يکشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۸۲ - ۲۰ آوريل ۲۰۰۳
تجاربی از عراق و وظيفه خطير نيروهای ملی و مردمی

تجاربی از عراق و وظيفه خطير نيروهای ملی و مردمی

در راهکارهای ملی در برابر تهاجم احتمالی آمريکا به ايران

 

سعيد سلطانپور

soltanpour@hotmail.com

 

 

حمله به عراق همانگو نه که در بهمن ۱۳۸۱در مقاله " حتی معجزه هم نمی تواند از جنگ جلوکيری کند" بدان اشاره شده بود آغاز شد.

مخالفتهای جهانی سبب شد که سياستهای واقعی بوش و گروه جنگ طلب محافظه کاران نو که پشت کلمه زيبای آزاد سازی مردم از ديکتاتور ها (صدام) نهان شده بود عريان شود.

دولت بوش سعی داردکه بزور يک تشابه سازی بين آزاد سازی کشورهای ارو پای شرقی و سقوط برلين باآزاد سازی عراق بر قرار کند. در حاليکه آزاد سازی در شرق اروپا اولا بدون دخالت نظامی بود و مردم درداخل آن نقش فعال داشتند. در حاليکه در عراق اين آزاد سازی از بيرون به مردم به ضرب هواپيما های ب-۵۲ و موشکهای تام هاوک تحميل شد. و البته هنوز فقط رژيم صدام سرنگون شده است .

صحنه های غارت و آتش سوزی با برنامه از سوی گروهای مشخص (به گفته رابرت فيسک ۵) که همچنان ادامه دارد و بی تفاوتی نيروهای آمريکايی در حفاظت آثار باستانی و تمدن بشری که استعفای اعتراض آميز ۲ تن از مشاوران فرهنکی کاخ سفيد را بهمراه داشت . بنوعی تاريخ زدائی منطقه برای گسترش کشور نژاد پرست اسرائيل و طرح از نيل تا فرات است غارت موزه بغداد و موصل . عدم حفاظت از بيمارستانها که نقض آشکار کنوانسيون ژنو بود و غارت آنها توسط غارتگران بسرعت جاذبه صحنه سرنگونی مجسمه صدام با حضور ۲۰۰ نفر را که مکر را در تلويزيونهای آمريکائی پخش ميشد ،کم رنگ کرد.

پخش غارت و نا امنی در محله های شهر از تلويزيونها هر چند که خشم وزير دفاع و بوش را از رسانه ها بر انگيخت ولی ادامه پخش آن تصا وير از ملت عراق يک ملت بی فرهنگ را به آمريکائيان نشان می دهد . در ادامه جنگ روانی ضروری است که به آمريکائيان بباورانند که اينها لياقت آزاد ی را ندارند. بگفته نوام چامسکي۶ بوش به يک پيروزی آسان بر صدام برای برنده شدن در دروه دوم رياست جمهوری نياز داشت . و در واقع عراق را مانند افغانستان به حال خود رها می کند تا اقليت های قومی به جان همديگر بيفتند. در حقيقت آمريکا از عراق برای سکوی پرتاب برای تغيير رژيم ايران دست خواهد زد.

تظاهرات و راه پيمائی ها در عراق بغير از مناطق کرد نشين که از نيروهای آمريکا استقبال کردند شکل گرفته است و مردم خواهان خروج آمريکا از عراق هستند . تنش بين کردها و اعراب درموصل رو به افزايش است. ترکمن ها در کرکوک احساس عدم امنيت از جانب کردها می کنند که خطر ورود ترکيه رابهمراه دارد. خلا سياسی قدرت و احزاب سياسی بشدت محسوس است. دسته بندی های مذهبی در حال شکل گيری است و اختلاف بين شيعيان از يکسوبين مرجعيت تقليد ايرانی الا صل آفای سيستانی و عراقی الاصل مانند آقای صدر و حکيم از سوی ديگرو وبا اهل سنت از طرفی در حال رشد است. کشته شدن آقای خوئی بنوعی به نفع ج.ا. و به ضرر انگليس تمام شد . وزارت امور خارجه و دفاع آمريکا بر سر نوع دولت انتقالی اختلاف دارند.

مطالبات مردم تامين امنيت و آب و برق و بهداشت است که بر طبق کنواسيون ژنو به عهده نيروهای آمريکا و انگليس است بعلاوه استقلال سياسی ازخواست های اوليه مر دم است که بر عکس افغانستا ن ا ز طريق راه پيمائی ها از روز اول سرنگونی صدام بيان ميشود. بهر حال ماه عسل آمريکا و انگليس در ظرف يک هفته تمام شده است. تظاهرات بزودی فراگير و ميليونی خواهد شد و آنها قادر نخواهند بود که خواسته های مردم را در کوتاه مدت تامين کنند .

