شعر پوشکين - سرود آزادی ؛ آواز
انقلاب
از : آرام بختياری
می گويند بزرگترين اثر پوشکين شاعر روس ؛ زندگی اش
است .گرچه او در سن ۴۱ سالگی جوانمرگ شد ؛ تمام عمر در خطر و تهديد زيست. هشت سال در
ايالات قفقاز و روی جزيره کريم تبعيد بود . يکبار حتا او را بعنوان گوشت دم توپ
همراه يک دسته سرباز تزاری تا شهر ارزروم در ترکيه فرستادند به اميد اينکه او در
آنجا نفله شود و بعد از اينکه به سبب کنترل نامه هايش پی به ضد کليسا بودن او
بردند ؛ ده سال آزگار سازمان امنيت روسيه او را زير نظر گرفت و سرانجام طبق يک
توطئه ناموسی طراحی شده او را در يک دوئل از پيش تعيين شده بقتل رساندند.
آلکساندر پوشکين شاعر انقلابی و آزاديخواه روس بين
سالهای ۱۷۹۹ و ۱۸۳۷ ميلادی يک زندگی پرماجرا را از سر گذراند . در مورد اشعارش
ميگويند او هيچگاه فرم را فدای محتوا و محتوا را قربانی فرم ننمود . او هيچکدام از
عناصر هنر را بی اهميت بحساب نياورد .
نام پوشکين مرا بياد معلمی پرشور و شوق در ولايت
می اندازد . هربار که آقای باقری معلم ده باخبر ميشد که من برای ديدار ننه بزرگ به
روستا آمده ام ؛ برای اينکه نشان دهد که قدم در راه بی برگشت صمد گذاشته و بچه ها
را با کتاب و ادبيات اجتمايی آشنا ميکند ؛ مرا به کلاس درس انشا مدرسه اش دعوت
ميکرد تا از اين طريق قدردانی خو د را برای کتابهای به امانت گرفته از دوستان
ابراز کند . يکبار موقعيکه او پيرامون تاريخ شعر خطاب به شاگردان کلاس گفت :
پوشکين از نجيب زادگان و طبقه اشراف روسيه تزاری بود ؛ گلنسا دختر کدخدا که قدی
رشيد و موهايی بلند و پرپشت داشت ؛ با حالت اعتراض گفت : اقا مگر بقيه مردم نانجيب
و بی شرف بودند !؟
من هم بعنوان دانشجوی اخراجی که احساس بحرالعلومی
می نمود ؛ برای نجات وضعيت مغتشش کلاس ؛ اجازه خواستم و گفتم : بچه ها ! ميدانيد
بعضی لغات و کلمات بار منفی معين تاريخی دارند ؛ مثلا هنوز در بعضی از نقاط مملکت
به زنها ميگويند : ضعيفه ! و در اين مورد حق با گلنسا است . اميد است در آينده لغت
شناسان کلمات مناسب تری بيابند تا ما مجبور نباشيم به طبقه و قشر حاکم قرون پيش ؛
اشراف و نجيب زاده بگوييم .
پوشکين يکسال قبل از اجرای توطئه قتل اش توسط
دربار ؛ می نويسد : من با اشعارم احساسات منجمد بی حرکت انسانهای جامعه را تکان
دادم ؛ در دوره ظلم و زورگويی ؛آزادی را به آواز کشيدم ؛ سرود نزديک شدن انقلاب را
سر دادم و مردم را دعوت به همدردی با خانوادههای شهيدان اعدامی نمودم . تا زمانيکه
حتا يک شاعر روی کره زمين بجا مانده باشد ؛ ديگران از من ياد خواهند کرد . شاعر نه
تنها معلم و برگزيده است بلکه او پيام آور نيز می باشد .
پوشکين زبان دانشگاهی کليسا را با زبان عاميانه
مردم در هم آميخت و از آندو جرقه نوی آفريد . زندگی ; تراژديک پوشکين شايد از آنجا
شروع شد که فرستاده روس در استانبول - ابراهيم هانيبال ؛ پدر بزرگ پوشکين را که
خدمتکاری سياهپوست بود ؛ خريد و به عنوان هديه همراه خود ؛ برای پطر کبير ؛ تزار
روسيه به مسکو برد . امروزه حتا عده ای مدعی هستند که از روی عکس و تصوير پوشکين
ميتوان شباهتهای نيمه آفريقايی او را تشخيص داد .
