شنبه ۳ اسفند ۱۳۸۱ - ۲۲ فوريه ۲۰۰۳
1ـ تعريف شما از مقولات مختلف طرح شده در اين زمينه همكاري ، اتحاد، ائتلاف و جبهه چيست؟

اتحاد، ائتلاف و جبهه

مصاحبه با كيانوش توكلي

 

به نقل از نشريه كا ر298

 

1ـ تعريف شما از مقولات مختلف طرح شده در زمينه همكاري ، اتحاد، ائتلاف و جبهه چيست؟

بسيار خوشحالم كه اين مسايل در نشريه كار مورد بررسي قرار مي گيرد. اما در پاسخ به سئوال شمابايستي بگويم كه در زمينه مقولاتي چون اتحا د ، همكاري ، ائتلاف و جبهه در فرهنگ سياسي ما    تعريف مشخصي وجود ندارد. وقتي به داشنامه سياسي فارسي  مراجعه مي كنيد كمتر چيزي دراين باره مي يابيد.  با اين حال در تاريخ سياسي ايران شاهد  همكاري ، همدلي ،اتحاد عمل  و اتحاد استراتژيك وتشكيل  جبهه ملي ،ائتلاف وسيع 57 ( وحدت كلمه خميني ) ، شوراي ملي مقاومت  و جبهه دوم خردادبوده ايم كه بايستي در يك بررسي جداگانه مورد توجه پژوهشگران قرار گيرد.

اما امروز، از دو ائتلاف وسيع با حداقل اصول در دو سوي متفاوت ـ يكي در درون نظام و ديگري در اپوزيسيون مطرح است. طبيعتا اهداف ،نيروها ، اصول ، منشورو موانع چنين ائتلاف هايي مورد بحث است . البته با وسايلي چون اينترنت مي شود اين بحث را درسطح گسترده طرح و در حداقل زمان به يك جمع بندي رسيد و براي تصميم سازماني آماده شد.

اصلاح طلبان حكومتي  اين روز هابه فكر ائتلاف جديدي بجاي جبهه دوم خرداد افتاده اند! واقعا خنده داراست، آن زمان كه اصلاح طلبان حكومتي تودهاي ميليوني و حمايت بين المللي و همچنين حمايت بخش قابل توجه اي از اپوزيسيون را پشت سر خود داشتند ، نتوانستند كاري از پيش ببرند.اكنون هر سه عامل را از دست داده اند.  بنابراين تلاش اخيرشان، جز نجات رژيم معني ديگري نخواهد داشت.

 دراردوي اپوزيسيون هم تلاش گسترده اي به منظور ائتلاف وسيع جريان دارد. منشور 81 كه توسط جمعي از روشنفكران انتشار يافته است و همچنين نگاه كنيد به” ميثاق با مردم “آقاي رضا پهلوي كه خواهان تشكيل يك ائتلاف وسيع ملي با شركت همه نيروهاي سياسي است و يا چندي پيش اقاي رجوي خواهان تشكيل جبهه همبستگي نيروهاي جمهوريخواه شده است. همچنين روزانه دهها مقاله ، سخنراني در همين خصوص در سايت هاي اينترنتي منتشر مي شود.

شايان ذكراست. ضرورت اتحاد وجبهه  در تمام دوران حكومت اسلامي وجود داشته است ولي امروز شرايط  جهاني بويژه بعد از 11 سپتامبر و عقيم ماندن پروژه مردمسالاري ديني شرايط  كاملا استثنايي براي رهايي ملي از استبداد مذهبي فراهم گشته  كه تا كنون وجود نداشته است.

 

2 ـ شكل مورد نظر شمابراي تامين اتحاد نيروهاي اپوزيسيون در ايران مشخصا چه نيروهايي را در بر مي گيرد.

