تبليغات جنگ افروزانه آنچنان عظيم است که
درک حوادث ماههای اخير برای بسياری دشوا شده است. صدام سقوط کرد، شادا شادا! اين
را بايد جشن گرفت. اما، عراق برای دورهی نامعلومی مستعمره شدهاست و اکنون تمام
ساحل عربی خليج فارس به طور کامل به صورت نومستعمره درآمده است. اين را بايد عزا
گرفت. خطری هولناک همهی جهان را تهديد ميکند. اين خطر در رابطه با کشورهای
خاورميانه در حال تحقق کامل است. نمادهای وجدان بيدار بشريت، کسانی چون ميلر،
اسکورسيزی، هابرماس و گونترگراس، مجامع روشنفکری در آمريکا، انگليس، فرانسه، آلمان
و ديگر بخشهای جهان، تشکلهای سبز، فمينيست، چپ، سوسيال دموکرات و آزاديخواه در
سراسر جهان، رهبران فرهيختهی بزرگترين اديان و مذاهب جهان، با جنگ اخير مخالف
بوده و آن را بخشی از يک نقشهی بسيار خطرناک ميدانند. برای ايالات متحدهی آمريکا خلع سلاح رژيم صدام
و ناچار کردن آن به رعايت آزادیهای سياسی و انجام رفراندم، بدون توسل به اقدام
مغاير مصوبات سازمان ملل متحد ممکن بود. اگر دولت آقای بوش چنين هدفی را دنبال
ميکرد سازمان ملل متحد و يک اتحاد بزرگ بينالمللی نيروی آن بودند. اما هدف از
۱۰۰۰ ميليارد دلار سرمايهگذاری روی جنگ نه تأمين آزادی برای عراقيان ميتواند باشد
نه برداشتن سرجوخه صدام از نيمکت قدرت! اين سرمايهگذاری هدفهايی متفاوت و بسيار
بلندمدتتر را دنبال ميکند. آن چه بيش از همه جنبش سبز را در سراسر جهان نگران
ميکند خطر يک جنگ جهانی هستی سوز است که در جريان آن زندگی و تمدن و فرهنگ و
امکانات طبيعی زيست آسيبهای جبران ناپذيری خواهند ديد.
آنهايی که به عراق حمله کردهاند نقشهی حمله به ايران را آماده دارند. بودجهی
جنگ ايران تعيين شده است. نيروهای که در مرزهای ايران جمع هستند قصد ندارند قبل از
يکسره کردن کار ايران اين منطقه را ترک کنند. اگر ايران تسخير گردد جز يک
ايرانستان بردهی نواستعمار از آن چيزی برجای نخواهد ماند. خوزستان و همهی منابع
نفتش لقمهی چرب مهاجمين خواهد شد. ايران به يک پل عظيم نظامی تبديل خواهد شد که
خليج فارس را به افغانستان، يعنی بزرگترين پايگاه نظامی آسيايی آمريکا در استراتژی
مقابله با چين و روس وصل خواهد کرد. ايران مسير لولههای نفت خواهد شد و پل ارتشها.
ايران به مناطق مستقل زير سلطه تقسيم خواهد گشت و هرگونه ارادهی مشترک واقعی از
ميان خواهد رفت. جمهوری اسلامی
رژيمی است ارتجاعی که با کردار خود هرگونه تعرضی به کشور ما را ميتواند توجيه کند.
سران اين رژيم در حالی که چراغ عمر آن بر لب بام است هنوز حاضر نيستند مذاکره با
آمريکا را بپذيرند. اينان در حالی که میبينند مردم با خانه و کاشانهی صداميان و
با آن تمثالها و مجسمهها چه ميکنند باز دست از دوزبازيهای سياسی خود برنميدارند و
به قيمت خفه شدن خودشان حاضر نيستند ذرهای راه نفس مردم را باز کنند. تا اينان
تصميم بگيرند و مذاکره با آمريکا را مجاز کنند و گامی از استبداد خود پس بنشينند
شمشير حادثه بر ما فرود آمده است. در
ايران هيچ ارادهای که کشور را در برابر حوادث هولناک محافظت کند وجود ندارد.
