يکشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۲ - ۱۱ مه ۲۰۰۳
Siavash faraji@hotmail

   

انقلاب فرهنگی يا انهدام فرهنگی سال ۱۳۵۹

 

سياوش فرجی

faraji@hotmail.com

 

 

 

 

گيلان سبز وپرسش سبزی به حافظه

پايان گرفته است سخنرانی ام                                                                                         

من در كنار جايگاه سخنرانی؛

با دوستان به پرسش وپاسخ هنوز سر گرمم.                                      

اما در ان ميانه به ناگاه پرسشی ست كه تا اكنون؛

از خاطرم نرفته و هرگز نمی رود

فرزانه دختری ست كه میپرسد ؛

آيا حضور عنصر مذهب درين قيام

 در نقش رهبر

بعد از وصول شاهد  پيروزی،

منجر به حاكميت مذهب نمیشود؟

يعنی كه بازهم

تحميل يك عقيده و خود كامگی به مردم نيست؟

( نعمت ميرزازاده  19 بهمن 1357،كتاب گلخشم  ص134)

 

 

يكی از فاجعه بار ترين حوادث بعد از انقلاب،  انقلاب فرهنگی بود كه باحمله به سنگر ازادی آغاز شد. شعا ر دانشگاه  دانشگاه سنگر ازادی  از جمله شعارهايی بود كه مردم در انقلاب  سر می دادند؛  . دانشجو هميشه در نزد ايرانيان از اعتباربالايی برخوردار بوده است.حكومتها نيز بر اين موضوع واقفند.زمانی كه وثوق  الدوله قرارداد اسارت بار 1919 را امضاء كرد در واقع اولين جرقه اعتراض دانشجويی نيز زده شد. دانشجويان مدارس عالی و دانش اموزان بر عليه اين قرارداد تظاهرات كردند واين اولين اعتراض  سياسی دانشجويی در ايران بود.

دانشجويان در جامعه هميشه  مثل شاخكهای حسی جامعه عمل می كنند و اين در جوامعی مثل ايران بسيار بارز بوده است. يكی از دلايل  اين مسلئه عدم وجود احزاب رسمی در ايران بوده، دانشگاه هايی ايران هميشه صحنه در گيری دانشجويان با عوامل حكومت بوده واز زمان رضاشاه تا به بحال منبع اصلی و تاًثير گذار اعتراض در جامعه بوده و هست .

اين  اعتراض  ها  يا از ابتدا شكلی صنفی داشته و  به  سرعت  تبد يل به اعتراض سياسي ميشد و يا اينكه از همان اول شكل سياسی داشته است .  برای نمونه می توان از  اعتراض دانشجويان دانشگاه تهران در سال 1314 كه ابتدا صنفی و بعد سريعاً سياسی شد نام برد،  ويا اعتراض 16 اذر 1332 ؛ 4 ماه  بعد از كودتای 28 مرداد كه به اعتراض ورود نكسون بود و منجر به قربانیشدن آن  سه اهورايی شد  ازآغاز سياسی بود.  16 آذر مادر اعتراضات دانشجويی در ايران شد.  اعتراض دانشجويی 4 بهمن 1342 كه حمله مغول وار گارد شاه را به دنبال داشت تشابه اين حمله درست شبيه حمله 18 تير 78 به دانشگاه بود تكرار تاريخ بود وعوامل فرق ميكرد ؛ يك زمان گارد بود وزمانی سربازان امام زمان.درسال 1342 حمله گارد به دانشگاه  ؛  ازمايشگاه  ، حمله به دانشجويان خارجی و حوادث ديگر ، درست همين حوادث در  18 تير سال 78 روی  داد.

