در حاشيه سالروز دوم خرداد
توجه: جنبش اجتماعي ايران به كدام سو ميرود؟
تقريباً وضع فعلي خبر از پايان
تأثيرگذاري ايده اصلاحي جبهه دوم خرداد در عرصه سياسي ميدهد.
اين كه در نهم اسفند اقشار تأثيرگذار
جامعه در انتخابات شركت نميكنند، اين كه در انجمنهاي اسلامي دانشگاهها تصوير متن
پيشنويس اولين قانون اساسي جمهوري اسلامي دست به دست ميشود همه علايمي است كه
خبر از وقوع تغيير در ايده راهبردي جنبش اجتماعي ميدهد،
محافظهكاران دو راه در پيش ندارند، يا
بايد تا دير نشده مطالبات جنبش اصلاحي دوم خرداد را پاسخ دهند در غير اين صورت بهتدريج
در برابر يك جنبش اصقلابي
قرار خواهند گرفت. در آن زمان البته قدر نجابت و ششسال مداراي اصلاحطلبانه دوم
خردادي ها و خاتمي
را خواهند دانست.
حميدرضا جلاييپور
رويداد
«وضع
مطلوب» براي جبهه دوم خرداد، كه هدايت سياسي جنبش اجتماعي و اصلاحي ايران را به
عهده داشت، چه بود؟ اين بود كه دو لايحه رئيس جمهور تصويب شود و با تصويب اين دو
لايحه اولاً حداقلي از دموكراسي تضمين ميشد. ثانياً جنبش اصلاحي كنوني ايران
تخليه و به پيروزي رسيده بود. ثالثاً جمهوري اسلامي ايران شايستگي خود را در
مواجهه با يك جنبش اجتماعي نشان داده بود، مشروعيت و مقبوليت آن افزايش مييافت و
در برابر تهديدات بينالمللي محكمتر و تواناتر ميشد. رابعاً محافظهكاران و
مخالفان اصلاحات اين فرصت را مييافتند كه با تجديدنظر در برنامههاي خود و از
طريق شركت در انتخابات آزاد و رقابتي موقعيت خود را در افكار عمومي بسنجند و بهبود
بخشند. ولي به نظر ميرسد با تداوم مخالفت با تصويب دو لايحه چنين وضع مطلوبي نه
براي جبهه دوم خرداد، نه براي محافظهكاران و نه براي جمهوري اسلامي فراهم است.
پس
«وضع موجود» چگونه است؟ تقريباً وضع فعلي خبر از پايان تأثيرگذاري ايده اصلاحي
جبهه دوم خرداد در عرصه سياسي ميدهد. ايده اصلاحي جبهه دوم خرداد اين بود كه: ما
ميخواهيم معضلات جامعه ايران را در چارچوب قوانين موجود، از طريق رأيگيري و
انتخابات مؤثر، نظام رقابتي حزبي، مطبوعات آزاد و تقويت نهادها و روشهاي مدني حل
و فصل كنيم. تصويب دو لايحه كورسويي بود كه ايده اصلاحي را در مجلس هفتم تداوم ميبخشيد
و يك دموكراسي حداقلي را در جمهوري اسلامي تضمين ميكرد.
