حسين ميرمبينی
قضيه شيطان بزرگ؟
آمريکا هرگز بخود اجازه نخواهد داد که
به مردمی که با بدست گرفتن سرنوشت خويش در دست خودشان ، برای خود اعتبار جهانی کسب
کردهاند حمله کند.
اگر از حمله آمريکا به عراق يک درس برای يادگيری ايرانیها باشد، همين است
حسين ميرمبينی
hmirmobiny@peikekhabari.com
چو پردهدار به شمشير میزند همه را
کسی مقيم حريم حرم نخواهد ماند
«حافظ»
(آيتالله)
خمينی درست می گفت که: «اينها از آخوند می ترسند». منظورش به «ماها» بود، يعنی همه
آنهايی که با مطالعه تاريخ و فرهنگ می دانند که چگونه ملاهای يهودی به خلاف تعاليم
پيامبرانشان با تحريف تورات بر مسند موسی نشستند و چطور ميراث پيامبرانشان
و حيات قوميت يهود را برای دو هزار سال به نابودی کشاندند. «اينها» يعنی آنهايی که
در تاريخ مطالعه کرده بودند که چگونه آخوندهای مسيحی برای هزار و چهارصد سال اروپا
را در عصر بی خبری و تاريکی نگه داشته بودند و فقر و فساد و بی خردی را در همه
زوايای زندگانی مردم گسترش داده بودند. «اينها» يعنی آنهايی که می دانستند که
چگونه آخوندهای متظاهر مسلمان برای بدست آوردن روزی و کسب يک لقمه نان ، خدا را از
جايگاه کبريايی اش پايين می آورند و با نسبت دادن های دروغ به او به هر ظلم و
باطلی لباس حق می پوشانند. او حق داشت که چنين بگويد، چرا که همه ما می ترسيديم که
حاصل کار مبارزات آزادی خواهانه مردم آزاد انديش و سير تعالی و رشد فکری جامعه ما
به مسيری بيفتد که امروز افتاده است. بنابراين «اينها» حق داشتند که بترسند. کما
آنکه هنوز اين ترس هست که اين فريبکاران تاريخ بتوانند با طرح اين مسئله بيرونی
(حمله آمريکا به عراق) و بوجود آوردن يک شبهه ذهنی ، عقل خيلیها
را بدزدند و موفق شوند آنها را با خود در شعار «مرگ بر آمريکا» همراه سازند و جهان
را يکسره به آشوب و نا امنی بکشانند.
ما (آيتالله) خمينی
را بخاطر طرح همين شعارهای انحرافی و شبههسازیهايی
که می کرد، بطوری که توانست بر ذهنيت بسياری از مردم تاثير گذارد و آنها را از
جاده حقيقت منحرف نمايد يک بدعت گذار می دانيم. و از آنجايی که بدعت در اسلام
مذموم است از همان زمانها او را مردود می دانستيم. او دروغهای زيادی را بخدا نسبت
داد که اگر بخواهيم به يک يک آنها رسيدگی کنيم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. يکی از
دروغهای بزرگ و شاخدار او همين شعار معروف اوست که گفت «آمريکا شيطان بزرگ است».
او با اينکار ذهنيت و باور اجتماعی ما را فريب داد، و توانست برای همه مشکلات
درونی و اخلاقیمان يک بهانه بيرونی فراهم کند.
آمريکا کشوری است ترکيب يافته از انسانهای مهاجری
که از سراسر جهان آمدهاند تا در
سرزمينهای آن برای پيدا کردن فرصتهای زندگی و
سرمايه تلاش کنند. همين انگيزه است که آمريکا را بسيار قدرتمند کرده و می تواند
برای حفظ منافع ملی خود به هر اقدامی که صلاح می بيند عمل کند. از اينرو آمريکا
ممکن است بخاطر ثروت و قدرتش مظهر کفر باشد، اما مسلما مظهر ظلم نيست. چراکه مردم
آمريکا مثل ساير کشورهای آزاد، آزادانه بدنبال اين هدف رفتهاند
و همه بنوعی در آنچه اين کشور را بوجود آورده سهيم و دخيلاند. درحالی
که ما در متون مذهبی خود شيطان را مظهر ظلم می دانيم. و ظلم مربوط است به عملکرد
شرک گونه افراد قدرت طلب و مستکبری که بنام خدا و به جانشينی او انجام می گيرد.
