به بهانه اول ماه مه
مهرزاد وطن آبادی
اول ماه مه روز کارگر فرارسيد. روزگارگر فرا ميرسد
و هنوز طنين شعار کارگران سراسر جهان متحد شويد از حصار پريشی ذهن ما زدوده نشده
است . شعاری که مارکس و انگليس بر صدر مانيفست حک کردند تا در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷
خود را نشان دهد، هر چند که تجربه سوسياليسم موجود و مارکسيم کپی روسی در جهان
دستاورد عملی چندانی نيافت و به مجرد فروپاشی مجمع الجزاير شوروی سابق نيز اين شعار گستردگی خود را
از دست داد و جنبش کارگری به بيان ديروز،رسالت تاريخی طبقه کارگر، نيز از قالب کهن
و سنتی خارج شد.عليرغم اينکه جنبش مزبور تحت تاثير گرايشات گوناگون اعم ازچپ نو يا مارکسيست ها در روند نوين قرارگرفته
است که جلوه ايی از آن در جنبش نيرومند فعاليت هايی ضد جهانی شدن می توان ديد.
اما درايران وضيعت طبقه کارگری حال و هوای خود را
دارد. اساسا همواره اين پرسش که ايا در ايران طبقه کارگری وجود دارد يانه ؟ با
پاسخ های گوناگون روبرو بوده است پاسخ هايی که هر جريان ايدئولوژيک، بنابه تعلقات
فکری سياسی تعريف خاص از طبقه کارگر می داده است . فروپاشی اردوگاه سوسياليسم عملا
موجود وقبل از ان سرکوب احزاب چپ سنتی معتقد به طبقه کارگرو زعامت شوروی بمثابه گردان
رزمنده پرولتاريای جهانی باعث آن گرديد،تا به لحاظ عدم حضور جريانات ايدولوژيک
مارکسيستی در ايران، پرداختن به طبقه کارگر و جنبش کارگری تداوم يابد. بنابراين در
خلاء جريانات هوادار طبقه و مجموعه تشکليلاتی آنان، فرصتی فراهم آمدتا تشکل های
کارگری نظير خانه کارگر، کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار و از بعد از دوم خرداد
حزب اسلامی کار داعيه دارنمايندگی مطالباتی از طبقه کارگر شوند و با تلاش جهت
پيوند طبقه کارگر در وضيعت بحرانی توانستند مهر ونشان خود را در نمايندگی مطالبات
صنفی کارگری به هر رويداد ديگر حک نمايند. جمع بندی حرکات صنفی کارگران از اغازسال
۸۲ و حتی قبل از ان حاکی از واقيعتی انکار ناپذير است که طبقه کارگر در ايران عملا
وجود دارند. علت وجودی طبقه نيز ميليونها خانوار ايرانی است که بر اساس اقتصاد
مزدبگيری زندگی می کنند ، چنانچه از ميان جامعه اقتصادی مزدبگيری ، هم اکنون ايران
دارای بيش از ۵ ميليون نفر نيروی کارمی باشد.
پراکندگی و تراکم صنايع ، نوع اشتغال ، ريشه های
اجتماعی مهاجرت و رشد شهر گرايی ، فرهنگ وسطح فعاليت های صنفی ، همه و همه نشانگر
آن است که در ايران طبقه کارگر وجود دارد ولی اينکه طبقه در چه وضيعتی قراردارد؟
بايد جانب احتياط را رعايت کرد تا از ارزيابی ذهن گرايانه جلو گيری نمود. بايد
تاکيد نمود که طبقه کارگر ايران هنوز "طبقه در خود" است. يعنی هنوز بر
بستر علايق شرکت اقتصادی و زيست مشترک حر کت می کند و به لحاظ قرار گرفتن در چنين
وضيعتی " طبقه برای خود" فراتر روئيده است . يعنی ضمن دارا بودن علايق و
زيست اقتصادی مشترک ، اين طبقه توان سازماندهی گرايش ها و زمينه ايجاد تشکل برای
خود را ندارد تا توانسته باشد در اين راستا ساختار درونی منظمی بيابد و سپس عنصر
آگاهی را در درون طبقه شکل بدهد. در صورت چنين وضيعتی طبقه کارگر می تواند برای
خودش نقشی قائل شود تا از رهگذرآن يک رهبری منسجم و کار امدی را بوجود آوردتا به
يک حزب سياسی تبديل شود. علت چنين امری را بايد در اين واقيعت جستجو نمود که در
ايران جريان روشنفکری که خد را مدافع طبقه کارگر خود نيز نتواسته است از حالت در
خود خارج و روشنفکران خاص خودرا بوجود آوردهمچنان که در کشورهای توسعه يافته
بوجودآورد.
بايدتصريح نمود که طبقه کارگر ايران هنوز
سازماندهی خاصی را برای خود بوجود نياورده و تشکيلات آن خود انگيخته نبوده و رهبر
فکری خاصی که بر آورده از دورن طبقه باشد را دارا نمی باشد. از انجا که هنوز بخش
عمده اين طبقه دارای گرايشات مذهبی بوده و براحتی سيطره ايدو لوژيک رژيم را پذيرفت
تا کماکان همچون ديگر جنبش های اجتماعی نظير دانشجويی به غير از جنبش زنان ، از
رهبری روشنفکران مذهبی تبعيت می نمايد. روشنفکرانی که نه ازبطن خود طبقه ، بلکه از
بيرون به ان تحميل شده اند.بايد آشکارساخت که اين روشنفکران را بايد از زمره
روشنفکران شناور قلمداد نمود که تقيد اجتماعی ندارند زيرا بعضی از مواقع از منافع
کارگران دفاع می کنند، اما چون مواضع انها در طبقات و گروههای ديگر تعريف می شوند
چندان کار آورنيستند.
خلاء وجودی روشنفکران واقعی طبقه کارگر باعث شده
است تا اين روشنفکران شناور تضاد دمکراسی با غير دمکراسی را در عين حقانيت داشتن ،
بستری سازند تا از تسريع روند جنبش کارگری ايران از "طبقه ای در خود" به
"طبقه ای برای خود"ممانعت به عمل آورند بنابراين بعضا نيز از رويکرد
دمکراتيک تکوين يافته در درون طبقه کارگر مستمسکی برای حفظ و گسترش منافع جناحی
خود فراهم آورند. از آن سو نيز محافظه کاران با نزديک شدن به طبقه کارگر و همدردی
سوء استفاده سياسی از کارگران با طرح تضاد کار و سرمايه همگامی نشان می دهند که
اين امر نيز در خدمت منافع جناحی آنان است.