بيانيه «برای اتحاد
جمهوريخواهان ايران»
پرده دوم نمايش دوم خرداديهای
خارج از کشور
رحمان ساکی
rahmans@online.no
اخيرا مد شده است که برای درمان بيماری و آشفتگی
اوضاع سياسی - اجتماعی کشورمان، صدوربيانيه ومنشور تجويز ميشود . بيانيه پشت
بيانيه شماره وعنوان می شود. هر بيانيه ای هم که بيشتر امضاء بگيرد در ميان امضاء
بازان حرفه ای اعتبارش بيشتر است. بيانيه و منشور نويسان حرفه ای شبکه های خود را
از طريق اينترنت و تلفن بکار می گيرند تا ديگران را نيز به امضاء کردن بيانيه شان
تشويق و ترغيب کنند. معمولا بيانيه ها اين چنينی هم يک مضمون و محتوی دارند. اين
بيانيه ها و منشورها که معمولا از پرنسيب سياسی خاصی برخودار نيستند و بقول معروف
عامه پسندند، هميشه مشتريان ثابت و خاصی دارند. امضاء بازان حرفه ای چنين منشور
هايی ، شب و روز در مقابل مونيتورهای کامپيوترشان می نشينند، ورق می زنند و از اين
سايت به آن سايت می پرند تا بيانيه ای را صيد کنند و سريع زيرش را به عنوان اولين
نفرات امضاء کنند. اخيرا هم مد شده که برخی از امضاء کننده گان، با امضاء خود سعی
می کنند عنوان و منزلتی مثل دکتر، نويسنده ، مترجم ، ژورناليست ، محقق ، مفسر ، فعال
سياسی، فرهنگی، هنری و غيره, برای خود د ست و پا کنند.
تخصص تعدادی ديگر از امضاء بازان حرفه ای نيز
توليد منشور و بيانيه های شماره دار و بی شماره است. اينگونه روش ها آدم را ياد
طومار نويسی های جمهوری اسلامی در نماز جمعه ها می اندازد.
داغ ترين و تازه ترين دستاورد منشوريان و بيانه
نويسان حرفه ای، بيانيه ای تحت عنوان « برای اتحاد جمهوری خواهان ايران» است.
طی چند روز گذشته توسط دوستان بسياری, محتوی
تکراری اين بيانيه بدرستی نقد و بررسی شده است. کوتاه و مختصر در باره اين بيانيه
ميتوان گفت که مشی سياسی حاکم بر اين بيانيه همان مشی و سياستی است که طی سالهای
پس از انقلاب تا کنون به نيرو و جنبش سياسی - طبقاتی مردم ايران به عنوان نيروی
اصلی و موتور تحول جنبش آزاديخواهانه, بی توجه بوده است. در هر دوره, متناسب با
شرايط و جابجايی مهره های گوناگون رژيم، نيروی تحول و تغيير را در درون رژيم
جمهوری اسلامی جستجو کرده وهمواره با پاشيدن خاک در چشم مردم سعی در منحرف کردن
مسير اصلی جنبش مردمی در مبارزه عليه نظام جمهوری اسلامی داشته است.
در اين زمينه، مثال های فراوانی هست که بازگويی
آنها ضرورتی ندارد. همه فعالين سياسی در طی سالهای پس از انقلاب, خود شاهد شاه !!!
کارهای برخی از مدعيون و مدافعين سرسخت و اصلی اينگونه بيانيه ها بوده و هستند. در
يک کلام، بيانيه « برای اتحاد جمهوری خواهان ايران », بخش دوم سناريوی ناکام مشی «
گفتار درمانی، مردمسالاری دينی و حکومت قانون » آقای خاتمی و پيروان آن است. با
اين تفاوت که بخش بزرگی از بنيان گذاران و مدافعين سرسخت و سرشناس اين خط و مشی و
معتقدين به استحاله رژيم اکنون نااميد و پشيمان و در عين حال شجاعانه اعتراف کرده
اند که جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته اش تحت هيچ شرايطی اصلاح پذير نيست.
اما متاسفانه طرفداران مشی استحاله رژيم، در خارج
از کشورهر روز معرکه جديدی راه می اندازند. آنان شهامت و جسارت حتی اکبر گنجی و
امثالهم را ندارند که صادقانه اعتراف کنند که خط مشی و سياست دنباله روی از جناح
اصلاح طلب رژيم، شکست خورده و به بن بست رسيده است. هنوز هم نمی خواهند بپذيرند که
پروژه بد و بدتر تمام شده و دورانش بسر آمده. هنوز هم به افکار عمومی ملت ايران که
در انتظارآلترناتيوی در برابر کليت نظام جمهوری می باشند کمترين اعتنايی نمی کنند.
دومين نکته ای که بطور جدی قابل بحث است، انتخاب
روش و ترکيب امضاء کنندگان اين بيانيه است.