چنانکه در قرآن کريم به تکرار آمده : «ظالمتر از آن کسی که به خدا دروغی نسبت می
دهد کيست؟» يعنی ظالم آن کسی است که از جانب خود (نه خدا) بخود می گويد «امام» ،
«آيتالله العظمی»، «حجت الاسلام»، «قطب
الاقطاب» و بعد آن را به خدا نسبت می دهد و از جانب او فرمان می راند و بدين طريق
بر مردم سروری و حکومت می کند. با اين حساب شيطان کسی است که با اين دروغ بستن ها
مسير مردم را از راه تعالی و رشد باز می دارد تا آنها را در جهت بزرگتر شدن و فربه
تر شدن خود بخدمت گيرد. شيطان به تعبير قرآنی آن کسی است که آدم ملکوتی را فريب
داد و او را به زمين مطرود سرنگون کرد. شيطان آن فريبکارانی اند که زندگانی را بر
مردم حرام کردهاند، آنهايی که در قرآن و تورات و انجيل
دست برده اند و می برند تا به امتيازات خودشان جنبه الهی بدهند. شيطان فريب دهنده
انسانها از راه حق است.
عمر ۲۰۰ و چند ساله آمريکا کفاف نمی دهد که شيطان
باشد. واژه «شيطان» يک اصطلاح دينی است. بنابراين درست نيست (ضد دينی است) که اين
واژه را در جای غيرخودش استفاده کنيم. شيطان کسی است که شبهه و خدعه می کند تا همه
ساده انديشان را برای قدرت طلبی خود تا آنجا که آنها را بکشتن دهد، بفريبد. شيطان
صدام حسين و شريکان اويند که از جانب خدا صحبت می کنند و می گويند: «هرکس در جنگ
با سربازان آمريکايی کشته شود، بهشت را برای خود خريده است». هيچ کس نگفت که آخر
اين آقا در دستگاه خداوند چه کاره است که از جانب او سخن می گويد؟ شيطان آن کسی
است که آدم را در بهشت عدن فريب داد و او را از مقام ملکوتی اش سرنگون ساخت. شيطان
آن فريبکارانی اند که نگذاشتند ذهن مردم به اين موضوع معطوف شود که درختی که آدم
بواسطه فريب شيطان ميوه اش را خورد و از بهشت ملکوت به زمين رانده شد، «درخت دانش
و تميز خوب از بد» نيست، بلکه آن «درخت قدرت» است. درختی که ريشه در شرک و قدرت
طلبی مذهبی دارد و ميوه اش ظلم و خونريزی است. چيزی که فرشتگان خدا از آن نگران
بودند که با خلق آدم در زمين فساد و خونريزی شود (آيات اوايل سوره بقره). شيطان آن
دغلکاری است که در سرتاسر تاريخ بشر همواره بنام خدا و دين مشغول فريب آدمها است و
نتيجه کارش فساد و خون ريزی است. شيطان يعنی ملا و آخوند. شيطان و شياطين همان
کسانیاند که زرتشت در اوستا (گاتها) درباره آنها
گفت: «شما همه از تخم اهريمنيد، آن کس که شما را از ديرباز پيروی می کند از دروغ و
فريبکاری است. شما از ديرباز بدين کردار نامبردار شده ايد. آن هنگام که شما حکومت
کنيد بدترين فرمانها را روا می داريد. آن کسان که از منش نيک دور می شوند و از خرد
و راستی روی برتابند بايد که «دوستان ديوان» نام نهاد. شما با انديشه و گفتار و
کردار زشت و تباه کننده ای که شيطان به شما و پيروانتان آموخت ، مردم را از زندگی
خوب و حيات جاودانه گمراه می کنيد و فريب می دهيد.»
