شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۲ – ۳۱ مه ۲۰۰۳

اجلاس وزيران خارجه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی

کنفرانس بی نتيجه و نقطه ثقل سياست خارجی ايران

شايد مهمتر از نتايج کنفرانسی که کسی هم در انتظار خبر بزرگی از آن نبود، اين باشد که ايران به عنوان ميزبان گردهمايی بار ديگر با واقعيتی روبرو شد و آن شکست سياستی است که در ربع قرن گذشته مرکز ثقل سياست خارجی ايران بوده است.

 

 

مسعود بهنود

بی بی سی

 

اجلاس وزيران خارجه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی روز جمعه در حالی در تهران به پايان رسيد که توصيه های اخلاقگرايانه رئيس جمهور خاتمی که با اشاره به وضعيت حساس منطقه از کشورهای اسلامی خواسته بود صفوف خود را محکم کنند و پيش بينی وزيرخارجه ايران برای در افتادن طرحی نو برای ايجاد تحرکی مشترک بين کشورهای مسلمان بی نتيجه ماند.

کارشناسان سياسی معتقدند که ماجرای عراق و حوادثی که در پی آن در منطقه روی داده نه تنها به تمايل کشورهای مسلمان به اتحاد و همبستگی بيشتر منجر نشد بلکه بر تضادها افزود و در نتيجه کنفرانس تهران نمونه ای به نمونه های متعدد گردهمائيهای بی نتيجه نمايندگان حکومتهای مسلمان افزود.

دو ماه بعد از سقوط حکومتی مسلمان و عربی به دست نيروهای تحت فرماندهی آمريکا، با همه کوششی که در بزرگنمائی اولين اجتماع رؤسای ديپلماسی کشورهای اسلامی به کار رفت اجلاس تهران نتوانست جز نگرانی از آينده و پراکندگی در سياستها خبر ديگری از کشورهای مسلمان به جهان برساند.

کنفرانسی که توجه محافل خبری دنيا را هم برنينگيخت بر اساس اخبار منتشر شده در مباحثی مانند سياست واحد در مقابل جهانی سازی، افزايش همکاريهای منطقه ای در مورد توريسم و مبارزه با مواد مخدر تأکيد کرد که برای هيچ يک از دول امضاکننده الزامی فراهم نمی کند.

شايد مهمتر از نتايج کنفرانسی که کسی هم در انتظار خبر بزرگی از آن نبود، اين باشد که ايران به عنوان ميزبان گردهمايی بار ديگر با واقعيتی روبرو شد و آن شکست سياستی است که در ربع قرن گذشته مرکز ثقل سياست خارجی ايران بوده است.

جمهوری اسلامی ايران از اولين روزهای تأسيس بر وحدت مسلمانان و همگرائی يک چهارم مردم کره زمين بر پايه دين خود تأکيد نهاد و جدا از برنامه هايی مانند صدور انقلاب اسلامی و تبديل تهران به ام القرای جهان اسلام که جز شعاری از آنها باقی نمانده است کوشش برای اتحاد مسلمانان را در صدر اولويتهای سياست خارجی خود شناخت.

سياستی که با حمله عراق به ايران در معرض چالشی جدی قرار گرفت و اعراب با حمايت از صدام حسين نشان دادند که به خون عربی خود بيشتر از اتحاد مسلمانان بها می دهند.

با اين همه، ايران به بهايی سنگين و مداومتی هزينه ساز به سياست همگرايی با کشورهای مسلمان به عنوان مرکز ثقل سياست خارجی خود تا جائی ادامه داد که بخش بزرگی از تاريخ ربع قرنی جمهوری اسلامی ايران را کشش و کوشش با اين کشورها تشکيل داد.

علاوه بر حمله ارتش عراق به ايران، حکومت پادشاهی سعودی با کشتن پانصد زاير ايرانی در شانزده سال پيش کاری کرد که بنيانگذار جمهوری اسلامی اعلام داشت که ما اگر هم از سر تقصيرات صدام حسين بگذريم از سعوديها نخواهيم گذشت.

توصيه ای که سه سال بعد از مرگ وی، دولت جمهوری اسلامی آن را به فراموشی سپرد و در صدد ايجاد رابطه با دولت سعودی برآمد.

در مورد مصر هم رهبران جمهوری اسلامی همان راهی را پيمودند که در مورد سعودی طی کرده بودند اما اين بار مصريها نام خالد اسلامبولی قاتل انورسادات رييس جمهوری خود را بر يکی از خيابانهای تهران بهانه کردند و هنوز تن به برقراری روابط رسمی با ايران نداده اند.

در اولين ماه پس از سقوط رژيم پادشاهی، ياسر عرفات رهبر فلسيطينيها اولين ميهمان خارجی در ايران بود که با استقبال گرم رهبران حکومت جديد روبرو شد و چند ماه بعد نماينده دومين کشور عربی که با حکومت شاه دشمن بود، يعنی ليبی به تهران آمد، گرچه دولت موقت به دليل ناپديد شدن امام موسی صدر رهبر شيعيان لبنان از وی استقبال نکرد.

