پنجشنبه ۲۸ اسفند ١٣٨٢ – ١۸ مارس ٢٠٠۴

مسئله زنان هم جنسيت ، هم طبقه، هم تعلق قومي و هم گرايش جنسي است

 

      آزاده شکوهي

 

 

جنبش زنان در ايرن در حال برداشتن قدم هاي بزرگي است، درحال پيشروي است. آرام، آرام و صبورانه، با تأمل و هوشياري قدم بر مي دارد. در سطح توده اي اين جنبش همچنان عصيان گر است اما پراکنده و بدون سازماندهي، در سطح روشنفکري در حال متشکل شدن و راه کارهاي خود را پيدا کرده. در سالي که پشت سر داريم مي گذاريمش شاهد آن بوديم که  علاوه بر فعالين زن حکومتي يا نيمه حکومتي که براي برابري زنان و مردان در چهار چوب حکومت اسلامي مبارزه مي کنند و صاحب نشريات و سايت هاي اينترنتي متعددي هستند، بخش هاي مستقل و فمينيستي جنبش زنان در داخل کشور هم فعالانه وارد صحنه شده مثلاً و از جمله با سايت " تريبون فمينيستي زنان ايران" حضور اين بخش از فعالين جنبش زنان که در داخل ايران در رويا رويي روزمره با مزدوران آدم خوار جمهوري اسلامي در حال فعاليت و تحرک ، روشنگري و سازماندهي هستند موجي از شادي و اميد در دل همه انسانهايي که براي فرداي دموکراسي و برابري در ايران روز شماري مي کنند، آفريده است . زنان ايراني تبعيدي نيز به نوبه خود با حضور فعالشان و با تدارک سمينارها و کنفرانس ها و چاپ کتاب و نشريات، پا به پاي خواهرانشان در ايران در اين جنبش عظيم در حال تلاش و تکاپو هستند. در آستانه 8 مارس 2004 بايد از اين همه تلاش و پويايي زنان ايران براي رسيدن به حقوق شان سرفراز باشيم، اما، تنها احساس سرفرازي و ابراز رضايت مي تواند ما را در جايي که قرار داريم ثابت نگاه دارد. جنبش زنان ايران براي آنکه پيش رود و در جهت رسيدن به اهدافش موج وسيع توده زنان ايران را به حرکت در آورد بايد مثل هر جنبش ديگري دائم خود را باز نگري کند. سر سختانه و واقع بينانه ضعف هاي  خودش را زير ذره بين قرار دهد و در جهت راه جويي بر آيد. در اين گفتار کوتاه قصدم بر آن است که فعاليت هاي جنبش مستقل زنان در داخل و خارج کشور را که خودم هم قطره اي در درياي آن هستم در رابطه با يک نکته مورد تقد قرار دهم. نکته مورد نظر من اين است :

مسئله زنان هم جنسيت، هم طبقه، هم تعلق قومي و گرايشات جنبسي است. اگر جنبش زنان تنها بر روي يکي از اين ساختارهاي اجتماعي متمرکز شود و وجوه ديگر را از ياد ببرد، بويژه در شرايط امروزي دنيا، جنبش فراگير و موفقي نخواهد شد. تمرکز بر هم پيوندي طبقه، جنسيت، تعلق قومي  و گرايشات جنسي و مکانيزم هايي که در جامعه اين هم پيوندي را ايجاد مي کنند امروزه بايد به نقطه نقل جنبش زنان ايران تبديل شود. در نشريات و سايت هاي زنان مستقل داخل و خارج کشور تمرکز به طور ويژه در ابتدا بر روي مسئله جنسيت وسپس گرايشات جنسي است طبقه و تعلق قومي در مواردي نادر مطرح شده است . از هم پيوندي اين موارد و مکانيزمي که اين هم پيوندي را ايجاد مي کند، در جايي سخني گفته نشده است.

اما ببينيم هر يک از اين موارد دقيقاً چه مفاهيم و موضوعاتي را در بر مي گيرند و چگونه به هم پيوند مي خورد و چرا جنبش زنان ايران بايد بر روي اين هم پيوندي متمرکز شود ؟ در ابتدا اين توضيح بارها تکرار شده شايد لازم باشد.

