درگرامیداشت اعطای جايزه صلح نوبل ۲۰۰۳
به خانم دکتر شيرين عبادی
ياور استوار
مايلم در سرآغاز اين نوشته، شادمانيم را از اين
رويداد بسيار ارزشمند ابراز داشته و آن را با خانم شيرين عبادی، مردم ايران و تمامی
کوشندگان راه صلح، دمکراسی، حقوق بشر و رهايی انسان در سراسر گيتی تقسيم کنم. بدون
شک اين رخداد میتواند و میشايد
از بسياری نگرگاهها برای چشمان نگران آنانی
که از سويی دل در گرو رهايی ميهن بسته و از سوی ديگر گسترش دمکراسی و حقوق
بشر در سراسر جهان را در آرزو نشستهاند،
تأثيری اميدزا داشته باشد، چرا که:
اين خود نخستينبار در تاريخ
دور و دراز ماست که شايای چنين گزينشی گشتهايم. اگر چه
در گذشتههای نه چندان دور، کانديداهايی در ادبيات
نوبل داشتهايم، اما هيچگاه پيش از اين، اين مهم و
آرزويمان ببار ننشسته بود. دوم اينکه، اين
کاميابی بهرهی انسانی از ميهن ما شدهاست،
که خود نفس اين گزينش میتواند از بسی
نگرگاهها بسيار معنیدار و ارزشمند
باشد چرا که برندهی جايزه، زنی
است از شهروندان جامعهای که در آنجا
و بر طبق قوانين جاری و ساريش، زن بودن بمعنی انسان دوم بودن و بیحقوقی
است.
سوم اين که دريافتکنندهی
جايزهی صلح از جامعهای برخاسته که در درازای بيش از دو دههای
حاکميت اسلام و قوانين پوسيده و عقبماندهاش
قرنها راه قهقرايی را بازپس پيموده و با اجرای
«قوانين قصاص اسلامی»اش
بر حرمت انسانيت خط بطالن کشيده است. اسلامی که بقول سردبير نشريهی
رسالتش - برادر انبارلويی - با دمکراسی هيچ
مناسبتی ندارد و بر خالف گفتهی خانم عبادی
گرامی، با حقوق بشر کاملامنافات داشته و در تضاد
است جامعهای که بقول بزرگان حوزهی
علميهاش، زن، انسانی دون پايه است و شورای
نگهبان نگهبان قانون اساسیاش بارها و
بارها لايحه ی منع تبعيض در بارهی زنان را رد
کرده و مخالفتش را بگونهای آشکار با
حقوق برابر زنان نشان داده است.
چهارم اين که، جايزهی «صلح»
به شهروندی از جامعهای تعلق گرفته است که
سردمداران سرزمينش «جنگ»
را نه تنها در مرزهای خويش -همانند آنچه
در کردستان، ترکمنصحرا و خوزستان، گذشت-
بلکه بیهيچ پروايی به همهی جهان تسری
داده و با اعزام پاسداران خود و مزدوران و فريبخوردگان
خارجیاش ، هر روزه بر تشنج جهانی افزوده است. به
جنگ ايران و عراق بينديشيد که میتوانست در
پايان رهايی خرمشهر بپايان برسد، اما، سردمداران سرزمين خانم عبادی بر طبل جنگ
کوفته و صدها هزار انسان را از دو سوی مرز بکشتن دادند. به سالهای
حکومت اينان بنگريد که از همان آغاز، علم جنگی يکسويه را عليه
روشنفکران ، کوشندگان سياسی، ارزشهای والای
فرهنگی، مدرنيسم، و انسانگرايی
برافراشته وبا فتوای مرگ و با کشتار وحشيانهی زندانيان
سياسی آن را به اوج رساندند چرا که، بروايت امام راحلشان : «جنگ
رحمته» و چه پر معناست که اهميت جايزهی
«صلح» را بر مبنای
همين يک جملهی «آن امام» سنجيده شود
بدون شک اين جايزه شايای خانم دکتر شيرين عبادی
است. - زنی که بيشتر عمر را -به شيوه و با
معيارهای خويش- در مبارزه عليه بیعدالتی
در ايران گذرانده و بی چشمداشت در عرصههای مختلف اين
مبارزه کوشا بوده است. - زنی که احقاق حقوق پايمال شدهی زنان دغدغهی
خاطر هميشگی اوست. - چشمان و انديشهای نگران
کودکان دارد . و در حد توان خويش مدافع حقوق شهروندان ايرانی در مقابل حکومتی وحشی
و خودکامه است. و در راستای تحقق و اجرای اعلاميه ی جهانی حقوق
بشر تلاشگری خستگیناپذير بشمار
میآيد.
من بر اين باورم که اعطای اين جايزه نه تنها
امتياز و تأييدی برای انسانستيزان حاکم
بر کشور ما نيست بل آنکه در عينحال باعث
خواهد شد تا مسئله و معضل حقوق
بشر در ايران بار ديگر مسئلهی روز جهان
گشته و اين بار با جديتی بيشتر از سوی جهانيان بدان پرداخته شود. زيرا نفس اعطای
همين جايزه خود به معنی برسميت شناخته شدن نارسايیهای اجتماعی و
نقض حقوق شهروندی در ايران اسلامی است.
اين رخداد را بفال نيک بگيريم و آن را بگونهی
جايزهای به تمامی شهروندان ايرانی که عليه حکومت
قرون وسطايی اسلامی بهر شکل و گونهای
در سراسر جهان بويژه در مرزهای ايران مبارزه میکنند، تلقی
کرده و به خانم عبادی و تمام کوشندگان راه دمکراسی ، احقاق حقوق زنان، حقوق
کودکان، حق شهروندی و دمکراسی درورد بفرستيم. بیشک جايزه صلح
نوبل برای ايرانيان پرچم و شعار مبارزهای خواهد شد
عليه کليت نظام حاکم بر ايران چنين باد
ياور استوار ۱۱ اکتبر ۲۰۰۳
yavar.ostvar@spray.se