چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۲ - ۷ مه ۲۰۰۳
اشغالگران "آزادی بخش"

اشغالگران "آزادی بخش"

و

نقشه های بعد از اشغال عراق

 

 

خود وجود جمهوری اسلامی به عنوان يک استبداد مذهبی پوسيده که نفس جامعه را بند آورده است، طمع آمريکا به دست اندازی در ايران را با شعار "آزاد سازی" بيشتر می کند. بخصوص اين که کم نيستند نيروهائی که از اين نوع "آزاد سازی" به هر دليلی استقبال می کنند و ديديم هم که در مصاف بين بوش و صدام مردم فقط طعمه آتش جنگ اند، اگر هم مخالف اشغال خارجی باشند، حاضر به دفاع از امثال صدام و خامنه ای و رفسنجانی نيستند. آمريکا هم اين را از سقوط دولت عصر حجر طالبان فهميده است. به همين دليل هم اين بار نه از موضع دفاع از امثال طالبان و يا معامله با خون آشامان، در لباس مخالفت با ديکتاتور ها و مستبدين به صحنه آمده است. اين استراتژی جديد در عراق اکنون در حال آزمون است و امکان تسری آن به کشورهای همسايه مثل ايران قطعی است. مگر اين که آزادی ها قبل از توپ و تانک و بمب های "آزادگران" در اين کشورها و از جمله در کشور ما از راه رسيده باشند.

 

 

اشغالگران "آزادی بخش" و "آزادی" در بغداد

تصور اوليه ای که طراحان جنگ تجاوزگرانه در عراق در اذهان می کاشتند، مثل همه کارتون های والت ديسنی رمانتيک و پر از اميد و آرزو بود. سربازانی سوار بر تانک ها از مرزهای عراق عبور کرده به قلب بغداد می رسند و در تمام طول راه از طرف مردم گلباران شده و با هلهله مورد استقبال قرار می گيرند. هم چون فاتحان افسانه ای بر در کاخ های مجلل سرزمين هزار و يک شب نزول اجلال نموده در مقابل قصر جمهوريت دالانی باز می کنند تا سر دسته "آزادگران" با اسکورت رو باز وارد قصر شده و در مقابل دوربين ها دست هايش را بالای سرش به هم گره زده به چپ و راست چرخانده، با غرور به همگان خنده زند. روزهائی که ميليون ها نفر در سراسر جهان عليه اين جنگ به خيابان ها می رفتند و در سازمان ملل هيچ کس حاضر نبود مجوز جنگ در عراق را برای دولت آمريکا صادر کند، دستگاه عظيم تبليغاتی دولت آمريکا از تلويزيون های خبری مهم تا روزنامه ها و مجلات پرتيراژ،  همه اين تصوير هاليوودی را شب و روز در مخ شنونده، بيننده و خواننده خود فرو می کردند که در جائی از جهان مردی در جزيره اي نشسته است که اسم او صدام و اسم آن جزيره عراق است و همه اهالی جزيره زندانيان او و علاوه براين و از همه وحشتناک تر اين که همين صدام خطری برای زنان و مردان آمريکائی است و از سلاح هائی برخوردار است که اگر از دستش گرفته نشوند، همين فرداست که تمام ايالات متحده را با خاک يکسان کند.

طبيعی است آن ها که بوش را بخاطر "سوابق" درخشانش در انجام موفقيت آميز اعدام بی ملاحظه "افراد شرور" در ايالت تگزاس بدون توجه به هرگونه در خواستی از جمله از سوی پاپ، با رای خود در انتخابات رياست جمهوری مورد تفقد قرار داده بودند، ( هر چند تعداد اين آراء کفاف نداد و از برادر بوش در فلوريدا تا گماشتگان پدر بوش در ديوان عالی کشور دست به دست هم دادند تا با باطل کردن آراء ايل گور، او را به رياست جمهوری برسانند) طبيعی بود که آقای بوش و دارو دسته او را در انجام وظيفه مقدس پاک سازی جهان از وجود "شر" و از جمله در عراق از وجود صدام تشويق نمايند. سازمان ملل که هيچ، شراب فرانسه و آبجو آلمانی را هم به دليل مخالفت شان با جهاد حضرت بوش عليه عوامل شر در عراق تحريم کنند.