* در ايران نيمي از شهروندان – به خاطر جنسيت شان يعني زن بودنشان  تحت ستم هستند( بايد حجاب اجباري سر کنند، حق طلاق و حضانت ندارند، حق مسافرت بدون اجازه پدر و شوهر ندارند و ...)

* در ايران بخش وسيعي ( از زنان به خاطر تعلق طبقاتي شان در کارهاي بسيار کم در آمد مشغول به کارند. حدود 80 در صد زنان ايران خانه دارند يعني هيچگونه در آمدي  مستقلي ندارند و به لحاظ اقتصادي به پدر – شوهر- برادر- پسر و ديگران وابسته اند. در آمد پائين  و يا عدم داشتن هر گونه در آمد مستقل ستم طبقاتي را برزنان ايران روا مي دارد.

* در ايران بخش وسيعي از زنان تعلقات قومي غير از فارس دارند، بخش وسيعي از پناهنده گان افعاني در ايران زن هستند . تبعيض قومي و راسيسم همواره اين بخش از زنان را مورد ستم قرار داده است.

* در ايران زنان چه دگر جنس خواه باشند و چه هم جنس گرا حقي بر بدن خود ندارند پرده بکارت و تابوهاي جنسي ارتجاعي ، زنان ايران را در انقياد ستم خود گرفته اند.

خلاصه کنيم در ايران راحت ترين زندگي را مردان – پولدار- دگر جنس گرايي فارس (وابسته به حکومت اسلامي) دارند و تحت ستم ترين انسانها زنان بيکار يا کارگر غير فارس هم جنس گرا (مخالف حکومت اسلامي) هستند.

حال اگر جنبش زنان تمرکز خود را فقط بر روي يک يا دو مورد از اين ساختارهاي اجتماعي قرار دهد نمي تواند همه گير شود. فمينيستهايي که در رابطه با مسايل زنان کار تحقيقي مي کنند بويژه در سالهاي اخير هم پيوندي طبقه- جنسيت – تعلق قومي و گرايشات جنسي را مورد تاکيد قرار داده اند. اما قدري دقيق تر به بازنگري اين ساختارهاي اجتماعي معين طبقه – جنسيت- تعلق قومي و گرايشات جنسي بپردازيم:

طبقه : اگر بخواهيم تعريفهاي سخت و سنگين مارکسيستي را ساده تر بيان کنيم، طبقه بخش هاي گوناگون شهروندان جامعه را در بر اساس اينکه چگونه در توليد شرکت مي کنند، مشخص مي سازد. آنکه صاحب ابزار توليد است طبقه مرفه و ثروتمند است (امروزه چيزي حدود 5 درصد افراد جامعه بشري) آنکه نيروي کار خود را مي فروشد (يدي- فکري) طبقه غير مرفه جامعه را تشکيل مي دهد. در جامعه ايران اين روابط به لحاظ اقتصادي بسيار پيچيده تر است يک علت مهمش حضور حکومت اسلامي و اختاپوس "هزارخانواده" و "آقازاده ها" و "دلالان" بر جامعه ايران است. اما آنچه مسلم است اکثريت قريب به اتفاق مردم ايران طبق آمار خود رژيم زير خط فقر زندگي مي کنند حقوق پائين کارگران وکارمندان دولتي يا شرکت هاي خصوصي، هزينه  بالاي مسکن و مواد غدايي، بالا رفتن سطح توقع و استاندارد زندگي مردم موجب شده که بسياري از چند منبع تامين معاشر مي کنند. بالا رفتن تعداد آمار مادران تنها و سر پرست خانواده، رواج داشتن مشاغلي چون کشاورزي – دامداري – قالي بافي- رختشوري – خياطي – گلدوزي – نظافت خانه مردم که هيچگونه بيمه و باز نشستگي و حق بيماري ندارند، عدم حضور سنديکاهاي کارگري براي چانه زني جمعي کارگران زن با کارفرماها و بيکاري وسيع زنان ، فقر را در ايران زنانه کرده است.

