دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۲ - ۲۶ مه ۲۰۰۳

ويليام جی برنز، معاون وزير خارجه آمريکا در امور خاور نزديک

تغييرات دموکراتيک و سياست آمريکا در خاور ميانه

 ( سخنان ايراد شده در چهارمين کنفرانس سالانه مرکز مطالعات اسلام و دموکراسی، واشنگتن، دی سی،۱۶ مه  ۲۰۰۳ )

 

برگرفته از سايت فارسی وزارت خارجه آمريکا

دکتر مسعودی و دکتر مزروعی، از معرفی پر محبت شما سپاسگزارم. من از پيش آمدن فرصت ملاقات با همه شما مسروم، تا درباره موضوعی صحبت کنم که تا بدين حد برای منافع آمريکا و ارزش های خاور ميانه در سالهای آينده جنبه اساسی دارد. من بويژه بسيار خوشحال و مفتخرم در برابر مخاطبانی قرار گرفته ام که از جمله آنها دکتر سعد الدين ابراهيم است، مردی با شجاعت و صداقت و بينش فوق العاده کمياب.

برای سخن گفتن در برابر مخاطبانی که به اندازه جمعيت حاضر متشخص و نيز آگاه باشد جهت گيری های متفاوت زيادی وجود دارد. مارک تواين، يکی از نويسندگان محبوب آمريکايی من گفته است که برخورد او بدين صورت است که آنقدر حرف ميزند تا مخاطبان خود را مرعوب سازد. من سعی می کنم امروز شما را از اين استراتژی بخصوص معاف سازم.

به جای آن، اميدوارم که اظهارت من صرفا به عنوان قسمتی از يک گفتگوی جاری بين همکارانم و من در دولت آمريکا و همه شما که برای مدتی چنين طولانی روی مسئله تغيير دموکراتيک در خاورميانه انديشيده ايد و چنين سخت کار کرده ايد تلقی شود. من می دانم اين ممکن است باعث شوک شما شود، اما وزارت امور خارجه در رابطه با هيچ کدام از اين مسائل خود را عقل کل نمی داند. اگر شما حرف مرا باور نمی کنيد، اين روزها در واشنگتن کسانی که اين حقيقت را برای شما مورد تائيد قرار می دهند کم نيستند.

به نظر من می رسد که در تعيين چارچوب مسئله دموکراسی و سياست آمريکا در خاور ميانه چهار نکته مهم دارای اهميت ويژه است که بايد آنها را در نظر داشت. اول، تمامی مبارزه برای باز کردن سيستم های سياسی در منطقه نسبت به سالهای قبل بايد در دستور کار ايالات متحده از ارجحيت بسيار بالاتری برخوردار باشد. دوم، حمايت از تغييرات دموکراتيک بايد يک جزء تفکيک نا پذير از يک استراتژی بزرگتر باشد که با همان انرژی به دنبال حل منازعه فلسطينی ها و اسرائيلی ها است؛ می خواهد يک عراق با ثبات، مرفه و دموکراتيک بنا کند؛ و اقتصادهای منطقه ای را مدرن سازد. سوم، همانگونه که همه شما بسيار بهتر از من می دانيد، دموکراتيزه کردن بتدريج صورت می گيرد اما باعث تغييرات واقعی سيستماتيک می شود و اين چيزی بيشتر از انجام انتخابات تنهاست. اين کار مستلزم تمامی مراحل دردناک، مشکل، تکاملی و گاهی خطرناک بنا کردن سازمان های سالم، حکومت قانون و جوامع مدنی پرجوش است. چهارم، تغييرات دموکراتيک بايد از داخل خود جوامع منطقه هدايت شود. اين امر نمی تواند از طريق موعظه ها يا نسخه های خارجی حمايت شود. اما کارهای فراوانی هست که ايالات متحده و کشورهای ديگر در جامعه ملت های آزاد می توانند در رابطه با حمايت از اصلاحاتی که از داخل نشأت گرفته انجام دهند.

اجازه دهيد هر کدام از اين چهار نکته را به اختصار شرح دهم.

