هارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۱ - ۱۵ اکتبر ۲۰۰۳

جايزه صلح نوبل و بر آمد شور آفرين مردم ايران

تقی روزبه

t.roozbeh@freenet.de

 

جايزه صلح نوبل به شهروندان کشورهای مختلف از دير باز رسمی ساليانه و توجه برانگيز بوده است. بااين همه بازتاب و پی آمدهای آن در تمامی زمان ها و همه کشورها بيک سان نبوده است. اعطای جايزه نوبل به شيرين عبادی، بنابدلايل متعدد وخود ويژه ای با پژواک عظيم داخلی و جهانی به مراتب نيرومندتری در مقايسه با موارد مشابه هم راه شده و بهمان اندازه دارای پی آمدهای مهمی است. نوشته حاضر کنکاشی است در توضيح اين برآمد پرشور و اعتلايابنده. شوری که به يک اندازه از ترکيب سه گانه و همزمان مبارزه ميليون ها زن ايرانی عليه ستم مضاعف جنسی و از جنبش مبارزه عليه استبداد و برای دمکراسی و بالأخره از حمايت جهانيان و حساسيت فوق العاده کشورهای غربی نسبت به تحولات سياسی و اجتماعی کشورمان سرچشمه می گيرد.

 

از آن خود دانستن:

جانمايه واکنش زنان ايرانی و حتی فراتر از زنان را در قبال اين رويداد می توان در اين عبارت کوتاه ملاحظه کرد: "خيلی خوشحالم. انگار که خودم جايزه گرفتم". درنگ بر "انگار خودم جايزه گرفتم"، کليد گشايش رمز استقبال پرشور کليه ايرانيانی است که از تعلق جايزه صلح نوبل به شيرين عبادی بوجد آمده اند. آن چه که موجب چنين رستاخيز پرشوری شده است چيزی جز بازتاب فرياد مطالبات و رنج های فردفرد ايرانيان و بويژه زنان ايرانی در وجود يک زن و نمادی شدن وی و واتاب آن در مقياس جهانی نيست. در نظامی که حتی رئيس جمهورش عليرغم قول و قرارهای خود جرئت گزينش يک وزير زن را ولو بصورت نمايشی هم که شده بخود راه نمی دهد و مناسبات دو جنس در آن رسما و عملا بر اساس آپارتايد بين دومقوله رجال و نسوان استواراست و شخص شيرين عبادی از همان اوان انقلاب اسلامی با ديوار قطور آپارتايد جنسی مواجه شده و به جرم زن بودن نتوانست به شغل قضاوت بعنوان کار تخصصی خود-که در انحصار مردان دينی است- بپردازد، درچنين وضعيتی وقتی او در مجامع جهانی بدون حجاب و بی اعتناء به بايدها و نبايدهای رژيم ظاهر می شود، در واقع خواسته و ناخواسته به نمادی از نافرمانی زن ايرانی تبديل می گردد که وی را با جنبش زنان و مبارزه باحجاب بعنوان نمادی از سلطه تاريکی و با حرکت های نمادين و گستاخانه زنانی که در هر فرصتی که بر آمد جنبش فراهم می سازد، روسری از سر برمی گيرند و در امتداد تاريخ به قرت العينی که ده ها سال پيش حجاب از چهره خويش بر گرفت، پيوند می دهد.

در وجه مبارزه ضداستبدادی و مبارزه برای دمکراسی بيلان شيرين عبادی حتی از مبارزه برای حقوق زنان نيز درخشان تر بوده و از وی چهره ای برجسته در مبارزه برای دموکراسی و عليه استبدادبوجود آورده است:

بی گمان مبارزه او عليه سانسور بعنوان عضو کانون نويسندگان داخل کشور و مهم تر از آن بعنوان وکيل شجاع و آزادی خواهی که دفاع از پرونده های خطيری چون فرج سرکوهی،عباس معروفی،عزت ابراهيم نژاد، خانواده قتل های زنجيره ای و وکيل مبارزی چون ناصر زرافشان و شمار ديگری از زندانيان سياسی و اخيرا زهرا کاظمی را -بی اعتنا به انواع تهديدات-بعهده داشته است، شايستگی تبديل شدن به اين نماد را باو ارزانی داشته است.