حمله به عراق از سوئی در فضائی رومانتيک با شعار هائی در باره ايثارگری برای آزادی ديگران تدارک شد و از سوی ديگر با تبليغات دروغ و بزرگ نمائی در مورد توان و قدرت صدام و ارتش او تلاش شد که سر جامعه بين المللی کلاه گذاشته شود و مجوز جنگ در عراق رسما دريافت شود. همزمان البته،‌ سازمان ملل تهديد شد که بدون مجوز هم حمله صورت خواهد گرفت و سازمان ملل چاره ای ندارد که تسليم شود. مجوز صادر نشد ولی جنگ شروع شد و قهرمانان "آزادی بخش" با بمب و تانک و توپ راهی بغداد شدند. از مرز که رد شدند، پا داخل خاک عراق گذاشتند، از هر کجا که گذشتند از رومانتيسيسم چيزی بر جای نماند، هر آن چه ماند جز ويرانی و کشتار نبود. نه گلی در کار بود و نه هلهله ای. همه چيز در ميان دود و آتش انفجار و خون وعفونت کشتار بود. خانه های ويران، بيمارستان های بدون دارو، آب و برق و غذا، شب های تاريک شهرهای ميليونی، غارت باندهای سازمانيافته و بلبشو در خيابان های تحت سيطره تانک های آمريکائی. مجسمه های صدام از ميادين برداشته شدند و جای آن ها را تانک های آمريکائی گرفتند و سردسته نظاميان آمريکائی از کاخ صدام با رئيس جمهور بوش تماس گرفت. قبل از آن همه ساختمان های مهم بغداد طعمه آتش شدند. وزارت خانه هائی هم که از بمباران مصون مانده بودند، غارت شدند. موزه تاريخی و بی نظير بغداد تاراج شد و بيش از ۱۷۰۰۰۰ اثر باستانی از تاريخ تمدن بشری در بين النهرين از تمدن آشور و بابل و سومری تا دوران اسلامی به يغما رفتند و کتابخانه ملی عراق از کتب نفيس خطی خالی شد و مابقی آن طعمه آتش گرديد. عراق "آزاد" شد و دست آخر در شهر "آزاد" شده بغداد حکومت نظامی و منع رفت و آمد شبانه برقرار شد.

 

چه کسی بر عراق حکومت می کند؟

حکومت صدام از روز تسخير بغداد توسط تفنگداران آمريکائی ديگر وجود خارجی ندارد. ولی هنوز رسما حکومتی جايگزين آن نشده است. آمريکائی ها البته قبل از حمله، دولت خاص خود را برای عراق تشکيل داده اند و يک ژنرال بازنشسته، ژنرال گارنر را به رياست دولت در بغداد منصوب نموده اند، که در راس ۲۳ وزير آمريکائی ديگر بايد به اداره عراق بپردازد و در کنار دولت خود يک دستگاه اداری عراقی هم ايجاد نمايد که کانديدای آمريکا برای اين دستگاه هم مشخص شده است: احمد چلبی.

ولی دولت آمريکائی مورد تائيد هيچ کس جز خود آمريکا نيست. دول مهم شورای امنيت سازمان ملل از جمله اتحاديه اروپا، برخلاف اختلافات اوليه در مورد جنگ در عراق در اين مورد که سازمان ملل بايد نقش اصلی را در عراق ايفا نمايد، متفق القولند. اما رئيس جمهور آمريکا و دستگاه جنگی او در کاخ سفيد هم چنان بر نقش جانبی سازمان ملل تاکيد کرده و اعلام کرده اند : طبيعی است که آمريکا بايد در عراق تصميم بگيرد. سازمان ملل می تواند نقشی در کمک رسانی های انسانی ايفا نمايد.

اما اکنون که دو هفته از حضور آمريکائی ها در بغداد می گذرد، هنوز اثری از حکومت آمريکا در کار نيست. فقط ميادين نفتی و وزارت نفت از امتياز حفاظت ويژه ارتش آمريکا برخوردارند و بقيه امور به دست حوادث سپرده شده است. امنيتی در کار نيست. هر کسی مجبور است خانه خودش را از دستبرد ديگران حفظ نمايد. به اهالی بغداد دستور داده شده است که از شامگاه تا سپيده دم از خانه هايشان خارج نشوند. اين حکم  را لشگر يکم تفنگداران آمريکا صادر کرده است. معنی اين حکم اگر هم صادر کنندگان اطلاعيه اعلام نکرده باشند، حکومت نظامی تمام عيار است.

