کار زنان روستايی، پس​انداز نامرئی است!

بيش از ​۸۰ درصد زنان روستايی به فعاليت اقتصادی پرداخته و يا با فرآوری محصولات زراعی و دامی و قاليبافی به منابع غيرمالی خانوار کمک می​کنند؛ اما سهم زنانی که با اين فعاليتها دارای درآمد مستقل هستند در مقايسه با سهم فعاليتهای اقتصادی بسيار کم است

 

پديده فرهنگی ناديده انگاشتن کار زنان روستايی و نقش آنان در تامين منابع مالی و غيرمالی خانوار، پديده غالبی است که توجيه ضرورت نگرش به کار زنان به عنوان پس​انداز نامرئی را کمی دشوار می​سازد.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران، بيش از ​۸۰ درصد زنان روستايی به فعاليت اقتصادی پرداخته و يا با فرآوری محصولات زراعی و دامی و قاليبافی به منابع غيرمالی خانوار کمک می​کنند؛ اما سهم زنانی که با اين فعاليتها دارای درآمد مستقل هستند در مقايسه با سهم فعاليتهای اقتصادی بسيار کم است.

دشواری محاسبه و اندازه​گيری سهم زنان روستايی بدون دستمزد در اقتصاد خانوار سبب شده تا آمارهای ملی ميزان مشارکت آنها را به شدت کمتر از آنچه در واقعيت هست، برآورد کنند؛ در حاليکه توجه به سهم زنان در تامين نيروی کار بر اساس صرف اوقات روزانه و مقايسه آن با مردان، مشخص می​کند که اگر کار مردان در فعاليتهايی مشابه با زنان «اقتصادی » قلمداد می​شود ، بايد کار زنان روستايی بدون دستمزد نيز اقتصادی تلقی شده و نقش آنان در تامين منابع مالی و غيرمالی خانوار و تجهيز پس​انداز مورد توجه قرار گيرد.

در کشورهای هند، فيليپين و بنگلادش ، زنان روستايی مدت زمانی را که به کار کشاورزی و کار در منزل اختصاص می​دهند ، معادل کار مردان است. بنابراين زنان در مجموع ​۱۳۴۰ دقيقه و يا دو ساعت بيش از مردان در روز کار می​کنند و زمانی که برای رفع نيازهای شخصی، استراحت و اوقات فراغت صرف می​کنند، حدود دو ساعت و نيم کمتر از مردان است. مشخص کردن سهم زنان در درآمد حاصل از فروش محصولات واحد بهره​برداری کار ساده​ای نيست ولی اگر به ساده​ترين راه يعنی محاسبه ساعات کار زنان از کل ساعات کار صرف شده توسط افراد خانواده و تعميم اين سهم به کل ارزش توليد خالص بسنده شود، می​توان نشان داد که زنان با کار خود حدود نيمی از درآمد مستقيم را به صورت نامرئی تامين می​کنند.

بسياری از مطالعات انجام شده در جامعه روستايی ايران، فعاليت زنان در واحد بهره​برداری خانوادگی و يا اشتغال به صنايع دستی را به عنوان کارهای حاشيه​ای زنان در تامين هزينه​های خانوار عنوان کرده​اند، ولی با توجه به سهم نيروی کار زنان در زراعت و دامداری می توان گفت که اين کارها به هيچ وجه حاشيه​ای نبوده، هرچند ممکن است نتايج آن از ديده جامعه پنهان مانده باشد.

توليد برای بازار و بخشهای غيربازار در خانواده روستايی يک زنجيره از فرآيند توليد است و تبديل محصولات کشاورزی به کالاهايی که نيازهای خانوار را تامين می​کند تفاوتی با توليد کالا برای مبادله در بازار ندارد. در بخش بازار ، توليد با ارزش کالاها بر اساس واحد پولی اندازه​گيری شده ودر خانوار (غيربازار) ، می​توان بر اساس وقت صرف شده و برآورد ارزش زمان صرف شده آن را به واحد پولی تبديل کرد؛ به عبارتی کار بدون دستمزد زنان روستايی با ارزش کار يا خدماتی که از بازار خريداری می​شود، تفاوتی ندارد. بنابراين نتايج حاصل از کار زنان چه در شکل غيرمالی و چه به صورت منابع مالی ​بايد پس​انداز نامريی در اقتصاد خانوار تلقی شود.

