ابوالحسن بنی صدر در گفت و گو
با هفته نامه "فرايتاگ" آلمان:
تهران مخالف دموکراسی در عراق
است
در عراق، سياستمداران هرچه به آمريکا نزديک تر
باشند، از مردم خودشان دورترند. آمريکائی ها، سرانجام روزی مجبور به ترک عراق
خواهند شد و در آن زمان کسانی قدرت را به دست خواهند گرفت که برای عقب راندن
اشغالگر بيشتر کوشيده اند
در صورت درگيری آمريکا با جمهوری اسلامی، اپوزيسيون
تبعيدی بايد ضمن حفظ استقلال خود از موقعيت برای تحقق حقوق بشر و مردم سالاری در
ايران استفاده کند
اگر آمريکائی ها با تکيه به ماجرای ميکونوس رژيم
تهران را تحت فشار قرار دهند، اروپائی ها افسوس وقتی را خواهند خورد که برای به
دست گرفتن ابتکار عمل تلف کردند . آن ها پس از گزينش خاتمی روی بازشدن جامعه ايران
غوغا به راه انداختند و چشمشان را بر موارد متعدد نقض حقوق بشر بستند
برگردان: جواد طالعی - دفتر اروپائی
شهروند
اشاره:
مناسبات ميان جمهوری اسلامی ايران و
ايالات متحده آمريکا، در پی عمليات تروريستی رياض و کازابلانکا، تيره تر از هميشه
شده است. مقامات پنتاگون، اصرار می ورزند که بخشی از رهبران جوان القاعده در ايران
پنهان شده اند. هفته گذشته، برخی از شبکه های خبری حتی اعلام کردند که چندتن از
رهبران سرشناس اين شبکه تروريستی در ايران دستگير شده اند.
از ماه ها پيش، در برلين شايع شده بود
که ديوانسالاری کاخ سفيد نقشه تازه ای را برای درگيری با رژيم ايران تهيه کرده است
که پس از تجديد انتخاب جورج دبليو بوش به مرحله اجرا گذاشته خواهد شد. هدف اين
نقشه، تغيير رژيم در ايران خواهد بود.
در جريان تعقيب پرونده جنايت تروريستی
کافه ميکونوس آلمان،که به قتل چهارتن از رهبران و چهره های سرشناس اپوزيسيون
انجاميد، قضات آلمانی، آيت الله علی خامنه ای، حجت الاسلام علی اکبر هاشمی
رفسنجانی، علی ولايتی و حجت الاسلام علی فلاحيان را، عاملان اين ترور شناختند.
در برلين شايع است که آمريکائی ها قصد
دارند بر اساس نقشه تازه خود، اين پرونده را پی گيری و اعلام کنند که رژيمی که
رهبران اصلی آن تروريست هستند، می بايست سرنگون شود.
"مجيد روشن زاده" همکار
ايرانی هفته نامه "فرايتاگ" آلمان، در گفت و گوئی با ابوالحسن بنی صدر
کوشيده است در کنار بررسی نقش ايران در وضعيت شيعيان عراق، اين موضوع را دنبال
کند. متن آلمانی اين گفت و گو در شماره بيست و دوم امسال هفته نامه فرايتاگ (جمعه)
به چاپ رسيده است و برگردان فارسی آن را در اينجا می خوانيد.
دفتر اروپائی شهروند
فرايتاگ: ايران، با اين که در راه
سرنگون ساختن طالبان به ايالات متحده آمريکا کمک کرد، اندکی پس از آن در کنار کره
شمالی و عراق، در "محور شرارت" قرار گرفت. پس از سرنگونی صدام حسين، که
ايران بازهم به صورت غير مستقيم در آن سهم داشت، بار ديگر از واشنگتن تهديدهائی
عليه اين حکومت به گوش می خورد. اين بدان معنا است که رژيم تهران، هرکار کند باز
هم هدف بعدی ايالات متحده آمريکا خواهد بود؟
ابوالحسن بنی صدر: هم در افغانستان و هم در عراق،
آمريکا بدون آن که نسخه مناسبی برای زمان بعد از جنگ تهيه کرده باشد، زمينه ساز
شکست قدرت شد. رئيس جمهور حامد کرزای، بيرون از کابل، هيچ نقشی در اوضاع کشورش که
اساسا همچنان به وسيله جنگ سالاران اداره می شود ندارد. در عراق هم، نظم بی ثبات
فعلی، با تصور ساده آمريکائی ها منطبق نيست. به اين دليل آمريکائی ها می ترسند که
ايران از اين موقعيت استفاده کند و نفوذ خود را در کشور همسايه گسترش دهد.
تهديدهای تازه واشنگتن در اين ترس ريشه دارند که در واقعيت توجيه پذير نيست: ايران
در موقعيتی نيست که بتواند به چنين قدرتی دست يابد.