اول اينکه معلوم نيست که منشور نويسان و امضاء
کنندگان اين گونه بيانيه ها با استناد به کدام تجربه می خواهند با جمع آوری امضای
، جمهوری خواهان !! و نيروهای اپوزيسيون دوم خردادی خارج از کشور را متحد کنند و
خود را به عنوان قطبی برای سهيم شدن در آينده سياسی ايران دخيل کنند. تجربه ثابت
کرده است که اينگونه ساده انديشی و ساده کردن مسائل بغرنج و پيچيده سياسی بدون شک
از حد همين امضاء کردن ها و دلخوش کردن به اين گونه نمايش ها فراتر نخواهد رفت.
مگر می شود با نوشتن و سياه کردن چند صفحه کاغذ،
آنهم از طرف جمعی بی هويت ، مردم ايران را از شر جناح مقتدر حکومت اسلامی رها کرد.
آيا کسانی که اين گونه منشورها و بيانيه ها را می
نويسند و امضاء می کنند, نمی دانند که امضاء کردن اين گونه بيانيه ها خود تعهدی را
ايجاد می کند و مدافعين آن بايستی فردا به مردم ايران پاسخگو باشند ؟ مگر غير اين
است که تائيد و امضا يا دفاع از هر بيانيه و منشوری به معنای پذيرش نوعی مسئوليت
است. آيا براستی با نوشتن و يا امضاء نمودن چنين بيانيه هايی, تکليف عنصر پيگيری ،
عمل و سازمانگری و بسيج نيرو برای پيشبرد اهداف بيانيه چه خواهد شد؟ فرض کنيم مشی
سياسی بيانيه عالی و بدون نقص است، نيرو و پشتوانه عملی آن کيست؟
اگر قصد برخی از منشور نويسان وامضاء کنندگان خود
ارضايی نباشد ، چه هدفی را با اينکار دنبال ميکنند و کارشان تا چه حد جدی و قابل
دفاع است. قابل ذکر است که بسياری از امضاء کنندگان اين بيانيه اکنون سالهاست که
در هيچ فعاليت و تجمع سياسی ظاهر نشده اند. بنابرين پرسيدنی است که آيا امضاء و
تائيد آنها معنی و مفهومی دارد؟ آيا اگر چند صباحی ديگر بيانيه جديدی منتشر، باز
هم همه اين امضاء کنندگان آنرا امضاء خواهند کرد.؟
اين روش مبارزه و اين نوع انتخاب برای ايجاد اتحاد
ها و ائتلاف های امضايی، کار روشنفکران پريشان ، خسته و بازنشستگان سياسی است که
سياسی بودن برايشان نوعی سرگرمی شده است و با اين نمايش ها می خواهند بگويند ما هم
هنوز بازيگران صحنه سياستيم.
بی شک مردم ايران ديگر اين گونه نمايش ها را نمی
پسندند. آنها در آخرين نمايش انتخاباتی شوراها، نشان دادند که ديگرحتی به اصلاح
طلبان حقيقی و دست اول داخل کشور هم اعتنايی نمی کنند ته چه رسد به دوم خردادی های
خسته و نااميد دست دوم در خارج کشور.
نگاهی به ليست بلند بالای اسامی امضاء کنندگان
بيانيه « برای اتحاد جمهوری خواهان», غير جدی بودن اين گونه تلاش ها و همگرايی های
مصنوعی و غير مسئولانه را نشان می دهد.
در ميان ليست مدافعين اين بيانيه, اسامی همه جور
آدمی را می توان يافت. اين ليست بازار مکاره ايست از مهره های شناخته شده اطلاعاتی
رژيم جمهوری اسلامی , سلطنت طلبان دو آتشه و بسياری ديگر از دشمنان قسم خورده
آزادی و سوسياليسم.
البته اين ترکيب بی دليل بوجود نيامده است. آنچه
اين افراد را پيرامون اين بيانيه گرد آورده روشن است: دفاع از اصلاح طلبان حکومتی
و دوم خردادی ها و مبارزه برای آشتی جمهوری اسلامی بويژه جناح اصلاح طلبش با مردم
تا آخرين قطره خون به شيوه های گوناگون ، چه آشکار و چه پنهان ، مرز بندی با
اپوزيسون سرنگون طلب ، مخالفت با راديکاليسم انقلابی و بی توجهی به اراده و خواست
مردم. و بالاخره بی اعتقادی به کار و تلاش منسجم در چهارجوب سازمان ها و احزاب
سياسی چپ و راديکال.
در ميان ليست امضاء کنندگان نام بسياری از مبارزين
صادق نيز به چشم ميخورد که جای تاسف بسيار دارد. ای کاش نام اين افراد در آن ليست
ثبت نمی شد.
۶/۱/۲۰۰۳