اينان، همانگونه که صدام و طالبان نشان دادند، به قيمت نابودی کامل کشور روی سود و
سودای خود چمبره خواهند زد. اينان نميتوانند هيچ ابتکار عملی به خرج دهند، چون خود
در پيچ و خمهای نظامی که پديد آوردهاند گرفتار شدهاند و هر کدام تصميم آن ديگری
را خنثی ميکند. در چنين شرايطی
آزادیخواهان و نيروهای سياسی مسئول بايد چارهای بيانديشند. ما زمان طولانی برای
ادامهی بحثهای طولانی وحدت و اتحاد نداريم. ما نيازمند تبادل نظر و تصميمگيری
مشترک فوری هستيم. اپوزيسون بايد ارادهای مشترک داشته باشد و در برابر مسايل حاد
با پيشنهاد سازنده وارد ميدان شود. اپوزيسيون آزاديخواه بايد در مناظرات و
مشاجراتی که بر سر ايران صورت ميگيرد طرف بحث قرار گيرد و روی بحثها به سود صلح و
آزادی و استقلال تأثير بگذارد. با توجه به مشکلات اتحادهای از نوع کلاسيک و تنگی
وقت، «کانون سبزهای ايران» نيروهای اپوزسيون را به يافتن راهحلهای عملی فوری و
مؤثر فرامیخواند. نظر ما اين است که در اين شرايط، به موازات ديگر تلاشها، تشکيل
مجلسی مرکب از نمايندگان گروههای سياسی، نهادهای سياسی- فرهنگی و مبارزين مستقل
ميتواند عملیتر باشد. اين مجلس ميتواند بلافاصله پس از تعيين نمايندگان احزاب
سياسی و محافل مستقل سياسی و روشنفکری تشکيل شود. تعيين شيوهی کار و چگونگی ترکيب
نمايندگان و سندپايهای سياسی اين مجلس ميتواند به خود آن و يا به انجمن مستقلی
از حقوقدانان و متخصصين مترقی واگذار شود. اين مجلس قبل از هر چيز ضروری است چند
مسئلهی حاد را در دستور کار قرار دهد. از ديد ما اين موارد به شرح زير ميتوانند
باشد: 1برقرار کردن ارتباط با سازمان ملل متحد به
نمايندگی مجموع اپوزيسيون آزاديخواه ايران. 2اعلام ارادهی مشترک اپوزيسيون در دفاع از
آزادی مردم ايران و حکميت سازمان ملل متحد. 3برقرارکردن ارتباط و انجام مذاکره با آمريکا و
کشورهای اروپايی در جهت جلب آنها به حمايت فعال از روند استقرار آزادی در ايران
زير نظر و رهبری سازمان ملل متحد. 4تلاش برای خنثی کردن مداخلهی نظامی خارج از
قلمرو سازمان ملل متحد عليه ايران. 5 دعوت از سازمان
ملل متحد برای ياری فعال آزاديخواهان ايران و فشار همهجانبه بر رژيم جمهوری
اسلامی برای تأمين آزاديهای سياسی و پذيرش رفراندم. 6 سازماندهی يک
مبارزهی فعال برای استقرار دموکراسی در کشور.
«کانون سبزهای ايران» از کانون نويسندگان ايران،
کانون نويسندگان ايران در تبعيد، محافل علمی، ادبی و هنری ايران، احزاب و سازمانهای
سياسی پرسابقه، جبههی ملی ايران، نهضتآزادی ايران، حزب تودهی ايران، سازمان
فداييان خلق ايران (اکثريت)، راه کارگر، جمهوريخواهان ملی ايران، حزب دموکراتيک
مردم ايران، نهضت مقاومت ملی، شورای ملی مقاومت، سازمان مجاهدين خلق ايران، اتحاد
فداييان خلق ايران، حزب دموکرات کردستان ايران، حزب کمونيست کارگری ايران، جنبش
همبستگی ايران، تشکلهای دانشجويی در ايران، نهادهای گردانندهی روزنامهها،
راديوها و تلويزيونهای ايرانی و ساير نيروهای سياسی آزاديخواه با هر مسلک و مرامی
میخواهد که پا پيش بگذارند و نهادی را برای هماهنگکردن جنبش آزادی تشکيل دهند.
هرگونه ابتکاری که منجر به يکی شدن ارادهی اپوزيسيون در دفاع از صلح و آزادی بشود
از اهميت زندگیبخش برخوردار است.