نتايج يک پژوهش:
همسرآزاری
در خانواده های تهرانی شيوع بيشتری دارد
ميانگين سنی جامعه قربانيان زن
آزاری در محدوده ۲۸ تا ۳۳ سالگی است و مردانی که مرتکب همسر آزاری میشوند در
محدوده ۳۳ تا ۳۷ سالگی است
نتايج يک پژوهش نشان داد که سندرم زن آزاری در بين
زنها و شوهرهای تهرانی شيوع بيشتری دارد.
به گزارش خبرنگار سرويس پژوهش خبرگزاری دانشجويان
ايران (ايسنا)، بر اساس نتايج تحقيق انجام شده از سوی بشير نازپرور متخصص پزشکی
قانونی و رييس تالار تشريح پزشکی قانونی ، ميزان پايبندی به انجام واجبات دينی،
وضعيت زندگی در دوران کودکی، اعتياد به مواد مخدر، تعدد زوجات و تهرانی بودن شوهر
از مولفههای مرتبط با پديدهی همسر آزاری فيزيکی میباشند.
هدف از اين پژوهش، شناخت پديده همسر آزاری و عوامل
ظهور آن در ايران بوده است. به اين منظور با استفاده از روش ميدانی و تکنيک گروه
نمونه و شاهد پرسشنامهای ميان ۱۸۰ زن که به پزشکی قانونی تهران مراجعه کرده بودند
به طور تصادفی توزيع و تکميل شد.
گروه نمونه از بين زنانی انتخاب شده بودند که به دليل
ضرب و جرح همسرانشان به مقامات قضايی يا انتظامی شکايت کرده و جهت معاينه به پزشکی
قانونی آمده بودند.
يافتههای پژوهش نشان داد که در متغيرهای سن، نوع شغل،
تحصيلات و سابقه ازدواج قبلی تفاوت معنیداری بين گروههای شاهد و نمونه وجود ندارد.
براساس نتايج اين تحقيق، ميانگين سنی جامعه قربانيان
زن آزاری در محدوده ۲۸ تا ۳۳ سالگی است و مردانی که مرتکب همسر آزاری میشوند در
محدوده ۳۳ تا ۳۷ سالگی است، بنابراين شيوع اين پديده در دهه سوم و چهارم زندگی به
ويژه در حوالی ۳۰ سالگی است و زنان اين سنين بيشتر در معرض سندرم زن آزاری قرار
دارند.
در بخش ديگری از اين تحقيق مشخص شد که ۱۰ درصد از قربانيان
زن آزاری و ۱۲ درصد از زنان گروه شاهد شاغل بودهاند.
بررسی وضعيت شغلی مردان همسر آزار نيز نشان داد که
۱۲ درصد آنها بيکار، ۵۴ درصد دارای شغل آزاد، ۱۷ درصد کارمند و ۱۷ درصد کارگر بودهاند
که اين ارقام در گروه شاهد به ترتيب ۵، ۴۲، ۲۲ و ۲۹ درصد بوده است.
به اين ترتيب جز در گروهی که شغل آزاد داشتند در ساير
موارد حتی در افراد بيکار اختلاف آماری معنی داری در شيوع زن آزاری ديده نمیشود.
در مورد وضعيت سواد و تحصيلات گروههای نمونه و شاهد،
نيز جز در مورد زنان بیسواد در ساير سطوح تحصيلی اختلاف معنیداری مشاهده نشد.
نکته جالب در اين بخش تعداد کمتر زنان بیسواد در جامعهی زنان قربانی زن آزاری در
مقايسه با جامعهی طبيعی است.
به زعم مجری طرح، علت اين امر میتواند پذيرش بالای
زنان بیسواد و قدرت تحمل بيشتر آنها در برابر مصايب باشد که مانع از مراجعه آنها
به مراجع قانونی میشود.
يافتههای پژوهشی همچنين نشان داد: وضعيت تحصيل شوهران
در مستعد کردن زمينه برای زن آزاری و يا پيشگيری از وقوع آن نقش چندانی نداشته
است. ميزان درآمد خانواده از ديگر عوامل احتمالی موثر در پديده زن آزاری به نظر
میرسد که يافتههای پژوهش مبنی بر ميزان شيوع اين پديده در خانوادههای کم درآمد
و مرفه نشان داد که وضعيت اقتصادی خانواده نقش چندانی در بروز سندرم زن آزاری
ندارد.