در سالهای بعد و بويژه با آغاز جنگ ايران و عراق و حمايت ايران از گروههای تندرو فلسطينی، رهبران فلسطين را هم به صف مخالفان جمهوری اسلامی سوق داد.

در حالی که جمهوری اسلامی اساس سياست خارجی خود را بر روابطش با کشورهای مسلمان نهاده است، مراکش و اردن به جهت سياستهای خود که در تهران سازشکاری با اسرائيل خوانده می شد خود به خود در اين دايره قرار نگرفتند و جز سالهای اخير که سياست تنشزدايی در دستور کار دولت ايران قرار گرفت گامی در جهت تجديد روابط با آنان برداشته نشد.

امارات متحده عربی نيز با اختلافی که بر سر مالکيت سه جزيره استراتژيک تنگه هرمز با ايران دارد نمی تواند نشان از موفقيت سياست مسلمانگرايی جمهوری اسلامی داشته باشد.

انگشت نهادن دبير شورای همکاری کشورهای حاشيه خليج فارس در اولين روز کنفرانس وزيران خارجه اسلامی بر زخم کهنه ای که جمهوری اسلامی به هر طريق کوشيده است از کشاندن آن به مراجع دعاوی بين المللی جلوگيری کند خود به معنای آن بود که از آن سو هم راه به روی ايران بسته است.

کوششی که در دوران حکومت سلطنتی برای ايجاد اتحاديه ای از کشورهای مسلمان غيرعرب به کار گرفته شد و پيمان همکاريهای عمران منطقه ای با ترکيب ايران، ترکيه و پاکستان [که افغانستان را هم در هدف داشت] بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی عملا اعتبار خود را از دست داد.

آنچه در تمام بيست وچهار سال گذشته مانع از آن شده که حتی کشورهای مسلمانی که با حکومت پادشاهی ايران روابط حسنه داشتند روابط قبلی خود را با کشوری که نام جمهوری اسلامی بر آن است ادامه دهند هواداری حکومت ايران از گروههای تندرو و انتقادهای شديد از حکومتهای ميانه رو عربی است.

سياستی که با گذشت زمان و افزايش هر چه بيشتر کشورهای مسلمان موافق صلح با اسرائيل، در سالهای اخير تنها حکومت صدام حسين را با تهران همصدا داشته بود و در آخرين تحول، حتی دولت سوريه را از همصدايی با جمهوری اسلامی بازداشته است.

روحانيون و مقامهای جمهوری اسلامی در سالهای گذشته شکست سياست نزديک شدن با کشورهای مسلمان را با اين جمله توجيه می کردند که سياستهای ايران نه ميان حکومتها بلکه ميان مردم مسلمان هواخواه دارد.

اين ادعا گرچه ميان شيعيان عراق و لبنان نشانه هايی دارد ولی هر چه می گذرد زيانها و خسارتهايی متوجه ايران می کند که از هم اکنون با قرار دادن نام ايرانيان به عنوان حامی تروريسم آثار آن هويدا شده است.

به گفته يکی از کارشناسان مسائل ايران، يازده سپتامبر و برپا شدن موج جهانی عليه تروريسم و بنيادگرايی، جمهوری اسلامی را به چالشی کشانده است که ناگزير بايد برای منافع ملی خود از سياست نزديکی به گروههای تندرو مسلمان هم دوری کند و از تنها بخش باقی مانده از سياستی که سالها بر سر آن هزينه کرده است چشم بپوشد.

گذشت بيست و چهار سال از مداومت ايران بر سياستی که دستاورد اندکی با خود داشته است علاوه بر سوء ظن قديمی اعراب به ايرانيان ريشه در سياستی دارد که رهبران انقلابی جمهوری اسلامی در سالهای اول پيروزی با تبليغات بسيار بر آن تأکيد کردند و آن، دعوت مسلمانان به نديده گرفتن سياستهای حکومتهای خود بود که عملا جز چند دولتی که به نفت ارزان ايران چشم دوخته بودند دولتی از مسلمانان را به همگرايی با جمهوری اسلامی ترغيب نکرد.

در سالهای اخير، همگرايی و کوشش برای شکل دادن اتحاديه ای با روسيه، چين و هند نقطه ثقل تازه ای است که گروهی از کارشناسان ايرانی به دولت پيشنهاد می کنند به جای نقطه ثقلی قرار دهند که ناکارآمدی خود را نشان داده است.

در سالهای اخير اصلاح طلبان و هواداران دموکراسی در ايران معتقدند که ايران با اصلاحاتی در سياست داخلی خود می تواند مرکز ثقل سياست خارجی خود را اروپا قرار دهد که قابل اتکای بيشتر و تأمين کننده اصلی نيازهای سياسی و تجاری کشور هم خواهد بود.

اما به نظر می رسد دست شستن از سياست نزديکی با جوامع مسلمان چنان همخونی با فکر و انديشه روحانيون قدرتمند ايران دارد که کارشناسان و اصلاح طلبان نوگرا بدشواری موفق خواهند شد آنان را از پيمودن راهی که سالهاست بی فايدگی خود را آشکار کرده برگردانند.