شيطان همان کسانی اند که عيسی در انجيل (متا باب
بيست و سيم) درباره آن ها گفت: «ملاهای يهودی (کاتبان و فريسيان) که بر کرسی موسی
نشستهاند، پس آنچه (از موسی) به شما گويند نگاه
داريد و بجا آوريد ليکن مانند اعمال ايشان مکنيد زيرا می گويند و نمی کنند. (جالب
اينجاست که ملاهای مسيحی به تعليم پولوس نه به شرع موسی کار دارند نه به سخنان و
تعاليم عيسی باور دارند) بارهای گران و دشوار را بر دوش مردم می نهند حال آنکه
چيزی حتا بر انگشت خود حمل نمی کنند. اعمال خود را به گونه ای بجا می آورند تا
مردم ايشان را ببينند (ريا). رداهای خود را عريض و دامن های قبای خود را پهن می
سازند و بالا نشستن در محافل و ضيافت ها و صدر نشستن در مساجد را دوست می دارند.
تعظيم در کوچه ها و اينکه مردم ايشان را آقا آقا بخوانند دوست می دارند». همان
باب: «وای بر شما ای کاتبان و فريسيان رياکار که در ملکوت آسمان را بر روی مردم می
بنديد. زيرا نه خود داخل آن می شويد و نه به آنها اجازه می دهيد که داخل آن شوند.
وای بر شما ای کاتبان و فريسيان رياکار چراکه خانه بيوه زنان را می خوريد و از روی
ريا نماز را طولانی می کنيد، از آنرو عذابتان شديدتر خواهد بود». همان باب: «وای
برشما ای رياکاران که برای نعناع و شبت و زيره عشر نگه می داريد اما بزرگترين
احکام شريعت يعنی عدالت و رحمت و ايمان را ترک می کنيد. ای راهنمايان کور که پشه
را صافی می کنيد و شتر را می بلعيد. وای برشما ای رياکاران که چون قبور سفيد شده
می باشيد که از بيرون نيکو می نمايد حال آنکه درون تان از استخوان های پوسيده و
ديگر نجاسات پر است. به ظاهر خود را به مردم عادل می نمايانيد حال آنکه به باطن
مملو از رياکاری و شرارت هستيد. وای برشما ای کاتبان و فريسيان که قبرهای انبياء
را مرمت می کنيد و آرامگاه اولياء را زينت می بخشيد و می گوييد که اگر در ايام
پدران خود می بوديم در ريختن خون انبياء با ايشان شريک نمی شديم ، پس خود شهادت می
دهيد که فرزندان قاتلان انبياء هستيد. از آنرو شما پيمانه پدران خود را لبريز کنيد
(يعنی بيشتر از پدرانتان انبياء و اولياء خدا را بکشيد). ای ماران و افعی زادگان
چگونه از عذاب جهنم فرار خواهيد کرد. همه خون های بر زمين ريخته شده صديقين بر
عهده شماست. از خون هابيل صديق تا خون زکريا که او را در ميان معبد هيکل و
قربانگاه کشتيد». اين گفته انجيل مطابق است با اين آيه قرآن (۸۷ بقره) و آيه ۱۱۲ سوره
آل عمران که می فرمايد: «پس باز آيند به خشمی از خدا و مسکنت و بدبختی بر آنها باد
از آنکه به آيات خدا حق پوشی کردند و انبيا (آگاه کنندگان) را به ناحق کشتند».
به نظر من سخن (آيتالله) خمينی
درباره آمريکا که گفت «آمريکا شيطان بزرگ است» اصلا مصداق حقيقی ندارد. درحالی که
بنظر می رسد سخن جرج دبليو بوش رئيس جمهور آمريکا درباره ملاهای حاکم بر ايران که
آنها را جزو «محور شيطانی» قلمداد کرده بيشتر به حقيقت نزديک است. آمريکا با توجه
به نوع حکومت آن و ارزشی که خيلی بيشتر از کشورهای اسلامی برای دانش قائل است ،
قطعا نمی تواند مظهر شيطان باشد ولی می تواند به تعبيری وسيله خشم خدا باشد که
بزودی بر سر ما مردم از خدا بی خبر منطقه خاورميانه فرود آيد چراکه ما مردم ترسی
