سخنی با هنرمندان موسيقی
آذربايجان:
"مردم تشنهاند"
مسعود فيوضات
موسيقی ملی و مساله آموزش
انتقال دانش موسيقايی پس از تثبيت دوره رنسانس (و
حتی در مواردی قبل از آن) در اروپا به صورت سيستماتيک با برنامهريزی
آموزشی و به شکل آکادميک صورت پذيرفته است.
در شرق اين انتقال بشکل سينه به سينه و از نسلی به
نسل ديگری صورت گرفته است و به همين دليل است که حلقههای مفقوده
زيادی در طول تاريخ تکامل موسيقی ملل شرق وجود داشته است. کافی بوده که استادی يکی
دوگوشه يا شعبه از يک دستگاه مقامی را به شاگردان خود (به هر دليل) ياد نمیداده،
طبيعتا پس از مرگ او، آن گوشهها و شعبهها
هم همراه با جنازه استاد موسيقی به مزار میرفته است.
موسيقی حرفهای مبتنی بر سنتهای شفاهی مردم آذربايجان
(موغام) نيز از اين قاعده مستثنی نبوده است. پس از نيمه دوم قرن نوزدهم در ولايات
آبشورن، شيروان و قرهباغ نهضت فرهنگی و هنری
درخشانی در جريان بود. در بستر اين نهضت شاعران و هنرمندان برجستهای
ظهور کردند. بخصوص در خطه قرهباغ نمود اين
پديدهها بارزتر بود. موسيقيدانها و هنرمندانی
مانند ميرمحسن نواب، مشهدی جميل اميراوف، صادق جان، کئچهچی اوغلومحمد،
مشهدی محمد فرضعلی يف، جبار قارياغدی اوغلو و ... پيشتازان اين نهضت فرهنگی- هنری
مردمی بودند. پس از بروز انقلاب شوروی و استقرار حکومت شوراها نيز موسيقی ملل
شوروی در يک بستر علمی و برنامهريزی شده در
جهت تکامل و اعتلاء خود پيش رفت. پيشرفت و اعتلاء موسيقی آذربايجانی و ميل در جهت
جهانی شدن آن مرهون شرايط فوقالذکر بود.
اکنون هنرمندان موسيقی در جمهوری آذربايجان عموما افرادی زبده، دارای تحصيلات و
معلومات علمی و آکادميک موسيقی هستند. نمونههايی از اين
افراد که حتی در سطح غيرممتاز جای دارند و اغلب به ايران سفر کرده و در اينجا کار
و زندگی دارند، نمونههای درخشان هنر خود را
نمايان میسازند. و اين محصول دهها سال آموزش علمی و
سيستماتيک موسيقی ملی در آنجاست.بررسی مقوله آموزش موسيقی وترويج آن درکشور جمهوری
آذربايجان نشان می دهد که تنها در سطح آموزش ابتدايی بيش از يکصد دبستان مختص رشته
موسيقی برای تربيت کودکان هنرمند فعاليت می کند.دراين مدارس به غير از تدريس مواد
عمومی تحصيلی مواد درسی اختصاصی برای رشته موسيقی بطور عمده و بشکل نظری -عملی
آموخته می شود. گروههای رقص و موسيقی کودکان و نوجوانان در مسابقات و جشنواره های
متعدد داخلی و خارجی به نحو فعالی شرکت می کنند.موسيقی دوستی و نياز به آن بشکل
فرهنگ غالب اجتماع خودنمايی می کند.درهر خانه ای که مهمان باشيد عموما پيانو قوپوز
يا حتی قاوا لی (دايره) را برروی ديوار می بينيد. متاسفانه در کشور ما موسيقی
(بطور اعم) داستان غمانگيز و موسيقی آذربايجانی
وموسيقی سايرملل واقوام ريز و درشت ديگرکه نام آنرا بطور فله ای موسيقی نواحی
ايران يا موسيقی محلی نهاده اند (بطوراخص) قصه فجيعی داشته است. عدم حمايت از هنر
موسيقی ملل از سوی مراجع دولتی و نهادهای عمومی باعث عدم پيشرفت و حتی افت اين هنر
مردمی گرديده است. براستی اگرما آذربايجانيها، عاشق چنگيزها و حسن اسکندریها،
دادستانپورها و بيگجه خانیها، شاطريانها
و فرشبافها و مصطفی پايانها و ... را
داشته ايم يا داريم بيشتر محصول همت و عشق خودشان بوده است .اکنون رويکرد حيرتانگيزی
در کشورمان و در ميان نسل جوان آذربايجان برای يادگيری موسيقی ملیمان
موجود است. عدم حمايت از سوی ارگانهای ذيربط دولتی و نيز فقدان آموزشگاهها، مدارس
و هنرستانها در سطح ابتدايی، متوسطه و عالی و کمبود اساتيد مجرب، باعث هرز رفتن
استعدادها و علاقهها میگردد
و ظاهر امر نشان میدهد که به اين زوديها هم
