زندان هاي شاه و زنان زنداني
نگاهي به يك كتاب
داد بي داد
نخستين زندان زنان سياسي ۱۳۵۷_۱۳۵۰
اثر خانم ويدا حاجبي تبريزي
علي فياض
afayyazb@hotmail.com
داد بي داد , عنوان جلد اول
كتابي است در 334 صفحه, كه اخيرا توسط خانم ويدا حاجبي تبريزي گردآوري , و تنظيم و
تدوين گرديده است . اين كتاب كه جلد اول مجموعه خاطرات دختران و زنان جوان ديروز و
ميانسال امروز سرزمين ماست , بدون شك , اثري گرانقدر و با ارزش محسوب خواهد شد كه
مي توان آن را به عنوان سندي از مجموعه اسناد جنايات رژيم سلطنتي به حساب آورد.
كتاب داراي نثري است روان , شسته رفته , ساده و گزارشي
, با كلامي تصوير آفرين و فصل بندي هاي مناسب
, منطقي و مرتبط با موضوعي كه محور عمده و اساسي كتاب مي باشد ; زندانيان سياسي زن
.
صرف نظر از انگيزه خانم حاجبي تبريزي كه زحمات زيادي را بر
خود هموار ساخته اند , تا اين اثر به شكلي درآيد كه اكنون در دسترس خواننده قرار
دارد , از اين كتاب بدون شك به عنوان يك سند در محكوميت رژيمي استفاده خواهد شد ,
كه مدافعانش از آن رژيم , تحت عنوان رژيمي مثبت ياد مي كنند . رژيمي كه گويا دست
هاي توطئه گر بيگانه زمينه هاي سقوطش را فراهم آورده بودند! در اين كتاب , اما هيچ
رد پايي از آن بيگانگان ديده نمي شود . هيچكدام از جوانان دختر و پسري كه در شكنجه
گاه هاي مخوف اوين و قصر تحت شكنجه قرار مي گيرند , نه خارجي هستند و نه عوامل
بيگانه! آنان دانشجويان و روشنفكراني هستند كه همه هستي خويش را در راه رهايي خلق
_ حال با آن برداشتي كه خود داشتند _ هزينه كرده اند . «جرايم» آنان عبارت است از
مطالعه كردن , سياسي شدن , به انتقاد و مبارزه پرداختن و بالاخره به مبارزه
روياروي با استبداد روي آوردن . و همانگونه كه به درستي مي دانيم هيچكدام از اين
جرايم و «اتهامات» ارتباطي به كارتل ها و تراست هاي بين المللي نداشته و ندارند .
آن نسل فرياد خلقي بود كه در مواجهه با صاحبان قدرت و ثروت , هيچ روزنه اميدي براي
رهايي از اختناق حاكم در ذهن خود نداشت .
از جمله معيارها و ملاك هايي كه رژيم ها و دولت ها و ميزان
مردمي بودن و ضد مردمي بودن آنها را مي توان با آن سنجيد, وجود يا عدم وجود شكنجه,
و رعايت حقوق انساني زنداني ها در بازداشتگاه ها و زندان هاي آنها مي باشد . بر
همين اساس رژيم هايي كه شكنجه را در زندان هاي خود اعمال مي كنند, همواره در چشم
بشر دوستان و انسان هايي كه براي دموكراسي , آزادي بيان , حقوق بشر و ... مبارزه و
تلاش مي كنند , رژيم هايي منفور , ارتجاعي و ضد بشري به حساب مي آيند .
رژيم هايي كه داراي زندانيان سياسي هستند , ليست هاي طويلي
از كتاب هاي ممنوعه در اختيار دارند , نويسندگان , روشنفكران , آزادي خواهان
,معلمان و فعالين حقوق بشر و عدالت خواه را در زندان هاي خويش نگاه مي دارند ,
افراد را به «جرم» مطالعه و نگهداري كتاب! در سلول هاي انفرادي همراه با شكنجه حبس
مي كنند , از جمله رژيم هايي به شمارمي روند كه با حقوق انسان , اصول اساسي به
رسميت شناخته شده در جوامع پيشرفته بشري و عدالت اجتماعي در ستيزي آشتي ناپذير به
سر مي برند . و رژيم محمدرضا پهلوي , آنچه را كه خوبان همه با هم دارند ,يك جا در
خود جمع داشت !