پوشکين در بيست سالگی با شورشيان ماه دسامر که
بنام - دکابريست ها - در تاريخ روسيه معروف هستند آشنا شد و اشعار خود را در خدمت
ايدههای آنها قرار داد . دکابريستها ؛ اشراف زادگان جوان تحصيل کرده ای بودند که
با کمک آشنايی با شعارهای عصر روشنگری و رمانتيک انقلابی ؛ عليه ديکتاتوری تزاری
مبارزه را آغاز کردند . آنها خواهان حکومت مشروطه بر پايه قانون اساسی و اجرای
تقسيم قوا بودند تا ديکتاتوری قلدری نکند . پوشکين يکی از هواداران فعال محفل ادبی
دکابريستها بنام -فانوس سبز- بود که با کمک اشعار رمانتيک انقلابی به تقليد از جرج
بايرون ؛ شاعر انگليسی به انتقاد از تزار و دربار او پرداخت .
از جمله اشعار پوشکين که آنزمان محبوبيت يافت و دهان
به دهان می گشتند ؛ سرودهای : آزادی-کوليها-روستا- اسير
قفقازی-خنجر--فواره-مجسمه-پاييز و صبح زمستانی هستند . در سال ۱۸۲۶ ؛ بعد از روی
کار -آمدن تزار جديد و لغو ادامه حکم تبعيد ؛ پوشکين دست به پخش سی شعر جديد ديگر
بصورت مخفيانه زد . او در زمينه نثر نيز کتابهای : دختر سروان - اويگين- و پستچی
را نوشت . پوشکين در دوران تبعيد در نواحی قفقاز نه تنها با زيبايی طبيعت کوهستانی
-زندگی ايلياتی-فرهنگ جنگجويی انتقام گيری - و اعتقادات اسلامی ؛ بلکه با آداب و
رسوم تاتارهای سواحل دريای سياه و چگونگی زندگی کوليهای ملداوی آشنا شد
آشنايی او با ادبيات فولکلور روسيه و خلقهای
اشغالی ديگر باعث نزديکی او به رئاليسم اجتمايی گرديد . او مدرن گرا و ساده نويس
بود ؛ صفاتی که شايد او از طبيعت زيبا و ساده گرفته بود . پوشکين سرآغاز و پايه
گذار رئاليسم قرن ۱۹ ادبيات روسيه است . توماس مان مينويسد : او گوته شرق اروپا
است . پوشکين در هر سه ژانر مهم ادبيات : شعر - درام و رمان راهی جديد برای نسل
های آينده کشف کرد . در زمينه رمان تاريخی او از والتر اسکات پيروی نمود .
داستايوسکی و آنا احمد آوا او را تحسين کردند و خود را شاگرد او ناميدند . فرماليست
های روسيه سالها او را راهگشای سبک خود ميدانستند ؛ ولی فوتوريست های آوانگارد در
شبنامه های خود نوشتند : لکوموتيو دودی ادبيات زمان حال براه افتاده ؛ پوشکين -
تولستوی- داستايوسکی و شرکا را بايد پايين انداخت . پوشکين ناشر شش شماره مجله
ادبی بنام - هم عصر- نيز بود
بعد ار اعدام عده ای از اعضای جنبش دکابريست در
سال ۱۸۲۵ ؛ سئوال پيرامون وظيفه و نقش ادبيات در مبارزه در راه آزادی برای پوشکين
و سايرين مطرح شد. . او راه مبارزه را بجای راه سازش انتخاب نمود و سر خود را نيز
در اين راه برباد داد.
اگر يونانيان باستان جان خود را در يک مبارزه
بخاطر -سرنوشت از پيش تعيين شده- از دست ميدادند ؛ اشراف زاددگان ناسازگار جوان
تزاری جان خود را در دوئل های نمايشی مرگ آور به خطر می انداختند تا در يک نيمروز
زمستانی ؛ زمين از برف پوشيده شده را گلگون کنند . چند سال بعد از پوشکين ؛ لرمانتوف
؛ نبوغ ادبی ديگر ؛ جان خود را در سن ۲۷ سالگی در دوئل از دست داد . بعد از قتل
پوشکين در دوئل ؛ روزنامه های وقت نوشتند : بزرگترين - دون ژوان- ادبی روسيه کشته
شد !ا