 اين كاملا طبيعي است كه دولت سكولار در مقابل  حكومت ديني و دمكراسي در مقابل  استبداد ديني مضمون ائتلاف وسيع ملي را شامل مي شود كه برخي ان را جبهه دمكراسي ناميده اند  وهمه احزابي كه به اين دواصل پايه اي اعتقاددارند، صرف نظر از اينكه جمهوريخواه و يا مشروطه خواه باشندرا، شامل مي شود. البته نوشتن و طرح موضوع كار خيلي راحتي است اما اگر بخواهد اين فكر پياده شود، انبوهي ازمشكلات فكري،فني ، سياسي ، رواني و اخلاقي بر سر راهش سبز خواهد شد بنابراين نبايستي انتظار داشت كه همه بتوانند به اين ضرورت همزمان پاسخ گويند ،ولي خوب كار بايد از يك جايي شروع شود و دارد مي شود .

بنظر من مشكلات قبل از اينكه فكري ـ سياسي باشد ، رواني ـ اخلاقي است . بي اعتمادي جمهوريخواهان به سلطنت وشايد متقابلا !اين ها چيزي نيستند كه بشود يك شبه از بين برود . اينجاست كه بايستي با فورمول هاي فني وارد پيجيدگي مسايل سياسي شد ، تا نگراني ها رابر طرف شود!

من به ائتلاف وسيع كه مي تواند تحت عنوان جبهه دمكراسي باشد، مناسبترين و كاملترين شكل اتحاد در لحظه حاضر مي دانم و از اينرو، همه احزاب سياسي ايراني را كه با حكومت ديني و استبداد مذهبي مرز دارند را ، شامل مي شود.

 

3ـ نظر شمادر مورد جبهه نيروهاي جمهوري خواه دمكرات و يا جبهه نيروهي آزاديخواه (بطور خلاصه جبهه جمهوري يا جبهه آزادي) چيست.

تا چند سال پيش اينطور بود كه كسي باور نداشت كه غير از جمهوريخواهان جريان ديگري به دمكراسي باور داشته باشد. امروز خيلي ها پذيرفته اند ”بخشي از سلطنت طلبان هم مي توانند دمكرات باشند ولي نظام سلطنت غير دمكراتيك است “ خوب اين خود، گشايشي است. بنظر مي رسد، اين گرهي ترين مشكل در جبهه اپوزيسيون در حال باز شدن باشد، در بلوك جمهوري خواهي  اين طور مطرح مي شودكه:

 حالا آمديم باآقاي رضا پهلوي در يك ائتلاف قرار گرفتيم، بعد چي ! خوب مي دانيم همواره بين امريكا و سلطنت در ايران روابط دوستانه بوده است ، با توجه به متغير هاي جهاني كه در صحنه ملي عمل مي كند، از كجا معلوم  فردا رضا پهلوي به كمك امريكا سلطنت را روي كار نياورد؟ نگراني هايي  كه به حق است و بايستي به آن پاسخ صريح و روشني داد! 

 بنظر من اولا شرايط امروز جهان با زمان 28 مرداد زمين تا آسمان فرق كرده است و اصولا حكومت هاي ديكتاتوري وراديكال، در حال زوال هستند و پلوراليسم در كشورهاي خاورميانه ،الگوهاي مورد قبول غرب است. چون گلوباليزاسيون و ترس كشورهاي غربي از بنياد گرايي اسلامي حكم مي كند به دولت هاي ديكتاتوري  روي خوش نشان ندهند .ايران از اين لحاظ جايگاه ويژه اي دارد. تجربه افغانستان و عراق نشان داد كه آمريكا شكلي از پلوراليسم را مد نظر دارد . البته اگر آقاي رضا پهلوي به تواند همان نقشي كه ظاهرشاه در لويي جرگه بازي كردرا داشته باشد . خوب، خيلي از نگراني بر طرف خواهد شد.   

از سوي ديگراحتياجي به جبهه جمهوري و يا سلطنت نيست چون اگر تحولات بشكل دمكراتيك پيش رود. نهادهاي جمهوري وجود دارند كه بايستي تنها شرايط انتخابات را آزاد ساخت كه مردم مجلس موسسان و قانون اساسي را تعين بكنند و آنگاه است اگر مشروط پادشاهي وزن بالايي را در بين مردم داشته باشد،از سوي مجلس موسسان شكل نظام ،به آ راي عمومي گذاشته خواهد شد.