اکثريت مردم تصور می​کنند زنان پس​انداز خود را برای مصارف شخصی و يا صرفا خريد طلا و زيورآلات مصرف می​کنند اما بايد گفت در کشورهای مصر کلوپهای متعدد پس​اندازی در جامعه روستايی وجود دارد که زنان تشکيل​دهنده، عضو و مدير آن هستند. دلايل عضويت زنان و هدف پس​انداز آنان در اين سازمانهای نيمه رسمی ساختن يک اتاق در طبقه بالای منزل، خريد يخچال ، لوله​کشی آب در داخل منزل، تعمير تاکسی متعلق به شهر بوده است. همچنين مطالعه انجام شده در مورد انگيزه پس​انداز زنان روستايی در زامبيا نشان می​دهد که زنان پس​اندازهای خود را برای خريد کود و ساير نهاده​ها صرف می​کنند. آموزش بهتر فرزندان، بهداشت بيشتر و شرايط برای منزل ، انگيزه​های پس انداز زنان در مطالعاتی که توسط APD و بانک جهانی و دفتر عمران سازمان ملل UNDP صورت گرفته گزارش شده است .

مطالعه جامائيکا در سال ​۱۹۷۲ نشان می​دهد که دو سوم اعضاء گروه شرکاء زنان هستند و وامهای دريافت شده در ​۹۲ درصد موارد برای آموزش و در ​۷۵ درصد موارد برای خريد وسايل و لوازم منزل استفاده می​شود. در مطالعه​ای که در مورد الگوهای پس​انداز زنان در ميان زنان کم​درآمد باغهای چای کشور کامرون در سال ​۱۹۸۳ انجام شده نشان می​دهد که ​۴۵ درصد از دلايل پس​انداز زنان، رفاه و تامين اجتماعی دوران پيری و بيماری، ​۳۶ درصد برای سرمايه​گذاری و توسعه به خصوص آموزش است.

روشهای جذب پس​انداز و سپرده​گذاری زنان در کشورهای در حال توسعه را می​توان به سازمانهای رسمی، نيمه​رسمی و غيررسمی تقسيم کرد. جهت ارائه خدمات اعتباری به زنان و حضور آنان در بازارهای مالی روستايی در سالهای اخير روشهای گوناگونی همانند تجهيز پس​انداز خانه به خانه ، طرح وابستگی وام به پس​اندزا، طرح پس​انداز بچه​های مدرسه ، روش بانکهای توسعه​ای فقرگرا و روش بانکهای سيار به عنوان روشهای موفق طراحی و اجرا شده​اند.

همچنين سازمانهای نيمه رسمی معمولا نهادهايی هستند هستند غيردولتی که مشابه سازمانهای رسمی به زنان خدمات اعتباری می​دهند مانند بنياد گسشترش پس​انداز در زامبيا يا اتحاديه تعاونيهای اعتباری در کامرون و يا سازمان زنان کارگر در ميان سازمانهای نيمه رسمی روش کار سازمانی با نام «سوا» SEWA در هند که فعاليت خود را حدود ​۲۰ سال پيش آغاز کرده و بسيار موفق نيز بوده است. اين سازمانها در سال ​۱۹۷۲ به عنوان يک واسطه بين زنان فقير و بانکهای هند فعاليت خود را با واحدهای سيار و برنامه پس​انداز برای زنان آغاز کرده و در سال ​۱۹۸۲ به عنوان يک بانک مستقل به عضويت بانک جهانی زن درآمد.

يکی از اشکال غيررسمی اعتباری که توسط زنان کم​درآمد مورد استقبال بسيار زياد قرار گرفته ROSKA است. مشابه اين سازمان تقريبا در سراسر دنيا با نامهای مختلفی وجود دارد که اعتبارات توزيع شده را از محل پس​اندازهای تجهيز شده توسط زنان تامين می​کند رواج اين سيستم در ميان زنان نشان​دهنده تمايل آنها به پس​انداز است. بررسی​ها نشان می​دهد که تلفيق مردم و پس​انداز زمينه تجهيز منابع بيشتری را توسط زنان فراهم آورده است. سازمانهای بين​المللی موفق​ترين پروژه​ها در تجهيز پس​انداز زنان وحضور آنها در بازارهای مالی را سه پروژه بانک گرامين در بنگلادش ، طرح سيوا در هند و اختيار در مالزی نام برده​اند.