نداريم که برای قدرت طلبی خود آيات خدا را تحريف کنيم و حق پوشی کنيم و اوليا خدا
را بکشيم. با اين تعبير شيطان آن کسانی اند که قرآن کريم درباره آنها گفت: (بقره
آيات ۸ تا ۱۶) «و از مردم برخی هستند (يعنی ملاها) که می گويند «ما به خدا و روز
آخر ايمان داريم» در حالی که آنها براستی باور ندارند. آنها می خواهند خدا و مردم
مومن را فريب دهند و خدعه نمی کنند جز آنکه خودهاشان را فريب می دهند و شعور
ندارند. در قلبهای ايشان مرض است و خدا مرضشان را بيفزايد و برای آنها عذاب اليم
است چراکه بر خدا دروغ می بستند. و هنگامی که به آنها گفته می شود که (شما ملاها)
چرا فساد می کنيد گفتند که همانا ما صلح جويانيم. آهای ، آگاه باشيد که آنها همه
فاسدند و ليکن شعور ندارند. و آنگاه که به آنها گفته می شود که شما هم مثل مردم
باور داشته باشيد (يعنی شما هم مثل مردم که برای باورشان لباس متحدالشکل و عنوانی
ندارند، باور داشته باشيد، يعنی برای ايمانتان بخود عنوان ندهيد و لباس خاصی
نپوشيد ، مثل مردم باشيد بقول حافظ «بمردمی نه به فرمان») گفتند: باور داشته باشيم
چنانکه سفها دارند (اينها هستند که معتقدند مردم سفيه اند. چراکه اينها ولايت فقيه
را از آنجايی بنا کرده اند که مردم را سفيه و صغير می پندارند). آهای آگاه باشيد
که آنها خود سفيه اند و لاکن نمی دانند. و آنگاه که با مردم مومن روبرو می شوند می
گويند ما هم ايمان داريم ، ولی وقتی که با «شياطين شان» خلوت می کنند (مثل خلوت
کردن آنها در شورای نگهبان يا مجلس خبرگان يا شورای مصلحت) می گويند ما با شماييم
و ما آنها (مردم خداشناس) را مسخره می کرديم. خدا آنها را مسخره خواهد کرد و آنها
را در سرکشی شان تداوم دهد بطوريکه مات و مبهوت گردند (مثل همين موقعيتی که ملاهای
حاکم بر ايران امروزه به آن دچار شده اند و گيج و مبهوت شده اند). آنها همان کسانی
اند که گمراهی را به هدايت خريدند و از اينروست که تجارتشان سود نمی دهد چراکه
آنها هدايت يافته نبودند». (کيست که از طريق دين تجارت و حکومت می کند و روزی می
خورد؟ جز ملا و صوفی رياکار و «اسلام شناس» بيکار؟) در قرآن کريم در بيش از ۱۲ آيه
آمده که «پس کيست ظالمتر از آنکه دروغی را به خدا نسبت دهد؟».
و چه دروغی بالاتر از اين که (آيتالله)
خمينی گفت «شيطان بزرگ آمريکا است» . او اين دروغ را گفت تا ذهن مردم را از تعليم
قرآنی شيطان منحرف سازد تا بتواند مشتی مردم ستمگر جاهل را بر اريکه قدرت بنشاند.
جالب اينجاست همين «اسلام شناسان بيکار» که در آن زمان بواسطه وجود او به شغلی و
مقامی رسيده بودند هرگز به او ايراد نگرفتند که: آقا شما اين حرف را از کدام
آستينتان درآورديد! آقايان ، چرا توجه نداريد که دست خدا در همه اين امور درکار
است چرا نمی بينيد که با حمله آمريکا به عراق همه ديکتاتورهای ريز و درشت تار و
مار شده اند و ديگر سران فاسد کشورهای باصطلاح «اسلامی» همه گيج و مبهوت مانده
اند. چرا نمی بينيد که همه تان مسخره خدا شده ايد؟ اصطلاحاتی چون «الله يستهزی بهم
= خدا به خودشان مسخره شان کند» و «مکروا مکرالله والله خير الماکرين» فقط در
اينجا است که معنی پيدا می کند.