شكست
ايده اصلاحي جبهه دوم خرداد (كه عامل اصلي آن محافظهكاران هستند) به چه معنا است؟
اولاً شكست ايده اصلاح از درون به معناي پيروزي محافظهكاران نيست. چون محافظهكاران
وقتي پيروز بودند كه بتوانند هواداران جنبش دوم خرداد را خود جذب كنند. انتخابات
نهم اسفند در شهرهاي بزرگ چنين خبري نداد. اين انتخابات نشان داد كه محافظهكاران
وقتي در انتخابات برنده ميشوند كه 90 درصد مردم شهرهاي توسعه يافته ايران به پاي
صندوقهاي رأي نيايند. لذا محافظهكاران تنها كاري كه انجام دادند ناكام گذاشتن
ايده اصلاح از درون بود. ثانياً شكست ايده اصلاحي جبهه دوم خرداد پيروزي جمهوري
اسلامي هم نيست زيرا ايران يك كشور جهان سومي در منطقه حساس خاورميانه است (آن هم
در جهان پس از 11 سپتامبر). شعار و سياستهاي «مرگبر» اين دولتها را در برابر
تهديدات بينالمللي حفظ نميكند. تنها عاملي كه به داد اين حكومتها ميرسد «رضايت
مردم» است و رضايت مردم در سطح ملي تنها از طريق پذيرش سازوكار مردمسالاري تحقق مييابد
كه با عدم تصويب اين دولايحه ما با يك جمهوري اسلامي فلج شده و ناكارآمد روبهرو
ميشويم. ثالثاً، شكست ايده دوم خرداديها به معناي شكست جنبش اجتماعي ايران نيست
چون تمام مؤلفههاي تشكيلدهنده اين جنبش (از گفتمان دموكراتيك آن تا نخبگان و
مردم ناراضي آن) وجود دارند. تنها اتفاقي كه ميافتد تغيير در ايده راهبردي اين
جنبش است.
چه
تغييري در ايده راهبردي جنبش اجتماعي ايران در حال وقوع است؟ تداوم بيخرديها و
لجبازيهاي محافظهكاران در ناكام كردن ايده «اصلاح از درون» زمينه را براي ايدههايي
كه تغييرات را از بيرون نظام جستوجو ميكنند، فراهم ميكند. ايدهاي كه هماكنون
در ميان نخبگان جامعه ايران در حال تكوين است اين است كه: جمهوري اسلامياي كه بهوسيله
محافظهكاران مصادره شده است، امكان اصلاح از درون را حتي به فرزندان امام و
انقلاب نميدهد. برابر اين ايده ديگر چالش اصلي ميان اصلاحطلبان و محافظهكاران
در درون نظام جمهوري اسلامي نيست بلكه چالش اصلي ميان طرفداران جمهوري واقعي (در
جريان انقلاب وعده آن داده ميشد) و طرفداران جمهوري ولايي است. اين كه در نهم
اسفند اقشار تأثيرگذار جامعه در انتخابات شركت نميكنند، اين كه در انجمنهاي
اسلامي دانشگاهها تصوير متن پيشنويس اولين قانون اساسي جمهوري اسلامي دست به دست
ميشود همه علايمي است كه خبر از وقوع تغيير در ايده راهبردي جنبش اجتماعي ميدهد،
چون دانشجويان فكر ميكنند در متن پيشنويس قانون اساسي اول جمهوري اسلامي امكان
تعبيه يك حكومت بسته مذهبي (يا يك تئوكراسي اليگارشيك) وجود ندارد.
اگر
مخالفان اصلاحات زيربار دولايحه نروند و ايده راهبردي جنبش اجتماعي ايران به تدريج
تغيير كند، خبر از چه اتفاقي در جامعه ايران ميدهد؟ اگر اين تغيير اتفاق بيفتد به
اين معنا است كه جنبش اجتماعي ايران كه تاكنون «جنبشي اصلاحي» بوده در آستانه
تغيير به يك «جنبش اصقلابي» است. جنبشهاي اصقلابي جنبشهايي هستند كه از يك نظر
اصلاحي هستند (و انقلابي نيستند) زيرا همچنان هواداران آن به روشهاي مسالمتآميز
و آرام در پيگيري مطالبات خود، معتقدند. و از طرف ديگر اين جنبشها ديگر اصلاحي
نيستند چون تغييرات را از طريق سازوكارهاي خارج از نظام جستوجو ميكنند و از اين
نظر به يكي از ويژگيهاي جنبشهاي انقلابي نزديك ميشوند.
به
نظر ميرسد، محافظهكاران دو راه در پيش ندارند، يا بايد تا دير نشده مطالبات جنبش
اصلاحي دوم خرداد را پاسخ دهند در غير اين صورت بهتدريج در برابر يك جنبش انقلابي
قرار خواهند گرفت. در آن زمان البته قدر نجابت و ششسال مداراي اصلاحطلبانه دوم
خردادي ها و خاتمي را خواهند دانست.