با اعدام های خيابانی به مبارزه برخيزيم

 

هادی شمس حائری

صبح روز يکشنبه ۷ مهر ماه ۱۳۸۱ در دو نقطه شلوغ تهران يکی ميدان آزادی و ديگری ميدان استقلال، ۵ جوان بخت برگشته به دار آويخته شدند. اسامی اين دو ميدان از دوشعار اصلی مردم در انقلاب ۲۲ بهمن گرفته شده است، شعارهائی که تنها نامی از آنها باقی مانده و از محتوا تهی شده است.

و شعار سوم که «جمهوری اسلامی» بود بر دوشعار آزادی و استقلال غلبه کرد و آنها را ذبح شرعی نمود.

اتهام اين ۵ نفر،سرقت، تجاوز، و آدم ربائی ذکر شده بود. يعنی همان جرم هائی که سردمداران اصلی حکومت سال ها است که بدان مشغولند و تنها يک فقره از آنها به نام قتل های زنجيره ای از توبره آنها بيرون افتاد.

اين ۵ جوان که خود قربانی نابسامانی های اجتماعی و فساد دهشتبار حکومتگران و از جمله عاملين قتل های زنجيره ای هستند در حالی اعدام می شوند که سران جرم و جنايت و تجاوز، در رأس قوای مملکتی قرار گرفته و به دزدی و چپاول و توليد فساد در جامعه مشغولند و قوه قضائيه نه می تواند و نه می خواهد آنان را محاکمه و مجازات نمايد .

در کشوری که دزدان و کلاه برداران بزرگ که يک نمونه آن در جنگ ايران و عراق صد ها ميليارد دلار به کشور خسارت وارد کردند و صاحب ثروت های نجومی شدند، آزاد آزاد می گردند اما دزدان کوچک که قربانی دزدان بزرگ هسند بايد به دار مجازات آويخته شوند.

مجازات هائی از اين دست مانند سنگسار و اعدام بخصوص در انظار مردم، نه بخاطر جلوگيری از وقوع جرم است زيرا حکومت مدت ها است که می داند اعدام های علنی، جلو وقوع جرم را نمی گيرد روی آوردن به چنين اعدام هائی در اين مرحله خاص که رژيم دچار بحران فروپاشی شده است به خاطر ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم است. رژيم می خواهد به مردم درجه سفاکی و شقاوت خود را نشان دهد تا مردم هوس قيام و مبارزه با رژيم را از سر خارج کنند.

اين نوع اعدام ها و اصولا هر نوع مجازاتی در جامعه بخاطر اجرای عدالت و جلوگيری از جرم و بخاطر حفظ سلامت محيط زندگی نيست. اين اعدام ها خود بزرگترين جرم و جنايت در حق جامعه و در حق مرتکبين به جرم است و جامعه را بيش از بيش دچار افسردگی، ناهنجاری، هرج و مرج و بی قانونی می کند. وقوع هر جرم و جنايتی قبل از اين که گناه عاملين آن باشد، گناه نوع و شيوه اداره جامعه و نظام حکومتی است. جرم و جنايت وقتی به حد وفور رسيد ديگر فرد مقصر نيست، اين بيماری جامعه است که توليدش جرم و جنايت است. نظام های ارزشی و اخلاقی جامعه در شرايط بحرانی و فلاکت اقتصادی و شرايط محروميت عمومی و همه جانبه، ديگر کار ساز نيست و نمی توان از طريق نصايح اخلاقی و مجازات مجرمين، جلو وقوع جرم را گرفت. شرط از بين بردن جنايت و تجاوز، تغيير بنيان های جامعه است. اگر قرار باشد مجرمين را به جرم همين ۵ نفر که به چوبه دار آويخته شدند اعدام کرد هر روز می بايست صدها نفر در ملاء عام اعدام شوند. البته که رژيم از اعدام صدها نفر ابائی ندارد اما تکرار و تعدد آن کارائی خود را از دست می دهد و به امری عادی بدل خواهد شد. لذا رژيم بخاطر مصالح خودش هم که شده نمی تواند دست به جنين سفاکی بزند وگرنه از ماهيت رژيم چنين اعدام هائی بر می آيد.

حال که علت و هدف رژيم را از اعدام های خيابانی و سنگسار فهميديم بايد نگذاريم حکومت به مقصود خود که ايجاد رعب و وحشت ميان مردم است برسد.چگونه:

۱ بايد به مردم ياد داد و گفت که به تماشای صحنه های اعدام و سگنسار نروند و آن را خلوت و بی رونق بگذارند.

۲ صحنه اعدام و سنگسار را به صحنه تظاهرات عليه حکم اعدام و سنگسار و عليه مسببين اصلی جرم تبديل نمائيم.

۳ اخبار اين تظاهرات را به ميان مردم ببريم، تا نه تنها مردم مرعوب نشوند بلکه اين تظاهرات عاملی برای آگاهی و جری شدن مردم گردد و از طرفی به ضد خود تبديل شود و آخوند ها به اهداف خود نرسند.

۴ بحث لغو اعدام را عمومی وعلنی کنيم و مبارزه با اعدام را بصورت يک کارزار ملی و اجتماعی در آوريم.

هلند ۲۸ مهر مطابق با ۲۰ اکتبر