همانطور كه در بالا اشاره شد , خواندن كتاب در اين نوع از
رژيم هاي سركوب گر, گناهي نابخشودني به شمار مي رود, كه كيفر آن نيز بر اساس
اندازه كميت و كيفيت! «جرم» شكل مي گيرد :
« دو سال بعد كه به زندان افتادم , فقط به خاطر يك جزوه
بود. نه آن را به كسي داده بودم و نه تكثير كرده بودم . با اين همه كلي شكنجه ام
كردند و به يازده سال زندان محكوم. در زندان هم خشونت و سركوب و آزار زندانيان در
ابعادي بي سابقه اعمال مي شد . » (ص 116)
در اين كتاب , خواننده با خاطرات و خطرات زندگي يي كه بخشي
از مبارزان جان بر كف سرزمين ما , باآن مواجه بوده اند , آشنا مي شود ; بانوان
مبارز سرزمين در بند ما! بسياري از آنان ,
نقش هاي برجسته يي را بر عهده داشته اند. برخي از آنان خود از اعضاي كادر رهبري گروه هاي خود به شمار مي رفته اند .
و البته تعدادي نيز به دليل مبارز و چريك بودن شوهران و يا برادران خود به مبارزه
روي آورده و تمامي سختي ها و خطرات آن را تحمل كرده اند .
خاطرات اين دختران و زنان مبارز ايران زمين , بخشي از تاريخ
شفاهي سرزمين ما محسوب مي شود كه بدون اين بازخواني ها و گزارش ها, در سينه شاهدان
و دست اندركاران اين تلاش ها محبوس مي شد و در نتيجه گوشه يي از تاريخ مبارزات اين
آزاد زنان و آزاد مردان نيمه تمام باقي مي ماند . همينجاست كه ارزش كار ويدا حاجبي
در فراهم آوردن اين مجموعه و بازسازي اين بخش از تاريخ كه به دليل جو سانسور و
اختناق پيش و پس از انقلاب , تا كنون به تحرير در نيامده بودند , مشخص مي شود .
مسائل و موضوعاتي كه در اين كتاب طرح مي شود , تنها شاهدانش كساني بوده اند كه خود
در متن داستان قرار دارند . و اين , بدين معني است كه نه تنها نسل جوان و ميانسال
آن زمان , بلكه نسل جوان تر نيز هيچ گونه آشنايي با اين انسان ها , شيوه زندگي و
مبارزات آنها , شرايط زيستن در خانه هاي مخفي تشكيلاتي (خانه هاي تيمي) و دلهره و
هراسي كه اين جوانان شورشگر با خود حمل مي كردند را نمي توانست داشته باشد ; مگر
به صورت شايعات , گزارش هاي دست چندم و قصه پردازي هايي كه برخي از خبرنگاران
مطبوعات ارائه مي دادند . كتاب داد بي داد , در اين زمينه نيز اثر
بسيار با ارزشي به شمار مي رود . روايت هايي كه از مبارزه , تشكيلات , خانه هاي
تيمي , زندان و شكنجه هاي اعمال شده ارائه مي شود , همه گي دست اول هستند . راويان
, خود كساني هستند كه در متن مبارزات سياسي قرار داشته اند . برخي از آنان خود در خانه هاي تيمي به سر برده اند ,
شاهد درگيري هاي مسلحانه بوده و شهادت
همرزمان خود را با چشم خويش نظاره گر بوده اند . برخي ديگر شاهد شكنجه هاي وحشيانه
بر جسم و جان رفيقان خود بوده و عموما خود نيز شكنجه هاي وحشيانه مزدوران شاه و
ساواكش را تحمل كرده اند . شكنجه هايي كه هر چند به صورت زنده يي بيان مي گردند ,
با اين همه حتي كلماتي كه بار آن همه درد و رنج را حمل مي كنند , قادر نخواهند بود
, آن را به خواننده منتقل نمايند :
« بستندم به تخت . رعب برم داشته بود و از خودم مي پرسيدم ,
چگونه مي توانم آن شكنجه هاي وحشتناكي را كه درباره شان خوانده بودم و شنيده بودم
تحمل كنم . روي تخت شكنجه مرتب به خودم مي گفتم , خوشا به حال رفقايم كه شهيد
شدند! كاش من هم زنده دستگير نمي شدم . حسيني با هيكل درشت و دست هاي بزرگ و بلندش
شروع كرد به شلاق زدن به كف پاهايم , با دقت و حوصله اي غريب . بقيه هم تشويقش مي
كردند ... دگمه هاي بلوزم را باز كرده بودند و با مشت مي زدند روي سينه هايم . مشت
هاي عضدي از همه سنگين تر بود . آنقدر زدند كه سينه هايم مثل بادكنك ورم كرد و
سوزش و درد در تمام بدنم پيچيد . تا به امروز هم اگر دستي به سينه هايم بخورد
هوارم بالا مي رود . از درد به خودم مي پيچيدم . دهنم خشك شده بود و سخت احساس
تشنگي مي كردم . مرتب فرياد مي زدم , آب! بالاخره كاسه بزرگي آوردند و به زور
يكسره ريختند تو دهانم . آنقدر شور و بد
مزه بود كه بي اختيار شروع كردم به استفراغ . ديگر نفهميدم چه شد و چه مدت گذشت
.» (ص 39 كتاب)
انتقال درد و رنج هايي كه از آثار اين شكنجه ها محسوب مي
شوند , كار آساني نيست . راوي حتي اگر معجزه گر باشد نيز, هرگز قادر نخواهد بود
احساسات , درد و رنج ها و دلهره ها و اظطراب هاي خويش را به خواننده و يا شنونده
منتقل نمايد . مگر اينكه خواننده يا شنونده خود در چنان شرايطي قرار گرفته باشد .
