زنان - ياد مادر ، خاطره خواهر
نوشته : نصرت شاد adabi@noavar.com
وقتی که آقای خليقی ، معلم درس تعليمات دينی گفت
که : بهشت زير پای مادران است و بدرفتای با خواهر و مادر در خانه عملی ناستوده است
و جزايی نابخشودنی دارد ، اکبر غريب به ياد سه گناه بزرگ خود افتاد و گفت آقا ! من
يکبار خواهرم را تا دم مرگ کتک زدم ، چون او ميخواست برای عمويم سيگاری را روشن
کند . بار دوم به سرش داد کشيدم چون او در خانه گاهی ترانه های گوگوش را با سوت
زمزمه ميکرد . بار سوم او را تهديد کردم چون او ميخواست به علت دوستی با دختر کولی
همسايه مان ، روی دستش را خالکوبی کند .
گرچه آقای خليقی اين اعمال اکبر غريب را به حساب
گناهان مهم او نگذاشت ، ولی من هنوز بعد از سالها گاهی بياد حرفهای اکبر غريب می
افتم ، چون حتا امروزه هم مثلا اگر زن بچه بزايد ، همسايه ها به مرد او تبريک
ميگويند ، انگار که او همه دردهای زايمان را تحمل کرده ، يا اگر موضوعی سالها نرم
باشد ، ميگويند مردانه است و اگر استثنا گردد و مشکلی پيش آيد ، ميگويند زنانه بود
. يا در طی قرون گذشته ، ازادی، پيشرفت و ترقی زن در آن محدوده ای بود که او
بتواند مثلا يک زن خانه دار کامل باشد . يا زن را موقعی جزء انسان بحساب می آورند
که زايمان کرده و مادر شده باشد . بهترين مزد و قدردانی برای شغل پرستاری در
کشورهای آنگلوزاکسن چند قرن پيش اين بود که به آنها - خواهر- ميگفتند .در قرون
وسطا کليسا ميگفت ، دختران بايد در سنين پايين ازدواج کنند تا گناهکار نشوند . يا
سئوال ميشد که آيا زنان هم از وعده و قول و دوستی و رفاقت و غيرت و بلند نظری چيزی
حاليشان هست ؟ يا ميگفتند ، زنان حتا در جهنم هم خود را جوری مشغول ميکنند ، تا
نجات يابند، مثلا گلدوزی ميکنند يا جوراب می بافند . در اوايل قرن بيستم حتا
ميپرسيدند ، کدام فيلسوف بزرگ ،اهل تشکيل خانواده و ازدواج بود؟ يعنی زن را بقول
نيچه مزاحمی برای کارهای فکری و عارفانه می ديدند ، گرچه مارتين لوتر ، مصلح مسيحی
گفته بود که ازدواج عملی است برای نجات روح خود و روح ديگری و او با يکی از راهبه
های کليسا برخلاف مقررات مذهب کاتوليک ازدواج نمود . دانته شاعر ايتاليايی قرون
وسطا ، جهيزيه را فشاری مالی برای خانواده دختر ميدانست و با حسرت سرود : در قديم
چه دوران عالی بود ، زمانی که بلوغ دختران برای پدران ترس و وحشتی ايجاد نمی کرد
!. زنان عصر رنسانس می گفتند : در جنگ ترويايی عشق ، بهتر است که آدم به طرف مقابل
حيله بزند ، قبل از اينکه خود فريب بخورد . در سال ۱۷۹۲ بحثی در اروپا در مورد
ورود زنان به ارتش پيش آمد . دسته ای می گفتند ، زنان اينقدر ضعيف ، تنبل و ناتوان
هستند که حتا برای قربانی شدن در جنگ هم مناسب نيستند و دسته ای ديگر پوشيدن شلوار
نظامی را در ارتش، برخلاف نظم الهی می دانستند . در قرن بيستم ، ۶۰ ميليون تلفات
دو جنگ جهانی باعث بيوه شدن زنان زيادی شد که بايد جبران فقدان نيروی کار مردان را
می نمودند . از اين جهت زنان بطور انبوه وارد بازار کار و توليد شدند . بقول شاعر
: عدو شود سبب خير ، اگر خدا خواهد . يعنی تلفات مردان در جنگ باعث امکان ورود
زنان به بازار کار شد . شاهدی گزارش ميدهد که در پاريس روی قبر سرباز گمنام دسته گلی
ديده بود که روی آن نوشته بود : اهدايی از طرف يک زن مادر گمنام ! ، برای سرباز
گمنام . اگر طرفداران نظام کشورهای اسکانديناوی اينگونه کشورها را به علت اشتغال
بالای زنان ، نوعی فمينيستی کردن دولت ميدانند، مخالفين ، جامعه آمريکا را
فمينيستی کردن پديده فقر ميدانند ، چون زنان زيادی در آنجا قربانی فقر و بيکاری
شده اند . جان استوارت ميل پيشنهاد ميکرد ، در شرايط قانون انتخابات ، کلمه انسان
را بکار برد ، تا زنها هم بتوانند در رای گيری شرکت کنند و انتخابات از انحصار
مردان بيرون بيايد . مارتين آرسل در سال ۱۷۰۶ می پرسد : اگر انسان آزاد بدنيا آمده
، چرا زنان هنوز در بند هستند ، ايا قدرت مردان به علت تحمل و صبر جميل زنان نيست
؟ .