در عراق اگرچه هنوز کسی به نام دولت حکومت نمی کند، ولی منطقی که آمريکا در تحميل اين جنگ به جهانيان به کار برد، به نحو احسن اعمال می شود و هر کسی که اسلحه ای در دست دارد، قادر به هر کاری هست. مثل تفنگداران آمريکائی که از کشتن مردم عادی، زنان و کودکان، تحت عنوان بی توجهی به فرمان ايست، يا خبرنگاران مزاحم تحت عنوان شليک از هتل آن ها به طرف تانک ها و .. ابائی نداشته اند و اکنون هم در خيابان های موصل و بغداد به روی "آزادشدگان" مخالف حضور آمريکا در عراق آتش می گشايند و خبرنگاران مزاحم را از فيلمبرداری و ارسال هر گونه خبری در مورد اين گونه "استقبال" های مردم عراق از "آزادگران" خود منع می کنند و تهديد به دچار شدن بر سرنوشت خبرنگار شبکه مزاحم تلويزيونی الجزيره می کنند که طعمه توپ تانک شد و در جا جان باخت.

البته آمريکائی ها کتمان نمی کنند که آزادسازی آن ها شامل حال معادن نفت و منابع ثروت عراق می شود. مردم عراق هم بر اين واقعيت واقف اند. برای همين هم ادعا های "آزادسازی" را چندان جدی نمی گيرند. آن چه که جدی است فعلا حضور نظامی آمريکا در شهر های عراق و غارت اين شهر ها در زير سيطره آن ها و از بين رفتن همه چيز در عراق است.

دولت آمريکا همانطور که قبل از شروع جنگ در انديشه تشکيل دولتی برای عراق بوده است، برای بازسازی عراق هم فکر هائی کرده است، ازجمله اين که اداره بندر ناصريه اولين بندری که در عراق به تسخير آمريکا و انگليس درآمد، بلافاصله به يک شرکت آمريکائی سپرده شد. و اخيرا هم دولت آمريکا با شرکت "بک تل" برای تعمير و بازسازی نيروگاه های برق عراق و سيستم آب و فاضلاب اين کشور قراردادی را امضا کرده است که عجالتا ۳۴ ميليون دلار ارزش دارد. با اينهمه، مجموعه قراردادهای ديگری که به دنبال خواهد آمد، ارزش کل قراردادها را به ۶۸۰ ميليون دلار می رساند.

به گزارش بی بی سی "بک تل" که از طريق يک روند قابل مناقشه برنده اين قرارداد شد، بزرگ ترين شرکت ساختمانی آمريکاست. جالب است که در مناقصه ای که به اين منظور ترتيب داده شده بود، فقط شرکت های آمريکايی می توانستند شرکت کنند و هيچ مناقصه عمومی اعلام نشده بود. بازار آزاد در اين مورد، وقتی که تبديل عراق به ملک طلق آمريکائی ها مطرح است، چندان هم آزاد نيست. در اين قبيل موارد بايد که شرکتهای رقيب از کشورهای ديگر کنار بمانند.

البته "بک تل" ارتباط های نزديکی با حزب جمهوريخواه در آمريکا دارد. هم چنين پيش بينی می شود که اين قرارداد اوليه ۳۰ ميليونی نهايتا برای بازسازی مدارس و بيمارستان ها و ديگر ساختمان های دولتی گسترش يابد.

 شرکت "هالی برتون" هم که مدير آن ديک چنی معاون رئيس جمهوری است،  قرارداد بازسازی چند حوزه نفتی را برده است...

اين قصه سر دراز دارد. حکومت آمريکا بر عراق شروع شده است.