شنيدن و كار بردن و تاكيد بر كلمه شكنجه و چگونه گي اعمال آن بر روح و جسم زنداني
, هرگز درد و رنج زنداني را به شنونده انتقال نخواهد داد . چرا كه شنونده و يا
خواننده با موضوعي انتزاعي سر و كار مي يابد و اين تنها زنداني است كه موضوع را به
صورتي عيني و ملموس به ياد مي آورد . همانگونه كه انسان در شرايط عادي با شنيدن يك
آهنگ و يا استشمام بوي خوش يك عطر قديمي , خود را در همان شرايط مي بيند , ياد
شكنجه نيز , خاطراتي را كه براي زنداني
تداعي مي كند , تنها رنج آور مي باشند .
« تا به امروز هم اگر دستي به سينه هايم بخورد هوارم بالا
مي رود .» و اين تنها اثر فيزيكي آن مي باشد . اينكه آن شكنجه هاي شاهانه كه با
انواع و اقسام تحقيرها همراه بوده است , تا سال ها بعد چه اثر روحي و رواني بر
شخصيت انسان شكنجه شده گذاشته است را بايد از خود آنان پرسيد .
خواننده بي طرف , از لا به لاي تمامي سطور و صفحات كتاب ,
مي تواند ناله ها و فريادهايي را بشنود كه از اعماق سلول هاي زير زميني و ايزوله
شده اوين به گوش مي رسند . فريادهايي كه
صاحبان آنها تحصيلكرده هاي با استعداد , دانشجو , روشنفكر و يا جواناني
هستند كه به خود اين جسارت را داده اند كه پيرامون مسائلي كه هر روزه شاهد آن
هستند , به چون و چرا بپردازند ... و همانطور كه مي دانيم , پاداش اين كنجكاوي ها
و اعتراضات برعليه بي عدالتي ها در همه نظام ها و سيستم هاي حكومتي مبتني بر
استبداد و ديكتاتوري يكي است: زندان ,
شكنجه و اعدام!
در اين اثر, خواننده با نام و خاطره , و بعضا خاطراتي
خواندني و ماندگار از چريك هايي كه تنها نامشان را شنيده بود , مواجه مي شود . نوع
روابط , چگونه گي رعايت مسائل امنيتي و اصول مخفي كاري , آن هم با توجه به فشارها
و فعاليت هاي همه جانبه پليس «امنيتي» شاه , و احتمالا سر سري گرفتن و سهل انگاري
اصول مبارزاتي و خطرات موجود و به جد نگرفتن تهديدات معلوم , از جمله مطالبي است
كه خواننده را براي نخستين بار , بيش از پيش با خلق و خوي و رفتار, و نكات ضعف
مبارزان آن زمان _ كه مثل هر انساني حق داشتند اشتباه كنند _ آشنا مي سازد :
« دو ماهي بود كه در آن خانه تيمي زندگي مي كرديم . اما
هفته آخر هر بار براي خريد يا كاري بيرون مي رفتم , احساس مي كردم كسي مرا تعقيب
مي كند . وقتي قضيه را با(چنگيز) قبادي در ميان گذاشتم سرسري گرفت و گفت و چيزي
نيست. بار دوم كه قضيه را جدي تر مطرح
كردم , برخورد تندي با من كرد , كه «تو تازه مخفي شده اي و وسواس گرفته اي . هر كي
به تو نگاه مي كنه و قصد متلك داره تو خيال مي كني پليسه! » اما دو روز بعد ...
