جمعه ۲۹ فروردين ۱۳۸۲ - ۱۸ آوريل ۲۰۰۳
تهاجم آمريکا به عراق و منافع ايران

تهاجم آمريکا به عراق و منافع ايران

دکتر صادق زيبا کلام

 روزنامه همشهری

 پنج شنبه ۲۸ فروردين ۱۳۸۲

 

 

سياست رسمی ما در قبال بحران عراق از همان ابتدا اعلام بی طرفی بود. اما پوشش خبری ما به تنها چيزی که شباهت نداشته روايت بی طرفانه جنگ بوده است. گزارشات، تحليل ها و اخبار صدا و سيمای ايران ظرف دو هفته نخست جنگ به گونه ای بود که مخاطب را بر اين باور می رساند که آمريکا و انگلستان در جنگ گير کرده اند، پيش بينی ها و انتظارات آنان به خطا رفته، نيروهای مسلح عراق درس فراموش نشدنی به مهاجمين داده اند، اختلاف نظر عميق و رو به گسترشی ميان مقامات آمريکايی بروز کرده، برخی از مقامات ارشد آمريکايی به واسطه ناکامی های نظامی شان در عراق زير فشار قرار گرفته اند تا استعفا دهند.

در اين ميان، دموکراسی نيز بی نصيب نمانده و شماری از مسئولان به همراه صدا و سيما و برخی از مطبوعات دق و دلی حسابی بر سر دموکراسی دارند خالی می کنند. گويی مسئوليت حمله آمريکا و انگلستان به عراق دموکراسی است و آخر و عاقبت رفتن به سمت و سوی دموکراسی حمله و تجاوز و کشتار ديگران است. به علاوه گفته می شود که هدف آمريکايی ها از حمله به عراق و ساقط کردن رژيم صدام آن است که می خواهند در عراق و سپس ساير کشورهای منطقه «دموکراسی تحت کنترل» ايجاد کنند.

فقره بعدی تسويه حساب با ديپلماسی خارجی تنش زاديی خاتمی و منتقدين سياست دشمنی با آمريکا است. طرفداران تنش زدايی با آمريکا به شدت مورد حمله قرار گرفته اند، به اين دليل که در فهم آمريکا آنقدر ساده انديش، کوته بين و کج فهم بوده اند.

آنچه بالاخص باعث رونق بازار ضديت با آمريکا و طرفداری از عراق شده، مقاومت عراقی ها و برخی روند تحولات جنگ در دو هفته اول آن بوده است. اين البته درست است که برخی از پيش بينی هايی که قبل از حمله متفقين به عراق صورت می گرفت با گذشت بيش از دو هفته از جنگ تحقق نيافت، انتظار می رفت که ارتش عراق در نخستين روزهای حمله متفقين از هم فروپاشد. انتظار می رفت که بسياری از نظاميان عراق تسليم مهاجمين شده و حاضر نشوند برای بقای صدام بجنگند. بالاتر از همه، انتظار می رفت که همچون جنگ اول خليج در يازده سال پيش، پس از حمله متفقين، مردم عراق عليه رژيم صدام به پا خيزند. اما اين پيش بينی ها تحقق نيافته.

عدم تحقق اين انتظارات به هيچ روی دلالتی بر حقانيت رژيم صدام نداشته بلکه برای هر کدام از اينها دلايل متعددی وجود دارد. در جنگ اول خليج در يازده سال پيش مردم مناطق جنوب عراق بالاخص در شهرهای بصره، نجف، کربلا و مناطق هور پس از ورود متفقين عليه رژيم صدام به پا خاستند. اما متفقين از ادامه جنگ با رژيم صدام دست کشيدند و رژيم صدام پس از تثبيت مجدد قدرت هزاران عراقی متمرد را کشته و اعدام نمود. بسياری از مردم هنوز کابوس آن قتل عام ها را فراموش نکرده اند و ترديدی جدی دارند که يکبار ديگر عليه رژيم به پا خيزند. به علاوه تشکيلات و دستگاه های اطلاعاتی، امنيتی و شبه نظامی رژيم صدام آن چنان حاکميت رعب و وحشتی در عراق ايجاد کرده اند که رمق و نای هرگونه مقاومت و تحرکی را از مردم و مخالفان رژيم گرفته. به علاوه برای شماری از عراقی ها، حمله متفقين و دفاع رژيم عراق يک احساس ملی و عرق ميهنی به وجود آورده. مشابه چنين حالتی برای شماری از نظاميان عراقی هم به وجود آمده که چندان ميل و رغبتی نسبت به صدام و رژيمش ندارند.

اما در عين حال هجوم متفقين به کشورشان نوعی عرق ملی و ميهنی برای آنان به وجود آورده، سرانجام می بايستی به اين واقعيت اشاره داشت که برای برخی از نيروهای نظامی عراق همچون «گارد رياست جمهوری» «ميليشيای حزب بعث» و «فداييان صدام» راه ديگری به جز جنگيدن تا به آخر نمانده و بقای آن وابسته به بقای رژيم است. بسياری از آنان به دليل مظالمی که بر سر مردم عراق و مخالفين صدام آورده اند آنچنان منفور هستند و مورد خشم و غضب مردم که اگر صدام سقوط کند آينده و هولناکی در انتظارشان هست بنابراين جنگ و مقاومت برای آنان مسئله مرگ و زندگی است.

رژيم صدام يکی از مخوف ترين، پليسی ترين و سرکوبگرترين رژيم های ديکتاتوری جهان است. جنگ تحميلی با عراق و حمله آن کشور به ايران تهديد آشکاری که رژيم عراق همواره برای ما داشته و نهايتا ماهيت سرکوبگر اين رژيم، حقايقی نيستند که بتوان ناديده گرفت. اما نحوه پوشش خبری ما، تحليل هايمان و نظرات به اصطلاح کارشناسانه ای که ارائه می دهيم و لحن آشکار يکجانبه ای که عليه آمريکا و انگلستان پيش گرفته ايم عملا به طرفداری از رژيم عراق منجر می شود. کمترين ايرادی که به رويکرد ما در قبال جنگ وارد می شود آن است که اين رويکرد يک طرفه بوده و تنها عنصری که در آن وجود ندارد «بی طرفی» است. بغض و کينه ما عليه آمريکا سبب شده که ما نه تنها... چشمان خود را بر روی واقعيات جنگ بسته ايم بلکه متوجه نيستيم که رژيم صدام زودتر از آنچه ما فکرش را می کنيم سقوط خواهد کرد. می ماند حجم انبوه تبليغات جانبدارانه ای که ما از رژيم صدام غيرمستقيم می نماييم. خطر جدی که ما را تهديد می کند آن است که خودمان تبليغاتی را که در مورد جنگ به راه انداخته ايم باور کنيم که در آن صورت بيشترين لطمه را به دست خودمان بر منافع ملی مان در قبال عراق و آينده اش خواهيم زد.

همچنان که اتخاذ سياست های مشابه سبب شد تا در جريان افغانستان علی رغم هزينه های سنگينی که متحمل شديم جايگاهی شايسته در آينده افغانستان پيدا نکنيم. اين خطر وجود دارد که در مورد عراق هم منافع ملی مان قربانی شود و جايگاهی برای خودمان در عراق و آينده اش بر جای نگذاريم. آيا زمان آن فرا نرسيده که بيش از اين منافع ملی را قربانی اشتباهات خود نکنيم؟