مجاهدين مسعود رجوی
و قرض الحسنه ی او از شوروی!
خسرو شاکری (زند)
بسياری اين روزها در شگفتی شدند که مسعود رجوی
وارد چنين معامله ای ننگين با وارثان مجريان کودتای بيست و هشتم مرداد شد. چنين
کسانی البته يا خاطره ای بس کوتاه دارند يا اين که همچون برخی مرجح می دانند
دانسته های خجالت آور مربوط به دستگاه رجوی را در اين سال ها بياد نياورند، نه فقط
سياست های ضد ايراني همکاری علنی او با صدام را که صد دام برای فرصت طلبان اپوزيسيون
ايران چيد تا آنان را به ابزار تجاوز آزمندانه ی خود به ميهن ما تبديل سازد، بل
همچنين جنايت های شناخته شده ی دستگاه رهبری مجاهدين را که دست به حبس، شکنجه و
حتی قتل اعضای ناراضی خود در اردوگاه های عراق زده است -- حقيقت هايی که عده ای از
کسانی که توانسته اند جان سالم به در برند باز گفته اند. پس چه خوب بود که افرادی
که نامه به مسئوولان حکومتي کشورهای متجاوز به عراق نوشتند، تنها به کوفی عنان
بسنده می کردند و در ضمن از کميسيون حقوق بشر سازمان ملل می خواستند که اعضای
مجاهدين را از چنگ آن دو صددام (يکی ساقط و ديگری حاکم) بيرون بکشد و به محل امنی
منتقل کند، و نيز رهبران مسئوول مجاهدين، و در راس آنان مسعود رجوی، را به دادگاه
جنايت عليه بشريت تحويل دهد. در چنين صورتی، دهان بسياری را می بستند
جنايات و خيانت های رهبران مجاهدين، که در آغاز
ورود به اروپا نصايح دلسوزانه را برای پرهيز از سياست هايی با عواقب ننگين و زيان
بار نپذيرفتند، کم نيست. اينان با تامين اطلاعات نظامی و حتی چاپ علنی نقشه های
نظامی ايران کار صدام در گسترش تجاوزش به ايران را تسهيل کردند. اينان همچنين با
دست راست ترين عناصر اروپايی و آمريکايی تماس نزديک برقرار کردند تا مگر خود را از
طريق ايشان در ايران به قدرت برسانند. اينان تماس های خود را با ارتجاعی ترين جناح
حزب جمهوری خواه آمريکا تا هم اکنون حفظ کرده اند (امری که در ضمن ديگر بار نشان
می دهد که اين جناح حاکم در آمريکا تا به چه حد به آزادی و دمکراسی پايبند است!).
اگر اين حقايق را همگان می دانند، متاسفانه کمتر
کسانی أگاه اند که مسعود رجوی قادر است در آن واحد در چند بستر بخوابد. برخی اسناد
جديد نشان می دهند که رجوی و دستيارانش به جسارت جاه طلبی و خيانت خويش ابعاد
بيسابقه هم داده اند، و در ماکياوليسم دست کامبخش و کيانوری را هم از پشت بسته
اند.
در ۲۶ دسامبر ۱۹۸۵ مسعود رجوی نامه ی تملق آميزی
به ميخاييل گورباچف دبير اول حزب کمونيست شوروی نوشت و سيستم در حال فروپاشی شوروی
را چنان مداهنه ی کرد که حزب توده هم، که به دست شوروی ها به وجود آمده بود، طی
پنجاه سال عمرش هرگز انجام نداد. قرائت اين نامه حتی توده ای ها را در شگفتی می
کند.
اين نامه مقدمه ای بود برای اين که وردست او
«فرهاد الفت» طی نامه أی ده روز بعد (هفتم ژانويه ۱۹۸۶) به کميته ی مرکزی حزب
کمونيست شوروی تقاضای بيسابقه ای را مطرح کند: تقاضای سيصد ميليون دلار «وام» برای
تامين وسايل به قدرت رسيدن رجوی! (عکس اين سند و متن ماشين شده ی نامه های رجوی و
الفت در همايشگاه زير به چاپ رسيده اند : (iranebidar.com).