(هجوم به خانه و كشتار چريك ها) (ص 35 )
مسائل اخلاقي و حتي جنسي نيز بر خلاف جعليات و چرنديات
آخوندي به نام حميد روحاني زيارتي(در كتابي به نام نهضت خميني ج 3)
كه با قصه پردازي ها و سندسازي هاي بي شرمانه مبني بر روابط « نامشروع » جنسي بين
مجاهدان و مبارزان, كه تصوري است مبتني بر رفتارهاي ناشايست و غير اخلاقي آخوندها,
به گفته بازماندگان آن نسل از چريك ها اساسا به شكل ديگري مطرح بوده است ; شكلي كه
شرايط مبارزه , تنزه طلبي و عدم وابستگي و
دلبستگي مبارزاتي , و قيد و بندهاي آن بر آنان تحميل مي كرده است:
« در خانه هاي تيمي چريك هاي فدايي , مقرر بود كه ميان زن و
مرد هيچ گونه رابطه عاطفي و جنسي وجود نداشته باشد . اين معيار اخلاقي در همه خانه
هاي تيمي به شدت رعايت مي شد . » ص
32
خواننده در اين كتاب با زواياي گوناگوني از زندگي اين زنان
مبارز آشنا مي شود . زوايايي كه تنها خود آنها قادر هستند به طرح آنها بپردازند ;
چرا كه خود در متن قضايا بوده اند و امروز هيچ داوري يي بهتر از داوري بازماندگان
آن سال ها و آن مبارزات نيست . تلاش هاي اين جوانان ديروز براي درك و فهم حقيقت,
ارجمند و ستودني است . آنها در پي آموختن هر چه بيشتر به همه جا سر مي زده اند :
انجمن فرهنگي ايران و شوروي, رفتن به تئاترهاي ساعدي و برشت
, سخنراني هاي شريعتي در حسينيه ارشاد, آثار ساعدي و هزارخاني و ... (ص 162)
بازگويي خاطرات اين مبارزات و تلاش ها , با لحني بسيار صميمانه
بيان مي شود . راويان اين گزارش ها , بدون هيچ گونه پنهان كاري و يا ريا كاري , از
ضعف ها و اشكالاتي كه در خود مي ديده اند , نيز سخن مي گويند.
آنها با همه تلاش ها و مطالعات, و جد و جهدي كه براي
خودسازي و شخصيت سازي انجام مي دادند, در مواردي سادگي ها و رفتار نه چندان پخته
يي نيز از خود بروز مي داده اند :
« منصوره كه آدم زيرك و خودپسندي بود, از همان اول كه متوجه
شد تحويلش نمي گيرم و حاضر نيستم به كنجكاوي هايش پاسخ بدهم , شروع كرد به بدگويي
پشت سرم و زير پايم را خالي كردن. ديري نگذشت كه متوجه شدم از طرف چندتا از همبندي
ها بايكوت شده ام . (ص 68)
گاهي اوقات نيز مسائلي از قبيل نحوه آرايش و پوشش , معيار
انقلابي بودن و شخصيت سياسي فرد تلقي مي شده است : «بالاخره يكيشان سكوت را شكست و
به شوخي و طعنه گفت , «آخه اينها به اين خوشگلي و با اين دك و پز چه جوري آمدن تو
كار سياسي؟» (ص 98)
«و مرزي را كه با آن جمله ميان من و همبندي هايم كشيده شد,
ناخواسته حس كردم . اين احساس بيگانگي را در نگاه فريده هم ديدم . هر دو ساكت به
همديگر زل زديم . و از همان لحظه دانستم كه به نگاه بقيه « دو بچه بورژواي غير
انقلابي هستيم . » ... « هم چريك ها را
آموزگاراني مي دانستم كه از تجربه مبارزاتي والايي برخوردارند و هم مبارزه مسلحانه
را تنها راه مبارزه با حكومت چاه مي دانستم . اما به رغم همه تلاش هايم تا به آخر
هم نتوانستم آن مرزي را كه روز اول با من كشيده شد , از ميان بردارم . تا به آخر
هم به نگاه آنها «بچه بورژواي غير انقلابي» باقي ماندم .» (ص99)
در بخشي كه از آن زير عنوان «انتقاد و انتقاد از خود» ياد
مي شود , از انتقاداتي سخن مي رود كه راويان خود, آنها را سخيف , كودكانه و غير
اصولي مي دانسته اند . انتقاداتي كه باعث مي شده است تا راوي مورد انتقاد گرفته
حتي به گريه افتد. (ص 121 تا 124)
اين اعترافات صادقانه , از جمله نكات قوت كتاب به شمار مي
رود . مسائلي كه خواننده را به رعايت امانت در نقل حوادث و روي دادها, از سوي
راويان مطمئن تر مي سازد .
