تاملی بر کتاب "داد بی
داد"،
گردآورنده: ويدا حاجبی تبريزی
منيره برادران
فروردين ۱۳۸۱
"داد
بی داد" روايت روزهای زندان زنان درفاصله سالهای بين ۵۰ تا ۵۷ خورشيدی است.
دوره ای که اولين بند زنان سياسی شکل می گيرد. پيش از آن هم زنان زندانی سياسی
وجود داشته اند. راضيه ابراهيم زاده در خاطرات خود اززندان های دهه ۲۰ خورشيدی سخن
گفته است. در همان زمان زنان ديگری هم به جرم فعاليت سياسی زندانی بوده اند. آنها
را در بازداشتگاه های موقت يا در بند زنان عادی نگهداری می کردند. تنها دليل تعداد
اندک زنان زندانی سياسی نبود که بندی جداگانه برای آنها وجود نداشت. ناديده گرفتن
حضور زنان در مبارزات سياسی هم دليل ديگری بر آن بود.
از اوايل دهه ۵۰ به دليل گسترش حضور زنان در
مبارزات سياسی و افزايش دستگيری آنها ديگر جايی برای انکار زنان زندانی سياسی نمی
ماند. ابتدا اتاقی در کنار زنان عادی و سپس بندی جداگانه به زنان سياسی اختصاص
يافت. اهميت تاريخی کتاب "داد بی داد" را که دريچه ای است به اولين بند
زنان سياسی، نبايد ناديده گرفت. از لابلای خاطرات راويان ما شاهد اولين تجربه های
آنها در سازماندهی زندگی جمعی، کم تجربگی ها و چپ روی های غير معقول هستيم. زنان
همچنين از دردهايی که در گذشته در باره شان سکوت شده است، سخن می گويند:
تجاوز، آزار و تحقيرهای جنسی.
راويان "داد بی داد" با نقل خاطرات خود
ما را به زندان آن روزها می برند. آنها با روايت خود حادثه ای - خواه حادثه ای که
بيرون از راوی اتفاق افتاده و خواه رويدادی يا احساسی درونی
را که سپری شده و تنها نقشی از آن در حافظه مانده است، بازسازی می کنند. با عبور
از زمان ومکان، گذشته را برای مخاطب خود به زمان حال می آورند. خواننده يا شنونده
در خاطره راوی شريک می شود و همين سهمی ايفا می کند در پروسه شکل گيری حافظه
تاريخی و خاطره جمعی ما.
اما نقل خاطره کارکرد ديگری هم دارد و آن اتفاقی
است که برای راوی در پروسه بيرونی کردن خاطره رخ می دهد. حافظه و خاطره وقتی به
روايت درمی آيند همانی نيستند که در ذهن نقش بسته اند. راوی برای بازگويی نيازمند
آن است که به آنها شکل دهد و با آنها کلنجار رود. در پروسه روايت راوی وادار به
تامل در انبار حافظه می شود. گوشه هايی از گذشته در سايه قرار می گيرند، گوشه هايی
برجسته می شوند و چه بسا بخش هايی به عمد يا غير عمد مسکوت می مانند. انتخاب گوشه
هايی از حافظه مصالحی می شوند برای بازسازی خاطره. روايت دخالت راوی است در حافظه
به عبارت ديگر تامل در گذشته است.
"داد بی داد" نگاه امروز راويان است از
يک فاصله زمانی بيست و چند ساله به گذشته. اگر اين فاصله زمانی را با رويدادها و
تحولاتش در نظر بگيريم، درازای بيشتری هم می يابد. اين فاصله زمانی و نگاه حال
راوی بر روايت ها رد خود را در انتخاب لحظه ها، احساسها و چگونگی روايت آنها می
گذارد. در روايت های امروز صحنه هايی در انبوه حافظه و خاطره ها برجسته می شوند که
مثلا اگر بنا بود کتاب در سال ۵۸ به نگارش درآيد، کمتر جايی می يافتند يا به گونه
ای ديگر نقل می شدند. در "داد بی داد" اين نگاه با فاصله اما، به موثق
بودن خاطره ها صدمه نزده است. در روايت های اين کتاب با دقت و وسواس سعی شده است
نقد و نگاه امروز راويان از رويدادها و احساس های آن روزها تميز داده شود. برای ما
خواننده راوی حضوری دوگانه دارد: زنی زندانی با معيارها و ارزش های آن زمان و زنی
که امروز بسياری از آن ارزش ها و اخلاق ها را به نقد می کشد. اين حضور دوگانه نه
تنها به ما کمک می کند تا حوادث و اشخاص دربند را واقعی تر مشاهده کنيم، بلکه
فضايی هم می آفريند برای داوری خود ما.
به رغم تنوع راويان، کتاب اما از زبانی يک دست
برخوردار است. زبان خام نقل شفاهی و آشفتگی هايی که معمولا در سفر ذهن به گذشته ها
وجود دارد، جای خود را به زبانی پخته و هماهنگ داده اند. اما اين يکدست بودن زبان
مانع از حضور تفاوت ها و رنگارنگی راويان نشده است. هر روايت ادعانامه يک تن و هر
فرد راوی قابل تشخيص از ديگری است. در گذشته يکپارچگی در مقابل رژيم شاهی، يکسان
شدن بجای هم فکری های سياسی، طرز پوشش نسبتا واحد مانع از توجه به فرد و بروز
فرديت می شدند. با درکی ساده انگارانه از روح جمعی، فرديت زندانی حتی از طرف خود
او هم سرکوب می شده است. اين رفتار و نگرش ها در آن زمان برای بيشتر زندانی ها
آنقدر پذيرفته شده و بديهی می نمود که غير آن کمتر به تصور کسی می گنجيد. تجارب
بيست و چند سال گذشته اما به ما آموخته است که در بديهی ها و يقين ها اندکی هم
تامل و ترديد کنيم. روايت های "داد بی داد" هر کدام بنا به تجربه راوی
کم يا زياد و گاه طنزگونه کلنجار با گذشته خويش است.
اين کتاب ضمنا دريچه ای هم به بند زنان عادی می
گشايد. قديمی ترهای زندان از خاطرات خود با اين زنان سخن می گويند. از رنجها و نيز
بهانه های کوچک آنها برای شادی و لذت بردن. اين قربانيان بی عدالتی های جامعه،
هميشه قربانی سکوت هم بوده اند. روايت عاطفه به دليل رابطه و تماس نزديکتر وی با
اين زنان، تصاويری از زندگی و روحيات آنها را برای ما ارايه می دهد. بر خلاف
تصويرهای خاکستری بند زنان سياسی ، تصاوير بندهای زنان عادی از رنگهای تند و زننده
برخوردارند. عاطفه تلنگری می زند بر ميل ما به فراموشی و سکوت در برابر اين تيره
بختان. راويان ديگر هم با او همسرايی می کنند: فراموش نکنيم.