متن نامهفرهاد الفت به شرح زير است:
تقاضای وام
کميتهء مرکزی حزب کمونيست اتحاد شوروی،
رفقای عزيز،
محترما:
سازمان مجاهدين خلق ايران که يک مبارزه ی انقلابی
و سراسری برای سرنگونی رژيم ارتجاعی و قرون وسطايی خمينی را رهبری می کند، و بر
طبق اسناد ارائه شده [همراه نام ی رجوی]، در گير و دار يک نبرد تمام عيار نظامی و
سياسی و اجتماعی و تبليغاتی با رژيم مربوط است، برای نيل به اين هدف انقلابی و ضد
امپرياليستی [ضد آمريکايی؟] خود، که نهايتا سازماندهی قيام مسلحانه ی مردمی را در
چشم انداز دارد، در مجموع به مبلغی در حدود ۳۰۰ [سيصد] ميليون دلار، که ارزيابی
کميته ی مرکزی آن است، نيار دارد. بديهی است که بخش اعظم نيازهای مالی سازمان ما
از طريق کمک ها و منابع مردمی مجاهدين در داخل و مصادره از رژيم خمينی تامين می
شود. اما بخاطر کمبودها از رفقای [کذا] کميته ی مرکزی حزب کمونيست اتحاد شوروی
تقاضا می کنيم هر ميزان از مبلغ فوق را که ميسر باشد (حتی يک سوم) به سازمان
مجاهدين خلق ايران وام بدهند، که طبعا تاثير جدی و فراموش ناپذير خود را در پيشبرد
مبارزه ی انقلابی سراسری ايران خواهد داشت. شايان تذکر می دانيم که چون نياز
مبارزاتی ما به مبلغ فوق جدی است و در برنامه ريزی های استراتژيکی و تاکتيکی
سازمان در سال ۱۹۸۶ اهميت تعيين کننده و مبرم دارد، و لذا خواهان تصويب هرچه
سريعتر آن هستيم. سازمان مجاهدين خلق ايران بدين وسيله متعهد می گردد که در هر
شرايطی که در آينده پيش بيايد، وام مزبور را از سال ۱۹۸۸ به بعد (ولو از محل کمک
های مردمی خود) با تقسيط تاديه کند
با تشکر
فرهاد الفت، عضو دفتر سياسی و نماينده ء سازمان
مجاهدين خلق ايران
[امضا] ۷ ژانويه ۱۹۸۶.
(منبع هر دو نام بايگانی حزب کمونيست اتحاد شوروی،
شماره ی پرونده: ۸۹/۱۵/۲۴).
*
اين دو سند آشکار می کنند که مسعود رجوی برای کسب
قدرت هر دری را می کوفت و ننگ نداشت که نه فقط از کيانوری سبقت بگيرد، که حتی با
مرجعترين محافل آمريکا در تماس دايمی باشد. چنين کسی، که البته در تحويل اطلاعات
نظامی در زمان جنگ به عراق داوطلب بود، و اعضای وفادار، اما ناخرسند، سازمان خود
را زاندانی، شکنجه، و مقتول می کرد، معلوم نيست در وضع نا هنجار کنونی واقعا به چه
تفاهمی با اربابان جديد جهان رسيده است. مسلما اين امپرياليست ها -- که رجوی از
دستشان به گورباچف شکايت برد و برای مبارزه با آنان طلب قرض الحسنه کرد -- ازو، و
هم از پسر مردی که ساواکش هزاران نفر را يا به قتل رساند يا، شکنجه می کرد، از
جمله رجوی را، برای تجاوز مجدد به ميهن بلاديده ی ما استفاده ی لازم را خواهد کرد،
و به اقتضای منافعش آنان را نيز همانند رضا خان و پسرش مچاله به دور خواهند افکند.
اين همه به ما می آموزد که خيانت يک رنگ، يک چهره،
و يک ايدئولوژی ندارد، و خائنين از هر رنگی که باشند می توانند با همدست شدن برای
کسب قدرت به کمک ارباب منافع مردم را به باد دهند و سرنوشت مملکت را دچار مخاطره
ای جدی کنند. تنها اتحاد آگاهانه، هوشمندانه و در عين حال فروتنانه ی عناصر و
نيروهای ترقيخواه ايران در درون و برون کشور است که می تواند، ضمن نقد به خطاهای گذشته
ی خويش، امکان تحقق برنامه ای برای استقرار يک جمهوری عرفی و دمکراتيک را فراهم
آورد و سد راه پيشرفت سياست خانمان برانداز و فاجعه آميز عراق-گونه ی اربابان جديد
جهان در ايران شود، چه اينان در صدد اند با اعطای قرض الحسنه های پيشنهادی سناتور
های دست راستی آمريکا به مسعود رجوی، با آن سابقه ی ننگين، و به رضا پهلوی، که به
دست لابی صهيونيست ها در آمريکا چرخانده می شود، سياست اشغال نظامی ميهن ما را
تسهيل کنند.
خسرو شاکری (زند)
پاريس ۸ ماه مه ۲۰۰۳