 

1

 

حا كمان كنونی زمانی حكومت شاه را بخاطر سركوب دانشگاه مورد نكوهش قرار می دا د ند وامروز طرفداران سلطنت   

 201R.jpg (69957 bytes)

دانشگاه تهران سال 57  گارد هميشه آماده شاه برای حمله؛ درب ورودی دانشگاه                                       

 

كه خود از سركوبگران دانشگاه بودند و به دانشجويان لقب شيشه شكن داده بودند حاكمان كنونیرا بخاطر سركوب دانشگاه   ملامت  می كنند بدون اينكه برخورد وحشيانه خود با دانشجويان رابخاطر بياورند.  حكمان بعد از انقلاب با توجه به نقش دانشجو و دانشگاه در انقلاب و جامعه ،عدم استقبال دانشگاه از افكار عقب افتاده شان  واستقبال دانشجويان از احزاب و سازمانهايی  سياسی مترقی انزمان به وحشت افتاده بود ند.

اما نگرانی حضرات مشخص بود: انان اين دو گروه،ماركسيستهای بازگشته از تبعيد خارج كشور و ازاد شده از زندان، از جهت  كيفی نيز عملاً ايدئولوگها و چهرهای شاخص بودند كه پيوستن انها به طيف ماركسيستها در دانشگا هها ؛ صرفنظر از بعد كمی ، از نظر كيفی و سطح تسلط نظری بر مبانی ايدئولوژيك و تجارب مدريت وسازماندهی تشكيلا تی ونيز اعتبار وجاهت اجتماعی موجب ارتقای جريان مار كسيستی را فراهم اورد.( فصل نامه متين شماره 8 سا ل 79 مقاله تاًملی در علل و پيامدهای انقلاب فرهنگی ، نوشته علی محمد حاضری، صاحب امتياز  پژوهشكده امام خمينی و انقلاب اسلامی)

سران حكومت  فكر چاره افتادند  و  تصميم به بستن دانشگاه ها گرفتند ،برای مثال اعضای انجمن اسلامی دانشكده علوم ارتباطات اجتماعی به روزنامه "انقلاب اسلامی" گفتند كه" ما قبلآ  با چند نفر از اعضای شورای انقلاب در اين باره (انقلاب فرهنگی) صحبت كرده بوديم و برای مثال خامنه ای؛ بهشتی و باهنر در جريان كار ما بوده اند "(انقلاب اسلامی31 فروردين59)

 حسن آيت دبير سياسی حزب جمهوری اسلامی در يك جلسه خصوصی می گويد"اين تصميمی كه گرفتيم ....... دانشگاها به اين صورت فعلی بايد تعطيل شود.( نوار آيت) بعداُ شايع شد كه نواررا فردی به اسم كفايتیكه ازاعضای مجاهدين بود بيرون داد كه بعد از سال 1360 خانه اش را با بلدوزر صاف كردند (شيوه اسرائيلی).  و يا رفسنجانی درمصاحبه ای گفت "مد تها بود كه حوصله دانشجويان وفادار جمهوری اسلامی از جنجال گروها در دانشگاه به سر رسيده بود و دائماً به ما مراجعه می كردند كه كاری بكنيم."كيهان 2 اردبهشت 59"  

 

 

 

 

 

2

ا نقلاب فرهنگی59

 

شروع اين تو طئه به وسيله رفسنجانی با هماهنگی انجمن هايی اسلامی (دفتر تحكيم وحدت) صورت گرفت رفسنجانی در 26 فروردين59 در دانشگاه تبريزدر يك  سخنرانی كه در باره مبانی اسلام و اهداف انقلاب داشت كه جلسه به هنگام پرسش وباسخ شلوغ  می شود و زدو خورد ميان موافقين و مخالفين انجام می گيرد.و رفسنجانی جلسه را ترك می كنند.

فردای ان  روز  دانشجويان حزب الله كه تعدادشان   250 تا300  نفر بود  تحصن كرده.و ساختمان مركزی دانشگاه را تصرف كردند. دكتر فاروقی رئيس وقت دانشگاه تبريز ، اشقال گران  را مورد انتقاد قرار داده و گفت كه سرنوشت   12000 دانشجو نمیتوان تابع احساسات 250 نفر كرد.

