۸ مارس و زنانی که هيچگاه قهرمان نبودند
۸ مارس روزی بود که زنان کارگر از نياز
بلافاصله شان شروع کردند و به خيابان ها آمدند. آنها از تبار گوشت و خون و پوست ما
بودند. زنان روسپی هم از تبار آنهايند از مايند. همان گونه با آرزوهای کوچکی که ما
امروز داريم: کسب برابر حقوقی زن و مرد! بايد
درد آنها را فهميد. و با خود همراه کرد و
به دفاع از حقوق شان پرداخت آنها قبل از هر چيز به آگاهی نياز دارند. به اينکه بهتر زندگی کردن حق آنهاست.
حق آنهاست که بدانند که به عنوان انسان ،. حقوق برابر با همه آحاد جامعه دارند.
عفت ماهباز
زنانی که ۸ مارس را به وجود آوردند، زنان کارگری
بودند که از نياز بلافاصله شان شروع کردند و به خيابان ها آمدند آنها از خون و
گوشت و پوست ما بودند. همان گونه با آرزوهای کوچکی که ما امروز داريم. کسب برابر
حقوقی زن و مرد!
زنانی که امروز می خواهيم به کنارشان برويم و ۸
مارس را به آنها تبريک بگوئيم ، روسپی نام دارند. زنانی که جسمشان را می فروشند و
روحشان را در ميانه برزخ بی فرهنگی جامعه برباد می دهند. بی روح و جسم به زندگی
مفلوک خويش ادامه می دهند. بدين خاطر گاه همه می پندارند که آنها بی خون و رگند.
پس توهين شان می کنند. آزارشان می دهند، خفه شان می کنند، سر و گوششان را می برند.
گاه گونی پر از دست و پايشان در گوشه ای از خيابان افکنده می شود. و يا جسم ورم
کرده شان در زباله دانی يافت می گردد. و فردا صبح در هيچ روزنامه ای از آنها نامی
برده نمی شود. گاه با چشمانی کبود، لبی پريده و يا صورتی اسيدخورده در زندان ظاهر
می شوند و يا در گودالی زنده به گور می گردند و چنانچه شانس آورند و محاکمه گردند
سنگسار می شوند. و در اين ميانه نه مادر برگورشان مويه می کندنه پدری تصميم می
گيردبه قصد حفظ آبرو و ناموسش او را بکشد! و نه فرزندی فغان دارد که مادر کو ... و
در اين ميانه اينگونه اتفاق می افتد که آنها نيز خود را فراموش می کنند. پس به
سراغ زندگان که ما باشيم!! می آيند آنگاه با انگشت مورد ريشخند ما واقع می شوند و
خانه هايشان عفاف ناميده می گردد!!
روسپيان با توجه به ويژگی های جامعه ی ما، از
مظلوم ترين و محروم ترين زنان کشور ما محسوب می گردند. اگر زن ايرانی از اندک
حقوقی برخوردار است ، روسپيان از هيچ حقوقی برخوردار نيستند.
فحشا و تن فروشی در تمامی جوامع و در تمامی دوران
ها وجود داشته است.
روسپيان
ايرانی، به خاطر لقمه ای نان تن خويش را می فروشند و حاکمان و قانون گذاران حتی
نامشان را از آنها دريغ می کنند.و به دست سانسور مي سپارند
و از عنوان های مجهولی همچون زنان خيابانی و يا زنان ويژه استفاده
می شود
. به کار بردن واژه ی روسپی ، جنده و خودفروش تا همين چند هفته ی پيش در روزنامه
ها ممنوع بود. اما پس از ۲۴ سال اين تابو شکسته شد: روزنامه ی همبستگی نوشت:
"پنجاه درصد زنان روسپی ايران مبتلا به ايدز هستند." بدين ترتيب نامشان
با........... ايدز مهلک آزاد شد. زنانی که در واقع مورد استفاده و سو استفاده
مردان جامعه واقع می گردند نه جامعه پذيرای آنان است نه آنها خود پذيرای خويش و
نام خويش اند. نه انجمن ، نه اتحاديه ای دارند که به دفاع از حقوقشان بپردازد.
فقر اقتصادی ، نابرابری های اجتماعی ، فقر فرهنگی
رسوم دست وپاگير ، رفتارهای قومی ، مهاجرت زاغه نشينی ، از هم پاشيدگی زندگی ،
اختلاف سنی زن و شوهر، فرار دختران جوان و ... ناثيرگذار پديده ی روسپيگری در
جامعه ی ايران هستند. در ايران اگر در گذشته تنها در شهرهای بزرگ پديده روسپيگری
ديده می شد، اکنون در اقصی نقاط کشور، حتی در شهرهای کوچک و روستاها هم اين پديده به
چشم می خورد که بسيار کم سن و سال هستند . اکثرا بين سنين ۳۰ ۱۳ سال می باشند .
