يکشنبه ۱۷ اسفند ١٣٨٢ – ۷ مارس ٢٠٠۴

- برگی از تاريخ

جعفر پيشه وری

به بهانه ۸ مارچ؛ روز جهانی زن

ترجمه: ناصر آذرپور

 

اين نوشته ترجمه يکی از مقالات(جعفر پيشه وری) (م. ج. جوادزاده) است که در سال ۱۳۰۳ (مارچ ۱۹۲۴) در سومين شماره نشريه«شرق قادينی» (زنان شرق) به چاپ رسيده است.

 

جنبش زنان در ايران

از سالی که سپری شد، تاکنون جنبش زنان در شهرهای مرکزی ايران روز به روز گسترش بيشتری يافته است. زنان خانواده های بورژوازی ايران که برخی حتی در اروپا نيز به تحصيل ميپردازند، از اين پس با گشوده شدن مدارس توسط اروپايی ها و آمريکايی ها موفق به اتمام تحصيلات خود ميشوند و در شمار آنها از جمله زنان روشنفکر، شاعر و نويسنده نيز وجود دارند.

مجله«ايران» در شماره اخير خود موضوعی با عنوان«زن و عشق» را به مسابقه گذاشته بود، که در پايان پس از بحث هايی که بين زنان و مردان نويسنده انجام شد، زنان توانايی هم چون «ش -- طلعت» و «مستوره افشار» با نوشتن مقالاتی، در رديف بهترين ها قرار گرفتند. علاوه بر نشر مجموعه ها و آثاری از طرف بورژوازی در مورد جنبش زنان، نشر آثاری از جانب خود زنان نيز تحرکات چشم گيری به اين جريان بخشيده است.

تنها در تهران چهار نشريه با نامهای «زبان زنان»، «عالم توان»، «جهان زنان»، «نامه بانوان» انتشار می يابد. واضح است که اينک نشر آثار و نيز حمايت از رهايی زن، از جانب اشخاص و تشکل ها، با آن چه از جانب ما برای رهايی زنان کارگر و زحمتکش پيگيری ميشود قابل مقايسه نيست.

جنبش کنونی زنان ايران تماما ماهيتی بورژوايی دارد. اگر هم در اين جنبش کنونی سويه ای انقلابی مشاهده ميشود، چيزی به غير از حذف حجاب، از خانه بيرون رفتن، رفت و آمد به مراکز تئاتر و دستيابی به حقوق سياسی نيست. اين افراد مطلقا به موجوديت زنان کارگر و زحمتکش باور ندارند. مهمترين موفقيت آنها مبارزه عليه روحانيون، کاستن از برخی موهومات و موضوعاتی است که آن را برای خود دستاوردهای بزرگی ميپندارند.

عليرغم کثرت زنان زحمتکش در ايران، زندگی آنان بسيار سخت سپری ميشود. شايد نام بردن از زنان کارگر و زحمتکش در ايران مضحک به نظر برسد؛ زيرا در ايران کارخانه ها و کارگاه های بزرگی وجود ندارند و شايد طرح مسائل زنان کارگر تعجب انگيز باشد، اما چنين نيست. امروزه مهمترين کالای تجارتی و صادراتی در ايران قالی و قاليچه است. قالی های دستباف ايرانی در سرتاسر اروپا و آمريکا از معروفيت زيادی برخوردارند. قالی های يزد، کرمان و کردستان زينت بخش تالارهای معظم اروپايی هستند. آفرينندگان اين قالی ها همان زنان کارگر و زحمتکش ايرانی اند. اينها از دوران کودکی، حتی از سنين ۷ يا ۸ سالگی به کارخانه ها و کارگاه های قالی بافی آورده ميشوند و در اين زيرزمين های مرطوب و تاريک، برای لقمه نانی روزانه ۱۴ ساعت کار ميکنند و هزاران تن از آنها تحت همين شرايط از بين ميروند.

