فرخنده حاجی زاده:
جهان ادبيات، مرز نمی شناسد
نبايد دست رد به سينه
نويسندگانی بزنيم که مهاجرت کرده اند
چندی پيش فرخنده حاجیزاده - داستاننويس - به
منظور گردآوری کتابی درباره ادبيات مهاجرت، از طرف محمدمهدی خرمی و شعله وطنآبادی
- استادان دانشگاه نيويورک و پژوهشگر در زمين ادبيات تطبيقی در خاورميانه - دعوت
به کار شد و برای کار در اين زمينه به پاريس رفت.
وی درباره نقشش در گردآوری اين کتاب، به خبرنگار
ادبی خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: ترجمه و گردآوری داستان ها با
محمدمهدی خرمی و شعله وطنآبادی بود و من در بخش انتخاب داستانها در ايران همکار
آنها بودم . بايد بگويم منظور از ادبيات مهاجرت در اين طرح قصههايی است که مضمون
مهاجرت دارد و نه قصههايی که صرفا در خارج از کشور نوشته شده است.
اين نويسنده در ادامه درباره چگونگی شکلگيری اين
طرح گفت: کار قبلی اين افراد، کتابی به اسم "مهمانی آيينه" بود که شامل
بيست و يک داستان از بيست و يک نويسنده زن ايرانی است و از طرف يکی از مجلههای
مهم ادبی آمريکا به عنوان بهترين ترجمه و گردآوری سال ۲۰۰۱ معرفی شد و هم اکنون
نيز در چند دانشگاه آمريکا تدريس میشود. تلاش آنها در اين مجموعه اين بود که
تصوير درستی از نويسندگان داخل ايران به دست دهند و جريان فراگيری را که بين
نويسندههای ايرانی وجود دارد معرفی کنند که اتفاقا اين کتاب اخيرا در ايران هم به
صورت دو زبانه متشر شده است. در ادامه اين موفقيت، آنها تصميم گرفتند که روی پروژه
ادبيات مهاجرت هم کار کنند.
وی افزود: چند تا از داستانهای اين مجموعه مربوط
به ادبيات مهاجرت متعلق به نويسندههای داخل ايران است و بقيه از نويسندههای
افغان يا ايرانی مقيم خارج از کشور است. اين کتاب به زبان انگليسی ترجمه شده است و
بزودی در نيويورک منتشر میشود.
حاجیزاده در ادامه درباره نوع تعاملی که بين نويسندگان
داخل و خارج از کشور وجود دارد، گفت: زمانی در ايران، بعضی از نويسندههايی که
میرفتند آن طرف، وقتی برمیگشتند میگفتند کسانی که در خارج مینويسند چيزی بلد
نيستند و ادبيات فارسی را نمیشناسند. اما يکی از مسائل آزار دهنده هم اين است که
در جمعی که من حضور داشتم بحث به اينجا کشيد که بعضی مدعی بودند در ايران
داستاننويسان يا شاعران ما حرفی برای گفتن ندارند . به نظر من اين مطلب اصلا درست
نيست، چرا که ما الان درست در اوج شکوفائی قصهنويسی هستيم و شعر هم دارد به مرحله
تازهای میرسد.
وی با رد هر دوی اين نگاهها، اظهار داشت: با
زيادتر شدن رفت و آمدها شايد اين تصور در ذهن هر دو طرف بشکند، کما اينکه ما
نمونهاش را با رمان "رضا قاسمی" ديديم که در خارج از کشور نوشته شده
بود و در اينجا هم توانست با موفقيت چشمگيری روبهرو شود. اگر چه من به حضور اين
نوع جوايز ادبی چندان معتقد نيستم، ولی برای آن کتاب ارزش قائلم.
حاجیزاده با تاکيد بر اينکه جهان ادبيات مرز
نمیشناسد، عنوان کرد: ما حتا با يک نويسنده خارجی هم مرزی نداريم، حال چه رسد به
يک نويسنده هم وطن که مدتی از ايران دور بوده است.