تغييری در اين وضعيت ايجاد نمیشود. لذا کليه
هنرمندان مستعد موسيقی در ايران بويژه جوانان شيفته اين هنرکه تداوم اين راه را
طالبند وقادر به تامين امکانات مالی لازمه هستند بايد با تقبل سختیهای
چند ساله به مراکز علمی موسيقی در جمهوری آذربايجان مراجعه ثبتنام
و از شيوههای علمی آموزشی برای يادگيری موسيقی ملی
بهره جويند. آنها طبعا پس از برگشت به ميهن معلمان و اساتيد آينده بوده و نسل بعدی
هنرمندان موسيقی ملی را تربيت خواهند کرد. البته اين روند چند سالی است که آغاز
شده اما هنوز کافی نيست، نياز آذربايجانیهای ايران به
آموزش علمی موسيقی آذربايجان بسيار مبرم است. تا اين روند در شکل گسترده آن آغاز
نشود شاهد هيچگونه تحول مهمی در پيشرفت موسيقی آذربايجانی و همهگير
شدن اين هنر زيبای مردمی در ايران نخواهيم بود. وظيفه دوستداران هنر و فرهنگ
آذربايجان نيز حمايت همه جانبه مادی و معنوی از اين روند است
سخنی با هنرمندان موسيقی آذربايجان:
"مردم تشنهاند"
بیشک گنجينه هنر
موسيقی مردمی بخش بسيار عمده و مهم حيات معنوی هر ملتی میباشد. موسيقی
ملی آذربايجان نيز با گوشت و خون آذربايجانیها عجين شده
است. به لحاظ تفاوت در رشد و تکامل هنر موسيقی آذربايجان که ريشه در نحوه برخورد
ارگانهای تصميمگيرنده حاکم و ديد بخصوص آنها در تقويت يا
عدم تقويت موسيقی ملل داشته است، قدرت نوآوری، تکامل بخشی دستاوردهای موجود،
همگامی با روند جهانی، پرورش و شکل دادن به شخصيت موسيقايی بالفعل و بالقوه نخبگان
و مستعدان، ارائه بیوقفه آثار موسيقيايی صاف
و کم نقص، تلاش در راه گسترش و همگانی ساختن آموزش موسيقی ملی، پديد آوردن نسلی از
دوستداران و شنوندگان آثار موسيقايی که سلائق و تمايلات خود را با درک و فهم عميقتر
انتخاب کرده باشند همه و همه مقولاتی هستند که در ميان آذربايجانیهای
ايران اتفاق نيفتاده است.
در طی ۱۵۰ سال اخير آنچه که در آن سوی ارس رخ داده
منجر به انباشتگی دستاوردهايی اينچنين گرديده است. تحليل علل و ريشههای
اين تفاوت موضوع اين مقاله مختصر نيست و طبيعتا بعنوان يکی از محورهای موضوعی
همايش علمی- هنری موسيقی آذربايجان در ۲ و ۳ آبان سال ۱۳۸۱ قابل شکافته شدن بود.
اما آنچه که مربوط به نسل امروز هنرمندان موسيقی
آذربايجانی در ايران میشود بروز
روندهايی مثبت وا ميدبرانگيز را در تکامل و پيشرفت موسيقی ملی نويد میدهد.
"تبريز" بعنوان کعبه آمال و مرکز رشد و گشترش هنر موسيقی ملی توجه کليه
هنردوستان آذربايجان را بخود جلب کرده و عموم هنرمندان مستعد را از شهرهای ريز و
درشت جذب میکند. "تبريز" به مثابه پيش قراول
هنر موسيقی ملی در آسمان قيراندود و ظلمت استعدادکشی و هنرستيزی میدرخشد.
اکنون دختران و پسران مستعدمان در تبريز عليرغم کليه بیمهریها،
بیتوجهیها و کارشکنیها
با تشکيل گروههای هنری رقص و موسيقی، با برگزاری جلسات تمرين در منازل و با صرف
وقت و هزينههای شخصی و با بهرهگيری
از اساتيد و دلسوزان پيشکسوت هنر
موسيقی ملی را پاسداری میکنند. میتوان
به جرئت اذعان نمود که نهضت فرهنگی- هنری بسيار نيرومندی در يک بستر آرام برای
احياء و تکامل موسيقی ملی در حرکت است. صادق جانها، جبارها، عزيرها، مسلمها،
فکرتها و علی سيلمیهای جوان در کنج خانهها
و زيرزمينها راه خود را میپويند. حرکتی
که استاد شاطريان هم در مصاحبه سال قبل خود (توسط نگارنده) اشارهای
خردمندانه به آن کرده بودند. حرکتی که متاسفانه در شهرهايی مثل اردبيل و زنجان
نمود اميدوارکننده چندانی نداشته و در اروميه هم تبلور ضعيفی دارد. براستی که
تبريز همواره سمبل حرکت و رشد و اميد همه ايران بوده است.