درکشور ما_همانند شمار ديگری از کشورهای جهان سوم- افراد واجد صلاحيت در عرصه های ادبی و يا مبارزه برای دمکراسی و تأمين حقوق بشر کم نبوده و کم نيستند و اين را نيز خوب می دانيم که در گزينش کانديداهای جايزه نوبل، رويکردهای جهانی کشورهای بزرگ و از جمله کشورهای صاحب نفوذ اروپائی بی تأثير نيستند. و بطور مشخص در رابطه با گزينش کانديد امسال، نقش ايران را بعنوان کشوری که اکنون بيش ترين حساسيت جهانی پس از جنگ عراق و افغانستان را نسبت به خود و سمت و سوی تحولات درونی خويش برانگيخته، نی توان ناديده گرفت. و دراين ميان بويژه کشورهای اروپائی اهداف خود و ارجمله تقويت باور و امکان دمکراتيزه کردن اسلام و آشتی پذيری آن با ايده دمکراسی را بعنوان بخشی از سازوکار سياست های کلان خود در برابر کشورهای اسلامی در مدنظر دارند. اما هيچ کدام از وجوه بين المللی مؤثر در گزينش کانديد جايزه صلح نوبل امسال باعث آن نمی شود که شايستگی های شيرين عبادی در به نمايش گذاشتن گوشه ای از شايستگی و پتانسيل نيرومند زنان ايرانی و جايگاه وی بعنوان يک مبارز شجاع در کارزار گسترده عليه استبداد حاکم را ناديده انگاريم.

شيرين عبادی از نظر بينشی همانطورکه عملکرد و سخنانش گواهی می دهند يک زن مسلمان ولی کمابيش لائيک و در عين حال اصلاح باور و قانون گراست. و اين البته درشرايطی که اصلاح گرائی با بن بست کامل مواجه شده و نافرمانی از قوانين و چه بايد کردهای نظام حاکم، راهبرد اصلی مبارزات مردم عليه استبداد را تشکيل می دهد، عقب مانده و ناکافی بنظر می رسد. زنان ايرانی بخوبی می دانند که حتی اگر بخواهند چون او (درعرصه جهانی) حجاب از چهره خويش برگيرند، نيازمند يک انقلاب برای برافکندن نظام حاکم هستند. می توان حول نظر شيرين عبادی مبنی بر عدم تناقض بين اسلام و دمکراسی نظر موافق و يا مخالف داشت. اما هرنظری که داشته باشيم، دو نکته را بايد بيش از هرزمانی، آن هم درست درهمين لحظاتی که جان های بسياری بوجد در آمده اند، برجسته کرد:

اولا صرفنظر از تفسير و برداشت شخصی شيرين عبادی از اسلام ، فقه و قوانين حقوقی متعلق به دين رسمی و مورد حمايت روحانيت حاکم-حتی در اصلاح طلبانه ترين روايت خود- ميانه ای با حقوق زن و دمکراسی ندارد. و ثانيا هرتفسير ولو آزادی خواهانه از دين بطور اخص و هرمسلک و مرام بطور اعم،هرآينه اگر بخواهد با حکومت تلفيق شود، بطور اجتناب ناپذير مولد بدترين نوع استبداد شده و چيزی جز تکرار فاجعه جمهوری اسلامی نخواهد بود. بنابراين لازم است از تداخل و التقاط بين تلاش برای ارائه تفسير دمکراتيک از دين و اشاعه آن در پهنه فرهنگ اعتقادی مردم و باصطلاح پروستانيزه کردن اسلام، با تلاش برای سرنگونی دولت دينی بعنوان يک نظام استبدادی اجتناب کرد. مسأله امروز مردم ايران نه جايگزين کردن يک تفسير جديد از اسلام(بعنوان بخشی از تلاش های طبيعی و قابل فهم مسلمانان آزاديخواه برای سازش پذير کردن اسلام با دمکراسی) به جای تفسير کنونی حاکمين برکشور، بلکه مبارزه برای جدائی دين و دولت بطور اخص و مخالفت با هرنوع دولت ايدئولوژيک با هرمرام و مسلکی، بطور اعم است.

