شيرينعبادی و چراغهای
خاموش
خبرگزاری کار ايران
اعطای جايزه صلح نوبل به يک ايرانی، به اندازهای
غيرمنتظره بود که حتی شيرين عبادی نيز آن را « غافلگيرکننده» توصيف کرد و حتی گفت
که نمیداند با پول کلانی که بنياد نوبل به او
خواهد داد،چه کند!
اين غافلگيری نه تنها برنده جايز صلح نوبل ۲۰۰۳ را
تحتتأثير قرار داد، بلکه اثر آن در رسانههای
داخلی نيز مشاهده شد، به طوری که در نخستين روزی که مطبوعات به آن پرداختند، واکنشهای
متفاوتی را از خود به نمايش گذاردند.
روزنامه «ايران»، با چاپ عکسی از عبادی در صفحه
اول خود که پس زمينه آن را پرچم جمهوری اسلامی ايران تشکيل ميداد، تيتر يک خود را
به اين خبر اختصاص داد و با ذکر اينکه يک رويداد بیسابقه تاريخی
برای ايران رخ داده است نوشت: «شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل شد».
مشروح اين خبر در صفحه چهار روزنامه آمد و طی آن
نويسنده «ايران» زندگينامه عبادی را نيز به رشته تحرير درآورد:
«شيرين عبادی متولد ۱۳۲۶ همدان، از سال ۱۳۳۰ در
تهران زندگی کرده است. وی دارای مدرک فوق ليسانس حقوق از دانشگاه تهران است. او
اکنون با دو دختر ۲۳ و ۲۰ ساله و همسرش زندگی ميکند. جواد توسليان، همسر وی که
دارای مدرک مهندسی برق از دانشگاه تهران است ميگويد: وی قبل از انقلاب اسلامی در
شعبه ۲۵ دادگاه شهرستان به قضاوت مشغول بود، اما پس از انقلاب و لغو مجوز قضاوت
زنان، پس از ۱۵ سال خود را بازنشسته کرد. عبادی به صورت ساعتی در دانشگاه تهران
تدريس ميکند و به وکالت نيز مشغول است. پروانه وکالت برنده جايزه صلح نوبل پس از
برگزاری نخستين دادگاه «پروژه نوارسازان» معلق ماند، اما در دادگاه دوم با تبرئه
شدن وی، ابقا شد.
مهمترين پروندههای وکالت وی،
بررسی پروژه نوارسازان (و تحمل ۲۲ روز زندان)،وکالت خانواده فروهرها، وکالت
خانواده عزت ابراهيمنژاد و پرنده ليلا فتحی
بود که از ميان اين چهار پرونده، پيگيری پرونده ليلا فتحی با وجود گذشت چندين سال
هنوز ادامه دارد. عبادی در حال حاضر و هنگام اعلام اختصاص جايزه صلح نوبل به وی در
پاريس به سر میبرد، اما تا هفته ديگر به ايران بازخواهد
گشت».
مهمترين مسألهای
که در روز نخست بر صفحات جرايد جلب نظر ميکرد، برخورد متفاوتی بود که مطبوعات با
اين موضوع داشتند؛ يک بررسی اجمالی نشان ميدهد که اعطای جايزه صلح نوبل به شيرين
عبادی با استقبال گسترده مطبوعات جناح اصلاحطلب روبرو شده
است، به طوری که اکثر روزنامههای منسوب به
اين جناح در صفحات نخست خود با تيترهايی مانند «ايران در سکوی افتخار صلح جهانی»
از تصميم کميته صلح نوبل ابراز خرسندی کردند.
روزنامه «شرق» در اينباره نوشت: «عبادی صبحها
زودتر بيدار ميشود، به دادگاهها و پروندههايش بايد
برسد، به تدريس در دانشگاه و به کار بر روی کتابها و پروژههای تحقيقاتی و بعد دفتر
وکالت، مشاوره و بررسی پروندههايی که اکثر
آنها در وکالتنامهشان چنين درج
کردهاند: حقالوکاله
مجانی و تبرعی است. روز به اين ترتيب به شب و نصف شب ميرسد، در حالی که آشپزخانه
هم منتظر خدمات اوست مثل هر بانوی ديگری».