 

دادن ارجحيت بالا به تغييرات دموکراتيک

۲۱ سال است که من بعنوان يک ديپلمات آمريکايی فعاليت می کنم و با چهار هيئت حاکمه سرو کار داشته ام. من بيشتر اين زمان را با کار روی مسائل مربوط به خاور ميانه سپری کرده ام. انتقاد منصفانه ای از تمام اقدامات ما در عرض اين سالها خواهد بود اگر گفته شود که هرگز توجه کافی به اهميت دراز مدت گشودن بعضی از سيستم های سياسی بخصوص در دنيای عرب مبذول نکرده ايم.

فقط موضوع ارزشهای آمريکايی، يا تضمين حقوق اساسی انسانی نيست، گرچه اين دو موضوع هر دو بجای خود اهميتی اساسی دارند. موضوع منافع آمريکا که با سرسختی از آن دفاع می کنيم نيز در ميان است. ثبات يک پديده راکد نيست و يک سيستم های سياسی که راههايی را برای تطبيق تدريجی خود با آرزوهای مردم خود جهت مشارکت نيابند شکننده و احتراق پذير خواهند شد. ديگر خاور ميانه نسبت به هيچ قسمتی از جهان از اين واقعيت مصون تر نخواهد بود. من می دانم کسانی هستند که چنين استدلال می کنند که ممالکی در دنيای عرب يا اسلام وجود دارند که از اين حساب مستثنی هستند، اما من اصلا با آنها موافق نيستم. البته اين نکته صحيح است که جوامع عرب با مسائل و دشواری های بيش از سهم خود روبرو هستند و خصوصيات و مشکلات منحصر به خود را دارند، اما اين بدان معنی نيست که آنها توانايی تغييرات دموکراتيک را ندارند. تصوری غير از اين، هم يک تجزيه و تحليل ناقص است و هم يک مبنای خطرناک برای سياست گزاران به حساب می آيد.

بعضی از رژيم های عرب، تغيير را بسيار مشکل تر از ديگران می يابند. برخی ممکن است به اندازه لازم و با سرعت کافی جلو نروند. و برخی ممکن است اصلا خيلی سخت کار نکنند. آنها رژيم هايی هستند که بيشتر از همه احتمال دارد که به زمره دولت های ديگر شکست خورده جهان ملحق شوند. و به عنوان يک فرمول سياسی، ما اين نکته را نيز بايد تشخيص دهيم که ظهور سيستم های دموکراتيک تر در دنيای عرب يا اسلام لزوما بدان معنی نيست که در برخی از مسائل بخصوص، ترتيب کارها بر وفق مراد ما است يا هيچ آسان تر خواهد بود. فقط به عکس العمل نوميد کننده ترکيه نسبت به درخواست های ما در خلال بحران عراق توجه کنيد. اما من بدين باورم، و بسيار مهمتر از آن پرزيدنت بوش و آقای پاول وزير امور خارجه بر اين اعتقادند، که حمايت از تغييرات دموکراتيک عميقا به سود منافع دراز مدت ماست. ما بايد چشم خود را درباره عواقب غير قابل احتراز آن باز کنيم و سعی کنيم مراحل کار را طوری شکل دهيم که حداقل بعضی از ريسک های کوتاه مدت را تا حد امکان کم کنيم.

 

قسمتی از استراتژی بزرگتر

يکی از مطالبی که مطلقا بايد در نظر گرفت جای دادن حمايت ما از فضای باز سياسی در يک استراتژی جدی منسجم و وسيع تر در خاور ميانه است. تغييرات دموکراتيک يکی از عناصر يک دستور کار مثبت وسيع تر برای منطقه است، که همراه با بازسازی عراق، رسيدن به رويای رئيس جمهور برای دو کشور اسرائيل و فلسطين و مدرن ساختن اقتصاد کشورهای عربی است. ما نمی توانيم با اين موقعيت به طور جداگانه برخورد کنيم يعنی يک هدف را دنبال کنيم و از بقيه غافل باشيم - همانطور که پرزيدنت بوش در نطق مهم خود در کارولينای جنوبی در ۹ مه اين نکته را روشن کرد ايالات متحده مصمم است که همه هدف ها را با شراکت رهبری و مردم منطقه به طور جدی دنبال کند.