آيت الله خمينی در پيام نوروزی خود در سال 1359 به ايجاد تحول بنيادی در نظام دانشگاهی   كشور اشاره داشت و

و خواستار تصفيه دانشگاه از اساتيد كه به شرق و غرب وابسته اند شد تا دانشگاه محيط سالمی برای  تدريس علوم عالی اسلامی شود! (نشريه جهاد دانشگاهی شماره 2 ، خرداد1360 ) اين در واقع خبر از اغاز يك برنامه طرح ريزی شده  می داد.

در 30 فرودين 59 شورای انقلاب اعلاميه ای صادر كرد كه در واقع اجازه حكم حمله را داشت در ان امده بود:

"ستادهای عملياتی گروه های گوناگون، دفترهای فعاليت و نظاير اينهاكه در دانشگاه ها وموسسات اموزش عالی

مستقر شده اند  چنانچه ظرف سه روز از صبح شنبه تاپايان روز دوشنبه بر چيده نشوند  شورای انقلاب مصمم است كه همه باهم يعنی رئيس جمهور و اعضای شورا  ، مردم را فراخوانده و همراه با مردم در دانشگاه ها حاضر شوند واين كانونهای اختلاف را برچينند؛(اعلاميه شورای انقلاب اسلامی 30 فروردين59 )   

 

 در 28 فروردين 59 دانشگاه علم و صنعت به وسيله دانشجويان انجمن اسلامی تعطيل و پاسداران دانشگاه را محاصره كردند. اين شروع درگيريهادر تهران بود كه بعد به دانشگاههای ديگرشهرهای نيز كشيده شد. حكومت  عده ای از افراد خود را برای سركوب دانشگاههای ديگر شهرها فرستاد  از جمله اين افراد هادی غفاری سر دسته چماقداران وامامی كاشانی بود كه برای سركوب دانشگاه گيلان فرستاد ه شدند. كه هر دو در سركوب دانشجويان شركت مستقيم داشتند وحتی هادی غفاری در اين حادثه زخمی شد .در حوادث شهر رشت عده اي كشته و تعداد زيادی زخمی شدند . درگيرهای رشت  بقدری شديد بود كه حكومت نيروهای كمكی خود را از قم ،بهشهر و اردبيل به رشت فرستاد. با اين وجود به راحتی نتوانست كنترل  شهر را در سدت بگيرد تا انجا كه انصاری استاندار وقت گيلان كه در سركوب بودند در يك پيام راديوی تقا ضا می كند كه درگيری ها پايان پذيرد. در اين درگيريها در يك سو حزب الله ، انجمن های اسلامی يا تحكيم وحدت و پاسداران بودند و در سوی  د يگر انجمن دانشجويان پيشگام (دانشجويان هودار سازمان چريكهايی خلق ايران)،انجمن دانشجويان مسلمان(دانشجويان هوادر سازمان مجاهدين خلق ايران)، دانشجويان هوادر سازمان پيكار ، دانشجويان هوادار راه كارگرو ديگر دانشجويان چپ بودند.

 

بنيانگذران تحكيم وحدت عباس عبدی ،ابراهيم اصغرزاده، شكوری راد،حجاريان ، صادق زيباكلام وتعدادی ديگر بودند كه در سركوب دانشجويان مخالف خود شركت داشتند.فروز رجايی فر  مدير مسئول هفتنه نامه صبح دوكوهه( به سردبيری مسعود ده نمكی) از ياران دوره دانشجويی عبدی ، بعد از دستگيری عبدی در هفتنه نامه صبح دو كوهه نوشت" چهره فعال و پرتلاش عبدی را در واقعه پاكسازی دانشگاها از عناصرگروهكی و اتاق های جنگ گروهك های معاند با نظام اسلامی و جريان انقلاب فرهنگی در اردبهشت ماه سال 59 به خوبی به ياد دارم"( روزنامه همشهری 28 دي ماه 81 )

 

3

 

        

انقلاب فرهنگی سال 59

 

حشمت  الله طبرزدی كه در انزمان عضو شورای رهبری دفتر تحكيم وحدت بود ، در بحث پالتاكی در گيری ميان انجمنهای اسلامی با ديگران را انكاركرده و گفت كه ما همگام  با د يگران  مبارزه سياسی می كرديم .