تحقيقات در روستاهای استان يزد (استان غيرکشاورزی) و استان آذربايجان غربی(استان کشاورزی) از ​۹۳ روستا و ​۳۲۴ زن روستايی نشان می​دهد که در استان يزد ​۷۵ درصد در گروه سنی ​۲۵ تا ​۶۴ و در آذربايجان غربی ​۷۹ درصد از نمونه​ها را تشکيل داده​اند و نسبت باسوادی در دو استان يزد و آذربايجان غربی ​۶۰ و ​۲۶ درصد است.

در جامعه روستايی کشور به دليل تسلط بخش کشاورزی بر ساير فعاليتها و نوسانات درآمد حاصل از اين بخش تحت تاثير عوامل طبيعی همواره فکر حوادث پيش​بينی شده و انگيزه احتياطی موجب پس​انداز - هرچند بسيار کوچک می​شده است.

يافته​های تحقيقات نشان می​دهد که حدود نيمی از زنان روستايی به سبب دورانديشی و برای مواقعی که دسترسی به منابع مالی به سادگی امکان​پذير نيست، مبلغی رادر منزل نگهداری و به عبارت بهتر پس​انداز نقدی می​کنند.زنان روستايی آذربايجان غربی نسبت به يزد بيشتر پول نقد را در منزل نگهداری می​کنند و ميزان آن نيز بيشتر از پس​انداز زنان روستايی يزد است. بدين ترتيب گرچه سهم زنان روستايی آذربايجان غربی با درآمد مستقل به ميزان ​۵۰ درصد از همين سهم در استان يزد کمتر است؛ ولی زنان روستايی آذربايجان غربی در رفتار پس​اندازی سهم بيشتری دارند در آزمون رابطه متغيرهای مربوط به ويژگيهای اجتماعی و اقتصادی زنان شامل سن، سواد ، وضعيت تاهل، شغل همسر، اندازه واحد بهره​برداری ، درآمد سالانه و نوع فعاليتهای اقتصادی در خانه و يا مزرعه تنها رابطه متغيير سواد با «نگهداری پول برای روز مبادا» از نظر آماری معنی​دار است. همچنين همواره روحيه و رفتار پس​اندازی زنان به سپرده​گذاری در سيستم بانکی تبديل نمی​شود. گرچه ​۲/۹۲ درصد از زنان در استان يزد و ​۵۲ درصد در آذربايجان غربی حداقل يک بانک را می​شناسند ، ولی ​۲/۷۹ درصد از زنان روستايی يزد و ​۶/۳۴ درصد در آذربايجان غربی حداقل در يک بانک نسبت به گشايش حساب اقدام کرده​اند . دسته​بندی دلايل آن گروه از زنان روستايی که در هيچ بانکی حساب سپرده ندارند، نشان می​دهد که اجرای برنامه​های آموزشی و ترويجی در اين زمينه به طور تعيين تحول چشمگيری ايجاد خواهد کرد؛ زيرا بر خلاف تصور رايج که دليل عدم پس​انداز يا سپرده​گذاری را «نداشتن پول» می​دانند، دلايل گويا است که احساس نياز به سپرده​گذرای برای زن روستايی به وجود نيامده و اصولا هيچ سازمانی در اين زمينه سرمايه​گذاری نکرده است. دلايل عمده سپرده​گذاری زنان روستايی آذربايجان غربی در بانکها نشان می​دهد که ميزان استقلال فکر و عمل آنان کمتر از زنان روستايی يزدی است که با موضوع کسب درآمدی مستقل نيز مرتبط است. اکثريت زنان روستايی دارنده حساب، خود به بانک مراجعه کرده و نسبت به افتتاح حساب اقدام می​کنند. بنابراين برای اکثريت زنان روستايی امکان تماس با بانک وجود داشته و از نظر فرهنگی اجتماعی مشکلی برای جذب پس​اندازهای روستايی در سيستم اعتباری وجود ندارد.

نکته اينکه مشکل جدی بر سر راه پس​انداز و سپرده​گذاری زنان روستايی وجود ندارد. زن روستايی با فرهنگ پس​انداز و سيستم بانکی آشناست اما هنوز فاصله چشمگيری بين اين روحيه و شناخت با رفتار سپرده​گذاری وجود دارد.آنچه در بلندمدت انتظار می​رود احساس باارزش بودن برای زنان روستايی، شانس مشارکت در تصميم​گيريهای خانواده و جامعه، انگيزه بيشتر برای پس​انداز و تجهيز منابع برای خانوار و کشور و نهايتا انتقال اين فرهنگ به کودکان خانواده است.