رای مردم
راه خردمندانه ی خروج از بن
بست جمهوری اسلامی
حسن زرهی
hassan@shahrvand.com
www.shahrvand.com
آنچه بنيادگرايی اسلامی نام گرفت، و حالا تروريسم
اسلامی هم به آن اضافه شده، در اين دو دهه اخير از عادت و عملياتی محلی و محدود به
در آمد و چهرهای جهانی و جدی به خود گرفت و زيانهای
جانی و مالی بسياری هم برای باورمندان اين شيوه و هم برای مخالفان و يا به قول
خودشان دشمنان آنان به بار آورد.
بنيادگرايی و تروريسم سياسی با پوشش دين و مذهب،
تقريبا از شيوههايیست که اهالی
همهی اديان جهان شکلهايی از آن را
تجربه کردهاند!
و بيش از همه توسط پيروان اديان اسلام، يهودی، و
مسيحی، در دورانهای مختلف تاريخی و برای
نيل به مقاصد متنوعی با همين روش کوشش شده و همچنان میشود که
دستيابی به مقاصد سياسی و يا اقتصادی و يا هر دو با هم آسانتر
و ارزانتر - دستکم از منظر
مالی - تمام شود.
در دو دهه اخير و پس از تولد حکومت مذهبی - نه
دينی - جمهوری اسلامی در ايران، و به کارگيری روش حذف مخالف و مخالفان، هم يکی يکی
و هم انبوه انبوه و بیتوجهی جهان
غرب به فاجعه ای که بر مردم ايران روا میشد، چهره و
گونهی ديگری از پيش بردن مقاصد سياسی و يا
مذهبی به زور پول و گلوله و شکنجه و آزار مردمان و ملل مختلف تجربه شد، و قربانيان
اين روشها هر چه بيشتر - و حتی دم گوش اين حضرات در همين آمريکا و اروپا - فرياد
کردند که اين فاجعه به قربانی گيری از ما قناعت نخواهد کرد، هيچ گوش شنوايی پيدا
نشد و در ايران و جهان بسياری از بهترين فرزندان ميهن ما و ملل ديگر را قربانی
گرفت!
در اينکه روحانيون ايران نشان دادهاند،
برای حفظ حکومت و قدرت و موقعيت امروزی و کنونی خويش حاضر به هر کاری، حتی خلاف
ادعاها، شعارها و باورهای خويش هستند، شکی نيست!
برای همين هم هست که مخالفان حکومت اين بار بهتر
آن است که بر سر موضعی واحد عليه جمهوری اسلامی توافق کنند.
در اينکه جمهوری اسلامی بنابر شواهد بسيار و ترديد
ناپذيری نه قادر و نه حائز شرايط ادامهی حکومت در
ايران است، کمتر میتوان شک کرد! اما در عين حال
حاکمان مذهبی ايران همهی ترفندها و
طرحهای نجات حکومت را، هم امتحان ميکنند و هم
پيش میبرند، تا با برخی عقبنشينیها
و اعطای بخشی از خواستههای عقب ماندهی
مردم در اين دو دهه برای دوام حکومت خويش وقت بخرند، و در فرصت و موقعيتی ديگر از
آنچه به ضرورت صرف نظر کرده، با هجومی ديگر به سود خويش و مواضع عقب افتادهی
خود باز پس گيرند! بازی دور و نزديک خيزی حکومت ايران، از دوران به اصطلاح سردار
سازندگی (هاشمی رفسنجانی) کجدار و مريز
ادامه داشته، و اگر ما مردم هوشيار نباشيم و نمانيم به الوان عديده ی ديگر دوام
خواهد يافت!
تجربهی نزديک به
هفت سال اخير، از دوم خرداد تا امروز نشان میدهد که جمهوری
اسلامی و گردانندگان آن، نه دولت، نه ملت، نه مجلس، و نه رای عمومی را مراعات میکنند!
بر آن هستند که با همين بازی به روزگار فرمانروايی خويش ادامه دهند! در نتيجه
خواستههای مقطعی، محدود، و ممکن و مقدور برای
حکومت، به دليل برون رفت از بحران، و تمديد نيرو و تهديد دوباره ديگر دارد کهنه و
کم رنگتر از آن میشود که مردم همچنان بدان
دل بندند، و يا گمان برند که تهديد استعفای نمايندگان مجلس، و يا دولت خاتمی، و
شخص رئيس جمهوری حلال مشکلات عديدهی ايرانيان، و
راه برون رفت از معضلی به نام جمهوری اسلامی است. در نتيجه به جای بهرهوری
از تاکتيک طرح تقاضاهای کوچک و محدود، ممکن و مقدور برای رهبران حکومت، بايد
خواستهی اصلی، محوری، همگانی و حقيقی اين سالهای
مردم ايران را که مهمترين آن عبور از جمهوری اسلامی و حکومت مستبد مذهبی روحانيون،
و رسيدن به جمهوری واقعی و دمکراتيک است، طرح کرد و پيش برد!