* بيشتر احتمال داشت که سوريه به هدف بعدی تبديل شود.
- در هر حال می بينيم که سوريه برای آن که تسليم
نقشه های ايالات متحده برای نظم نوين خاورميانه شود، چگونه زير فشار قرار گرفت.
اما صرفنظر از اين، به هر حال ايران هدف بعدی خواهد بود.
* تهران متهم می شود که دارای يک برنامه توليد سلاح های هسته ای
است و از ترور اسلامی پشتيبانی می کند. خطرات وابسته به اين امر تا چه حد واقعيت
دارند؟
- در عمل، ايران برای توليد سلاح های هسته ای تلاش
می کند. اما تنها بخشی از دشواری های مربوط به مناسبات اين کشور با ايالات متحده
آمريکا مربوط به اين امر است. اين مناسبات، از سال های دهه هشتاد در دو سطح جريان
دارند: از يک سو هر دو حکومت به صورت پنهانی با يکديگر همکاری می کنند. يعنی، در
ظاهر امر، دو کشور همچنان آشتی ناپذير در برابر هم قرار دارند، اما هر دو از اين
موضوع سود برده اند. حکومت ايران از سياست ظاهرا ضدآمريکائی خود برای ثبات داخلی
بهره می برد و دگرانديشان را، به اتهام جاسوسی برای ايالات متحده به زندان می
اندازد. در زمينه سياست خارجی، ايران، از ضدآمريکائی بودن خود برای اعمال نفوذ بر
کشورهای اسلامی استفاده می کند. آمريکائی ها هم متقابلا از کمک های ايران در جنگ
عليه افغانستان و عراق بهره مند شده اند. اين سياست، اکنون ديگر برای حکومت بوش
قابل اجرا نيست، زيرا که اين حکومت برای نظم نوين خود در خاورميانه به حکومتی در
تهران نياز دارد که در چارچوب اين نظم بگنجد. چنين حکومتی بايد حوزه نفوذی را برای
ايالات متحده آمريکا بپذيرد که از هند تا شمال آفريقا و از جنوب روسيه تا خليج
فارس دامن خواهد گسترد. با حکومت فعلی ايران، اين امر غير ممکن است. دهها سال
تبليغات، در غرب تصوير کشوری را آفريده است که مرکز تروريسم اسلامی محسوب می شود.
يک همکاری ی بدون دردسر با اين بخش از "محور شرارت" عملی نيست. به اين
دليل است که در محاسبه محافظه کاران جديد پيرامون بوش، تنها يک تغيير رژيم در
ايران می تواند پيش بينی شود.
* و همچنين به اين دليل که ايران بر شيعيان عراق نفوذ دارد؟
- هيچ شيعه عراقی ايران را نماينده مناسبی برای
اعتقادات خود نمی داند. در تظاهرات شيعيان عراق، هيچ کجا عکسی از روحانيون حاکم
ايران ديده نشده است. (چندی پس از انجام اين گفت وگو، در تظاهرات شيعيان عراق، عکس
های آيت الله سيد علی خامنه ای رهبر مذهبی جمهوری اسلامی ايران نيز حمل شد. م)
مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، تحت رهبری باقر
الحکيم بعضا به تهران نزديک است، اما اين سازمان در عراق قدرت محدودی دارد.
* جامعه شيعی در عراق تا چه حد دستخوش دوگانگی است؟ آيا قتل
عبدالمجيد خوئی به تاريخ دهم آپريل در نجف نشان دهنده چندپارچگی اين جامعه نيست؟
- تا آنجا که به خوئی مربوط می شود، او يک فرد
مورد اعتماد تونی بلر بود. او، از سوی بريتانيائی ها به عراق فرستاده شد تا موافقت
حوزه علميه نجف را برای آمريکا و انگلستان جلب کند و از اين طريق زمينه قدرت آن ها
را در شهر فراهم آورد. همينجا روشن شد که بريتانيائی ها چقدر نسبت به واقعيت کم
اطلاع هستند. اين که خوئی با ماموريت آن ها عمل می کرد، با اعتراض روبرو شد. به
اين ترتيب، سرنوشت او باعث تعجب نيست. صرفنظر از اين موضوع، بين شيعيان دو ديدگاه
وجود دارد: يکی ديدگاه سياسی و يکی ديدگاه روحانی. قدرت بی چون و چرای روحانی از
آن آيت الله سيستانی است که تجسم بالاترين درجه اخلاقی است و در حال حاضر دعوت به
آرامش می کند. بدون ترديد از ايران تلاش شد که گروه های مختلف شيعه متحد شوند، اما
اين تلاش به نتيجه نرسيد.
