شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۱ - ۸ مارس ۲۰۰۳

هشتم مارس

روز تاريخی آغازين گام در راه بيداری زنان

 

دکتر گلمراد مرادی

سايت آوای زن

 

قبل از بيان هر مطلب ديگر، فرا رسيدن اين روز فرخنده را گرامی می دارم و سالروزش را به همه زنان جهان و بويژه زنان هموطنم شاد باش می گويم. ياد کلارا ثتکين زن نامدار آلمانی و مدافع حقوق زحمتکشان و بانی روز جهانی زن نيز زنده و جاويد بماند.

اگر چه ما در تاريخ اسلام زده کشورمان زنان نامداری بعنوان نمونه، چون رابعه عدويه، قرن هشتم ونهم ميلادی و طاهره قره العين، قرن نوزدهم ميلادی و.. داشته ايم، ولی تنها از اوايل قرن بيستم ميلادی است که مبارزه زنان و احقاق حقوق برابر آنان با مردان مطرح شده. تا قبل از جنبش برحق زنان در اروپا و آمريکا و خيزش مشروطه خواهی در ايران کسی حرفی از حق و حقوق زنان در جوامع اسلامی به ميان نمی آورد. تحول عظيم و چشم گير در اروپا و تاثير آن بر خاورميانه و در نتيجه جنبش عدالت خواهی و انقلاب مشروطه در ايران پرده سياهی را پاره نمود که فعاليت رابعه عدويه و طاهره قره العين و امثال، هر کدام به سبک خود و با استفاده از ابزار موجود (مذهب) عيان ترشد و بدين ترتيب روشنائی ضعيفی بر نيمی از شهروندان سر زمينمان افکند. من در اينجا و بمناسبت روز هشتم مارس، نام اين دو زن ذکر شده فوق را که در تاريخ ايران به دلايل گوناگون کمتر مطرح شده اند، بقصد معرفی به نسل امروزی، می آورم. نسل کنونی بايد بيشتر با سبک مبارزه گذشتگان خود آگاهی يابد. بايد بداند که رابعه عدويه و طاهره قره العين و امثال آنان برای مبارزه با خرافات و عقب افتادگی از هر وسيله ای و تن دادن به هر سبکی از مقابله، استفاده می کردند. به نظر من (هرچند به دليل مرد بودن نظرم در رابطه با مسائل زنان زياد ارزشی نبايد داشته باشد، ولی چون از زن (مادرم) بدنيا آمده ام، فقط بخاطر تار موئی از سر او، آرزوی توجه به اين مطلب را دارم) که بايد از اين دو شير زن، بنام پيش کسوتان مبارزه با خرافات حاکم در زمان خود، به نيکی ياد نمود. بد نيست اين زنان بزرگ را با گفتارهائی از خود آنها، به نواده ها و نبيره ها و نسل امروزی معرفی نمائيم.

رابعه دختر اسماعيل قيسی (جزيره کيش) يکی از صوفيان اوليه و از همرزمان حسن بصری بود. او در ميان صوفيان مورد احترام و جاه و مقام والائی داشت، گويند حسن بصری در جمع صوفيان لب به سخن نمی گشود تا رابعه حاضر نمی شد. او با وصف خواستگارانی، از جمله خود حسن بصری صوفی معروف، تن به ازدواج نداد، زيرا در زمان خود مردی شايسته ی همسری را نمی ديد. او هميشه مورد کنايه و حتا تکفير افراطيون مسلمان قرار داشت. گويند روزی "جمعی از ظرفای بصره بر در بيت رابعه رفتند و گفتند: ای رابعه مردان را سه فضيلت است که زنان را نيست، اول آنکه مردان کامل العقلند و زنان ناقص العقل، و دليل بر نقصان عقل ايشان، آنکه گواهی دو زن برابر گواهی يک مرد است (بنا به نص قرآن). دوم آنکه زنان ناقص الدينند و دليل بر نقصان دين ايشان آنکه در هر ماه به جهت "حيض" چند روز از نماز و روزه باز می مانند. سوم آنکه هرگز زنی به درجه پيغمبری نرسيده. رابعه گفت: راست می گوئيد، اما زنان را سه فضيلت است که مردان را نيست، اول آنکه در ميان زنان مخنث نيست و اين صفت زن وارگی (اطوار زنانه درآوردن) خاصه مردانست. دوم آنکه همه انبيا و صديقان و شهيدان و صالحان در شکم زنان پرورش يافته اند و در کنار ايشان بزرگ شده اند. سوم اينکه هيچ زنی دعوی خدائی نکرده و اين جرات و بی ادبی از مردان سر زده"(۱). البته رابعه پاسخی عاقلانه تر از اين به زرنگان و افراطيون جامعه آندوره که می خواستند اورا به دام بی دينی بياندازند نمی توانست بدهد. گويا اينان می دانستند که رابعه به انسان خدائی معتقد است. در واقع همينطور هم بود او برای نجات جان انسانها، که همانند پشه زير نام بيدين، آنان را می کشتند، همراه ديگر صوفيان اوليه انسان را مقدس می شمرد و توهين به انسان در نزد او توهين به خدا بود. در باره اعتقاد او به انسان خدائی، گويند در يک شب بهاری نديمه اش اورا به بيرون خواند و گفت: "رابعه بيرون آی تا آثار خدا بينی. رابعه گفت: تو به درون خانه آی تا خود خدا بينی".(۲) پس رابعه خدا را در وجود خود می ديده، بهمين دليل خاری بود در چشم افراطيون مسلمان. تا جائی که برای خراب کردن او در اذهان عمومی و بد جلوه دادن اين زن در زمان خود نابغه، شايعه می کردند که او قبل از بجرگه صوفيان در آمدن، رقاصه بوده است! در هر صورت اسلام شناس و محقق روسی، پتروشفسکی به نقل از وقايع نگاران قرون وسطا، در باره رابعه می نويسد. "رابعه عدويه که در راس محفلی از زنان زاهده مسلمان در بصره قرار داشت به انشائ اشعار عاشقانه، خطاب به آفريدگار مشهور است. گويا او گفته است "آتش عشق بخدا دل را می سوزاند."(۳) از آنجا که رابعه خدارا در وجود انسان می ديده، بعيد نيست که اشعارش در وصف عشق به انسان بوده باشد.