 

اجلاس ناصريه

دولت آمريکا برای عراق مدت هاست که در هتلی مجلل در کويت مشغول به کار است. ازجمله کارهای آن همين تقسيم عراق بين کمپانی های آمريکائی است. اين دولت در زمينه چينی برای ورود به عراق دست به کار دعوت اپوزيسيون عراق به يک نشستی در ناصريه عراق شد. تا از طريق اين تجمع به خود مشروعيت داده و علنا در بغداد مستقر شود. ولی اين اجلاس چندان هم به اين هدف خدمت نکرد. جو حاکم بر جامعه عراق حتی طرفداران پر و پا قرص آمريکا، امثال چلبی را نيز از شرکت در اين نشست باز داشت. بسياری از نيرو های اپوزيسيون شرکت نکردند و يا اين که حداکثر نماينده ای به اين نشست فرستادند. نتيجه اين نشست با اين حد از شرکت هم، برعکس انتظار آمريکا تائيد دولت آمريکائی نبود و حتی رد آن بود .نشست ناصريه که نخستين اجتماع اپوزيسيون عراقی پس از فروپاشی رژيم بغداد بود، با شرکت "زلمی خليل زاد" نماينده رييس جمهوری آمريکا در امور گروه های اپوزيسيون عراقی در شهر ناصريه در جنوب عراق برگزار شد.

به گزارش ايرنا در بيانيه پايانی اين نشست که شامل ۱۳ بند است تاکيد شد که اجلاس ناصريه سرآغاز نشست های ديگر گروه های عراقی و تشکيل حکومت موقت در عراق است.

متن بيانيه پايانی نشست ناصريه به اين شرح است:

"۱ - عراق بايد به صورت دموکراتيک اداره شود.

۲ - حکومت آينده عراق نبايد بر مبنای هويت قومی بنيان گذاشته شود.

۳ - مبنای حکومت آينده عراق بايد نظام دموکراتيک فدرالی باشد.

۴ - حاکميت قانون در عراق ضروری است.

۵ - حکومت آينده عراق بايد حقوق زنان را تامين کند.

۶ - نشست ناصريه در مورد نقش مذهب در دولت و اجتماع گفت وگو خواهد کرد.

۷ - نشست ناصريه در مورد فراهم کردن زمينه انتخاب رهبران توسط مردم عراق و جلوگيری از تحميل رهبران از خارج گفت وگو کرد.

۸ - خشونت در عراق بايد متوقف شود و مردم عراق خود را برای ساختن کشوری صلح جو در داخل و خارج آماده کنند.

۹ - عراقی ها و هم پيمانان بايد برای حل مشکلات به خصوص در زمينه امنيت و خدمات عمومی همکاری کنند.

۱۰ - حزب بعث بايد منحل شده و آثار آن در تمام عراق زدوده شود.

۱۱ - گفت وگو و تبادل نظر بين همه گروههای سياسی برای ساختن کشوری آزاد ضروری است.

۱۲ - نشست ناصريه غارتگری و نابود کردن اسناد و مدارک را محکوم می کند.

۱۳ - شرکت کنندگان در نشست ناصريه در مورد برگزاری اجلاس ديگری طی ۱۰ روز آينده به توافق رسيدند"

 

آمريکا و همسايگان عراق

دولت بوش اعلام کرده است که عراق آخرين مرکز شر نيست. از همان فردای ۱۱ سپتامبر، ايران هم جزو محور شر در کنار عراق و کره شمالی بود. اخيرا البته سوريه هم به اين محور افزوده شده است و آقای بوش کشف نموده است که سوريه هم سلاح کشتار جمعی دارد. با عراق همکاری کرده است و رهبران فراری عراق را به خاک کشورش راه داده است و به قول آقای رامسفلد با آمريکا همکاری نمی کند. البته در اين ميان نخست وزير اسرائيل آقای شارون هم که رسالت کشتار جمعی فلسطينيان را بر عهده دارد، کشف نموده است که بشارالاسد خطرناک ترين مرد خاورميانه است. خيلی ساده توپ ها و تانک هائی که تا دم مرز سوريه رسيده اند، چرا سوريه را به فتوحات ارتش آمريکا نيفزايند.