بقول حافظ خدا بيامرز:
صوفی (يا ملا) نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنياد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بيضه در کلاه
زيرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
برای مثال توجه کنيد و ببينيد که: «حضرت آيت الله
العظمی» سيستانی «مرجع عاليقدر شيعه» چه فرموده است: «خداوند اين مصيبت را از امت
اسلام بر طرف سازد». حضرت آيت الله العظمی خودشان را فريب می دهند يا مردم را؟
کدام «مصيبت»؟ کدام «امت اسلام»؟ ايشان مگر نمی دانند که مصيبتها به سبب اقدامات و
افکار خود ما مردم بوجود می آيند مگر ايشان نمی دانند که خدا ظالم نيست ؟ پس آيه
۶۲ بقره «آنگاه که به سبب آنچه که خود با دستهای خود به آن دست زده اند و اقدام
کرده اند، به مصيبتی برخورد می کنند و .....» به چه معنا است؟ شما «حضرت آيت الله
العظمی» يی که به دروغ به خود چنين لقبی دادهايد، چرا به
مردم نمی گوييد که ديکتاتورها در اثر پيروی های جاهلانه و مقلدانه مردم بوجود می
آيند. چرا شما به مردم نمی گوييد که با هيچ قانون الهی جايز نيست که شما خودتان را
بزرگترين نشان خدا در روی زمين و مرجع عاليقدر شيعه بدانيد؟ کدام مصيبت؟ اينکه
امروز آن ديکتاتور خونريز و شرور سقوط کرده و اينک مردم می توانند قدری نفسی بکشند،
مصيبت است؟
و هم شما «حضرت آيتالله العظمی
منتظری» يعنی بزرگترين نشان خدا در روی زمين که حمله آمريکا به عراق را يک مصيبت
خوانده ايد و گفته ايد: «خداوند ملت مظلوم عراق را صبر و پيروزی و به جائران و
متجاوزان خواری و شکست و به سران و مسئولين کشورهای اسلامی عدالت و انصاف عنايت
فرمايد»! بايد از جنابعالی پرسيد، ملت عراق کی مظلوم شد؟ ملت عراق همان ملتی است
که شما تا ديروز آنها را صداميان کافر می ناميديد! آنها جز صبر چه می توانند
بکنند؟ ملتی که بخاطر داشتن رهبرانی چون شماها، هميشه مقلد بوده و هيچگاه آزادانديش
نبوده ، چگونه می تواند به پيروزی برسد؟ کدام پيروزی؟ تعبير شما از «پيروزی» چيست؟
اگر منظورتان همان پيروزی ای است که در اوايل انقلاب از آن دم می زديد و کماکان
دولتمردان «جمهوری اسلامی» از آن دم می زنند، که از هم اکنون بايد برای اين ملت
نفرين شده اوليا خدا (نگاه کنيد به نهج البلاغه) گريست. اما اگر آنها از اين ببعد
قادر شوند دوستان و دشمنان خود را براستی بشناسند، شايد در آينده نه چندان زود به
پيروزی نسبی برسند، اگر لياقتش را داشته باشند! اما کدام «سران»؟ کدام «کشورهای
اسلامی؟» عقلتان کجاست؟ «انصاف اسلامی»تان کجا رفته؟؟ اينهايی که شما آنها را سران
«کشورهای اسلامی» می ناميد و برایشان دعا کرده
ايد، همهشان جانیاند. اينها
همه دستشان بخون مردم آلوده است. اينها همه فريبکارند. اينها هرکدام بنوعی يک صداماند.
اينها همه ثروت های خدادادی را در کارهای نابجا صرف می کنند. اينها بايد در
دادگاهی عادلانه محاکمه شوند و به مجازات برسند. شما کجای کاريد؟ بنظر من ما بايد
خوشحال باشيم که تا آنگاه هستند فريبکارانی که بنام خدا و پيامبر مردم را فريب می
دهند، «روم» و «آمريکا» يی هست تا نشانی باشد از عذاب و خشم خداوند برای آنهايی که
از اين فريبکاران پيروی می کنند. پس معنای «ولا تقفوا ما ليس لک به علم ........»