تعداد اين زنان کارگر در چنين دشواری، در چنين سياه چال هايی، بيش از صدها هزار نفر است. در عين حال اگر به اين مجموعه، تعداد زنان کارگر در کارخانه های پارچه بافی معروف به «وطن» و تعداد بسيار زيادی که در مزارع برنج و در کارخانه های پنبه پاک کنی به کار ميپردازند و کارگران زنی را که کتيرا و ترياک برای صادرات و تجارت آماده ميکنند، اضافه کنيم(بدون در نظر گرفتن زنان زحمتکش روستا)؛ زنان کارگر يک چهارم تمام زنان ايران را تشکيل ميدهند که تاکنون هيچ قانونی به نفع آنان و هيچ تشکيلاتی برای دفاع از منافع اين جمعيت کثير به وجود نيامده است.

تجار، اجاره داران و بازرگانان اروپايی که به واسطه کار طاقت فرسای اين زنان کارگر، ميليونها به جيب ميزنند، در تامين سلامتی اين ستم کشان کوچکترين اقدامی به عمل نياورده اند.

در سالی که گذشت، «جمعيت اقدام» برای عوام فريبی و اغفال مردم به عنوان تامين برخی حقوق زنان تکاليفی را به دولت ارائه داد. مسلم است که اين عمل به غير از تبليغاتی خشک و تو خالی چيز ديگری نيست.

ميتوان گفت ايران يکی از کشورهايی است که در آن نه فقط رای زنان به حساب نميآيد، بلکه در کليت برای تمام کارگران و زحمتکشان هيچ قانونی وضع نشده است.

با وجود بيکاری و گرسنگی، زنان کارگر بنابه دلخواه سرمايه داران تا زمانی که به آنها نياز هست به کار وادار شده و در اين مدت نيز از حقوق بسيار ناچيزی برخوردار ميشوند.

اغلب از کودکان کارآموز قالی باف به مدت پنج تا شش سال، بدون پرداخت هيچ دستمزدی کار کشيده ميشود، از اين کودکان بجز تنی نحيف و رنجور و چشمانی از حدقه بيرون درآمده باقی نميماند.

دقت بسيار زيادی که لازمه يافتن هر تخته قالی است، در دستهای لاغر و چهره های رنگ پريده ای که به خاطر لقمه نانی برای زيست از هيبت انسانی برگشته و در چشمانی که در شمردن گره های قالی به تاريکی ميگرايند قابل مشاهده است. ميتوان اين رنج ها را در روشنايی برگرفته از نيروی چشمان آن کودکان در هر تخته قالی مشاهده کرد.

مردان بورژوا، خرده بوژوازی طرفدار جنبش زنان و زنان ثروتمندی که کار و بارشان غير از خودآرايی چيز ديگری نيست، به هيچ وجه از اين زندگی مشقت بار متاثر نميشوند. آنها حتی اين زنان زحمتکش را در شمار انسان به حساب نميآورند و ميگويند: "مادام که چنين موجودات کثيفی وجود دارند زنان آزاد نميشوند."

با توجه به همين نظرات است که نميتوان به جنبش کنونی زنان ايرانی گرايش پيدا کرد. به همين دلايل است که برای ما جنبش واقعی زنان روزی آغاز ميشود که زنان کارگر در فعاليتهای اجتماعی و چپ وارد شوند.

هر چند که در شرايط کنونی هنوز چندان قابل توجه نيست، اما نيروهای چپ فعاليت در ميان زنان کارگر را آغاز کرده اند. هم اينک يکی از اعضای منتخب "فرقه کمونيستی" در کميته شهر تهران، از زنان کارگر ميباشد.

به نام "شرق قادينی" (نشريه زنان شرقی) و فقط به نام مظلوميت زنان شرق نبايد اکتفا کرد، بلکه بايد فعالانه در بستر جنبش زنان وارد شد. با اين همه در شرق؛ "شرق قادينی"، يگانه نشريه ی زنان کارگر است. تنها نشر اين مجموعه، ميتواند مشعل انقلاب و رهايی زنان کارگر باشد.

پانوشت:

اين مقاله از ترکی به فارسی ترجمه شده است.