جلو کيری از اعتراض های مردمی تنها با سرکوب آنان همراه خواهد بود مانند موصل که نيروهای آمريکا۲۲ نفر را کشتند و دهها نفر را زخمی کردند. ادامه حضور آمريکا اعتبار سياسی آمريکا را دچار مشکلات جديتر خواهد کرد.يعنی همان يورشی که گروه ۲۵ نفره محافظه کاران نو برای کسب اين اعتبار در سطح جهانی آغاز کرده اند. عجله اين گروه برای آغاز پروژه خلا قدرت و نبود سيستم جانشين را بخوبی محاسبه نکرده بودند. هرچند عموما در سياست وقتی پای انسانها و ملتها در ميان می آيد شروع پروژه سياسی با انتهای آن حتما در يم راستای پيش بينی شده نخواهد بود.

آمريکائيها مجبور هستند که از سازمان ملل برای مشروع نمودن دولت جديد عراق کمک بگيرند زيرا لغو تحريم های اقتصادی نياز به تصويب شورای امنيت دارد. روسيه با اين امر تا تعين تکليف سلاحهای شيميائی مخالف است. بانک جهانی و صندوق بين المللی پول هم اعطای وام را منوط به تصويب سارمان ملل کرده اند.

آمريکا نياز به وارد کردن نيروهائی با شهرت جهانی مانند کانادا و اروپا دارد تابتواند آبرو مندانه و سريع تر بخش عمده نير وهايش را آزاد کند. يعنی با کنترل مناطق نفتی تسط خود را بر منابع استراتژيک افزايش دهدو در عين حال در همسايگی مناطق نفت خيز ايران اردو بزند. و سرکوب نيرو های داخلی را بعهده دولت دست نشانده بگذارد . زيرا ماهيتا نه در توان دولت انتقالی است که حداقل خواسته های مردم عراق را بدهد . يک کشور دموکرات يعنی اکثريت شيعيان که با توجه به ضديت عمومی (شواهد موجود) عليه آمريکا بعيد بنظر می آيد که آمريکا حاضر شود آدم ديکتاتوری را ساقط کند و به شيعيان دولت اکثريت بدهد درحاليکه در بحرين و کويت و پاکستان و عربستان

تاثير گذار خواهد بود. و بطور نمونه در تظاهرات اهل سنت بغداد در روز جمعه شعار های برقراری حکومت اسلامی سر داده شد . يعنی دقيقا بر خلاف خواست های اوليه گروه محافظه کاران نوين که برای تسويه حساب با اسلام به گفته ولسی،ؤرئيس سابق سيا ،جنگ چهارم جهانی می باشد.

کشور بعدی طرح تغير رژيم ، سوريه است که با حمايت از حزب الله در مر زهای شمالی اسرائيل برای آن کشور ايجاد نا امنی کرده است. اسرائيل از سوريه واهمه ای ندارد ولی از حزب الله لبنان بدليل ساختار آن که از تر کيب قدرت نظامی با تفکر شيعه که از انقلاب ايران الگو گرفته است ، ملاحظاتی جدی دارد. والبته يک بار هم زير فشار حزب الله مجبور به عقب نشينی از خاک لبنان شده است.

هنوز بغدا د سقوط نکرده بود و صدام هم نشين غار بن لادن نشده بود که سوريه زير ضرب واشنگتن قرار گرفت. يعنی خطی که از افغانستان شروع شد و در اواخر افغانستان حمله به اتهام به عراق شروع شد.

خط لوله نفت عراق به سوريه بسته شد. و سوريه کشوری با داشتن سلاحهای کشتار جمعی معرفی شد.

شارون که توافق کرده بود در مدت جنگ جلب نظر نکند بشدت فعال شد و در اولين مصاحبه از واشنگتن خواست که به سوريه فشار بياورد.

سوريه در موضعی نيست که بتواند فشار های آمريکا راتحمل کند. بشار اسد نفوذ حافظ اسد را در منطقه ندارد . باضافه اينکه بنوعی رئيس جمهور منتحب مردم نيست. سوريه با توجه به موقعيت اقتصادی اش چار ه ای جز بالا بردن دستهايش بعنوان تسليم ندارد. صلح با اسرائيل ته خط سوريه است با حداقل امتيازات به سوريه. قراداد صلح با سوريه به معنی فشار به حزب الله است. خاتمی هم اعلام کرد از سوريه دفاع نظامی نخواهد کرد. اتحاديه عرب هم که کاری از پيش نخواهد برد. يعنی استعفای نخست وزی لبنان را در اين راستا بايد ديد وی بهر حال از حزب الله در لبنان بعنوان يک حزب در مقابل تروريست خواند ن حزب الله دفاع می کرد. . تنها حامی حزب الله ايران خواهد بود که با خارج شدن سوريه نخواهد توانست به آنان تسليحاتی کمک بر ساند. با توجه به اختلاف جدی بين شيخ فضل الله و خامنهای بر سر رهبری جهان تشيع در لبنان ، حزب الله مجبور خواهد شد به خواست اسرائيل برای تبديل شدن به يک حزب سياسی تن بدهد.