بخش ديگری از اين تحقيق به بررسی وضعيت خاص شوهر از
لحاظ مواردی نظير سابقهی زندانی شدن شوهر، ازدواج قبلی و تعدد زوجات اختصاصی داشت.
بررسی انجام شده نشان داد که ۲۵ درصد موارد زن آزاری به مثابه يک جرم است.
مهمترين نتيجه اين پژوهش تاکيد بر نقش اساسی زمينههای
تربيتی فرهنگی در بروز پديدهی همسر آزاری است، به طور که در کودکی شاهد کتک خوردن
مادران خود در خانواده بودهاند، در بزرگسالی گرايش بيشتری به خشونت عليه همسران
خود دارند، دخترانی نيز که در چنين خانوادههايی تربيت شدهاند پس از ازدواج تمايل
بيشتری به تحمل همسر آزاری دارند.
يافتههای اين پژوهش نشان داده است که ۴۶ درصد مردان
همسر آزار در خانواده پدری خود با اين پديده مواجه بودهاند.
بررسی انجام شده درمورد ميزان اتفاقی بودن يا تکراری
بودن پديده زن آزاری حاکی از اين است در ۲۸ درصد از زنانی که قربانی زن آزاری
شدهاند سابقهی مراجعات و شکايات قبلی از شوهر وجود داشته است، همچنين ۲۰ درصد از
اين زنان قبلا به علت ضرب و شتم از سوی شوهرشان حتی در بيمارستان بستری شده بودند.
اين تحقيق همچنين نشان دهندهی شيوع بيشتر سندرم زن
ازاری در افرادی است که مقيد به اصول دينی نيستند به طوری که ميزان پايبندی به انجام
واجبات مردان همسر آزار ۵۶ درصد و در مردان فاقد سابقه مراجعات و شکايات قبلی از
شوهر وجود داشته است. همچنين ۲۰ درصد از اين زنان قبلا به علت ضرب و شتم از سوی
شوهرشان حتی در بيمارستان بستری شده بودند.
اين تحقيق همچنين نشان دهنده شيوع بيشتر سندرم زن آزاری
در افرادی است که مقيد به اصول دينی نيستند، به طوری که ميزان پايبندی به انجام
واجبات در مردان همسرآزار ۵۶ درصد و در مردان فاقد سابقه زن آزاری بالغ بر ۸۹
درصد بوده است.
ناز پرور در تحليل يافتهی بحث انگيز اين پژوهش، مبنی
بر شيوع بيشتر زن آزاری در خانوادههای تهرانی به عنوان ساکنان يک شهر بزرگ، آورده
است: برای توجيه اين موضوع نظريههای مختلفی را میتوان طرح کرد اما اگر تصور کنيم
که فشارهای اقتصادی و مشکلات زندگی در ابرشهر تهران باعث تشديد آزاری شده است بايد
توجه داشت که اين مشکلات برای شهرستانیهای مقيم مرکز به مراتب بيشتر از
تهرانیهاست، زيرا قربانيان و شوهرانشان اغلب در سنين ميانی قرار داشتند و در يک
جامعهی شهری بیسر و سامان بزرگ شده بودند در حالی که شهرستانیها در جوامع
بستهتر و مقيدتر به فرهنگ و اصول اجتماعی اخلاقی رشد يافته بوند. اين امر لزوم
توجه به مسايل تربيتی و فرهنگی در شهرهای بزرگ را يادآوری میکند تا در آينده
شاهد تبديل پديدههايی نظير زن آزاری به موضوعات حاد اجتماعی نباشيم.
اين پژوهشگر در بخش پايانی تحقيق خود با اشاره به پيامدهای
مخرب پديدهی زن آزاری نظير افت تحصيلی فرزندان، جدايی موقت همسران و سوق دادن
زنان به سوی خودکشی و نهادهای حمايت موجود در کشورهايی پيشرفته نظير مراکز مدد
کاری اجتماعی، انجمنهای محلی و انجمنهای زنان بر ضرورت توجه بيشتر نهادهای مسوول
در کاهش زمينههای بروز پديده زنآزاری و ايجاد سازوکارهای ويژه برای حمايت از
قربانيان اين پديده تاکيد کرده است.
|