وی گفت: ما نبايد دست رد به سينه نويسندگانی بزنيم
که مهاجرت کردهاند و نويسندگان آن طرف هم نمیتوانند به خاطر تسلط به يک زبان
مداوم به سر نويسنده داخلی بزنند که چون زبان نمیداند و نمیتواند يک کتاب را به
زبان اصلی بخواند پس نمیتواند نويسنده خوبی هم باشد. البته اين به آن معنا نيست
که دانستن زبان بیاهميت است، چرا که ما در جهان امروز واقعا به آشنايی با زبان
نياز داريم، اما اين به اين مفهوم نيست که اگر کسی زبان نداند نمیتواند نويسنده
يا شاعر موفقی باشد.
او اضافه کرد: اشکال ديگری که نويسندههای مهاجر
به نويسندگان داخلی وارد میکردند اين بود که آنها از طريق ترجمههای غلط با آثار
خارجی آشنا میشوند، در حالی که من به چنين چيزی معتقد نيستم و فکر میکنم در
ايران مترجمان خوبی داريم.
وی سپس درباره مضامينی که در آثار نويسندگان مهاجر
مطرح میشود، گفت: مسائل روز جامعه ايران اگر هم در آثار نويسندگان مهاجر بازتاب
داشته باشد، اما فکر نمیکنم آن طور که ما آن را حس کردهايم به صورت عميق در آثار
آنها به آن پرداخته شده باشد. آنها اگر چه بيشتر از ما وقايع را دنبال میکنند،
اما شايد چون آن را از طريق اينترنت گرفتهاند و لمس نکردهاند نمیتوانند آن طور
که بايد به آن بپردازند.
او در ادامه اين مطلب افزود: به همين نسبت وقتی هم
نويسندهای در ايران زندگی نمیکند نمیتواند به خوبی درباره درد دوری از وطن
بنويسد؛ چرا که آن فضا را تجربه نکرده است و اين حس برايش ملموس نيست.
فرخنده حاجیزاده در ادامه درباره سطح زبان در نوشتههای
نويسندگان مقيم خارج از کشور تصريح کرد: آنهايی که توانستهاند ارتباط خود را با
ادبيات اينجا حفظ کنند، زبان شفاف و تميزی دارند. مثلا نويسندگانی مثل زيبا دانشور
و گلی ترقی با اينکه در آنجا زندگی میکنند، اما در عين حال زبان شسته رفته و
تميزی دارند. اين نويسندگان با رفتنشان گويی نرفتهاند.
اين نويسنده که بزودی "تقديم به کسی که قاتلم
نبود" را وارد بازار کتاب خواهد کرد افزود: اما کسانی که ارتباطشان با ادبيات
داخل خيلی کم رنگ شده است، هنوز به همان زبانی که در گذشته آموختهاند و با خود
بردهاند میانديشند و فکر میکنند زبان فارسی يک زبان دست نخورده باقی مانده است.
در صورتی که در اين بيست و چند سال يک سری اتفاقات زبانی افتاده و يک فرهنگ جديد
زبانی وارد زبان ما شده است. مثلا کسی که جبهه رفته فرهنگ زبان جبهه را با خود
آورده است يا اصطلاحاتی بين جوانها رايج است که نويسندگانی که در اينجا نيستند
ممکن است با آنها آشنا نباشند و وقتی اين نوع زبان را میشنوند فکر میکنند به
ناموس زبان فارسی تجاوز شده است.
وی با تاکيد بر اينکه کارهای ارزشمندی هم در آن
طرف نوشته میشود، گفت: يک نويسنده افغان به نام عتيق رحيمی کتابی با نام
"هزار خانه خواب و اختناق" نوشته است که با اينکه در فضايی خارج از زبان
فارسی نوشته شده است؛ اما نثری بسيار زيبا و تاثيرگذار دارد. اين نويسنده نه تنها
فرم و شکل قصهنويسی را خوب میشناسد، بلکه میتوان ارتباط عميقی را نيز با او
برقرار کرد.
|