در مقابل روزنامههای موسوم به
«محافظهکار» با سردرگمی مسأله را پشت سر گذاشتند.
برخی از آنها صرفا به انعکاس کوتاه و گذرای خبر اکتفا کردند و برخی نيز ترجيح
دادند، با چراغهای خاموش از کنار موضوع بگذرند. به عنوان نمونه روزنامه «جوان» به
رغم اينکه خبر مربوط به برندگان جايزه نوبل اقتصاد (رابرت انگل آمريکايی و کلايوگه
انگر انگليسی) را در صفحه چهار خود منتشر کرد و در صفحه آخر خود نيز طی مقالهای
درباره چگونگی انتخاب برندگان جايزه نوبل ادبيات به خوانندگانش توضيحاتی داد، هرگز
اشارهای به برنده جايزه صلح نوبل نکرد و با بياعتنايی تمام از کنار موضوع گذشت تا
شايد مخاطبانش در دهکده کوچک جهانی، نفهمند که شيرين عبادی از ايران اين جايزه را
به خود اختصاص داده است.
در اين ميان روزنامه «جمهوری اسلامی»، واکنش تند و
عجولانهای نسبت به اين خبر از خود بروز داد و زير تيتر «غربيها به شيرين عبادی
جايزه صلح نوبل دادند» نوشت: «شيرين عبادی از شرکتکنندگان در کنفرانس برلين بود و
در محاکم قضايی جمهوری اسلامی ايران دارای پرونده بوده و سابقه محکوميت نيز
دارد... وی هماکنون در آمريکا به سر ميبرد و همسرش سيامک پورزند از فعالان فرهنگی
رژيم شاه، اکنون به جرم ارتباط با برخی روزنامههای زنجيرهای
و کادرسازی در اين نشريات برای استحاله فرهنگی در زندان است».
روزنامه «جمهوری اسلامی» در حالی اين مطلب را
درباره عبادی منتشر کرد که اولا در قضيه پرونده نوارسازان، عبادی، تبرئه شده است و
لذا دارای سابقه محکوميت نيست، ثانيا هماکنون در آمريکا به سر نميبرد، بلکه در
پاريس است و البته همگان ميدانند که پاريس پايتخت فرانسه است و ثالثا سيامک
پورزند، همسر مهرانگيز کار است نه همسر شيرين عبادی!
روزنامه «کيهان» نيز با تيتر «جايزه صلح نوبل را
به شيرين عبادی دادند» که در صفحه اول و ۱۴ اين نشريه چاپ شد، استقبال سردی از
اعطای جايزه به عبادی کرد و نوشت: در حالی که ۱۶۵ نفر از جمله پاپ ژان پل دوم، رهبر
کاتوليکهای جهان، واستلاو هاول، رييسجمهور چک و لخ والسا، رييسجمهور اسبق لهستان
هم نامزد دريافت اين جايزه يک ميليون و سيصد هزار دلاری (يک ميليارد تومانی)
بودند، ترجيح بر اين شد که اين جايزه را به شيرين عبادی اعطا کنند.
«کيهان» به نقل از «ايران» درباره علت مخالفت با
اعطای جايزه پاپ تصريح کرد: مخالفت پاپ با رابطه نامشروع جنسی، سقط جنين و نيز
مخالفت او با همجنسبازی غيرقابل تحمل بود.
تنها روزنامه نزديک به اين طيف که خبر شيرين عبادی
را در صفحه اول خود آورد و در صفحات داخلی نيز با ديد مثبت و به طور نسبتا مفصلی
به آن پرداخت، روزنامه «قدس» بود.
صداوسيما نيز با تأخير چند ساعته به موضوع پرداخت
و در بخشهای مختلف خبری، تنها به ذکر اصل خبر و نيز يک گفتوگوی کوتاه تلفنی با
عبادی بسنده کرد.
اين بیاعتناييها، در
روزهای بعد از سوی روزنامههای جناح مقابل مورد شديدترين انتقادها قرار گرفت. به
طور مثال احمد پورنجاتی در «ياس نو» به کنايه نوشت: «جايزه صلح نوبل، اصلا موضوع
مهمی نيست! نه آنقدرها اعتبار و وجاهت دارد که کسی به آن افتخار کند و نه تاکنون
دردی را از جوامع بشری درمان کرده است. يک چيز بيبو و بيخاصيت! تازه، آنها که
برندگان اين جايزه را انتخاب ميکنند، انگيزه سياسی دارند و گرنه چرا تاکنون يک آدم
درست و حسابی - مثل ما - را انتخاب نکرده اند؟!