جنبش زنان چگونه مي تواند بي اعتنا به "طبقه" فراگير و جاي گير شود؟

جنسيت: سيمون دوبوا مي گويد" ما زن زاده نمي شويم، زن مي شويم". روابط اجتماعي که بر اساس جنسيت به طور تاريخي در سطح جوامع بشري شکل گرفته، روابطي پدر سالارانه است. در ايران اين روابط پدر سالارانه بنا به ساخت طبقاتي جامعه و با توجه به گرايشات مذهبي که همواره يکي از منابع قدرت در جامعه ايران بوده است، تشديد شده است. حضور 25 ساله حکومت ارتجاعي- مذهبي ج.ا. روابط پدر سالارانه

حاکم بر جامعه ايران را در سطح جامعه و در ميان اقشار مردم باز هم عميق تر کرد.

قوانين مدني و اجرايي امروز ايران قوانين ضد زن و بي نهايت ارتجاعي هستند. فيلم "ده " عباس کيا رستمي – به زيبايي " جنسيت" در جامعه ايران را به تصوير مي شکد. پسر بچه 10-11 ساله اي که مادر جوانش را به خاطر طلاق و به خاطر کار در خارج از خانه و به خاطر آنکه مي خواهد زندگي کند محکوم مي کند، آن پسر بچه 10-11 ساله نيست، آن پسر بچه سمبل پدر سالاري حاکم بر زندگي زنان در ايران است. زن صرفاً به خاطر زن بودنشان شهروند درجه دوم جامعه ايران است جنبش فعال زنان در داخل و خارج کشور با توجه به شرايط و امکانات موجود در رابطه با "جنسيت " و طرح مسايل گوناگوني که به "جنسيت" مربوط مي شود توانسته در اين زمينه کارهاي درخشاني ارائه دهد نياز به ترجمه و کارتئوريک بر سر مورد " جنسيت " البته هم چنان در ليست کارهاي اين جنبش مي تواند قرار گيرد.

تعلق قومي: ايران کشور بزرگي است با ساکنين متعلق به قوم ها يا مليت هاي مختلف کرد- آذري- بلوچ - عرب- ترکمن و غيره .  در صد ساله اخير تعلق داشتن و به اين قوم ها همواره به معناي مورد تبعيض قرار گرفتن بوده است . امکانات تحصيلي و شغلي در شهرستانها و شهرهاي دور بسيار محدود بوده و ساکنين مناطقي دور از پايتخت با رفتارهاي راسيستي سياستمداران تهران نشين چه در دوره پهلوي و چه در دوران حکومت اسلامي روبرو بوده اند . زنان اين قوم ها نيز به خاطر لهجه شان، رنگ چهره شان، نوع لباس شان در کنار ديگر اعضاي قوم مورد ستم قرار مي گرفتند. در رابطه با تعلق قومي بايد به مسئله پناهندگان افغاني هم اشاره کرد که در شرايطي غير انساني در ايران زندگي مي کنند. زنان افغاني ساکن ايران از حداقل حقوق شهروندي هم برخوردار نيستند ، سخت ترين و طاقت فرساترين کارها را انجام مي دهند و همانطور که فيلم "باران" ساخته مجيد مجيدي نشان مي دهد با نان و دوغ زنده اند.

در زمينه طرح مسايل مربوط به تعلق قومي، تحقيقاتي پيرامون زنان پناهنده افغاني توسط برخي ازفعالين زن در داخل کشور صورت گرفته است. اما مسئله راسيست و تبعيض قومي در ايران  و پيوند آن با مسئله زنان تا کنون مورد توجه شاياني قرار نگرفته است. جنبش زنان چگونه مي تواند بي اعتنا به راسيسم و تبعيض قومي در ايران توده اي شود و در اعماق جامعه حضور يابد؟

گرايشات جنسي :  موضوع گرايشات جنسي دگر جنس خواه و هم جنس خواهي را شايد بتوان بامسئله حق زن بر بدن خودش راحت تر توضيح داد. در جامعه پدر سالار مذهب زده ايي مثل ايران که زن بر هيچ جنبه اي از زندگي اش حق ندارد، حق او بر بدن خودش از همه ناچيزتر است. مسئله پرده بکارت – رابطه آزاد جنسي و عشق آزاد  هنوز در جامعه ما تا بو است. هم جنس گرايان زن در اين ميان تحت سخت ترين فشارها هستند. از خانواده طرد مي شوند، از جامعه طرد مي شوند و تنها و خسته بسياري شان آخرين راه حل را در خود کشي مي بينند.

