محمود دولتآبادی:
نويسندگان بعد از جنگ، در گرداب تلقين گريز از
موقعيت، مسؤوليت، باور و حتا مليت، دستوپا میزنند
نشست ادبيات پايداری (داستان پايداری) با عنوان "جنگ،
صلح، زندگی" عصر روز گذشته با حضور چند نفر از نويسندگان جوان معاصر، در
تالار مبارک فرهنگسرای ورزش برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادبی گروه فرهنگی هنری خبرگزاری
دانشجويان ايران (ايسنا)، در ابتدای برنامه، اميرحسين فلاح دبير اين شب داستان
پيام "محمود دولت آبادی" داستاننويس معاصر را که بهعلت کسالت نتوانسته
بود در مراسم حضور يابد، برای حاضران قرائت کرد.
دولتآبادی در اين پيام آورده بود: "امتزاج روحها در
وقت صلح و جنگها، با کسی باشد که روحش هست صافی و صفا.
بیگمان، وقوع جنگی بزرگ در يک کشور، بخصوص جنگ دفاعی يک ملت
که ما آنرا سخت آزمودهايم و به هر بهايی سربلند از آن برآمديم، از هر زاويه که
بنگريم، میبايد يکی از مقولات محوری ادبيات ملی ما باشد؛ پس آنچه مانع و
بازدارندهی پديد آمدن ادبياتی فراخور واقع میشود، فقط يک جنبه ندارد. برخوردی
ابزاری با سانحهای در ابعاد يک ملت چه از موضع انکار باشد؛ يا بهاختيار راه به
عاطفه و انديشهی زلال سانحه ببرد چهرهی يک حقيقت انکارناپذير را در کوتاهمدت
مخدوش میکند و عمدهی رسالت ادبيات، بر کنار ماندن از روزمرگیهای کوتاهمدت و
گذرا است و راه جستن به عمق و حقيقت يک سانحه؛ سپس طرح اين پرسش که چرا ادبيات جنگ
يا به تعريف من ادبيات دفاع، پديد نيامده است، عملا معنايی است که در راستای
جستوجوی حقيقت بايد در آن نگريست و انديشيد که براستی چرا؟"
دولتآبادی همچنين در ادامهی اين پيام اشاره کرده بود که:
"شايد يادآوری اين نکته لازم نباشد که وجدان جامعهی ما نمیتواند از ياد
ببرد رنج و دلاوریها، عشق و جانفشانیها و ايمان و از خودگذشتگیهای جوانانی که
خود را در راه باورهايشان، در راه دفاع از تماميت ارضی ميهن خود و سرانجام، در راه
رسيدن به صلح صلح با عزت ما ايرانيان بيشتر صلحجو هستيم؛ تا جنگخواه فدا کردند.
بنابراين، شهادتنامهی آن جانهای عزيز، نه فقط در اقوال و اسناد و تصاوير ثبت
شده است؛ بلکه در وجدان يک ملت نيز حضوری هماره خواهد داشت؛ تا بههنگام، جامهای
زيبندهی قامت خود بر هنر ادبيات بيابد؛ اما الزامهای پديد آمدن آثار سنگين ادبی،
قرار يافتن در زمان است. يعنی امينت خاطر و عبور از بايد و نبايدهايی که سقفهايی
کوتاه و سخت هستند؛ برای پروازهای ذهن و تخيل. اما زمان که بر آن تاکيد دارم،
اشاره به آن روندی است که در مراحل رسيده شدن اصطلاح میشود. از لحظهی نطفه بستن
در جان آن فرهيختگانی که ما هنوز از آنان هيچ نمیدانيم؛ مگر چيزی جز انگارهی يک
آرزو انگارهای که در چشمانداز اکنون ما عينيت صريح و روشنی ندارد؛ اما بیگمان،
فرزندانی خواهند بود که مثل طبيعت، همهی تاريخ سرگذشت مادران و پدران خود را بايد
به تصوير بکشند و به حماسه تبديل کنند. اگر من آن نيامده را نمیتوانم بهروشنی
نشان کنم، به اين مهم بسيار انديشيدهام که ادبيات دفاع و جنگ، در سه وجه میتواند
پديد آيد: نخست، همزمان با جنگ از طريق تجربه، مشاهده، دريافت و نبوغ. نمونههايش
بيهقی و شولوخف. ديگر، مرحلهی بعد از جنگ است که به عرصهی ادبيات بر اثر تاثيرات
باواسطه، کنجکاوی، مطالعه، شناخت اسناد منتشر شده، دريافت و نبوغ نمايان میشود
نمونهها: هاينريش بل، کنترا گرات، آلکسی تولستوی. دو ديگر، مرحلهی زمانی بيشتری
میطلبد که از تلنگر يک ياد يا يادها آغاز میشود و زان پس، کنجکاوی در اسناد و
خاطرات، تخيل، باورمندی و نبوغ نمونهها: هوآرد، فاوست، تولستوی و مهمترين آنان،
حکيم فردوسی توسی. اما در جنگی که عليه کشور ما آغاز شد و ناگهان تمامی يک ملت،
خود را در وضعيت جنگی دفاعی يافتند، با دريغ بسيار، بايد بياورم که نويسندگان
زمانه، از عرصهی کارزار، واپسزده شده، امکان نخستين، يعنی تجربه، مشاهده و
دريافت برای ايشان ميسر نشد. در مرحلهی دوم، يعنی مرحلهی بعد از جنگ نيز
نويسندگان نوآمده از نوعی ديگر خود را با حماسهای تراژيک که يک ملت در حالی آن را
از سر میگذارنيد که آنان کودکانی دبستانی، دبيرستانی بودند، بيگانه يافتند. مانع
کنجکاوی ايشان چه میتواند بوده باشد؟ اگر نحوهی برخورد با جوانان را حتا از طرف
نويسندهی جوان بعد از جنگ ناديده تلقی کنيم، بايد طرح و تلقين مباحثی در ادبيات
را جدی ببينيم که نويسندگان بعد از جنگ را به سوی ديدگاههايی در هنر سوق دهد.