د ر شهرهای ديگر نيز در گيرها بسيار زياد بو د،در در گيرهای شيراز 491 نفر زخمی شدند.(كيهان2 ارديبهشت1359 )  بعضي از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه شيراز انزمان عبارت بودنند از، ابراهيم نبوی ، محسن كديور، دكتر معين، مهاجرانی ، علوی تبارو مجيد محمدی. اين درگيری ها در مشهد نيز با زخمی شدن صدها تن ادامه داشت.  حزب  الله در اهواز اجساد كشته شدگان دردرگيريها را  در رود خانه كارون انداخته و عده ای از دانشجويان زندانی را اعدام كردند كه  از جمله اعدام شدگان اهواز دكتر نريميسا از فداييان بود.

بنی صدركه  در انزمان رئيس جمهور بود  برای فاتحان حزب الله  در  سنگر ازادی سخنرانی كرد و گفت كه دانشگاه  مركز عملياتی گروهايی سياسی شده.وی  نوشت"اين ها اين گروهای چپ نما در دو روز گذشته  ابتكار عمليات قهر اميز را دست گرفتند چرا؟ بهانه اين بوده كه دولت می  خواهد دانشگاه را تعطيل كند غافل از اينكه خودشان دانشگاهها را تعطيل كرده  اند اكنون  در دانشگاه درس و بحثی در كار نيست و عملا¨ به مركز فعاليت های  تخريبی و صدور اين فعاليت ها تبديل شده است..... بدين قرار همانطوری كه تعطيل دانشگاه ها دليل نداشت،ايجاد برخوردهای خونين از سوی چپ نمايان نيز دليل نداشت"( انقلاب اسلامی 3 ارديبهشت 59 )

 

فتح دانشگاه  به همت دفتر تحكيم وحدت  انقلاب فرهنگی سال 59  !!!!!

 

بنی صدر بعداً در مصاحبه با كشتگر گفت كه:صبر كن جانم بسته شدن دانشگاه ها در واقع تهاجم خمينی و انحصار طلب ها برای نابودی بنی صدر بود و فرخ نگهدار هم اين را تاًئيد كرد.(مهين شماره 1  فروردين 1373انتشار پاريس )مهندس سحابی نيز شركت فعال بنی صدر در انقلاب فرهنكی را تاًييد می كنند و  مي گويد كه:بنی صدر شخصاً در انقلاب فرهنگی شركت داشت(كتاب ديروز،امروز؛و فردای جنبش دانشجويی ايران به اهتمام مسعود سفيری 1378 ص85 )

4

عمادالدين باقی در تاًييد اين فاجعه فرهنگی می گويد:حوزه سياست ؛ دانشگاه  .... در هم آميخته بود و هيچ كلاسی در دانشگاه تشكيل نمی شد، زيرا كلاسها به محيط جدالهای سياسی ميان اساتيد و دانشجويان يا دانشجويان با يكد يگر تبد يل

شده بود.محيط دانشگاه پرتشنج بود.(منبع بالا ص 100) پس با استدال با وضع  ا مروزی نيز دانشگاه بايد تعطيل كرد.

 

اما  دكتر ملكی اولين رئيس آزاده دانشگاه تهران واقعيت را بيان می كند و میگويد : در انتخاباتی كه برای شوراهای    

هماهنگی(دانشگاه تهران) تشكيل شد؛ تمام كانديداها يا وابسته به مجاهدين خلق ويا وابسته به فدايی ها و چپ ها بودند و اين برای حزب جمهوری اسلامی كه چهار روز بعد از انقلاب به وجود آمده بود و   سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی 

قابل تحمل آنها نبود.انها وقتی ديدند همه چيز به غير از دانشگاه در اختيار انان است نقشه كشيدند........ كه دانشگاه ها بايد بسته شوند.(اند شيه جامعه شماره 25\26 \  27   سال   1381 )

                                                                                               

و اين براستی ترس حاكمان در برخورد فكری با مخالفان خود را نشان می دهد چون از نظر فكری عاجز بوده وهستند متوسل به تصفيه فيزيكی شده و می شوند.