چيست؟ (آيه ۳۶ سوره اسرا). چراکه مردم از اينکه ندانسته و مقلدانه پيروی ظالم را
بکنند، مسئولند و خدا آنها را قطعا مجازات خواهد کرد. کی بوده که اين عذاب و مصيبت
نبوده ؟ چه برای ملتهای کجروی که بيم دهنده و پند دهنده ای دارند، هميشه اين عذاب
بوده تا آنها راست شوند. قرآن کريم (۲۰۹ سوره شعرا) می فرمايد: «و ما اهلکنا من
قريه الا لها منذرون ، ذکری و ما کنا ظالمون = ما مردمان هيچ شهری را نابود نکرديم
جزآنکه برايشان هشدار دهنده ای بود که پندشان گويد و ما ستمگر نيستيم» . اين عذاب
هميشه بصورت امپراتوری های بابلی و رومی و مغولی بر يهوديان و مسيحيان و مسلمانان
وارد شده تا آنها را از مسير جهالت بدر آورد. اينک نوبت آمريکا است که بی آنکه
بداند وسيله کار خدا شده تا از آن طريق دفع افسد بکند. مگر ما مسلمانان بواسطه
قران مجيد باور نداريم که «خدا ابا ندارد از اينکه به هر وسيله (که خودش خواست)
کارها را به جريان بيندازد»؟
بنابراين اين چه نادانی است که شما ملاها می کنيد؟
آيا با اين شرارت ها و بدگويی هايی که شما به آمريکا نسبت می دهيد می خواهيد تمامی
منطقه خاورميانه را به آشوب بکشيد و بالاخره تندروهای محافظه کار آمريکايی را مجاب
کنيد که مثل همان بمبی را که بر سر ژاپنی ها انداختند بر سر ما بيندازند و موضوع
را خاتمه دهند؟ اين چه ولايتی است که شما بر مردم داريد؟ اين ولايت است يا خصومت و
يا حماقت؟
درخاتمه ، من فکر می کنم که همه مردم ايران بايد
از آن جوانان و دانشجويان و آزادی خواهانی که با شجاعت تمام و باورنکردنی به دل
دشمن می زنند و شعار مخالفت سر می دهند، سپاسگزار باشند. چراکه اگر تا بحال آمريکا
تصميمی ندارد که به ايران حمله بکند تنها بخاطر وجود آنها است. اگر مردم ما (مثل
مردم عراق که در برابر صدام جرات عرض اندام نداشتند) سکوت کنند و جوانان و
دانشجويان ما را ياری نرسانند، مطمئنا قدرت طلبان مذهبی در ايران پا را از اين حد
فراتر گذاشته و با ندانم کاریهایشان
پای سربازان آمريکايی را به سرزمين ما می کشانند. اينجاست که اگر مردم ايران بپا
نخيزند و اين رژيم غيرمشروع را هرچه زودتر به نحوی که آزادی همه گروه ها و
انسانهای ايرانی را در آن يکسان تامين کند، دگرگون نکنند، آنگاه بر آنها همان
خواهد رفت که بر مردم عراق رفت. بدرستی که آمريکا هرگز بخود اجازه نخواهد داد که
به مردمی که با بدست گرفتن سرنوشت خويش در دست خودشان ، برای خود اعتبار جهانی کسب
کردهاند حمله کند. اگر از حمله آمريکا به عراق
يک درس برای يادگيری ايرانی ها باشد، همين است.
اين است اراده خدا برای مردمی که مدعی مسلمانی اند
و هر روز بزبان ده بار می گويند «الحمدلله = ستايش خاص خدا است» اما ترسی ندارند
از اينکه انسان ذليل و «بدعت گذاری» را به مقام «خليفت الهی» برسانند و او را هر
روز و هر شب تعظيم و تکريم کنند. سرور آزادگان جهان ، امام حسين نيز برای بيان
همين امر قيام کرد و شهيد شد. امام حسين هم مثل ديگر ائمه راستين ما قطعا می
دانسته که «ولايت» بعد از پيامبر گرامی تا روزی که همه اديان يکی شوند و ملکوت خدا
روی زمين برپا شود، مخفی و غايب است. او هرگز برای حکومت و «ولايت» (به مفهومی که
آخوندها تعبير می کنند)، قيام نکرد. بلکه قيام او برای جدا کردن دين از سالوس و
رياکاری کسانی بود که خود را خليفه خدا و پيامبر می دانستند. مطمئنا انگيزه چيزی
را که امام حسين برای آن بپا خواست جز اين کاری که امروزه دانشجويان آزادی خواه ما
و دشمنان رياء و سالوس می کنند، نيست.
«فاعتبروا يا اولی الابصار= پند بگيريد ای اهل
بينش»
زنده باد آزادی ، پاينده باد فرهنگ پرافتخار ايران
سرزمين حافظها ، سعدیها ، مولویها
و فردوسیها و..... که اگر آنها نبودند ما امروز هيچ
بوديم و نمی توانستيم حق را از باطل تشخيص دهيم.
حسين ميرمبينی