واگر دين سالاران حكومتي در مقابل خواست مردم و روند دمكراتيك مقاومت كردند و تحولات به شكل قهر آميزويا به نوعي  ديگر مثلا سناريو افغاني پيش رفت ! بايستي از همين امروز به يك توافق كتبي با اقاي رضا پهلوي رسيدكه در آن صورت هم، بايستي تحولات روندي دمكراتيك ـ كه در بالا ذكرش رفت ـ پيش گرفته شود.

خلاصه اينكه، امروز كاملا روشن شده  است كه جمهوريخواهان جز در اصل جمهوري در اصول ديگر چندان همدلي در ميان آنان نيست . عده اي جمهوري سوسياليستي با مضمون  ديكتاتوري پرولتاريا مي خواهند ، بخش بزرگي از چپ به روند هاي داخلي و مشخصا به اصلاح طلبي در چارچوب نظام چشم داشته واصولا باسرنگوني مخالفند هنوز هم برخي ها همچنان اميدوارند! بخش بيشتري از انان از فضاي سياسي درون چپ نااميد شده اند. برخورد منفعلانه اي بروز مي دهندو خوددرا به كارهاي فرهنگي مشغول كرده اند.

مجاهدين  كه سابقا جمهوري دمكراتيك اسلامي را طلب مي كردند. اخيرا بطور ضمني شكست شوراي ملي را اعلام كرده اند و بجاي ان جبهه همبستگي ملي  را طرح مي كنند ، در اين بيانيه  جدايي دين و دولت براي اولين بارطرح شد. اما اين تغيير را در برنامه سازمان و شوراي ملي وارد نشده است! اصلا معلوم نيست برنامه واقعي شان تغير كرده است و يا يك پز ديپلوماتيك براي گريز از عراق و انتقال به يك كشور اروپايي مي باشدو يا نه !آنان زمان لازم دارند تا دوباره خود را بيابند!

من به آشتي ملي باورمند هستم و با اينكه چپ و جمهوريخواه هستم سالهاست كه بر اين نظرم كه الزاماجبهه جمهوري وجبهه دمكراسي بر هم منطق نيست! و از نظر من حزب مشروطه ايران و كلا طرفداران مشروطه پادشاهي و شخص اقاي رضا پهلوي در چنين جبهه اي مي گنجند و آنان را نه دشمن بلكه رغيب سياسي  خود مي دانم و اطمينان دارم كه مردم در يك رفراندوم آزاد بازهم به جمهوري راي خواهند دادو اعلام مي كنم اگر مردم به نظام پادشاهي راي دادند در مقابل انتخاب مردم قرار نخواهم گرفت ولي همچنان براي يك جمهوري پارلماني تلاش خواهيم كرد. آنچه بسيار مهم است ايجاد جبهه سكولار ـ دمكرات و تغير در ساختار سياسي ايران كه بتواندايرانيان را ازشر استبداديني نجات دهد و كشور رااز بايكوت سياسي واقتصادي رها سازد.

مي دانيم  كه بر سر تشكيل چنين جبهه اي انبوهي از مشكلات  قرار دارد كه اين موانع بنظر من قبل از اينكه فكري ـ سياسي باشد مشكلات  اخلاقي ـرواني است كه در يك مقاله جداگانه به آن خواهم پرداخت .

 

4ـ در مورد مشروطه خواهان اسلامي (نيروهايي كه حفظ و اصلاح نظام جمهوري اسلامي راخواهانند) چه نظري داريدآيا در اتحاد مورد نظر شمامي گنجند

اين اصطلاح كه بعد از مانيفست گنجي مد شده است بيشتر براي اشفته سازي در جبهه مخالفين رژيم اسلامي اختراع شده است . حداقل، اپوزيسيون نبايستي اين واژه را بكار گيرد. حالا هر نامي كه به خودشان بدهند، آنان قبل از اينكه در فكر نجات مردم از اين وضيعت فاجعه انگيز باشد به فكر نجات نظام و اسلام هستند و خودشان هم با صراحت اين موضوع را اعلام مي كنند.البته مي شود با سلاح دين به جنگ دين سالاران رفت ، حتي آن را شكست داد ولي نمي توانند، نظام ديني را سكولار كرد!