رضا د ليری يكی از اعضای كنونی دفتر تحكيم وحدت  می نويسد: انقلاب فرهنگي سال 59 در دانشگاهها تصفيه ايدئولوژيك گسترده اي در پي داشت بسياري از اساتيد و دانشجويان كه با آرمانها انقلاب همخواني نداشتند ، حذف شدند. كتابها و سيلابس درسي مورد بازنگري قرار گرفت . نهادهاي كنترل كننده در دانشگاه مستقر شدند و قبولي در گزينش اعتقادي شرط ورود به دانشگاهها شد .( جنبش دانشجويي در نظامهاي ايدئولوژيك ؛ خبرنامه امير كبير)

ايا ان اسا تيد  و دانشجويان با ارمانهايی انقلاب موافق نبودند يا انحصار طلبی اعضای اوليه دفتر تحكيم و پشتيبانان آن زمانشان علت اصلی ان فاجعه بود؟ همانگونه كه دكتر ملكی مینويسد  امروز پس از گذشت 23 سال از ان حوادثِ غمبار كه هدفي جز تصفيه‌حساب با دانشجوياني كه نقش اساسي در انقلاب داشتند و از آزادي مردم "در سنگر آزادي" دفاع مي‌كردند نداشت بر همگان روشن شده كه حوادثي چون حادثه آن سه روزِ به‌يادماندني و حادثه حمله به كوي دانشگاه روزِ 18 تير سال 78 با چه اهدافي صورت گرفت و چه بلايي بر سر دانشگاه‌ها و آزادي آورد ( تهاجم سياسي به دانشگاه‌ها با نام انقلاب فرهنگي ، خبرنامه امير كبير)

 

  ايت الله خمينی در پيام خود در  31  شهريور گفت; سلام بر دانشجويان و استاداني كه در سالهاي طولانيِ اختناق با محروميت‌ها و شكنجه‌ها و ناراحتي‌هاي روحي و جسمي مواجه و با شجاعت و شهامت در مقابل استبدادها و قلدري‌ها ايستادند و تسليم قدرت‌هاي شيطاني نشدند.

 

او بعدها خو د منكر ان  مبارزات شجاعانه  شد و اكثر ضربات به جامعه را از جانب دانشگاهيان داذست و در پيام نوروزیسال 59 خود  گفت: تمام عقب‌ماندگي‌هاي ما به خاطر عدمِ شناخت صحيح اكثر روشنفكران دانشگاهي از جامعه اسلامي ايران بود و متأسفانه هم‌اكنون هم هست اكثر ضرباتِ مهلكي كه به اين اجتماع خورده است از دستِ اكثر همين روشنفكران دانشگاه‌رفته‌اي كه هميشه خود را بزرگ مي‌ديدند و مي‌بينند بوده است .

 

البته  اينكه ايشان منكر گفته های خود شد عجيب نبود چراكه بارها اين مسئله تكرار شده بود . بنی صدر در مصاحبه با كشتگر تعريف می كند كه: من به خمينی گفتم شما تعهد كرديد كه مجلس مو سسان تشكيل دهيد و بايد عمل كنيد ايشان گفتند نه هيچ اينچنين نيست من اگر لازم باشد امروز يك حرف میزنم ، فردا اگر خلاف او اقتضا كرد ، خلافش را می گويم ما  يكد فعه همينجور وا رفتيم!(ميهن شماره 1 سال 1373 انتشار فرانسه)

 

تحكيم وحدت بعد از انقلاب فرهنگی، بر نامه شش ماده ئی صادركرد  كه دو موردش عبارت بود از ; حذف درسی ضد اسلامی و ضد انقلابی و اخراج استادان ضد انقلاب و ضد اسلام. بعد هم مديريت دانشگاه ها را  در اوايل انقلا ب فرهنگی بر عهده گرفت و خواست كه  دانشگاه ها را اسلامی كند.  دكتر زيباكلام از مسئولين انقلاب فرهنگی : ؛ رسماً و علنا  حلا ليت مطلبم؛"( مجله فرهنگی لوح فروردين 78 )"