زيرا آنان کماکان در آن گرداب ناآشنا هنوز و هنوز دستوپا میزنند و خواهند زد و
آن غرقاب ناآشنا، به درک من، تلقين گريز از موقعيت، گريز از مسؤوليت، گريز از باور
و حتا گريز از مليت است.
يادآوری میکنم که در مقابل ادبيات جدی و مربوط، برخی
کارگزاران فرهنگ رسمی زمانه، پيشاهنگ طرح و تلقين مباحثی شدند که امروزه معناگريزی
يا انديشهزدايی زبانمداری خوانده میشود. آری؛ ادبيات دفاع در هر ژانر و شيوهای
که آفريده شود، حماسی است. پايههايی باورمند دارد. و دلمايهای آرمانی؛ درحالیکه
بسيار زود ادبيات جوان ما در وادی ناباوری غلطانيده شد و خود را يکسره سپرد به
پرتگاهی از شکلگرايی و بیشکلی که اين بار "ادبيات گريز" ناميده میشود
و کارمايهی آن نيز زبانمداری است. ادبيات و نوع انسانی که از همه چيز حتا از
خودش میگريزد، اکنون، باری؛ به گفتهی اخوان ثالث، نعش اين شهيد عزيز بر دستهای
ما مانده است و من چشم به راه آن نيامدگان صافی و خلفی هستم که از درون پايان
بيهوده نگری
و گريز از چشمانداز پدرانی که ما بوديم و هنوز میکوشيم بيانديشيم، تخيل کنيم و
حتا بنويسيم در باب آنچه محروم مانديم از تجربههايی که میتوانست بس بارآور باشد
طلوع خواهند کرد. اما شک ندارم در جانهای پاکيزهای که نمیخواهند آرايشهای باب
روز خود را به خود بگيرند؛ اين بار گرانبار امتزاج، روزها روز از روز ثقيلتر و
سنگينتر میشود که آن عزيز بههنگام خود به سخن درآيد که آيا هنوز زمان آن فرا
نرسيده است که اين سوار از اين اسب فرود آيد؟ چرا! چرا! آنام من تو را میشناسم؛
میشناسم و میشنوم تو همانی که نامی نداری؛ از اين روی، تو را "آنام"
مینامم؛ "آنام"."
پس از خوانده شدن پيام محمود دولتآبادی، اسدالله امرايی
مترجم دربارهی ادبيات جنگ و نيز ادبيات تطبيقی گفت: ادبيات در دنيا با جنگ آغاز
شد. اگر نخستيين آثار ادبی دنيا را ببينيم، متوجه اين مطلب خواهيم شد. برای نمونه:
ايلياد و اوديسه که درواقع، از برجستهترين آثار ادبی و اصلا منشا ادبيات غرب است؛
بهتمام، شرح دلاوریها و جنگآوریهای قهرمانان بزرگی است؛ يعنی قهرمانانی بزرگتر
از اندازههای انسانی و قهرمانانی که بعدها در ادبيات مدرن ما به مقام انسان تنزل
میيابد؛ انسان معمولی کوچه و بازار. حتا در ادبيات مدرنتر از آن و به گفتهی
برخی، پست مدرن، اين کاراکترها به شخصيتهايی تبديل میشوند که در قاب عکس روی
ديوار هستند.
وی افزود: با اين مقدمه میخواهم بگويم که اصلا ادبيات جنگ
چيست و چرا بايد به آن پرداخته شود و چه تبعاتی دارد؟ ادبيات جنگ، درواقع، چند
شاخصه دارد که بخشی از آنها در پيام محمود دولتآبادی آمده است. اما بخشی از آن،
يعنی بخشی که درگيری مستقيم دارد و به زمان خود جنگ و به واقعههای خود جنگ
میپردازد. بخشی ديگر هم که به واقعههای پس از جنگ میپردازد؛ يعنی به صلح و
عوارض و تلفات جنگ و مسائل ديگری که ما با آنها در اين چند سال آشنا شدهايم و
البته بیانصافی است که به اين زودی، از ياد ببريم آنچه بر ما گذشته است.