تغييرات دموکراتيک يکی از اجزاء حياتی کوشش های ما برای کمک به عراقی ها در ساختن يک آينده اميدوار کننده تر است. احمقانه خواهد بود اگر پيچيدگيهای جامعه عراق را دست کم بگيريم و مطمئنا موانع و نوميدی هايی در طول راه وجود خواهد داشت، اما هدف ما و شريکانمان ما در ائتلاف اين است که مصممانه به عراقی ها کمک کنيم هر چه زودتر به يک دولت فراگير و مستقل نائل شوند.

تغييرات دموکراتيک همچنين يک قسمت تفکيک ناپذير سياست پرزيدنت بوش نسبت به صلح اسرائيل و فلسطينيها و راهنمای مسير (road map) است که او مصمم به انجام آن می باشد. ساختن سازمانهای قدرتمند سياسی در جهت آمادگی برای بوجود آوردن يک کشور مستقل چيزی نيست که لطفی به ما يا هيچ کس ديگر در خارج محسوب شود. اين کار عميقا در جهت منافع فلسطينی هاست - و چيزی است که دارند ثابت می کنند که به طور کامل از عهده آن بر می آيند - فلسطينی ها اکنون دارای يک نخست وزير اصلاح گر و يک کابينه جديد هستند و از طريق مباحثات شورانگيز در مجلس خود علاقه زيادی به مبارزه با وضع موجود نشان داده اند.

بدون انجام اقداماتی فوری و مهم در جهت نوسازی اقتصادی، مشکل بتوان تصور کرد که جوامع منطقه چگونه می توانند فضايی بيابند که در آن اصلاحات با ثبات، پويا، و دموکراتيک را شکل دهند. اين کار حتی با يک احساس مجدد اميدواری اقتصادی نيز به اندازه کافی مشکل خواهد بود. آن طور که وضع فعلی نشان می دهد دورنمای اقتصادی برای بسياری از رژيم های عرب نوميد کننده است. در آمدهای سرانه يا راکد است و يا در حال سقوط؛ ۴۵ درصد جمعيت دنيای عرب اکنون زير سن ۱۴ سال است و تمامی جمعيت در عرض ربع قرن آينده دو برابر خواهد شد؛ و نرخ بيکاری بالای ۲۰ درصد است. اين دقيقا يک محيط سالم برای تغييرات سياسی سازنده نيست. و به اين دليل است که پرزيدنت بوش در نطق ۹ ماه می خود و پاول وزير امور خارجه در نطق "ابتکار مشارکت" خود در اواخر سال گذشته چنان تاکيدی های مهمی در مورد قدمهای تازه ابتکاری از قبيل دنبال کردن منطقه آزاد تجارتی خاور ميانه داشته اند.

 

تغيير تدريجی اما واقعی

اجازه بدهيد سريعا به نکته سوم اشاره کنم. هنگامی که من و ساير مقامات آمريکايی درباره نياز به تغيير تدريجی دموکراتيک در خاور ميانه صحبت می کنيم، بعضی از مردم ممکن است بخواهند استفاده از کلمه "تدريجی" توسط ما را به تغييرات ظاهری يا دائما به تعويق افتاده تعبير کنند. اين يک اشتباه است. تغييرات دموکراتيک در بيشتر کشورهای عربی با توجه به مشکلات فراوانی که با آن روبرو هستند، فشارهای سياسی افزاينده، و مشکلات محض سازندگی جوامع و دولتهای دموکراتيک در همه جا، لزوما تدريجی خواهد بود. اما اگر چه من از تغيير تدريجی صحبت می کنم، هنوز تاکيد فراوان و حقيقی من بر نياز به يک تغيير واقعی است.

هيچ راه واحدی وجود ندارد که از طريق آن کشورها به دموکراسی برسند و هيچ نسخه واحدی وجود ندارد که برای همه ممالک مناسب باشد. اما تجربه کشور خود ما و تجربيات دهها کشور در سراسر جهان در ۲۰ سال گذشته که به طرف دموکراسی حرکت کرده اند سه حوزه را که بايد قسمتی از اين جريان باشد روشن می کند.