* شما آينده عراق را چگونه پيش بينی می کنيد؟ در اين کشور نبردهای
چريکی يا انقلاب اسلامی بروز نخواهد کرد؟
- بيشتر سياستمدارانی که در حال حاضر آنجا با
ايالات متحده آمريکا همکاری می کنند و برای مذاکره بر سر تشکيل حکومت دعوت شده اند،
از پشتيبانی مردم برخوردار نيستند، به اين دليل که به عنوان دست نشاندگان ايالات
متحده ظاهر می شوند. علاوه بر اين، در اينجا تناقضی در شعار دموکراتيزاسيون
آمريکائی به چشم می خورد: مشخصه يک دموکراسی اين است که مردم حکومت کشور خودشان را
انتخاب کنند. اما در مورد عراق، اين امر از سوی يک قدرت خارجی تحقق می يابد.
پيچيدگی موقعيت در آن است که سياستمداران هرچه به اين قدرت نزديک تر باشند، از
مردم عراق دورترند. از نظر من، چنين سياستی محکوم به شکست است. تا زمانی که ايالات
متحده و بريتانيا کشور را تحت اشغال دارند، دموکراتيزه کردن هم وجود خواهد داشت.
اما ايالات متحده آمريکا می بايست زمانی واقعيت را درک کند و عقب بنشيند و اين
بدون ترديد شکست بزرگی برای آمريکا خواهد بود. در آن حالت، قدرت حکومت به دست
کسانی خواهد افتاد که با قدرت بيشتر در عقب راندن اشغالگر سهيم بوده اند، يا اين
که عراق غرق از هم پاشيدگی خواهد شد.
* در تازه ترين خبرهای رسيده از ايران چنين آمده است که
ديوانسالاری آمريکا نقشه تازه ای برای درگيری با ايران تهيه کرده است که پس از
تجديد انتخاب بوش بايد اجرا شود. همينطور از واشنگتن خبر می رسد که قرار است موضوع
دادگاه ميکونوس به عنوان توجيه قانونی ی اين درگيری مورد استفاده قرار گيرد: موضوع
بر سر يک حکم قانونی صادر شده در آلمان است که به موجب آن محافظه کاران کنترل
کننده قدرت در ايران رسما تروريست شناخته شده اند. نظر بر اين است که توسل به اين
امر می تواند بخش قابل توجهی از مخالفان تبعيدی ايران را نسبت به نيات آمريکا
متقاعد کند. ضمن آن که حکومت ايالات متحده آمريکا می تواند يکبار ديگر، برای
پيشبرد نقشه خود، تلاش در راه تحقق حقوق بشر را بهانه قرار دهد. نظر شما درباره
اين برآوردها چيست؟
- اين استراتژی ممکن است بتواند تحقق يابد. مهمتر
از همه، می تواند کشورهای اروپائی و بخصوص آلمان را در برابر افکار عمومی به يک
موقعيت دفاعی فلج کننده بکشاند. اروپا، در اين حالت، احتمالا افسوس زمانی را خواهد
خورد که برای به دست گرفتن ابتکار عمل، در زمينه تحت فشار قراردادن ايران به منظور
کمک به تحقق دموکراسی و حقوق بشر، از دست داده است. اروپا، در پی انتخاب خاتمی،
درباره روند دموکراسی و بازشدن جامعه ايران سر و صدا به راه انداخت و بر موارد
متعدد نقض حقوق بشر در اين کشور چشم بست.
در مورد مخالفان تبعيدی ايرانی، آن ها بايد
استقلال خود را حفظ کنند و آلت دست نشوند. در عين حال، وظيفه آن ها است که از چنين
موقعيتی برای مبارزه در راه تحقق حقوق بشر و مردم سالاری در ايران استفاده کنند.
* چه نوع حکومتی در عراق می تواند برای ايران مطلوب باشد؟ يک کشور
اسلامی، رقيب ايران خواهد بود و يک حکومت غير مذهبی به ايران سرايت خواهد کرد. در
اين صورت، مثلا شيعيانی که معتقد به جدائی مذهب از سياست هستند و در ايران توان
بيان نظرات خود را ندارند، در عراق پناهگاهی خواهند يافت و می توانند از آنجا
افکار خود را گسترش دهند. آيا رژيم اسلامی بازنده بعدی اين تغييرات نخواهد بود؟
- تهران هم به اين دليل به بن بست رسيده است که
تغييرات منطقه برای رژيم قابل تحمل نيست. سقوط صدام احساس بدی بر جای گذاشته است.
چيزی که تهران به هيچ عنوان آرزوی آن را ندارد، دموکراتيزه شدن عراق است. اين
موضوع، در عين حال شامل حال عربستان سعودی، کويت، ترکيه و سوريه هم می شود. برای
تهران، يک رژيم تحت نفوذ حکيم، که به خودش وفادار باشد، مطلوب تر از همه خواهد بود.