فلسطین و اسرائیل

صلحی بدون شانس!

مخالفان صلح از دو سو با هم قرارداد نانوشته ای دارند که نگذارند در این منطقه سنگ روی سنگ بند شود و آرامش و امنیت برای کسی باقی بماند.

 

 

از همان هنگام که قرارداد صلح اسلو امضا شد، از یک سو عملیات انتحاری بنیادگرایان فلسطین به عادت روز درآمد و از سوی دیگر فریاد خیانت به آرمان ملت یهود ورد زبان بنیادگرایان یهود گشت.

یکی با تکه پاره کردن خود و کشتن مردم بیگناه در شهرهای اسرائیل و دیگری با تحت تاثیر قرار دادن سیاست در اسرائیل و ترور اسحاق رابین شانس صلح بین دو ملت را به بازی گرفتند.

در این میان نیروهای سیاسی در هر دو سو ، در مواجهه با این بنیادگرائی در برخورد به مناسبات دو ملت و تبدیل خصومت و خونریزی به عادت روز، میدان چندان وسیعی به امید برای صلح باقی نگذاشتند.

در اسرائیل  آن ها که از صلح سخن گفتند، چندان برای صلح گام جدی ای برنداشتند. ایجاد شهرک های یهودی در خاک فلسطین را ادامه دادند، بازپس دادن خاک فلسطین را وجب به وجب در برنامه گذاشتند تا مگر با کشتن زمان و در گذر آن  امتیازات بیشتری را از رهبری فلسطین کسب کنند و دست آخر با وجود ارائه طرح هایی در مورد مسائلی مثل موقعیت بیت المقدس و..، اما مشروط کردن آنها به کسب امتیازاتی از طرف مقابل، عملا صلح را به چشم اندازی دوردست تبدیل نمودند. حزب کارگر، بعد از اسحاق رابین نتوانست گام جدی در حل مناقشات بین دو ملت بردارد. اما آنها که از همان آغاز مخالف بودند، در سیاست اسرائیل وزن و اعتباری پیدا کردند و دست آخر به رهبری آریل شارون، با اشغال مجدد شهرها و مناطق فلسطین، گور قراردادهای صلح را کندند و صلح را به چشم اندازی دست نیافتنی تبدیل نمودند.

در طرف فلسطینی، از همان مذاکرات اسلو، سنگ بنای تفرقه ملی گذاشته شد. سازمان آزادی بخش فلسطین برای حل مسائل فیمابین با اسرائیل، نیازمند وحدتی ملی بر سر موضوعات مناقشه بود. شکی نیست که آن روز هم، ساف نماینده واقعی مردم فلسطین بود، اما برای توافقاتی با ابعاد ملی، ساف نیازمند ایجاد یک وفاق ملی بر سر مسائل بود. سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات، توافقات خود با اسرائیل را بعد از انجام آنها اعلام کرد، حتی نمایندگی فلسطین در کنفرانس مادریدرا از مذاکرات و توافقات کنار گذاشت . نبود اراده ملی  از همان فردای امضای قراردادها، تولفقلت را به موضوع مناقشه بین جریانات متعدد فلسطین تبدیل کرد و آب در آسیاب بنیادگرایان اسلامی ریخت که بدنبال نه آرمان واقعی، بلکه چشم اندازهای تاریک اندیشانه خاص خود هستند.

اکنون از هنگامی که آریل شارون سکان سیاست اسرائیل را به دست گرفته است، همه چیز بر وفق مراد مخالفان صلح در خاورمیانه است. حزب لیکود تحت رهبری شارون، از مرزهای مخالفت با قراردادهای صلح فراتر رفته، به مرحله بازگشت به دوران قبل از این قراردادها و انهدام دولت خود مختار فلسطین گام گذاشته است . دولت اسرائیل، در اجرای این سیاست، از حمایت همه جانبه ایالات متحده نیز برخوردار است. دولت بوش عملا سیاست خاورمیانه ای خود را بدست آقای شارون سپرده است و با تمام قوا در پشت سر تجاوز ارتش اسرائیل به شهرها و مناطق فلسطینی و کشتار مردم ایستاده است. جدا از این که خود نیز، در تدارک جنگ دیگری در این منطقه علیه عراق و به بهانه نقض مصوبات شورای امنیت سازمان ملل است. مصوباتی که دولت اسرائیل حتی وقعی هم به آنها نمی گذارد و کسی نیز نمی تواند بگوید بالای چشم این دولت ابروست.

بنیادگرایان اسلامی، با هر گامی که ارتش اسرائیل در تخریب فلسطین برمی دارد و شخص عرفات و دولت او را زیر فشار می گذارد، خود را موفق تر و به هدف برهم زدن روند صلح نزدیک تر می بینند.

مخالفان صلح از دو سو با هم قرارداد نانوشته ای دارند که نگذارند در این منطقه سنگ روی سنگ بند شود و آرامش و امنیت برای کسی باقی بماند.

صلح در خاورمیانه همواره شانسی محدود داشته است. این شانس هم اکنون به کلی در حال از دست رفتن است. ارتش اسرائیل دوباره مقر عرفات را نه فقط محاصره، ساختمان های اطراف دفتر او را با بمب منفجر کرده است. بهانه این اقدام جدید، عملیات انتحاری بنیادگرایان فلسطینی در اسرائیل بوده است.

دولت های عربی طبق معمول فاقد توانائی در تاثیرگذاری بر روند امور و حتی بسیار محافظه کارتر از آن اند که آشکارا علیه جنگ ارتش اسرائیل علیه مردم فلسطین و زیر پاگذاشتن همه موازین بین المللی ، اعتراض کنند.

مجامع بین المللی نیز، ساکت نشسته و در طول یک سال گذشته، بعد از بارها تلاش ناموفق در برخورد به وتوی ایالات متحده، از هرگونه تاثیرگذاری بر حوادث مایوس شده اند.

و ایالات متحده، تجاوز به حقوق مردم فلسطین را، «حق» اسرائیل در دفاع از امنیت شهروندان خود دانسته است.

اما امنیت را نمی توان با ناامن کردن دیگران که هیچ، تبدیل کردن زندگی یک ملت به جهنم مجسم، تامین کرد. این را باید اسرائیلی ها در طول سی و پنج سال اشغال فلسطین فهمیده باشند و اگر هنوز هم سیاست در اسرائیل بر پاشنه تجاوز به حقوق ملت فلسطین به نام تامین امنیت ملت خود می چرخد، جهان نباید در برابر چنین سیاستی سکوت کند.

امنیت اسرائیل، زمانی تامین شده است که فلسطینی ها در امنیت بوده و آزادی و حق تصمیم گیری در مورد سرنوشت خویش را داشته باشند.