در قرن حاضر ، اقتصاد دانان مجموع ساعات کار فعال
زنان خانه دار را بالغ بر پنجا ميليون در سال حدس ميزنند ، يعنی فعاليتی توليدی در
حد نيروی کار مردان در چرخ و نظام اقتصاد جهانی .
يکی از زنان مبارز در رابطه با اسطوره آفرينش حوا
از دنده آدم ميگويد ، حوا چون از سر آدم خلق نشد ، پس از او بالاتر نيست و چون از
پای او نيز ساخته نشد ، پس از او پايين تر هم نيست ، و چون از دنده او ، يعنی در
قسمت وسط بدن ، آفريده شد ، پس بايد با آدم مساوس باشد . در جوامع ايلياتی ، هنوز
ازدواج دختران از قبيله ديگر را به عنوان گروگان جنگی به ازدواج يکی از افراد خود
در می آورند، يعنی او گروگان ادامه زمان صلح ميشود .بعضی از اديان ابراهيمی مانند
دين يهود و دين مسيح ، با تصويرکردن و تصور ريش دار خالق جهان ، چهره ای مردانه به
خدای خود داده اند . از آن زمان تاکنون تحقير غيرمستقيم زنان در اين گونه جوامع
شروع شد و حتا امروزه ما شاهد نتايج آن هستيم ، مثلا سالها مردان سرخ پوست آمريکا
که فاقد ريش ملموس مقدس بودند ، از رسيدن به مقامات و عنوانهای مذهبی محروم بودند
و حتا گاهی اجازه ورود به اماکن طيبه را نداشتند . انهايی که ميگويند : در اغاز
کلام بود ، بايد اشاره کنند که ، اين کلام را گاهی بايد ترجمه کرد ، گاهی بايد
تفسير و معنی نمود . يونانيان باستان بجای دانش آفرينش آدم و حوا ، اسطوره ديگری را
نقل ميکنند ، از جمله اينکه ، نسل بشر بعلت رابطه ، خدايی اسطوره ای بنام زئوس و
الهه ای بنام اروپا خانم ، بوجود آمد . روزی اروپا همراه ساير دوشيزگان همسال خود
در روی جزيره ای در ميان دريای مديترانه مشغول شنا بود. زئوس در غالب گاو نر مقدسی
شناکنان خود را به او ميرساند و او را در يک چشم بهم زدن ميربايد . اروپا در
حاليکه روی کمر او جا گرفته بود ، غمگين و وحشتزده به دوستان همسن و سالش دستی
تکان ميدهد ، چون زئوس برخلاف معشوقه قبلی اش ، يعنی دانايه ، که نازا بود ، او را
ربود تا جريان زاد و ولد بشر را به حرکت درآورد و به جای جهانی پر از الهه و بت و
فرشته و پری و ملک ، انسانهايی از
گوشت و پوست بنام اشرف مخلوقات تحويل اين جهان
فانی بدهد
نوشته : نصرت شاد adabi@noavar.com تماس