طاهره قره العين حدود هزار سال بعد از رابعه پا بعرصه وجود نهاد. برعکس رابعه که پدری بازرگان و کاسب داشت، طاهره از خانواده روحانی سرشناس شيعه بدنيا آمد و در لوای مذهب شيعه رشد کرد. او در عصر خود تنها زنی بود که در هيئت رهبری يک جنبش ضد خرافات مذهبی و درحقيقت در راس يک جنبش دهقانی قرار داشت. بقول مرتضی راوندی، تاريخ نويس. "او زنی مبارز و آزاديخواه و شاعری خوش قريحه بود." طاهره به دليل پيروی ازمکتبی، در زمان خود نو، و مقابله با اسلام سنتی، مورد غضب بيشتر تاريخ نويسان گوش بفرمان قرار داشت و همانند پيش کسوتان خود مورد غضب شاه و شيخ نيز بود. اما در لابلای نوشته های اغلب غرض آميز تاريخ نگاران حکام مرتجع و خرافاتی، می توان بمطالبی دست يافت که گويای شخصيت استثنائی و مردمی طاهره و زنانی نظير او باشد. طاهره در عنفوان نو جوانی با علوم دينی و سنت شيعه در مکتب پدر آشنائی يافت و با مکاتباتی که با دانشمندان اسلامی در کربلا و بغداد نظير سيد کاظم رشتی داشت، بزودی قريحه و نبوغ اين دختر جوان مورد توجه عالمان دين قرار گرفت. در نتيجه اين مکاتبات و آشنائی با سيد کاظم رشتی، او شيفته مکتب شيخيه شد و بار سفر عراق را بست و دو پسر و يک دختر خودرا به شوهرش سپرد و همراه تنی چند از اعضای خانواده از جمله مرضيه خواهرش برای ديدار با سيد کاظم رشتی بسوی کربلا رهسپار شد. در باره تسلط او بر علم و دانش فلسفی و ادبی و مذهبی گفته اند: که بويژه در زمينه فقه و اصول و کلام و ادبيات عرب کم نظير بوده است. از برادرش عبدالوهاب قزوينی که يکی از دانشمندان زمان خود بوده، نقل قول می کنند که گفته است: "در حضور طاهره جرات تکلم نداشتيم. به حدی معلومات وی همه را مرعوب ساخته بود، هنگاميکه در مسائل مورد بحث گفتگو می کرديم چنان آنرا واضح و روشن برای ما مدلل می ساخت که فورا همه سرافکنده و خجلت زده از اطاق بيرون می رفتيم".(۴) در عراق به مبلغان مکتب شيخيه گرويد و ديری نپائيد که سردمداران و صاحبنظران مذهب حاکم را به چالش و بحث فلسفی طلبيد. چون آنان از عهده بحث با طاهره بر نيآمدند، يا به او گرويدند و يا تکفيرش کردند و تحت پيگردش قرار دادند. چون نامی ترين عالمان بغداد به مکتبش گرويدند، لذا حاکمان قادر به دربند کردنش نبودند. پس اورا به ايران برگرداندند. در ايران طاهره بجنبش در آن زمان مترقی و مردمی سيد عليمحمد باب پيوست. او اولين زن در تاريخ ايران بود که در برابر بيش از پنجهزار مرد در دشت بدشت در هفت کيلومتری شاهرود امروزی با چهره باز و بدون حجاب سخنرانی نمود. همين سخنرانی جسورانه و بياناتی در نفی مکتب خرافات بود که سرش را به پای چوبه دار برد. در حقيقت طاهره از نخستين زنان مبارزی بود که برای کسب حقوق و آزادی قشر خود ازيوغ حجاب به پا خاست. بنا بر اين می توان اورا از بانيان لغو حجاب دانست. طاهره ضمن اينکه از نظر علمی سرآمد عالمان زمان خود بود، از نظر حسن جمال يکی از زيباترين زنان ايران آن زمان محسوب می شد، تا جائی که ناصر الدين شاه با آگاهی يافتن از حسن جمال و قريحه توانای او بر آن شد که طاهره را در جرگه ی زنان درباری خود آورد. ولی اين زن بزرگ و آزادانديش با وصف تمام خطراتی که تهديدش می کرد، حاضر نبود خرقه درويشی را با بودن در حرمسرای پادشاه عوض کند. به ديگر سخن تن به اسارت در حرم نداد و در پاسخ به اين پيشنهاد شاه، خطاب به او گفت