ديپلماسی آقای بوش در مورد سوريه نشاندهنده فقط سطحی نگری سياستمداران راست حاکم بر آمريکا نيست، اين امر نشاندهنده خطراتی هم هست که اين دارودسته عليه صلح جهانی و امنيت بين المللی و منطقه دارند و متاسفانه به اندازه کافی پول و تسليحات دارند که عده ای را بخرند و عده ای ديگر را با تهديد با خود همراه کنند و هر روز حمام خون ديگری در اين يا آن گوشه جهان راه بيندازند. تهديدات آمريکا در مورد سوريه حتی متحدين نزديک آمريکا مثل عربستان و کويت را هم که حمله به عراق از خاک آن صورت گرفت، به فکر واداشته است. جدا از اين، واقعيت اين است که جنگ خونين آمريکا در عراق نفرت عمومی از اين کشور را در منطقه که چيز جديدی نبود، تشديد نموده و دولت های همکار آمريکا را انگشت نما کرده است. به همين دليل هم وزرای خارجه کشور های همسايه عراق در رياض جمع شده،  به همراه وزرای خارجه مصر و بحرين به اين نتيجه رسيدند که از آمريکا و انگليس بخواهند حتی الامکان هرچه زودتر از عراق خارج شوند.

اين درخواست در پايان جلسه وزيران خارجه کشورهای همسايه عراق - اردن، ايران، ترکيه، سوريه، عربستان و کويت- و دو کشور مصر و بحرين - که رياست دوره ای اتحايه عرب را برعهده دارد - ابراز شد.

 در اين اجلاس کشورهای همسايه عراق در رياض بر متحد و مستقل ماندن عراق تاکيد کردند. پيش از اين مصر اعلام کرده بود که يک دولت نظامی تحت کنترل آمريکا در عراق از سوی کشورهای عرب به رسميت شناخته نخواهد شد. همه حاضران در اين نشست نگران آن بوده اند که بروز ناآرامی در عراق يا تجزيه آن کشور، سبب بی ثباتی خاورميانه شود. هم چنين امکان طولانی شدن حضور نيروهای آمريکايی و بريتانيايی در عراق نيز اسباب ديگر نگرانی همسايگان اين کشور بود.

همزمان، نماينده اتحاديه عرب در سازمان ملل متحد در گفتگويی با بی بی سی از آمريکا انتقاد کرد و گفت نيروهای آمريکايی نتوانسته اند امنيت و رفاه مردم عراق  را حفظ کنند.

وی گفت که اشغال عراق توسط نيروهای بريتانيايی و آمريکايی غيرقانونی است و آنان بايد آن کشور را ترک کنند.

"سعودالفيصل" وزير امور خارجه عربستان سعودی نيز در نطق خود در گشايش نشست وزيران خارجه کشورهای همسايه عراق، با تاکيد بر نقش محوری سازمان ملل در آينده عراق گفت: "سازمان ملل نه فقط در مسايل انسانی و اقتصادی عراق بايد نقش داشته باشد، بلکه بايد در سازندگی عراق نيز مسووليت اصلی را بر عهده داشته باشد." سعودالفيصل با بيان اينکه حکومت آينده عراق فقط بايد از سوی مردم اين کشور تعيين شود، هرگونه دخالت کشورهای خارجی در تعيين سرنوشت عراق را مردود دانست.

وی ابراز اميدواری کرد، دولت آينده عراق روابط خود با همسايگان را بهبود بخشيده و روحيه صميميت، همبستگی و همکاری را در منطقه برقرار کند. سعودالفيصل با رد کردن هر گونه تهديد خارجی عليه سوريه، گفت:" اميدواريم جنگ عراق آخرين تجاوز به منطقه باشد، چرا که منطقه توانايی جنگ ديگری را ندارد".

تهديد آمريکا عليه سوريه تعجبی بر نينگيخته است، اما موجب نگرانی های بيشتر در مورد خطرات ادامه حکومت دارو دسته بوش در آمريکا و اقدامات خودسرانه آن ها عليه کشور های ديگر در سراسر جهان از جمله در ميان متحدين آمريکا شده است.

 

سلاح کشتار جمعی دليل يا بهانه؟

ادعاهای جديد آمريکا عليه سوريه نشان داد که اتهام داشتن سلاح کشتار جمعی بعد از اين بهانه آمريکا برای حمله به کشور هائی است که به هر دليلی اشغال آن ها به اهداف آمريکا در ادامه سلطه جهانی اش کمک می کند.