برای کسانی که نه در آرزوی انقلابی ديگر و خون و
خونريزی های بيشتر هستند، و نه به بهانههايی
نه چندان موجه میخواهند از استبداد سلاطين
دينی امروز به سلاطين و استبداد ديروز نقب بزنند! راه رسيدن به جمهوری و دمکراسی،
آن هم نه از نوع اسلامی، و يا ليبيايی، و يا صدامی، و اسدی آن، بلکه از نوع موجه و
معقول و امروزی و دمکرات اش، برگزاری رفراندم و با نظارت سازمان ملل و بدون دخالت
و شراکت حکومت نامشروع جمهوری اسلامی است! تنها در اين صورت است که مردم ايران به
جهان و جهانيان نشان خواهند داد که نه در پی بازگشت به گذشته اند، و نه از آنچه
نامش استبداد دينی امروزی است رضايت دارند!
همهی تلاشهای
خيرخواهان ملت اعم از نمايندگان مجلس، روزنامهنگاران،
نويسندگان، زنان و جوانان در عرصههای عديدهی
اجتماعی، سياسی و فرهنگی، مهم، موثر و گشاينده راه رسيدن به آيندهای
بهتر برای همهی ماست! اما اگر اين کوششها
تنها به حد و هدف دستيابی به حداقلهای
قابل قبول حکومت محدود و مقيد بماند، هم مردم را از اهداف اصلی و دستيابی
به شيوهی حکومتی موردنظرشان دور خواهد کرد، و هم
فاصلهی امروز و فردای ايران آزاد و آباد را
دورتر و ديرتر میکند!
در نتيجه آنچه امروز از اهميت اول برخوردار است،
طرح عبور از استبداد دينی و رسيدن به خواستههای عقب
افتادهی مردم در اين دو دهه است! اگر مردم و يا
حکومتهای جهان آزاد میخواهند به
مردم ايران در رسيدن به اين هدف ياری رسانند، بی ترديد مورد اقبال و احترام ما
ايرانيان خواهند بود! اين اما مشروط و محدود است به حرمت به رای و داوری نهايی
مردم ايران، آن هم در فضايی آزاد و بدون دخالت و نظارت حکومت اسلامی ايران.
آيا چنان که نمايندگان خيرخواه، همان ۱۳۵ تن در
نامه شان به رهبر جمهوری اسلامی تاکيد کرده اند، تنها دو راه برای حکومت و مردم
ايران وجود دارد! و راه خوب و مسير نجات "بازگشت به اصول قانون اساسی و تمکين
به قواعد دمکراتيک" است؟
در همين دو سه جمله از نامهی
شجاعانه اين نمايندگان دوگانگی غيرقابل انکاری ديده میشود، قانون
اساسی کنونی که نمايندگان خطر کرده و نامه به رهبر نوشته، خواهان بازگشت به آن
برای برقراری دموکراسی در ايران هستند، به دلايل بسيار ظرفيت برقراری دموکراسی را
ندارد!
از دهها برهان بیظرفيتی قانون
اساسی جمهوری اسلامی، آشکارترين آنها، حکومت يک مذهب اکثريت به ملتی کثيرالمذهب و
فرهنگ و زبان و دين است!
اصول ناقض دموکراسی اين قانون اساسی از اصل
استبدادی ولايت فقيه گرفته تا اصول ديگر همه حکايت از تضاد آشتی ناپذير دموکراسی و
حکومت اسلامی و قانون اساسی آن دارند!
در نتيجه در مقطع کنونی، تنها خيرخواهی و از
خودگذشتگی و خطرکردن افراد و گروههای سياسی و يا ملی برای دستيابی به برخی حقوق
عقبمانده ملت نيست که راه برون رفت از بنبست
بزرگی به نام جمهوری اسلامی را نشان میدهد! بلکه
برای نجات ملتی از مصيبت استبداد مذهبی امروز به جای اين تقاضاهای درست و به حق،
اما اندک و کوچک در زير سايهی همان
استبداد، چاره طرح خواست ملی و همگانی ايرانيان درون و بيرون کشور يعنی طرح
برگزاری رفراندم برای حذف صفت دين و دنيا بر باد ده کنونی از جمهوری ايران است!
وگرنه التماس به رهبران کنونی و ولی فقيه و شورای نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نظام
برای ايجاد اندکی فضای باز سياسی و يا عقب نشينی حکومت از برخی از اجحافات و
تجاوزاتش به حقوق فردی و اجتماعی ايرانيان به هيچ وجه درمان درد استبداد و اختناق
کنونی نيست!