.(۵)

"تو و ملک و جاه سکندری من و رسم و راه قلندری

اگر آن خوش است تو در خوری وگر اين بد است مرا سزا"

طاهره در جنبش مازندران و مقاومت دهقانی بابيان قلعه طبرسی در نور (سالهای ۱۲۶۴-۱۲۶۵هجری قمری) در مقابل حکومت وقت شرکت فعال داشت. پس از سرکوب جنبش مسلحانه قلعه طبرسی اورا دستگير کردند و به تهران اعزامش نمودند و بقولی در خانه محمود خان کلانتر محبوسش کردند. گويند رابطه اش را با خارج از بالا خانه محل اسارتش قطع نمودند و حتا اجازه داشتن قلم و کاغذ را هم به او ندادند. غذا و خوراکی را از طريق نردبان به او می رساندند. ولی با اين وصف برای رساندن پيام به هوادارانش از نی جاروب و آب سبزی و کاغذ پاره عطاری استفاده می کرد. عاقبت پس از سو قصد و تير اندازی ناموفق به ناصر الدين شاه، طاهره بيگناه را بعنوان محرک واقعه با طرز فجيعی به دار کشيدند و يا بقولی اورا بوسيله پيش خدمت ترک و به دستور شاه و عزيزخان سردار خفه کردند. در هنگام قصد کشتنش از مير غضب در خواست نموده که اورا بدون حجاب بکشند، ولی آنها از ديدن چهره سحر انگيز طاهره وحشت داشته اند، لذا از روی همان چادر نماز طناب را بر گردن او انداخته و اورا خفه کردند. احسان طبری در برخی بررسيها درباره جهان بينی ها و جنبشهای اجتماعی در ايران، در باره طاهره می گويد. "بيشک از اعاظم تاريخ کشور ماست". از سخنان طاهره است که می گويد. "عشق بهر لحظه ندا ميکند، برهمه موجود صدا ميکند، هر که هوای ره ما ميکند، گر حذر از موج بلا ميکند، پا ننهد برلب دريای من".(۶)

آرزومندم روزی که زنان قهرمان ما در ايران جشن هشتم مارس را برگزار ميکنند، به دو نکته بسيار مهم توجه نمايند. يکی خاطره اين زنان قهرمان و پيش کسوت مبارزات بر حق برای کسب آزادی انسانها را زنده نگهدارند و دوم کار دايم و روشنگری در ميان زنان مغنعه بند را از ياد نبرند. مطالعه، فراگيری، افشاگری و مبارزه عليه کورکورانه پذيرفتن را در راس همه کارها قرار دهند.

 

به اميد پيروزی نهائی

دکتر گلمراد مرادی هايدلبرگ ۷ مارس ۲۰۰۳

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

 

 

منابع.

(۱) لطايف المعارف ثعالبی ص ۳۳۵ نقل شده از تاريخ اجتماعی راوندی ص ۵۶۵

(۲) نقل از نگاهی گذرا به تاريخ و فلسفه اهل حق ص ۳۸

(۳) اسلام در ايران، پتروشفسکی ص ۳۳۷

(۴) از تاريخ مذاهب ملل متمدن، تاليف نيکولای دبير سفارت فرانسه در ايران، نقل از دهخدا جلد ۳۴، ص ۱۰۹

(۵) نقل از تاريخ ا-تماعی ايران راوندی جلد ۳ ص ۷۲۲- ۷۲۱

(۶) احسان طبری همانجا ص ۳۸۹