آخر مارتين لوترکينگ، مادر ترزا، آندره ساخاروف،
ياسر عرفات و گورباچف، آلبرت شوايتزر و از اين قماش آدمهای دست چندم، چه گلی به سر
مردم خويش زده بودند که شايسته يک جايزه پرطمطراق شوند؟! اگر در مورد همه برندگان
جايزه صلح نوبل بشود توجيه کرد، درباره آندره ساخاروف هيچ توجيهی ندارد!چرا؟! چون
او در يک نظام انقلابی حاضر نميشد به قواعد نظام تمکين کند و زباندرازی ميکرد. هم
خودش ناراضی بود و هم ناراضيتراش! مگر استالين و برژنف چه عيبی داشتند؟! يک پارچه
آقا!
از همه اينها گذشته، جايزه صلح نوبل برای مردمان
کشورهايی رنگ و بو دارد که جايزه نديدهاند. نه برای ما که به يمن الواح تقدير و
جوايز رنگارنگ از خزانه پربرکت دولت، به خلعت سکه طلا و خودروی سمند ميآراييم.
چشمان حسود کور باد.
پس اين همه دستافشانی و مباهات برای چيست که جايزه
صلح نوبل در سال ۲۰۰۳ به شيرين عبادی به خاطر تلاشهايش در زمينه دموکراسی و حقوق
بشر اهدا ميشود و فعاليتهای او به ويژه در زمينه حقوق زنان و کودکان بوده است؟!
تلاش برای دو مسأله کم اهميت - زنان و کودکان - که اينقدر ساز و نقاره ندارد! از
اينها گذشته، مگر اين سرکار خانم شيرين عبادی، چه سابقه درخشانی دارد که اعطای
جايزه نوبل به او در چهار سوی عالم موج افکنده است؟! اينکه ايشان وکالت هرچه پرونده
مسألهساز و پردردسر سياسی يا حقوقی را پذيرفته - آن هم عموما به صورت تبرع يعنی
بدون حقالوکاله که البته کاری سوءظن برانگيز است - دليل ميشود که جايزه نوبل
بگيرد؟
اينکه اعتقاد دارد برداشت درست از قوانين اسلام،
متضمن حقوق زنان است و هر تضييع حق و ستمی که بر زنان جامعه ما ميرود، ربطی به دين
و مذهب ندارد، مستحق جايزه است؟ نه، نه، نه!
پس بهتر است، جايزه خانم عبادی را اصلا جدی
نگيريد.
... در عين حال من بر خلاف هر دو گروه موافق و
مخالف، خشنود و ناخشنود، تبريکگوی و تسليتگوی، تحسينگر و تخطئهگر و در يک کلام انسانگرا
و اقتدارگرا، در مورد جايزه خانم عبادی احساسی از نوع سوم دارد؛ احساسی دوگانه،
آميزهای از افتخار و شرمساری! شادی و اندوه!
روزنامه «ايران» نيز نوشت: «از منطق انصاف و
آزادمنشی به دور بود که رويدادی در اندازه جايزه صلح نوبل، به تيغ سانسور
تريبونهای وطنی خراش بردارد. عرق و علايق ميهنی حکم ميکرد که وقتی از پی آرزوهای
بسيار و رقابتی بزرگ، نام يک ايرانی بر صدر فهرست بلندبالای سياستمداران و
انديشوران نشست، حب و بغضها و خط و ربطهای جناحی کنار رود تا هيچ شهروندی از بزرگی
و برکات چنين اتفاقی بيخبر و بينصيب نماند.
بيمهری و بياعتنايی با هر قصد و انگيزهای دامن اين
اتفاق را گرفته باشد، هيچ تأثيری در وسعت جهانی اين خبر و نيز اعتبار و ارزش ذاتی
آن ندارد. نه جهان آنقدر کوچک شده که قضاوت و رفتار حزبی و محلی ما بستر آن را به
تلاطم اندازد و نه حوادث و رخدادها آنقدر بيحساب و بيمعيار پيش ميرود که با صدای
ناهمگون ما از حرکت بازايستد».