اما, همين نسل از مبارزان, با اين نكات ضعف و ايراداتي كه
مي توان بر آنان وارد كرد, فداكاري هايي از خود نشان مي داده اند كه به نوعي حتي
خارج از اراده انسان بوده است . تحمل انواع شكنجه هاي روحي و جسمي براي نجات
ديگران , تلاش براي فراري دادن ديگر مبارزان , انجام پست ترين كارهاي زنان عادي
زنداني را كه جزو وظايفشان در زندان نبوده است و ...
موردي اما , كه براي من بي پاسخ مي ماند اين است كه چرا
همگي راويان از نام كوچك خود استفاده كرده اند؟ در حالي كه به گفته پديدآورنده «
بسيار تلاش كردم تا روايت ها با نام خانوادگي راوي مشخص شوند . ولي تعداد زيادي از
آنها به دلايل گوناگون , كه هيچ كدام به نظرخود من قانع نبودند , با آوردن نام
خانوادگيشان مخالفت كردند .» (ص 13) پس چرا آناني كه در اين رابطه مخالفتي نيز
نداشته اند, با نام خانوادگي معرفي نشده اند؟ البته, عدم تمايل جمعي از اين بانوان
براي افشاي نام خانوادگي نيز قابل درك و فهم مي باشد . اين روايت ها به هر حال
حاوي حوادث و خاطراتي است كه به دلايل بسياري مي توانند حساس و تاثر برانگيزبوده ,
و ناملايماتي را دامن بزنند . اما چرا هنگامي كه خانم احمدزاده از برادران خود
زنده يادان مجيد و مسعود به طور آشكاري نام مي برد, تنها با نام كوچك خود معرفي
شود؟ و يا چرا خواننده بايد از نام كامل مبارزيني كه در همان زمان به شهادت رسيده
اند نيز محروم شود؟ به خصوص كه عموما از آنان با خاطره هاي خوب ياد شده است . و يا
چرا خواننده بايد با هزار حدس و گمان اينطور تصور كند كه مثلا مرضيه كه بعدها به
دهي به نام اسكو تبعيد مي شود , شايد همان چريك شهيد مرضيه احمدي اسكويي باشد؟ كه
البته شايد هم چنين نباشد . (ص 161 تا 172)
خواننده اين كتاب اين افتخار را مي يابد تا گاه در حد
خاطراتي كه نقل مي شود, با چهره هاي برجسته يي چون زنده ياد مصطفي شعاعيان, نابدل
, احمدزاده ها و ... از خلال خاطرات
ياران و همرزمانشان آشنا شود .
كتاب داد بي داد , در مجموع اثري است خواندني , تاريخي و آموزنده كه بخشي
از جنبش روشنفكري _ مبارزاتي و چريكي سال هاي قبل از انقلاب, به ويژه آن بخش كه از
آن كم تر گفته شده است,يعني مبارزات و فعاليت هاي زنان را برجسته مي نمايد تا از
خلال اين خاطرات و ناگفته ها, نقش و سهم زنان روشنفكر و مبارز ما نيز در گستره
تلاش هايي كه در سال هاي اختناق, براي رسيدن به آزادي و جامعه يي بهتر صورت گرفت ,
در كنار مبارزات مردان , به چشم آيد. با اين اميد كه ضعف هاي ناچيز كتاب در چاپ
هاي بعدي و جلد دوم آن به نكات مثبت تبديل گردند, اميدوارم هر چه زودتر جلد دوم
كتاب نيز انتشار يابد تا نكات مكتوم و پنهان مانده در مبارزات بخشي از زنان ميهن
ما نيز در تاريخ ثبت گردند.
آدرس الكترونيكي كتاب, به شرح زير مي باشد :
dad_e_bidad@yahoo.com