چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۲ - ۱۴ مه ۲۰۰۳
شعر پوشکين - سرود آزادی ؛ آواز انقلاب

شعر پوشکين - سرود آزادی ؛ آواز انقلاب

 از : آرام بختياری

 

می گويند بزرگترين اثر پوشکين شاعر روس ؛ زندگی اش است .گرچه او در سن ۴۱ سالگی جوانمرگ شد ؛ تمام عمر در خطر و تهديد زيست. هشت سال در ايالات قفقاز و روی جزيره کريم تبعيد بود . يکبار حتا او را بعنوان گوشت دم توپ همراه يک دسته سرباز تزاری تا شهر ارزروم در ترکيه فرستادند به اميد اينکه او در آنجا نفله شود و بعد از اينکه به سبب کنترل نامه هايش پی به ضد کليسا بودن او بردند ؛ ده سال آزگار سازمان امنيت روسيه او را زير نظر گرفت و سرانجام طبق يک توطئه ناموسی طراحی شده او را در يک دوئل از پيش تعيين شده بقتل رساندند.

آلکساندر پوشکين شاعر انقلابی و آزاديخواه روس بين سالهای ۱۷۹۹ و ۱۸۳۷ ميلادی يک زندگی پرماجرا را از سر گذراند . در مورد اشعارش ميگويند او هيچگاه فرم را فدای محتوا و محتوا را قربانی فرم ننمود . او هيچکدام از عناصر هنر را بی اهميت بحساب نياورد .

نام پوشکين مرا بياد معلمی پرشور و شوق در ولايت می اندازد . هربار که آقای باقری معلم ده باخبر ميشد که من برای ديدار ننه بزرگ به روستا آمده ام ؛ برای اينکه نشان دهد که قدم در راه بی برگشت صمد گذاشته و بچه ها را با کتاب و ادبيات اجتمايی آشنا ميکند ؛ مرا به کلاس درس انشا مدرسه اش دعوت ميکرد تا از اين طريق قدردانی خو د را برای کتابهای به امانت گرفته از دوستان ابراز کند . يکبار موقعيکه او پيرامون تاريخ شعر خطاب به شاگردان کلاس گفت : پوشکين از نجيب زادگان و طبقه اشراف روسيه تزاری بود ؛ گلنسا دختر کدخدا که قدی رشيد و موهايی بلند و پرپشت داشت ؛ با حالت اعتراض گفت : اقا مگر بقيه مردم نانجيب و بی شرف بودند !؟

من هم بعنوان دانشجوی اخراجی که احساس بحرالعلومی می نمود ؛ برای نجات وضعيت مغتشش کلاس ؛ اجازه خواستم و گفتم : بچه ها ! ميدانيد بعضی لغات و کلمات بار منفی معين تاريخی دارند ؛ مثلا هنوز در بعضی از نقاط مملکت به زنها ميگويند : ضعيفه ! و در اين مورد حق با گلنسا است . اميد است در آينده لغت شناسان کلمات مناسب تری بيابند تا ما مجبور نباشيم به طبقه و قشر حاکم قرون پيش ؛ اشراف و نجيب زاده بگوييم .

پوشکين يکسال قبل از اجرای توطئه قتل اش توسط دربار ؛ می نويسد : من با اشعارم احساسات منجمد بی حرکت انسانهای جامعه را تکان دادم ؛ در دوره ظلم و زورگويی ؛آزادی را به آواز کشيدم ؛ سرود نزديک شدن انقلاب را سر دادم و مردم را دعوت به همدردی با خانوادههای شهيدان اعدامی نمودم . تا زمانيکه حتا يک شاعر روی کره زمين بجا مانده باشد ؛ ديگران از من ياد خواهند کرد . شاعر نه تنها معلم و برگزيده است بلکه او پيام آور نيز می باشد .

پوشکين زبان دانشگاهی کليسا را با زبان عاميانه مردم در هم آميخت و از آندو جرقه نوی آفريد . زندگی ; تراژديک پوشکين شايد از آنجا شروع شد که فرستاده روس در استانبول - ابراهيم هانيبال ؛ پدر بزرگ پوشکين را که خدمتکاری سياهپوست بود ؛ خريد و به عنوان هديه همراه خود ؛ برای پطر کبير ؛ تزار روسيه به مسکو برد . امروزه حتا عده ای مدعی هستند که از روی عکس و تصوير پوشکين ميتوان شباهتهای نيمه آفريقايی او را تشخيص داد .