بازتابهای داخلی
متعاقب اعلام خبر برنده شدن شيرين عبادی، سخنگوی
دولت در موضعی «احتياطآميز» از اين رويداد اظهار خرسندی کرد و با تأکيد بر اينکه
«نظرات شخصی»خود را مطرح ميکند گفت: «اميدوارم از حضور ايشان در کشور بهره ببريم».
اين اظهارات را شايد بتوان دعوت غيررسمی از برنده ايرانی جايزه صلح نوبل دانست که
به رغم اقامتش در ايران، فعلا در سفر پاريس است.
سيدمحمدعلی ابطحی نيز «به عنوان يک ايرانی»و نه به
عنوان «معاون حقوقی و پارلمانی» رييسجمهور، از اين انتخاب اظهار خوشحالی کرد و به
طور غيرمستقيم آن را انتقادی به مشی بخشی از حاکميت نظام دانست.
وی گفت: رفتارهايی که آزاديهای مشروع را محدود
ميکند، همواره مورد انتقاد صريح جريانات اصلاحطلب داخل حکومت نيز بوده است.
برخی از نمايندگان مجلس شورای اسلامی نيز با استقبال
از اعطای جايزه صلح نوبل به عبادی آن را غرورانگيز توصيف کردند. به عنوان مثال
الهه کولايی انتخاب عبادی را نشاندهنده حساسيت جامعه جهانی نسبت به روند تحولات
داخلی دانست و گفت: اعطای جايزه نوبل به خانم عبادی، نشاندهنده توجه و حساسيتی است
که روند کنونی دموکراتيزه شدن جامعه ايرانی، نه تنها برای منطقه بلکه برای کل جهان
اسلام و جامعه جهانی به همراه دارد و آثار اين تلاشها ميتواند، همه کشورهای ديگر
را نيز در ادامه اين روند به دنبال خود بکشد.
وی پيشبينی کرد که مجلس شورای اسلامی نيز در اين
خصوص بيانيهای صادر کند. در مقابل، موسی قربانی، نماينده ديگر مجلس شورای اسلامی
با ديده ترديد به موضوع نگريسته و گفته است، در سالهای اخير، نوعی روند اعطای
جوايز را شاهد بودهايم که بيشتر حرکتی سياسی بوده است تا کاری بر اساس واقعيت ...
تا جايی که من ميدانم، حرکت صلحطلبانه با اهميت، يک اقدام سياسی و يا کاری که به
صلح و حقوق انسانها منجر شده باشد، از خانم عبادی سر نزده است و بنابراين نميدانم
بر اساس چه انگيزههايی اين جايزه اعطا شده است.
در همين راستا طه هاشمی، مديرمسؤول روزنامه
«انتخاب» نيز به رغم اظهار خرسندی از موفقيت عبادی به عنوان يک ايرانی گفت: به نظر
من افراد شايسته و بزرگ زيادی در کشور ما بودند که قطعا شرايط بهتری برای احراز
اين جايزه داشتند و به دليل فعاليتهايی که برای جلوگيری از جنگ و تلاش برای صلح
داشتند، قطعا شايسته اين جايزه بودند. اما به نظر ميرسد، انگيزههايی برای لوث کردن
چنين جايگاههايی در دنيا وجود دارد و ارادههايی عمدتا برای تقابل با ملتها سعی
دارند تا از برخی مفاهيم سوءاستفاده کنند و اين مسأله جای تأمل فراوان دارد... اگر
دنيا راست ميگفت، بايد جايزه را به آقای خاتمی ميداد که طراح گفتگوی تمدنهاست و در
حقيقت کاری آغاز کرد که دنيا در سايه گفتوگو به سمت
صلح و همزيستی مسالمت آميز حرکت کند».
از سوی ديگر احسان نراقی گفت:اعطای جايزه به
عبادی، پيام محترمانهای برای دولت و ملت ايران است.
اسدالله بادامچيان، از اعضای شاخص مؤتلفه نيز طی
اظهاراتی تصريح کرد: بسيار کم اتفاق ميافتد که اين جايزه به خادمان به وطن خود
داده شود، همانطور که پيش از اين نيز جايزه صلح نوبل پس از سازش کمپ ديويد و خيانت
به فلسطين به «انور سادات» داده شد.