مسايل مربوط به گرايشات جنسي در جنبش زنان خارج کشور (از جمله به خاطر عدم وجود سانسور حکومتي) مطرح شده است، در داخل ايران  جنبش مستقل زنان در مواردي به اين مسايل پرداخته که البته نياز به پرداختن بيشتر به اين مسايل واقعي است .

در ابتدا گفتاربه اين اشاره شد که هم پيوندي ميان اين ساختارهاي اجتماعي است که بايد مورد تمرکز و توجه قرار گيرد. اما ببينيم اين هم پيوندي چگونه ايجاد مي شود و چرا اهميت دارد.

طبقه – جنسيت- تعلق قومي و گرايشات جنسي اساس تضادهاي اجتماعي بين گروه هاي مختلفي از مردم است. تمرکز اين سيستم ها بر استثمار يک گروهي از ديگري است براي کسب بهره از منابع و منافع گوناگون مالي و معنوي. نکته اساسي در اين است که آنها بر اساس رابطه بين دو گروه ستم ديده و ستم گر بنا شده است. اگر مرد قدرتمداري نباشد زني که سهمش از زندگي گرفته شده هم وجود نخواهد داشت، اگر قوم حاکم و صاحب همه منافع نباشد قومهايي که با نام " آن ديگران"  از آنها ياد مي شود هم نخواهيم داشت، اگر سرمايه داري نباشد کارگري هم نخواهد بود واگر دگر جنس گرايان همه حقوق انساني را از آن خود ندانند ديگر هم جنس گرايان غير نرمال معرفي نخواهند شد. که در تقويت و تحکم يکديگر دست به يکي کرده اند،

طبقه- جنسيت- تعلق قومي و گرايشات جنسي سيستم هاي تحکيم قدرت هستند که در تقويت و تحکيم يکديگر دست به يکي کرده اند، سيستم هايي که فراهم آوردن پول و پرستيژ و استفاده از منابع گوناگون را براي قشر کوچکي يعني مردانِ مرفهِ دگر جنس گراي قوم غالب ايجاد مي کنند.

اگر به جاي تمرکز بر هم پيوندي و در هم تنيدگي اين اشکال گوناگون ستم و مبارزه عليه اين سيستم به هم پيوسته فقط بر يک مورد متمرکز شويم، جنبش زنان را به بيراهه خواهيم کشاند. مثلاً اگر فقط بر طبقه متمرکز شويم، همانند مارکسيستهاي قديمي که فکر مي کردند با فرا رسيدن سوسياليسم، ستم بر زنان هم به پايان خواهد رسيد، قدم به اشتباه برداشته ايم .اگر طبقه را حذف کنيم چگونه مي توانيم راه کارهاي لازم براي 80 درصد زنان ايراني که زير خط فقر زندگي مي کنند بيابيم. در هيچ جاي دنياي طبقاتي امروز زنان به رهايي نرسيده اند چرا که سرمايه داري يکي از عوامل مهم تحت ستم بودن زنان است . امروزه شاهد آن هستيم که در کشورهاي پيشرفته سرمايه داري گر چه زنان با مبارزاتشان بسياري از حقوق شان را باز پس گرفته اند اما هنوز نظام طبقاتي اکثريت عظيم زنان را در کم در آمدترين حرفه ها که سخت ترين و طاقت فرساترين شرايط کار ي را هم دارد، جاي داده است.

به اميد روزي باشيم و براي دنيايي تلاش کنيم که انسانها بر اساس نيازشان از دنيا سهم ببرند و نه بر اساس تعلق طبقاتي و قومي و جنسي شان.

جنبش زنان ايران در داخل و خارج کشور مي تواند سهمي به سزا در فراهم کردن بساط چنين دنيايي داشته باشد.