اول لازم است کشورهای عرب فضای لازم را برای سازمانهای مستقل جامعه مدنی - يعنی رسانه های مستقل، گروههای مدافع تشکيل شده از طرف شهروندان، سازمانهای زنان و بسياری ديگر- را گسترش دهند تا کار آنها را منظم کرده و فعالانه به انجام برسانند. من از تجربه شخصی خود می دانم که چنين گروههايی هميشه زندگی يک مقام دولتی را آسانتر نمی سازند، اما آنها يک قسمت حياتی هر دموکراسی به حساب می آيند.

دوم، کشورهای عرب لازم است اقدامات اساسی اجرای حکومت خود را بهبود بخشند. اين به معنی کم کردن فساد و رفيق بازی است. اين بدان معنی است که بايد جواب بهتری به نيازهای روزانه ای داده شود که شهروندان در مقابل دولتهايشان قرار می دهند. يک اقدام مهم در اين رابطه کارکردن در جهت حکومت قانون از طريق سيستمهای قضايی مؤثر تر و مستقل و نيروهای پليس و زندانهای قانونی تر و انسانی تر است.

سوم، رهبران عرب بايد به سختی در جهت پيش برد انتخابات در جهت فراگير تر شدن و عادلانه تر بودن کار کنند و قدرت بيشتری به سازمانهايی بدهند که اعضايشان از طريق انتخابات آزاد برگزيده شده اند؛ مانند بسياری از پارلمانهايی که اکنون در سراسر منطقه در حال کسب اعتبار و قدرت هستند. همانطور که همه ما می دانيم، تنها انتخابات، سازنده دموکراسی نيست. آنها در معرض دستکاری يا انحراف هستند- چه از طريق احزابی که از آنها صرفا برای به قدرت رسيدن استفاده می کنند، يا توسط دستگاه رهبری. (روشن ترين ياد آور اين مثال می تواند تصوير وزير سابق بی رقيب اطلاعات عراق باشد که کوته نظرانه تائيد می کرد صدام ۱۰۰ درصد آراء را کسب کرده است). مع الوصف بدون انتخابات عادی، آزاد و عادلانه هيچ کشوری نمی تواند خود را يک دموکراسی بنامد.

اينها فعاليتهای جاه طلبانه ای است، اقداماتی که همه کشورهای دنيا در صعود مشکل خود برای يک آينده سياسی بهتر با آن دست و پنجه نرم کرده اند. اما نگه داشتن کشورهای عرب در هر استاندارد کمتری توهينی به توانايی فوق العاده اعراب برای يادگيری و توسعه است که در طول تاريخ از خود نشان داده اند.

 

تغيير با دوام چيزی است که از داخل بوجود می آيد ولی ما ميتوانيم به آن کمک کنيم

موضوع ديگری نيز که واضح است ولی ما به عنوان آمريکايی بايد به دقت آنرا در نظر داشته باشيم اين است که تغييرات دموکراتيک با دوام و مدرن سازی اقتصادی بايد از داخل دنيای عرب سر برآورد. آنها را نمی توان از خارج تحميل کرد. آنچه که امروز در سراسر منطقه دلگرم کننده است دامنه خود نگريهايی است که در جريان است و گامهای محسوسی که برخی کشورها در جهت اصلاحات سياسی بر می دارند. گزارش توسعه انسانی اعراب در سال ۲۰۰۲ در اين رابطه به نوعی معيار تبديل شده است، اما ارجاع دائمی به آن تنها يک تاکيد بر شيوايی استدلال نويسندگان آن است که وجود اختلاف زياد در آزادی اقتصادی، آزادی های سياسی، فرصت های آموزشی و اختيار دادن به زنان مانعی در نائل شدن به قدرت های بالقوه انسانی در خاور ميانه است. اکنون که وارد قرن بيست و يکم می شويم حقيقت محض آن است که کشورهايی که وضع خود را تعديل کرده، به مردم خود آزادی می دهند و از ابتکارات اقتصادی و سياسی به موقع بهره می گيرند به رفاه می رسند؛ آنهايی که چنين نمی کنند همچنان عقب می مانند.