بنابراين طبيعی است که جايزه صلح نوبل به يکی از
کسانی که نام خود را اصلاحطلب گذاشته و مورد حمايت پاول، بلر و بوش است داده شود».
جايزه عبادی، همچنين باعث شد، بعد از مدتها
عبدالله نوری که پس از آزادی از زندان، سياست سکوت را پيشه کرده است نيز به سخن
آيد و در پيام تبريکی خطاب به عبادی بنويسد: «نخستين سخنان جنابعالی پس از دريافت
خبر برنده شدن جايزه صلح نوبل در دفاع از موازين اسلامی و انطباق آن با حقوق جهانی
بشر و متوجه دانستن نقدها به حکومتهای اسلامی و نه اسلام و حمايت از حقوق آرمانی
مظلومان فلسطين، موجب خرسندی هر مسلمان بيغرض و آزادانديش است».
بازتابهای خارجی
جايزه صلح نوبل ۲۰۰۳، واکنشهای جهانی متعددی را در
پی داشت. هرچند افرادی مانند ژاک شيراک (رييسجمهور
فرانسه)، خاوير سولانا (رييس سياست خارجی اتحاديه اروپا)، کريس پاتن (کميسر امور
خارجی اتحاديه اروپا) و دهها شخص حقيقی و حقوقی ديگر در اينباره
اظهارنظر کردهاند، لکن موضع پاپ و لخ والسا در اينباره بيشتر جالب توجه است. در
حالی که پاپ که خود يکی از نامزدهای اصلی و مطرح جايزه نوبل بود و بسياری از
ناظران احتمال قوی ميدادند که با توجه به کهولت سن و بيماری وی، جايزه نوبل به او
برسد، از برنده شدن عبادی اظهار خرسندی کرده است، لخ والسا، رييسجمهور سابق لهستان
(محل تولد پاپ) تصميم کميته نوبل را «خطايی بزرگ» دانست و گفت: من چيزی درباره اين
خانم نميدانم، ولی فکر ميکنم اگر کسی در بين انسانهای زنده دنيا، شايستگی دريافت
اين جايزه را داشته، او «پدر مقدس» است».
جورج بوش نيز در پيامی به عبادی، موفقيت وی را
تبريک گفت و طی اظهارات مداخلهجويانهای مدعی شد: آمريکا از آرمانهای مردم ايران
برای آزادی و دموکراسی دفاع ميکند.
اظهارات شيرين عبادی
شيرين عبادی که به گفته خودش از شنيدن خبر برنده
شدنش شوکه شده است، گفت، اين جايزه روش زندگی مرا عوض نخواهد کرد.
وی همچنين با شرکت در يک کنفرانس مطبوعاتی - که در
پاريس برگزار شد - با تقبيح سياستهای آمريکا در قرار دادن ايران در ليست محور
شرارت و کارشکنی در مسايل هستهای کشور گفت: مخالف هرگونه مداخله خارجی در امور
داخلی ايران هستم و اصلاحات در کشور بايد توسط مردم ايران پيش برود. وی در بخش
ديگری از سخنان خود با «بد» توصيف کردن وضعيت حقوق بشر در کشورهای اسلامی گفت:
بيست سال است که بر اين پيام تأکيد ميکنم که ميتوان هم مسلمان بود و هم به حقوق
بشر احترام گذاشت».
وی در بخش ديگری از سخنانش که توسط اکثر رسانههای
غربی سانسور شد با اشاره به بحران خاورميانه، رويارويی فلسطينيها و اسراييليها را
تقابلی نابرابر خواند و گفت: اين جنگ ميان سنگ و تفنگ است. عبادی همچنين به مسأله
آزادی بيان در کشورمان پرداخت و گفت، مهمترين و اضطراريترين مسألهای که در ايران
بايد به آن پرداخته شود، آزادی بيان و آزادی تمام افرادی است که به دليل بيان
عقايدشان زندانی شدهاند».
قرار است، يازدهمين زنی که برنده جايزه نوبل شده
است، در ۱۹ آذر ماه سال جاری مدال، ديپلم و يک ميليون و ۳۲۰ هزار دلار از بنياد
نوبل دريافت کند. به او تبريک میگوييم.