جمعه ۱۵ اسفند ١٣٨٢ – ۵ مارس ٢٠٠۴

به مناسبت ديوار كشي به گرد ملت فلسطين و نقض قوانين بين المللي و انساني توسط دولت اشغالگر اسراييل

 

بشنويم از:

 شاعران بي ميز و مكان فلسطين

 

ترجمه افسانه خاكپور

 

ابراهيم نصرالله متولد 1954 در عمان از پدر و مادري فلسطيني. به شغل معلمي در عربستان سعودي و سپس روز نامه نگاري در اردن پرداخت.از او چند اثر شعري بچاپ رسيده است:

 

تو زيبا تر از من بودي

چرا كه من بيگانه ام

ليك من غمگين تر بودم

عاشق تر

پس چه كس زيباتر بود؟

و ما يكديگر را ملاقات كرديم

تو نشان نهر ها را داشتي

من، چهره دريا را

كداميك از ما گم شد؟

 

من خواستم دوستت بدارم

تو خواستي نابودم كني

من نتوانستم، تو توانستي

كداميك از ما بيگناه تر بود؟

 

به رز گفتم باش

زخم ام التيام يافته

تو به زخم گفتي باش

مرگ من انجام يافته

تو شدي گورستان

من باغستان

 

 

 

سليم جبران  متولد 1942، روزنامه نگار و شاعر و سر دبير مجله اتحاد و ات تكفاه:

 

" پناهنده"

خورشيد از مرزها ميگذرد

بي آنكه سر بازان او را به رگبار ببندند

صبح گاهان بلبلي در" تولكرم" ميخواند

شبا هنگام دانه بر ميچيند و ميخسبد

در آرامش با پرندگان الاغي

روي خط آتش مشغول چراست

در آرامش

بي آنكه سربازان او را به رگبار ببندند

و من پسر پناهنده ات

اوه خاك ميهن ام

ميان چشمان من و افق هاي تو

ديوار مرزها

 

 

 

و ليد كذندر متولد 1950 مجبور به ترك فلسطين و زندگي در لبنان و تونس گزرديد، تا كنون چند كتاب بچاپ رسانده:

 

" تعلق"

 

چه كسي در غيابم اتاقم را وارسي كرده؟

گلدان كمي جابجا شده

عكس مبارز كشته روي ديوار ميزان نيست

بعد از يك نگاه سريع

بنظر ميرسد كه نظم كاغذ ها بهم ريخته

اينطور نيست كه من بلوز و بالشم را ميگذارم

 

چه كسي در غياب من  اتاقم را وارسي كرده

چه معنا دارد؟

كدام آرامش ميتواند گلدان را سر جايش يگذارد؟

كدام آشتي مفهوم و ماندگاري مبارزكشته

را به خالي ديوار باز ميگرداند؟

چه كس به بلوز و بالشم بوي شهر وندي خواهدبخشيد؟