در سراسر منطقه نشانه هايی وجود دارد که حداقل تعدادی از رهبران و گروه های جامعه مدنی اين حقيقت محض را درک می کنند. سال گذشته در بحرين زنان رای دادند و برای انتخاب شدن جهت مقامات دولتی به رقابت پرداختند. اردن ماه آينده انتخابات پارلمانی خود را برگزار می کند. مردم قطر يک قانون اساسی تازه را مورد تصويب قرار دادند و يک زن بعنوان وزير آموزش انتخاب شده است. در مراکش جامعه مدنی در حال رشد است و زندانيان سياسی آزاد شده و غرامت دريافت داشته اند. در مواجهه با مشکلات خارق العاده داخلی که به طور غم انگيزی چند روز قبل با حملات تروريستی در رياض تشديد شده، عبدالله وليعهد عربستان سعودی اصلاحات داخلی و نيز يک منشور عربی برای تقويت مشارکت سياسی و احيای اقتصادی پيشنهاد کرده است. و در مصر تجربه سخت خود دکتر سعدالدين در يک نمايش اميدوار کننده از استقلال قضايی از جانب عالی ترين دادگاه مصر و اثبات بی گناهی جامعه مدنی مصر به اوج رسيد.

برای کمک به تشويق افراد و سرعت بخشيدن به اين جريان اقدامات زيادی وجود دارد که می توانيم انجام دهيم. نقطه شروع آن يک تمايل است، که هميشه در زمان گذشته قابل تشخيص نيست و نيز صحبت درباره حقيقت محض با دوستان و همينطور مخالفان است. همچنين انواع برنامه های عملی نيز وجود دارد که زير چتر نطق ۹ مه پرزيدنت و " طرح ابتکاری مشارکت خاور ميانه" که رئوس آن در دسامبر گذشته توسط پاول وزير امور خارجه بيان شد، سازماندهی شده است. اين اقدامات از انتخابات مدارس منطقه ای برای زنان تا ديدار قاضی عالی ساندارا دی اوکانر (Sandra Day OConnor) از بحرين را در بر می گيرد که اواخر امسال برای آغاز يک سلسله اصلاحات قضايی منطقه ای صورت می گيرد.

جوهر طرح ابتکاری رئيس جمهور و پاول وزير امور خارجه مشارکت است. و اين بدان معنی است که ما در دولت ايالات متحده بايد به ايده ها و توصيه ها و اعتقادات و پيشنهاداتی که از منطقه نشأت می گيرد گوش دهيم - چيزی که گاهی برای مقامات آمريکايی يک عمل غير طبيعی به نظر می رسد. من همه شما را ترغيب می کنم که در اين جد و جهد به ما بپيونديد تا آن را به يک راه اصيل دو طرفه تبديل کنيم. اين هدف مسافرت پاول وزير امور خارجه و زوليک (Zoelick) نماينده تجارتی ايالات متحده نيز هست که ماه آينده برای شرکت در جلسه ويژه گردهمايی اقتصادی جهانی به اردن سفر می کند تا هم منافع ما را در مدرن سازی اقتصادی و تغيير سياسی ترويج کنند و هم زير بنای مشارکت مردم و رهبری منطقه را بوجود آورند که تنها راه موفقيت است.

اکنون در خاور ميانه يک فرصت خطير پيش آمده است. من خام نيستم و هيچ توهمی درباره عظمت مسائل و مشکلاتی که در پيش خواهند بود ندارم اما متفکران و رهبران شجاع منطقه - که بسياری از شما در اين جلسه در زمره آنان هستيد- شناسايی راه اميد و فرصت را آغاز کرده اند. پرزيدنت بوش مصمم است هر آنچه را که از دستش بر می آيد در کمک به اين موضوع انجام دهد.

اگر ما بتوانيم قدرت آمريکا را همراه با تشخيص هدف و ديدگاه و نيز فروتنی به کار بريم؛ اگر قادر باشيم از تغيير دموکراتيک در چارچوب يک استراتژی وسيع تر برای مدرن سازی اقتصادی، صلح بين اسرائيل و فلسطينی ها و يک عراق مرفه و جديد حمايت کنيم؛ اگر بتوانيم ارتباط بين اين مسائل و آنچه را که در رابطه با منافع آمريکا در سالهای آينده در خطر است تشخيص دهيم - در آن صورت زمان بحران می تواند به يک نقطه عطف تبديل شود، نقطه عطفی که اميد جانشين نوميدی می شود، نوميدی که زمينه ای برای پرورش افراط گرايان خشن است.