پوشکين در بيست سالگی با شورشيان ماه دسامر که بنام - دکابريست ها - در تاريخ روسيه معروف هستند آشنا شد و اشعار خود را در خدمت ايدههای آنها قرار داد . دکابريستها ؛ اشراف زادگان جوان تحصيل کرده ای بودند که با کمک آشنايی با شعارهای عصر روشنگری و رمانتيک انقلابی ؛ عليه ديکتاتوری تزاری مبارزه را آغاز کردند . آنها خواهان حکومت مشروطه بر پايه قانون اساسی و اجرای تقسيم قوا بودند تا ديکتاتوری قلدری نکند . پوشکين يکی از هواداران فعال محفل ادبی دکابريستها بنام -فانوس سبز- بود که با کمک اشعار رمانتيک انقلابی به تقليد از جرج بايرون ؛ شاعر انگليسی به انتقاد از تزار و دربار او پرداخت .

از جمله اشعار پوشکين که آنزمان محبوبيت يافت و دهان به دهان می گشتند ؛ سرودهای : آزادی-کوليها-روستا- اسير قفقازی-خنجر--فواره-مجسمه-پاييز و صبح زمستانی هستند . در سال ۱۸۲۶ ؛ بعد از روی کار -آمدن تزار جديد و لغو ادامه حکم تبعيد ؛ پوشکين دست به پخش سی شعر جديد ديگر بصورت مخفيانه زد . او در زمينه نثر نيز کتابهای : دختر سروان - اويگين- و پستچی را نوشت . پوشکين در دوران تبعيد در نواحی قفقاز نه تنها با زيبايی طبيعت کوهستانی -زندگی ايلياتی-فرهنگ جنگجويی انتقام گيری - و اعتقادات اسلامی ؛ بلکه با آداب و رسوم تاتارهای سواحل دريای سياه و چگونگی زندگی کوليهای ملداوی آشنا شد

آشنايی او با ادبيات فولکلور روسيه و خلقهای اشغالی ديگر باعث نزديکی او به رئاليسم اجتمايی گرديد . او مدرن گرا و ساده نويس بود ؛ صفاتی که شايد او از طبيعت زيبا و ساده گرفته بود . پوشکين سرآغاز و پايه گذار رئاليسم قرن ۱۹ ادبيات روسيه است . توماس مان مينويسد : او گوته شرق اروپا است . پوشکين در هر سه ژانر مهم ادبيات : شعر - درام و رمان راهی جديد برای نسل های آينده کشف کرد . در زمينه رمان تاريخی او از والتر اسکات پيروی نمود . داستايوسکی و آنا احمد آوا او را تحسين کردند و خود را شاگرد او ناميدند . فرماليست های روسيه سالها او را راهگشای سبک خود ميدانستند ؛ ولی فوتوريست های آوانگارد در شبنامه های خود نوشتند : لکوموتيو دودی ادبيات زمان حال براه افتاده ؛ پوشکين - تولستوی- داستايوسکی و شرکا را بايد پايين انداخت . پوشکين ناشر شش شماره مجله ادبی بنام - هم عصر- نيز بود

بعد ار اعدام عده ای از اعضای جنبش دکابريست در سال ۱۸۲۵ ؛ سئوال پيرامون وظيفه و نقش ادبيات در مبارزه در راه آزادی برای پوشکين و سايرين مطرح شد. . او راه مبارزه را بجای راه سازش انتخاب نمود و سر خود را نيز در اين راه برباد داد.

اگر يونانيان باستان جان خود را در يک مبارزه بخاطر -سرنوشت از پيش تعيين شده- از دست ميدادند ؛ اشراف زاددگان ناسازگار جوان تزاری جان خود را در دوئل های نمايشی مرگ آور به خطر می انداختند تا در يک نيمروز زمستانی ؛ زمين از برف پوشيده شده را گلگون کنند . چند سال بعد از پوشکين ؛ لرمانتوف ؛ نبوغ ادبی ديگر ؛ جان خود را در سن ۲۷ سالگی در دوئل از دست داد . بعد از قتل پوشکين در دوئل ؛ روزنامه های وقت نوشتند : بزرگترين - دون ژوان- ادبی روسيه کشته شد !ا