از همين رو بايد گفت تا آنجاکه به زنان و مردم ايران برمی گرد، جايگاه نمادين شيرين عبادی نه بدليل باورهايی چون "عدم تناقض بين يک جمهوری اسلامی و حقوق بشر" که حتی می تواند لائيک بودن وی را بزير سئوال ببرد، بلکه بدليل مبارزات وی برای دفاع از حقوق زن و مبارزه برای دمکراسی و آزادی است. و درست بهمين دليل شاهديم که جمهوری اسلامی با تمام وجود خود از اين واقعه خشمگين شده و حتی سخنگوی خاتمی ناچار می گردد از ناپرهيزی خود بدليل "ابراز خوشنودی" نسبت به تعلق جايزه نوبل به خانم شيرين عبادی پشيمان شده و آن را نظر شخصی عنوان نمايد و خاتمی که معمولا فرصت ابراز وجود دراين گونه موقعيت ها و حتی کم اهميت تر از آن را از دست نمی دهد، از ابراز نظر درمورد اين رويداد بزرگ بازمانده و به سکوت مرگ دچار شود. بعوض آن، او و ديگر دولتمردان جمهوری اسلامی در تلاشند تا دريابند که چگونه می توانند خود را با موقعيت جديد انطباق دهند.

کانونی شدن مبارزه حول حقوق بشر و از جمله حقوق زنان در يک نظام مبتی بر آپارتايدها-آپارتايد سياسی(مبتی بر شهروند درجه يک و درجه دو)، آپارتايد جنسی و آپارتايد قومی-مذهبی که جملگی از حق حاکميت انحصاری برای کاست روحانيت شيعه و قوانين فقهی آن نشأت می گيرد، می تواند موجب اعتلای مبارزه برای دستيابی به حقوق زنان و مبارزه عليه استبداد شده و در همان حال زمينه مثبتی را برای تقويت وزنه فشارهای سياسی بحای تهديدهای نظامی و مداخله جويانه فراهم سازد. بديهی است که مبارزان داخل و خارج از کشور می توانند براين بستر تلاش های مؤثرتری را برای جلب حمايت افکارعمومی جهانی از مبارزات ضد استبدادی و مبارزه برای دمکراسی و کاناليره کردن فشارهای بين المللی در اين سمت و سو سازمان بدهند.

در انتهای اين نوشته نبايد از ياد آوری اين نکته غفلت ورزيد که تجربه رفتار جمهوری اسلامی نشان دهنده آنست که در مقاطعی که با خطر اعتلاء مبارزات مردم و افزايش اميد و شور آنان روبرومی شود، با افزايش سرکوب و زهر چشم گرفتن های احتمالی تلاش می کند که اين پيام را به مردم بدهد که مبادا پای خود را از گليم خويش درازتر کنند.

با اين همه شيرين عبادی بزودی وارد ايران شده و با استقبال خودجوش و گسترده مردم مواجه خواهد شد. او با بهره گيری از حمايت های گسترده داخلی و بين المللی و بعنوان نقطه پيوند حمايت های جهانی و داخلی و باداشتن قلمرو امن نسبی ناشی از موقعيت جديد خود، می تواند به کانونی برای الهام و اعتلا بخشيدن به مبارزات زنان و مردان عليه تبعيض جنسی و عليه نظام آپارتايدها، حتی فراتر از قلمروهای مجاز مورد نظرش، تبديل شود. بی ترديد مردم از فرصت بدست آمده برای "درازکردن پای خود از گليم خويش"بهره خواهند گرفت.

۱۲ سپتامبر۲۰۰۳