اين اقدام، هم به سود مردم ايران است، و هم حاکمان
کنونی را از خشم و نفرت حاصل يک مبارزه راديکال انقلابی و کين خواهی و خونريزيهای
بيشتر و بدتر برای دستيابی به حقوق عقبافتاده خويش
در امان خواهد داشت!
اينکه ۱۳۵ تن نمايندگان محترم مجلس همچنان در
آرزوی "مشروعيت نظام" هستند و میخواهند به
"وحدت ملی و يگانگی حکومت و ملت" آن هم در زير سايهی
حکومت کنونی دست يابند - امری که خلاف آن در اين دو دهه بارها به ثبوت رسيده، و
وقوع آن بيشتر به امر محال و بيرون از ظرفيت و قابليت اين حکومت میماند
تا آرزويی ممکن و ميسر - مثال خوبی از کوششهای در سايهی
استبداد است.
اما برای دستيابی به برقراری حکومت ملی، همه ی اين
کوششها ياری رسانندهاند، و به هيچ
وجه هيچيک از آرزومندان ايران آزاد و آباد فردا اين حرکتها و خدمات و
جانفشانیها و راههموارگردانیهای
شخصيتهای ملی و مردمی را نه ناديده میگيرند
و نه خرد میشمارند! که البته اين همه بايد به دليل و
در مسير برقراری حکومت ملی و فارغ از استبداد دينی و يا سنتی انجام پذيرد! وگرنه
اين بريدههای کوچک قادر نخواهند بود آن تصوير بزرگ
ايران آينده را که مردم آن زير سايهی دموکراسی
حاکم بر سرنوشت سياسی و اقتصادی خويش خواهند زيست، ترسيم کند!
در عين حال، هم جواب بیجوابی آقای
خامنهای به نامهی نمايندگان
مردم، و هم واکنشهای اصلی و جنبی بسيار
ديگری حکايت از انعطاف ناپذيری آقايان، و آرزومنديشان برای ادامه استبداد مذهبی
امروزی دارد!
"آيتالله احمد
جنتی" که نامهبر رهبر و ولی فقيه برای
حسنی مبارک رئيس جمهوری مصر هم هست، در مصاحبهای با روزنامه
الاهرام رسما و علنا، آن هم در اوضاع و احوال کنونی که توقع میرود
حکومت دست از لجاجت بر سر مواضع استبدادی و ناقض دموکراسی خويش بردارد، نه تنها
اين نمیکند بلکه به صدای بلند اعلام میکند:
"ما دست از نظارت استصوابی برنخواهيم داشت!"
اما همين آقای جنتی که در ارتباط با حقوق ملت و
حرمت ملی ايرانيان اين چنين قاطع و ترديدناپذير حرف میزند، به
آمريکا که میرسد، از همان دو پهلوگويی هميشه آخوندها
سود میبرد و جوری اظهارنظر میکند
که اگر فردا لازم آمد، به هر جهتی که همخوان منافع او و همقطارانش باشد بتواند
تغيير مسير دهد!
به فرمايشات آقای جنتی در همين ارتباط توجه
فرماييد در جواب اين پرسش الاهرام که: نظر شما درباره رابطه با آمريکا چيست؟
ميگويد: "آمريکا بايد از خود شفافيت نشان دهد و به صراحت بگويد که چی
ميخواهد! . . ."
مشکل آقای جنتی با آمريکا که همهی
عمر دو دههای رژيم و همپالکیهای او صرف
شعار مرگ و نابودی بر آمريکا شده در حال حاضر اين است که نمیداند
"آمريکا چی میخواهد". به تعبير
ديگر و بهتر اگر آقای جنتی و ولی فقيه و ارباب و رهبر او بدانند آمريکا چه میخواهد
ديگر مشکلی بر سر راه رابطه با آمريکا نخواهد بود!
اين گونه پشتک و واروزنیها را حضرات
در مقاطع مختلف برای حفظ موقعيت حکومتشان داشته اند! و حرف جنتی تازه نيست، و
آخرين هم نخواهد بود! همهی حضرات در
صورت ضرورت جام زهرشان را خواهند نوشيد تا شيرينی حکومت کردن را همچنان حفظ کنند!
حاکمان اگر همچنان به بیتدبيری اين دو
دهه ای ادامه ندهند، راه خردمندانه و به مقصود نزديکتر اين است که رای و خواست
مردم را بيش از اين ناديده نگيرند! و ما مردم نيز برای دستيابی به آزادی و آبادی
ميهنمان از معقولترين، ممکنترين
و ميسرترين شيوه که همان مراجعه به آراء عمومی است استفاده کنيم!
زيرا آنچه برای همهی دلسوزان
ايران بايد انتخاب اول باشد دستيابی به دموکراسی با کمترين هزينهی
جانی و مالی و زيان رسانی به ثروتهای ملی ماست
و بس!
|