در هر حال قدر مسلم اين است خط محافظه کاران نو دنبال خواهد شد که شامل تحولات برای ايران است. در تابستان ۱۳۸۳ بعد ار انتخابات رياست جمهوری آمريکا که بنظر ميرسد با نتيجه جنگ در عراق به برنده شدن بوش بينجامد پيرورزی بوش راه را برای تغير رژيم در ايران باز خواهد کرد . در اين ميان اگر ج.ا. ايران بتواند به فن آوری اتمی مانند کره شمالی دست يابد معادلات عوض خواهد شد و آمريکا از درگيری نظامی مستقيم با ايران خودداری خواهد کرد و به الترناتيو سازی در داخل اهميت بيشتری خواهد داد. . اين شق به اين سادگی ها هم نخواهد بود زيرا اسرائيل قبل از مسلح شدن ايران به بمب اتمی حتما به عمليات نظامی برای انهدام اين تاسيسات با کمک( يا اطلاع ) آمريکا اقدام خواهد کرد که طبيعتا واکنش ايران را بدنبال خواهد داشت .

با توجه به عدم قدرت روسيه متحد اقتصادی و نظامی ايران در برابر آمريکا دانش اتمی به ثمر نخواهد رسيد.

زمان دسترسی ج.ا. به دانش هسته ای تعيين کننده زمان و نوع برخورد آمريکا در مورد تحولات رژيم ايران است.

در هر حال آمريکا فشار سياسی اش را روی ج.ا. در اينمدت افزايش خواهد داد .

هر چند ممکن است اين تحولات در در کوتاه مدت برای مردم ايران بهتر باشد مثلا از نظر اقتصادی برای مردم اثرات مثبتی هم داشته باشد و لی در دراز مدت از نظر استقلال سياسی بهای سنگينی برای مردم ايران خواهد داشت . بازگشت احتمالی به دوران سلطنت که عقب گرد بيشتری برای ايران است . البته بايد عدم موفقيت آمريکا در به سلطنت نشاندن ظاهر شاه درافغانستان نشان و اصرار رضا پهلوی بر قبول رای مردم همگی نشان از دشوار يهای آمريکائيان در باز گشت سلطنت را در نظر داشت.

مسئله اصلی در اين است که آمريکا بعد از جنگ عراق و نفی سازمان ملل ديگر حاضر نيست قواعد بازی بين المللی را رعايت کند . يعنی سنتی را باب کرده است که پيروزی سريع در عراق با تلفات نسبتا کم در مقايسه با جنگهای برزرگ و حمايت ۷۰% مردم آمريکا از بوش و جنگ اشتهای آنان را برای ادامه پروژه باز کرده است.

يکی از درسهای ما از جنگ عراق می تواند اين باشد که در عين حالی که بايد از تمامی امکانات خارجی سياسی ( نه مالی و نه نظامی) برای تحقق خواستهای دموکراتيک مردم ايران بهره ببريم ولی در عين حال نبايد بر روی نهاد هائی مانندسازمان ملل و اختلافات بين اروپا و آمريکا و روسيه و چين حساب جدی باز کنيم . آمريکا از سازمان مل استفاده ابزاری می کند. چين و روسيه و اروپا هم بر اساس منافع ملی خودشان استراژی خودشان را بنا می کنند نه بر اساس منافع ملی ما و برای رضای خدا.

نمی توان روی افکار عمومی جهان حساب کرد. افکار عمومی آمريکا هم مساعد حمله به ايران است.

آمريکا در خلا حضور احزاب و نيروهای مردمی حاضر نخواهد بود که تمامی نيروها را در تغيير حکومت شرکت دهد. آنها کسی را بغير از وابستگان با سابقه وفاداری به منافع آمريکا ماننداحمد چلبی که ۴۵ سال است خارج از عراق است و باتهام کلاهبردار مالی در اردن غيابا به ۲۰ سال زندان محکوم شده است ،نخواهند پذيرفت.

اصلا جای بحث نيست که هيچ کشوری در دنيا در سال ۲۰۰۳حريف نظامی آمريکا نيست .البته بين اشغال کردن و نگه داشتن يک سرزمين بزرگ مانند ايران و حتی عراق تفاوت جدی وجود دارد.

