يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۲ - ۱۲ اکتبر ۲۰۰۳

ما هميشه بازنده نيستيم

·  من امروز جايزه صلح نوبل را دريافت کردم. ما امروز جايزه صلح نوبل را گرفتيم. صدها زن ايرانی در سراسر جهان جايزه گرفتند و امروز ميليون‌ها زن در ايران با غرور و سربلندی در کنار شيرين جايزه گرفتند و اين احساس در کلام شيرين عبادی اين گونه جاری شد "اين جايزه فقط به من تعلق ندارد. اين جايزه به همه آنهايی تعلق دارد که درداخل و خارج از کشور ايران ، برای آزادی، دموکراسی، صلح و حقوق بشر تلاش کرده اند"
 
 
عفت ماهباز
efatmahbas@hotmail.com

من امروز جايزه صلح نوبل را دريافت کردم. ما امروز جايزه صلح نوبل را گرفتيم. صدها زن ايرانی در سراسر جهان جايزه گرفتند و امروز ميليون‌ها زن در ايران با غرور و سربلندی در کنار شيرين جايزه گرفتند و اين احساس در کلام شيرين عبادی اين گونه جاری شد "اين جايزه فقط به من تعلق ندارد. اين جايزه به همه آنهايی تعلق دارد که درداخل و خارج از کشور ايران ، برای آزادی، دموکراسی، صلح و حقوق بشر تلاش کرده اند"

در دغدغه اعدام افسانه و اينکه چه کاری می‌توان کرد به دوستی زنگ زدم. با صدای خندان می‌گويد: حتما شنيده اي؟ نه، نشنيده‌ام، گفت حدس بزن! گفتم نکند همان موضوعی است که من برايش زنگ زدم؟ اعدام افسانه لغو شده! گفت نه و ادامه داد، فکر ميکنی جايزه صلح نوبل به چه کسی تعلق گرفته؟ بدون مکث گفتم گنجي؟ نه، آقاجري؟ نه و بلافاصله گفت دوستمان شيرين و صدای شاد من که لحظه‌ايی همه غصه‌های دنيا را فراموش کرد. ولی در ميان آنهمه شادی قضييه افسانه نبايد فراموش ميشد و اينکه ديگر وقتی برايش نمانده!

احساس غريبی است پروانه اسکندری آن سو ايستاده و ميخندد و آن سو ترک زيبا کاظمی و صدها زنی که می‌توانستند باشند و در شادی ما شريک شوند و امروز نيستند. و من، می‌خواهم همراه با آنها، در ميدان آزادی دست در دست نوشين و نيره و شهلا و شهلا و پروين رويا و ژانت و افسانه ،‌هايده ،‌هاله ، شهرزاد، پروين ، فردوس ، شادی ، نسرين و خود شيرين و.. و.. همه برقصم. آری ما هميشه بازنده نيستيم. گرچه هنوز مردان سرزمين‌مان باورمان نکرده‌اند! آنچه که مهم است ما زنان خود را باور کرده‌ايم و اين را شيرين اثبات کرد. عليرغم همه چيزهای رفته برما ، درنگ نکرده‌ايم. اين پيروزی گامی در راستای اعتلای جنبشی است که شيرين يکی از پيش‌گامان آن است. اين جايزه آغاز سپيده خوشی است برای ما بر ما مبارک باد..
 
بعد از 24 سال بلاخره يکبار هم شده که خبر از زندان و اعدام و سنگسار و شكنجه نيست ، و يا اينکه خبر از پيروزی تيم فوتبال، و يا پيروزی آقای رييس جمهور!. بلکه خبر از لبخند شيرين زنی بعد از شنيدن دريافت جايزه صلح نوبل است که بعد از آنهمه رنج و تلاش و محروميت پاسخی در خور و شايسته عملکردش در راه صلح ، دموکراسی، آزادی و حقوق بشر ، را يافته است. و اين پاسخ صدها شريک دارد و من در اين ميان چقدر احساس غرور و سربلندی می‌کنم از اينکه يک زن ايرانی هستم. و از اينکه مطمئنا زنان ما به حقوق شهروندی شان دست خواهند يافت. امروز در محل کارم، دختری که ديروز به سراغم آمده بود و با تاثر گفته بود يک زن ايرانی را می‌خواهند اعدام کنند و امروز با شادمانی گفت تبريک می‌گويم، جايزه صلح نوبل به زنی از سرزمينت تعلق گرفت. به جای شيرين او را که بر صندلی چرخدار نشسته، در آغوش می‌گيرم. و می‌بوسمش. برايش توضييح می‌دهم که اين همان زنی است که برای لغو اعدام افسانه هم تلاش می‌کند. در قطار هنگام بازگشت به خانه دلم ميخواهد همه بدانند که من يک ايرانی هستم و چقدر دلم ميخواهد احساس خوشی را که دارم با همه آنها تقسيم کنم و بگويم آنها را هم دوست دارم.

شيرين را اولين بار راديو تلويزيون‌های خارج از کشور از طريق مبارزه ايی که او برای حق خواهی آرين هشت ساله انجام داده بود، شناختند (آرين هشت ساله در سال 1995 بعداز شکنجه و آزار فراوان به دست پدر و برادر، کشته شده بود) و شيرين بود که با شجاعتی قابل تحسين، از زنان خواست سکوت را بشکنند و همصدا فرياد زنند "فرزند حق مادر است" و بعدها جهانيان کارهای حقوقی اولين زن قاضی فمنيست ايرانی و تلاش‌های او را برای احقاق حقوق زنان و کودکان را شناختند.
 
امروز کلوديا روت ، دبير اول سابق حزب سبزهای آلمان به ما تبريک گفت. امروز شرودر صدر اعظم آلمان ، امروز فيشر وزير امور خاجه آلمان، کوفی عنان دبير کل سازمان ملل و........ اين پيروزی بزرگ را به همه ما زنان ايرانی تبريک گفتند امروز همه دنيا در شادی ما شريک شدند..
 
امروز من زمانی که چهره شيرين را بر صفحه تلويزيون ديدم گريستم اما اين بار اشک شادی بود و حرفهای شيرين که جايزه را بين همه ما تقسيم می‌کرد. امروز هزاران زن ايرانی جايزه گرفتند و شيرين عبادی اين سمبل تلاش برای رهايی زن ايرانی را بر دوش خويش در ميدان آزادی چرخاندند. امروز روز من بود امروز من برنده شدم و امروز من در ميدان آزادی آزاد و رها، دست در دست همه رقصيدم.
 
عفت ماهباز
کلن 10. 10. 03

(ايران امروز )