عبدالكريم سروش میگويد: شايد بتوان گفت انقلاب فرهنگی ايران تا حد زيادی به اين معنا، يك انقلاب آموزشی آن هم محدود به حوزه آموزش عالی و نظام دانشگاهی كشور باشد.( نشريه دانشگاه انقلاب، جهاد دانشگاهی، شماره 4، مهر 1360، ص 6.) اين سخن؛ كسی است  ميخواست فرهنگی ديگر بر دانشگاه حاكم كند ايا اگر دگرگونی فقط اموزشی  بود نياز به اخراج استاد و دانشجو بود؟  زير برگه اخراج اساتيد از جمله زير برگه اخراج رضا براهن        

   را سروش امضا كرد كه  در جايی ديگر میگويد:

كلاً مي‌گويم كه دانشگاه‌هاي ما وضع اسفباری دارند. من هر وقت به دانشگاه‌هاي خارج كشور مي‌روم و برمي‌گردم اندوهم هم تازه و هم افزون مي‌گردد. دانشگاه‌هاي ما چه در     

5

زمينة علومِ انساني و چه در زمينة علومِ تجربي متأسفانه كارنامه خوبي ندارند و اين كارنامه پس از پيروزي اگر نگويم پس‌تر نرفته بهتر هم نشده است.( گفتگو با مجلة فرهنگي لوح مهر  78  )

 

انقلاب فرهنگی سال 59

 

در زمينه اسلامی كردن دانشگاه بعد از 23 سال در برنامه بشارت شبكه 2 اعتراف می كنند كه برنامه اموزش قران در دانشگاه ها موفق نبوده ودر دانشگاه ازاد كه همه واحدها پولی است ؛  اموز ش قران نه تنها پولی نيست بلكه حضور در كلاس برای قبولی كافی است. حيله  اسلامی!

نتيجه چه شد : 57000  دانشجو و 3\2 اساتيد از دانشگاهها  اخراج شدند. ( دكتر محمد ملكی ؛ اند شيه جامعه شماره 25\26 \  27   سال   1381) در زمانی كه كشور خود  بيشترين نياز را  به اين نيروی متخصص داشت .

حتی دانشجوياني كه ترم اخر پزشكی بودند تنها به دليل هواداری از حزب توده از به پايان رساندن دوره تحصيلیشان منع شدند.

 جلال الدين فارسی با اشاره به اين مسئله در كتاب زوايای تاريخ مینويسد:  وقتي اولين جلسة شوراي انقلاب فرهنگي با حضور امام  و رئيس جمهور، نخست وزير، وزير فرهنگ و آموزش عالي و اعضاء ستاد تشكيل شد امام بر همان معيارهاي سابق تأكيد كرده با نهايتِ صلابت فرمودند كه اعضاء و طرفدارانِ تمام گروهها را نه به دانشگاه بپذيريم و نه بگذاريم ادامة تحصيل بدهند حزب توده را هم نام بردند آقاي حاج احمد آقا گفتند: دانشجويان توده‌اي را كه چند ماهِ ديگر مانده تا دكتر بشوند اجازه بدهيد اين چند ماه را تمام كرده بروند دنبالِ كارشان، امام با قاطعيت هميشگی فرمودند همان مقدار هم كه خوانده‌اند نبايد مي‌خواندند .

زير برگه های اخراجی امضای دكتر سروش فيلسوف بود !!!!!! كه هرگز نيز از ضربه خويش به پيكر فرهنگ اين كشور پشيمان نشد.

و به راستی چه كسانی جز حكومت و اعضای دفتر تحكيم وحدت درانزمان مسئول ان فاجعه فرهنگی هستند؟؟

  

سياوش فرجی

 

اردبيهشت 1382

 

 

 

              

 

 

     

                   

 

6

 

 

 

6