابر ببيند.
و اما برگرديم به قضيه "مهدورالدم".
"مهدورالدم" چه کسي ست؟ و چه کسي حکم را
صادر ميکند؟
نظامي که در رأس آن "ولايت" و شخص ولي
فقيه قرار دارد، اولين بار به اين ترتيب به وجود آمد که مردم گفتند
"رهبر" آقاي خميني ست و ايشان هم مسئله رهبري را با تز ولايت فقيه درهم
آميخت و تا مادامي که در قيد حيات بود آن را زيرسازي و روسازي کرد و بعد از مرگ
خود هم جانشين اش را اعلام کرد.
خب ! زياد هم نبايد دانشمند علوم اسلامي باشي که
به اين دريافت برسي که خب اين ولايت داراي زيرمجموع هايي ست که در تصوير بزرگتر
مورد اعتماد ولي هستند و در جا قادر به تصميم گيري و عمل هستند. اين زيرمجموعه ي
رهبري در پايين ترين حالت به نيروهاي وفادار به نظام و عاملان کوچه و خيابان که در
لباس حزب الله در انواع مختلف هستند ميرسد که بايد به موقع تصميم و عمل کنند.
نمونه اش همين آدم کشان اخير در کرمان.
حالا سئوال اين است : در حکومت جمهوري اسلامي هرکس
که بگويد من مؤمن و مکتبي هستم و چهار رکعت نماز هم بخواند و چند بار هم تعظيم و
تکريم و حاج آقا، حاج آقا بکند، آيا اين فرد به مرحله اي از قضاوت اسلامي رسيده که
بدون مشورت با مرجع بالاتر از خودش براي نجات اسلام دست به قتل مثلا يک دختر و پسر
بزند، چرا که تشخيص داده اين دو به هم نامحرمند و اشاعه فساد ميکنند؟
مگر اين اسلام چقدر پايه هاي نظري اش لرزان است که
به جاي به وجود آوردن مدرسه هاي نظري جهت تفحص در پيوند با تئوري هاي ديگر و به
جاي انديشه انتقادي نياز به کشتن براساس تشخيص اين قاتلان کولون شده دارد که حتي
تعريف مشخصي از مهدورالدم ندارند. خب ! آقاي خامنه اي محترم بفرما در جامعه اي که
شما رهبري آن را به عهده داريد هر کسي از "خواص" شما هر وقت خواست
ميتواند هر کسي از "عوام" شما را سربه نيست کند؟ اگر نه شما به مراتب از
من و امثال من بيشتر مطلع هستيد که مبحث "مهدورالدم" به شکلي که الان در
ايران اجرا ميشود، همان قانون جنگل است.
باور کنيد آقاي خامنه اي بعد از بيشتر از دو دهه
حکومت اسلامي بايد قدري به دگرانديشان گوش کرد. شما ملاحظه بفرماييد در جامعه ما
هنوز مفهوم قاضي و حکم قاضي جا نيفتاده،
"خواص" شما چگونه به خود اجازه ميدهند بدون حکم قاضي هاي شما و با توجه
به قانون اساسي شما، دست به کشتن آدم هاي بي گناه و بي قدرت بزنند.
تازه اين افراد براساس گفته هايشان ابتدا تحقيق
ميکنند و اخطار ميدهند و بعد ميکشند. ميخواهم بگويم اسلام آنقدرها هم نميتواند در
خطر باشد، چرا که براي تحقيق و پيدا کردن فاکتورها مقداري انرژي و وقت لازم است.
يعني خواص شما ميتوانستند به مراجع داناتر از خودشان رجوع کنند و صلاح و مشورت
کنند. راستي آيا مشورت نکرده اند؟ و سرخود اين کارها را کرده اند؟ اگر اين طور است
"خواص" شما حتي مفهوم "ولايت" شما را نفهميده اند. شما ملاحظه
ميفرماييد اين قضيه "ابولولو"ئي که آقاي مصباح براي "خواص" ي
مثل آقاي فرشاد ابراهيمي سابق تفهيم کرده اند بسيار مسئله خطرناکي ست. بخصوص آن
مسئله "سکوت"!
آقاي خامنه اي! باور کنيد افت دارد که خواص شما به
جاي کتاب، دائم خون و ترس اشاعه داده اند. آقاي خامنه اي ! افت دارد براي حکومتي
که مدعي نزديکي به خداست، به جاي پر و بال دادن و تربيت انسانهاي بزرگي مثل آقاي
طالقاني، دائم رفيق دوست ها و سعيد امامي ها و "آخوند فاسد" توليد کند.
آقاي خامنه اي! آن بخش از اعترافات فرشاد ابراهيمي
را در رابطه با فائزه هاشمي و پاتيناژ خوانده اي؟
آقاي خامنه اي! آنچه ميخواهم عرض کنم اين است که
در آدم کشي چه فردي و چه گروهي و چه حرفه اي و چه غيرحرفه اي مقداري اخلاق با همان
سبک و سياق خود آدم کشان رعايت ميشود، اما در جنايات افراد و گروههاي آدم کش موجود
در ايران هيچ اخلاقي رعايت نميشود.
آقاي خامنه اي! به اعتراف همين آدم کشان اخير ("پايگاه
مقاومت بسيج علي اصغر مولا"ي کرمان)، آنها مردم
را قبل از خاک کردن، نکشته بودند، آنها را زنده زنده خاک
کرده اند! آقاي خامنه اي بينديش!
راستي آقاي خامنه اي چرا همه اين قاتلين طرفدار
شما و ولايت هستند؟