رجز خوانی ها ی از نوع صدام حسين ( آسمان و زمين و دريادر سراسر دنيا محل نبر د ما خواهد بود)و عدی حسين (عراق را گورستان آمريکائيان می کنيم ) و صحاف ( وزير اطلاعات ) و نيز نوع های وطنی اش را نبايد جدی گرفت .

نبايد بر روی ئتوری ها که از نظر ايدئو لوژيکی و نظامی جنگ عراق آغاز سقوط امپراطوری و تمدن غرب برهبری آمريکااست ، که هست،حسابی باز کرد بطور يقين اين سراشيبی حداقل يک دهه زمان لازم دارد تا روی آن حسابی باز کرد. البته اين به مفهوم اين نيست که آمريکا می تواند همه چيز را مطابق خواستهای خودش پيش ببرد و مقاومتها و هوشياری های رهبران آنها ر ا از ادامه هدفشان باز می دارد و يا آنرا به تاخير می اندازد.

شکی نيست که آمريکا فشار زيادی بر روی ج.ا. وارد خواهد آورد مخصوصا بر روی طرح هسته ای آن بر عکس اروپا که سعی خواهد کرد ج.ا. را به رعايت موازين حقوق بشری تشويق کند. چيزی که آمريکا ئيان بعيد است به آن راضی شوند. برای مقابله با اشغال نظامی آمريکا کشور نيازمند وحدت ملی است که آنهم بدون شرکت فعالانه و آزادانه همه اقشار مردم صرفنظر از مذهب و عقيده ميسر نيست.

بعيد است که مقامات ج.ا. حاضر شوند برای حفظ کشور همه آحاد مردم را در تصميم گيری های کلان ملی شرکت بدهند زيرااين مشارکت مستلزم تغيير جدی در ساختار های تفکری و ارزشی ج.ا. است که با توجه به عملکرد ۲۴ ساله آن اين تغيير از راهها ی مسالمت آميز بعيد بنظر می آيد.

بعنوان نمونه ج.ا. در تمام مدت ۲۴ ساله حکومتش هيچگاه نتواسته است يک عفو عمومی بی قيد وشرط فراگير را اعلام کند. يعنی هيچگاه سعی در آشتی ملی نداشته است.

ج.ا. با توجه به عملکرد انحصار طلبانه اش جائی برای حمايت از خودش در برابر تهاجم خارجی باقی نگذاشته است.

چگونه می توان از حکومتی دفاع کرد که بطور مستمر حقوق شهروندان خود را نقض کرده است و شهروندان خود را به خودی و غير خودی تقسيم بندی کرده است.

آيا می شود به انگيزه دفاع از ميهن که وظيفه هر ايرانی است در زير پرچم ج.ا. از ايران در برابر تهاجم احتمالی نظامی دفاع کرد ؟ د ر حاليکه هنوز هيچ کسی از مقامات دلائل ادامه جنگ قبلی با عراق را بيان نکرده است و شهامت قبول مسئوليت آنرا نداشته است. يعنی ادامه جنگی که به تضعيف دو کشور ايران و عراق انجاميد و زمينه ساز حضور آمريکا در منطقه شد.

چگونه می شود از کشوری دفاع کرد وقتی که حاکمان آن حق شهروندی وحق طبيعی بازگشت بدون و قيد و شرط هزاران ايرانی ديگر انديش را سلب کرده است. ؟

ما در خارج کشور همانگونه که کار مشکلی در برابر مردم و مطبوعات کشورهای غربی داشتيم که بايستی همزمان نيروی خود را در محکو ميت ديکتاتوری صدام و تقبيح حمله نظامی آمريکا همزمان بکار می برديم تا از نتيجه گيری های غلط در افکار عمومی ممانعت کنيم . در شرايط فعلی هم همين وظيفه سخت را در پيش رو داريم . محکوميت هر گونه حمله نظامی به ايران در ضمن محکوميت ج.ا. بخاطر نقض مستمر حقوق اوليه شهر وندان ايرانی و تلاش برای آزادی بيان بی حد و حصر بی استثا برای همه (صرفنظر از هر مرام و عقيده و نژاد و رنگ) در ايران .

در شرايط حساس فعلی اين وظيفه نيروهای ملی و مردمی و سياستمداران ملی است که با توجه به اجتناب ناپذير بودن اين خط درگير ی با ايران و با توجه به بافت انحصار طلبانه حاکميت ،به يافتن راهکارهای مناسب در راستای حفظ منافع ملی مردم ايران و حفظ و تقويت وحدت ملی و در بر گزيدن دولت منتخب مردمی در کوتاهترين زمان اقدام کنند تا مردم ايران کمترين آسيب را از اين تقابل متحمل شوند. بايد خلا سياسی و رهبران ملی را بايد بسرعت پر گرد تا بلای عراق سر ما نيايد.