در هر حال روابط حاکم به مثابه سدی بزرگ در مقابل
سيلهای استعداد و علائق هنری قد علم کرده است.
اگر دريچههای اين سد روزی باز شود- که خواهد شد- و
آب زلال پشت آن زمينهای سوزان و تشنهمان
را سيراب کند، پس از آن است که از باغات و بستانهای خشاک سرزمين عزيزمان ميوههای
لذيذ و دلچسب خود را خواهيم چيد. البته باز شدن دريچهها هم نياز به
تلاش دارد. هنرمندان مستعد موسيقی ما بايد کار گروهی موسيقی را تجربه کنند.
گروههای متعدد هنری رقص و موسيقی بايد تشکيل شود. افراد دوستدار موسيقی بخصوص
توانمندان مالی بايد برای حمايت جلب شوند. مکانهای مناسب برای تمرين گروهها مهيا
گردد. مردم تشنهاند. تشنه هنر مردمی و
اصيل خويش. هنری که طی هزارهها و سدهها
اجداد ما آن را ساخته و پرداختهاند و نسل
اندر نسل انتقال دادهاند. بايد آن را حفظ کرد
و تعالی بخشيد اکنون شعار هنرمندان موسيقی آذربايجان بايد اين باشد:
"همه چيز در راه ارائه موسيقی صاف و زيبا به
صاحبان اصلی آن يعنی مردم". کنسرتهای موسيقی ما بايد بیوقفه
برگزار گردد. عليرغم محدوديتها و سختیها بايد دويد،
از هفتخوان رستم گذشت و مجوز گرفت. کاستها و CDها با رعايت
کيفيات لازم بايد روانه بازارها گردد. حتی مراسم و محافل خصوصی شادی مردم از قبيل
عروسیها بايد با موسيقی زيبا و فرحبخش ملی مزين
شود. مردم تشنه را بايد سيراب کرد. اين تشنگی دهها سال
است که مردم را از پای انداخته است. نزديک به ۶۲% جمعيت تهران بزرگ دارای ۱۰
ميليون جمعيت را بنا به آمار غيررسمی قريب به يقين آذربايجانیها
تشکيل میدهند. در سال ۱۳۸۰حدودا ۵ گروه موسيقی بطور
مفيد کنسرت برگزار کردند. يعنی نيازهای ۶۲۰۰۰۰۰ آذربايجانی را تنها ۵ گروه آن هم
با تعداد برنامههای محدود تامين کردهاند.
به عبارت ديگر برای هر ۲۴۰۰۰۰ نفر آذربايجانی يک گروه موسيقی وجود داشته که با
ظرفيتهای ۱۰ الی ۴۰% هنر موسيقی را به جامعه
تزريق کرده است. اين در حالی است که در کشوری مثل آلمان هزاران گروه موسيقی آماتور
با بودجه دولت حمايت مالی شده و حقوق ثابت ماهيانه با همه مزايا دريافت میکنند.
اما هنرمندان موسيقی ما با سيلی صورت خود را سرخ نگه داشتهاند.
با تأکيد بر اينکه حمايت از هنر موسيقی هر قوم يا
ملتی در سطح کلان وظيفه دولت و ارگانهای ذيربط آن است، نبايد نقش هنرمندان موسيقی
را هم در تلاش برای گرفتن امکانات واستفاده از منابع تخصيصی ناديده گرفت. و اين
مطلبی است که متاسفانه اکثر هنرمندان موسيقی ما در خصوص آن منفعل هستند. اين مهم
ضرورت تشکيل يک انجمن حرفهای مستقل
موسيقی متشکل از هنرمندان، پژوهشگران و برنامهريزان موسيقی
آذربايجانی را جهت مذاکره، تعامل و اخذ امتياز و امکانات از مراجع و ارگانهای
ذيصلاح رسمی و تامين حقوق هنری و حرفهای و بسط
کارآيی در ارائه هنر حقيقی مردمی و نيز تشکل، همرايی و يکدلی
جامعه موسيقی آذربايجانی کشور را هر چه بيشتر نمايان میکند.