در حمله به عراق هم آمريکا به هر وسيله ای کوشيد که بازرسی های سازمان ملل را ناکافی جلوه دهد. تا حمله خود به عراق را توجيه نمايد. اما تا کنون هنوز هيچ مدرکی دال بر کشف سلاح کشتار جمعی در عراق از طرف آمريکا ارائه نشده است. آمريکا از ورود بازرسان سازمان ملل به عراق برای اتمام کار خود در بازرسی عراق نيز جلوگيری می کند و اعلام نموده است که هزار نفر از کارشناسان خود را به عراق می فرستد تا ادعاهای قبل از جنگ آمريکا در عراق را با "يافته" های خود مستند نمايند.

اگر تا به حال دولت آمريکا با شعار جلوگيری از گسترش سلاح های شيميائی و اتمی فقط به تهديد و محاصره اقتصادی کشور ها بسنده می نمود، اکنون بعد از اشغال عراق  ديگر اتهامات آمريکا در محدوده تهديد نخواهد ماند و بعد از اين بايد شاهد اعلام نقشه های جديد برای کشورگشائی های جديد آمريکا بود. يکی از اين طعمه هائی که آمريکا برايش دندان تيز کرده است، کشور ماست. خود وجود جمهوری اسلامی به عنوان يک استبداد مذهبی پوسيده که نفس جامعه را بند آورده است، طمع آمريکا به دست اندازی در ايران را با شعار "آزاد سازی" بيشتر می کند. بخصوص اين که کم نيستند نيروهائی که از اين نوع "آزاد سازی" به هر دليلی استقبال می کنند و ديديم هم که در مصاف بين بوش و صدام مردم فقط طعمه آتش جنگ اند، اگر هم مخالف اشغال خارجی باشند، حاضر به دفاع از امثال صدام و خامنه ای و رفسنجانی نيستند. آمريکا هم اين را از سقوط دولت عصر حجر طالبان فهميده است. به همين دليل هم اين بار نه از موضع دفاع از امثال طالبان و يا معامله با خون آشامان، در لباس مخالفت با ديکتاتور ها و مستبدين به صحنه آمده است. اين استراتژی جديد در عراق اکنون در حال آزمون است و امکان تسری آن به کشورهای همسايه مثل ايران قطعی است. مگر اين که آزادی ها قبل از توپ و تانک و بمب های "آزادگران" در اين کشورها و از جمله در کشور ما از راه رسيده باشند.

 

نه صدام، نه آمريکا ...

در عراق هنوز دولت آمريکائی در بغداد مستقر نشده است، اما شعار برچيدن بساط اين دولت همه گير می شود. اولين بار در اعتراض به اجلاس ناصريه بود که اين شعار داده شد. البته شيعيان جنوب عراق و بعد ها در نماز جمعه بغداد بند دومی به آن افزوده شد که حکومت اسلام بود. در موصل تظاهر کنندگان توسط آمريکائيان به گلوله بسته شدند و در بغداد فيلمبرداران و خبرنگاران از فيلمبرداری و تهيه گزارش منع و حتی تهديد شدند.

با ادامه اشغال عراق بی تفاوتی اوليه  عراقی ها در مصاف صدام و آمريکا به مخالفت با اشغال عراق توسط آمريکا فرامی رويد و هر روز دامنه و ابعاد بيشتری می گيرد. بر کمتر عراقی پوشيده است که آمريکا برای چه به عراق آمده است. برای مردم عراق اين واقعيت امروز بيش از همه آشکار شده است که رژيم ترور و حشت صدام رفته است، اما جای آن را اشغال خارجی گرفته است و سرنوشت کشورشان به دست باندهای آمريکائی افتاده است و بين کنسرن های آمريکائی تقسيم می شود. ملتی دور زده شده است و بر بالای سر ملت عراق، آينده کشور عراق به حراج گذاشته شده است.

بعد از اين آمريکائی ها بايد منتظر مواجهه با عراق ديگری باشند که نه عراق صدام است و نه الدورادوی آن ها در عراق ، عراق ديگری است كه با شعار : نه صدام ، نه آمريکا ... به صحنه آمده است.

 

 (اتحاد کار شماره۱۰۷  )