ده رباعی از : رضا مقصدی
در خاطرهها دوباره گل خواهم
کرد
نوروز آيين نياکان ما را پاس میداريم و سپاس میگوييم و در فروردين
از دل و روزگار، غبار برمیگيريم تا ايران جان خويش را زلال تر از پيش، به تماشا
بنشينيم. سال تازه بر ايران و ايرانی گلافشان باد.
ای شادی روزگار بنواز مرا
سرسبزترين بهار بنواز مرا
من آمدهام که از شما بنويسم
ای عاطفه انار! بنواز مرا
****
اينگونه اگر تر، است اينجا جانم
از طايفه طراوت بارانم
تا ناب ترين عاطفه ها، میبردم
هر خاطر زلال لاهيجانم
*****
دوری زتو درد بی سرانجام من است
سنگی به دل آينه و جام من است
ای شهر برنج و رنج يادت نرود
در خاطر درخت تو نام من است
****
صبح آمده است درود بر اين خورشيد
در سينه ما دميد اميد سپيد
از کوچه، صدای آشنا میآيد
در باز کن ای بهار نوروز رسيد
****
اين لحظه ترا که با خبر خواهد کرد؟:
شور تو مرا شکفتهتر خواهد کرد
با تو نفسی اگر کسی بنشيند
از شعر شکوفهها گذر خواهد گرد.
****
امشب به صدای مهربانت مستم
يعنی که: به آرزوی خود پيوستم
ای آنکه سخنسرای فروردينی
معنای معطر صدايت هستم
****
ای عشق من آن شعرطربناک توام
سرمستتر از ترانه تاک توام
از سبزی تو چمن چمن، شادم من
غم چيست ؟ که ريشه ريشه، در خاک توام
****
بازآ و به سايهبان سبزم بنشين
در زمزمه جهان سبزم بنشين
بگذار غم من از ميان برخيزد
نوروز ميان جان سبزم بنشين
****
چشم تو سخنسرای ديرينه من
نام تو گل معطر سينه من
دانی که چرا به آينه، دل بستم ؟
همواره تو بوده يی در آيينه من
****
در شب ، چو يکی شراره، گل خواهم کرد
بر گستر ستاره، گل خواهم کرد
بر سينه اين سپيده دم، بنويسيد:
در خاطرهها دوباره گل خواهم گرد.
|