البته انان شايد نظر خيري داشته باشند كه بخواهند تغيري در وضيعت ايجاد كنند من منكر اين قضيه نيستم . ببينيد اين رژيم عليرغم اينكه بيرحمانه ترين و خشن ترين  بر خورد را بويژه با نيروهاي چپ انجام دادند وقتي جنبش دوخرداد و خاتمي مطرح شد بخش بزرگي از همين چپ از جمله زنان و مرداني كه ـ شوهران ،پدران و يا زنان شان بدست همين رژيم اسلامي سوراخ سوراخ شدندـبه حمايت صادقانه از جنبش دوم خرداد و حمايت از همين اصلاح طلبان حكومتي پرداختند با اين اميد كه راهي بسوي رهايي مردم باز شود!.

از سوي ديگر در سطح بين المللي دولت كلينتون از جمهوري اسلامي رسما و عملا عذر خواهي كرد و بالا تراز همه اعتماد و حمايت تودهاي ميليوني راپشت خود داشتند. خوب در اين چندسال چكار كردند ولي از آنجا كه تا مغز استخوان به حكومت ديني وابسته اند شهامت بهره برداري از شرايط ملي وبين المللي را نداشتند امروز هر سه حامي را از دست داده اند.

 جبهه مورد نظر من ، يعني آلترناتيو استبداد ديني است ومي خواهدبجاي نظام اسلامي، آنهم در يك رفراندوم ملي بنشيند . خوب تصميم با آنان است با استبداد بمانند يا به جبهه آزادي بپيوندند.

 

5ـدر مورد مشروطه خواهان سلطنتي در ارتباط با پرسش ها پيش گفته چه مي انديشيد.

قبلا  به اين سئوال روشن و صريح پاسخ گفته ام.و باز هم مي گويم آنان يكي از پايه هاي اصلي چنين جبهه اي خواهند بود.

 

6ـ چه مباني ، معيار ها ووجوه مشتركي را شمابراي تامين اتحاد نيروهاي اپوزيسيون پيشنهاد مي كنيد.

1ـ جدايي دين از دولت 2ـ دمكراسي يعني نظام پارلمانتاريستي و آزادي احزاب 3ـ پايبندي به اعلاميه جهاني حقوق بشر 4ـ دفاع از تماميت ارضي  كه مبتني است بر  پذيرش اين مسئله كه ايران كشوري با اقوام مختلف .يا كثير المله است و عدم تمركزبه معني اشكالي از فدراتيو ، خودگرادني ويا خودمختاري كه پس از بحث وبررسي محققين و با راي ، نظر مردم تعين خواهد شد، آنهم با در نظر داشت، حساسيت همسايگان ايران كه خود داري چنين مسايلي هستند ـ 5 پايان دادن به سياست ايزوله سازي ايران و پيوستن كشورما به جامعه جهاني !

درباره اصول پايه اي مي شود، كم ، زياد ويا دقيق اش كرد، مهم اين است كه در جهت حداكثر ائتلاف و حداقل اصول حركت كرد. بطور مثال پذيرش دمكراسي ونظام پارلماني و التزام به اعلاميه جهاني حقوق بشرو جدايي دين از دولت مورد قبول تقريبا اكثر نيروهاي سياسي است ،مي ماند موارد اختلاف در مورد اختلاف در اينكه كشورما به شكل فدراتيو اداره شود ، خودمختاري و يا خودگرداني، بحث آنرا بايد باز گذاشت.

اما چيزي كه من به چهار اصل جبهه اضافه كردم، پيوستن ايران به جامعه جهاني است .اين دقيقا در مقابل استقلال طلبي رژيم اسلامي است كه تيشه به ريشه اين كشور زده است. بايستي با روحيات غرب ستيزي مقابله كرد. استقلال را بايستي در چارچوب جامعه جهاني معني كردو نه در تقابل با آن!

 

با تشكر از اينكه چنين امكاني در اختيارم گذاشتيد ـ كيانوش توكلي