امرايی ادامه داد: هنوز که هنوز است، در ادبيات غرب، آمريکا و
اروپا، داستانهايی نوشته میشود که زمان آنها، زمان جنگ جهانی اول و دوم هستند.
در ادبيات امريکا گروهی از نويسندگان هستند که بنا به دليلهايی که جنگ ويتنام و
کره به آنها تحميل کرده بود؛ ناچار شدند در اين جنگها شرکت کنند. پس از آنکه از
جنگ بازگشتند، آمدند و حرف خود را زدند و از ميان اين مجموعه، داستاننويسانی ظاهر
شدند که امروزه، جزو داستاننويسان مطرح دنيا هستند. شايد يک نمونهی بارز اين
نويسندگان، "هاينريش بل" باشد که تقريبا تمامی داستانهايش، پيرامون
محور جنگ و البته جامعهی پس از جنگ آلمان میگذرد. "برتولت برشت" نيز
جزو اين داستاننويسان است و در آمريکا، "جوزف هلر"، "تيمو
برايان" نيز از اين دست هستند.
اين مترجم، همچنين گفت: اينان نويسندگانی هستند که ضد جنگ
مینويسند؛ البته هيچ نويسندهای در هيچ جای دنيا پيدا نمیکنيد که در ستايش از
جنگ بنويسد؛ مگر اينکه آن نويسنده، نويسندهی اعلاميههای نظامی باشد؛ يا به هر
حال، مسؤول بخش تبليغات جنگ. هيچ نويسنده و هيچ انسان عاقلی را در هيچ جای دنيا
نمیتوان يافت که طرفدار جنگ باشد. البته بحث دفاع، بحث ديگری است. در طول چند
سالی که پس از جنگ بر ما گذشته است، نويسندگانی به عرصه آمدهاند، از جنگ
نوشتهاند و رفتهاند. خيلی از اين آثار، تنها يکبار خوانده شدند و بعد، به
فراموشی سپرده شدند. آثاری که تقليدی، باسمهای و حتا گاهی، يک نوع نقيصه
بودهاند؛ يا همانند نوعی از ادبيات بهنام رئاليسم سوسياليستی که در بلوک شرق
مطرح بود. ولی آثار ماندگاری هم خلق شد که متاسفانه چون در جای واقعی خود قرار
نگرفتند، از آنها استقبال نشد؛ يا شناخته نشدند. نمونههايی همانند احمد دهقان را
داريم که کارهای بسيار درخشانی دارد؛ يا کتاب "داستانهای شهر جنگی" از
احمدزاده که بیترديد، نه از مقام يک هموطن؛ بلکه از مقام کسی که با داستاننويسی
امروز دنيا آشناست، میگويم که اين مجموعه، جزو داستانهای بسيار خوب ادبيات ماست.
همچنين داستانهايی از احمد غلامی.
امرايی در پايان گفت: جملهای گلايه آميز هم دارم و آن اينکه
ما بهدليل خودمحوریای که داريم، ديگران را نمیبينيم و اين، عيب بزرگ ما
نويسندگان و مترجمان است. اگر من به ادبيات جنگ نپرداختم، معنايش اين نيست که
ادبيات جنگی وجود نداشته است. ممکن است ضعيف، سفارشی يا حتا تبليغاتی بوده باشد.
نمونههای اين مساله را در ادبيات غرب هم داريم. "ارنست همينگوی" به
سفارش نيروی هوايی آمريکا داستان مینويسد؛ يا "جان اشتاين بک"؛ ولی در
کنار آن، آثار خودشان را عرضه میکنند و پس از آن زمانی هم که اين آثار را عرضه
میکنند، کاری ارايه میدهند که حرف خودشان است و هيچ فرد مسؤول و مقام مافوقی
همچون يک مافوق نظامی بالای سر آنان نيست که بگويد چگونه بنويس و چگونه ننويس. کسی
نمیآيد به همينگوی بگويد که اگر فرهنگ ارتش آمريکا را تشريح میکنی، صفتهای زشت
آنان را نبايد در آثارت بياوری. يعنی آن سرهنگ ارتش ممکن است هر عمل خلافی از او
سر بزند و اين نويسنده نيز مختار و آزاد است که اين مساله را در اثرش نشان دهد.
وی اضافه کرد: در آثار ادبی خودمان، کارهای برجستهای داريم.
برای نمونه: شعری از محمدعلی سپانلو يا شعرهايی از مهدی اخوان ثالث؛ و نيز سلسله کتابهای
"فرهنگ جبهه" که کار بسيار ارزشمندی است و اگر در جای ديگری بود، حتما
برای اين کار يک بنياد تشکيل میدادند.
امرايی در پايان سخنان خود چند داستان کوتاه از همينگوی را
برای حاضران در برنامه، خواند.
سپس، حسن فرهنگی مسؤول خانهی داستان چند دقيقه دربارهی
ادبيات جنگ سخن گفت.
گفتنی است در اين شب داستان، احمد غلامی و حسن محمودی دو نفر
از داستاننويسان معاصر نيز حضور داشتند.
اين برنامه، به همت کانون ادبی فرهنگسرای ورزش (بهمن) برپا
شده بود.
|