زمانی که صحبت از قانونی کردن ومحل و اسکانی برای
آنها به ميان می آيد به اين اسکان ها عفاف نام می دهند.بايد پرسيد آيا سرفکندگی از
واژه ی اصلی به خاطر پوشش و دفاع از حقوق خود مردان نيست ؟
فمينيست ها از تن فروشی و خودفروشی دفاع نمی کنند،
اما از حقوق فاحشگان دفاع می کنند. زيراکه حقوق آنها حقوق بشر است و حقوق بشر،
حقوق زنان است. در جوامع پيشرفته ، آنجا که روسپيان حق و اختيار برای خويش و کار
خويش دارند، وهيچکس از گرسنگی تن به خودفروشی نميدهد .ممکن است کسانی يافت شوند که
روسپيگری را به عنوان يک شغل برگزينند . اما آنها در جامعه از همه حقی برخوردارند.
مطبوعات و اتحاديه های شغلی در زمان لازم ، به دفاع از حقوق آنها می پردازد.
اگر بپذيريم که روسپيان ايران به ميل خويش به تن
فروشی نپرداخته اند، بلکه بسياری از آنها به اجبار زندگی بخاطر لقمه ايی نان به
اين کار تن می دهند، پس حق شان است که ما مدافع آنها باشيم ، در غير اين صورت چه
کسی به دفاع از آنها خواهد پرداخت ؟!
در جامعه ای که روسپيان نه نامی دارند و نه مکانی
، هر خانه ای روسپی خانه می گرد و رعايت بهداشت وسلامتی محلی از اعراب ندارد. آنها
در معرض انواع خطرها قرار دارند قتل ، تجاوز، درندان چشم و گوش شکنجه و بيماری های
خطرناک مهلکی همچون ايدز شيره جانشان را می مکد و آنها را از پای می اندازد.
بی پناهی آنها تا آنجاست که زمانی که در سال ۱۳۸۰
در طی يکسال به طور زنجيره ای ۲۱ تن از آنها را به دلايل سياسی به يک شيوه و يک
روش ، يا دستمالی در گردن خفه شان کردند، (يعنی با همان شيوه ای که طاهره قره
العين را به قتل رساندند)، مطبوعات تا مدت ها در مورد آنها سکوت کرد و بعضی از
مطبوعات کشور به دفاع از قاتل و قاتلين پرداختند و روشنفکران هم سکوت نمودند تا
اين که ناگهان پس از يک سال قاتلی کشف شد با نام سعيد حنايی و بعد هم اعدام شد و
پايان ماجرا!!
در اين ميانه روشنفکرانی که پی گير قتل های زنجيره
ای نويسندگان و روشنفکران بودند، حتی يک بار هم به طور اتفاق اسمی از اين قربانيان
به ميان نياوردند. نام فاحشگان يا روسپيان تابو محسوب می گرديد!
از جمله نمايندگان زن مجلس ششم چندی پيش به توصييه
"نيروی انتظامی کشور" ظاهرا برای يافتن راه حل مشکل روسپيان کشور در يکی
از هتل های تهران با تعدادی از زنان روسپی جلسه داشتند! روسپيانی که در اين اجلاس
شرکت داشتند در سنين بين (۵۵ ۱۷) سال بودند. و مسئله ی عمده و اصلی خويش را فقر
اقتصادی يا در واقع مشکل مالی عنوان نمودند و در آنجا همچنين از امار بالای
روسپيان سخن به ميان آمد.
کاری در خور تحسين ، اما نمايندگان زن مجلس که اين
کار اگر نتيجه ايی به همراه داشت، می توانست جزو نادر کارهای خوب مجلس ايران بعد
از انقلاب به شمار رود، چنان از کارشان شرمنده بودند که زمانی که در بعضی از
روزنامه ها درج گرديد . "ملاقات زنان نماينده با زنان روسپی " بعضی از
آنها به اعتراض پرداختند و طرح مسئله را اشاعه فحشا دانستند!! و خبرنگاران زيادی
مورد اعتراض قرار گرفتند!!
ببينيد تا کجا آنها تنها هستند. ۲۵ سال کوشيده شد
که صورت مسئله پاک گردد، اولين سال انقلاب، خيابان جمشيد را با بولدوزر خراب کردند
و در آنجا پارکی بنا نهادند و زنان را بدون آن که مشکلات شان را حل کنند، آواره ی
زندان ها کوچه ها و خيابان های کشور نمودند. چندی نگذشت که گذرگاه ها، قبرستان ها،
گودال ها و سياه چادرهايی که زنان در آن مکان به تن فروشی می پرداختند، کشف گرديد
و نگرديد!! و اين که امروز آمار غير رسمی شمار روسپيان را بالای ۳۰۰ هزار نفر
اعلام می کند**
پديده ی روسپيگری در گذشته به زنان بی سواد و کم سواد
که از اقشار پائين جامعه بودند،
محدود.می گشت.اما متاسفانه امروز روسپيگری چهره ی عمومی تر يافته است در ميان اين
زنان افراد تحصيل کرده، از خانواده ی معمولی و متوسط وحتی گاه مرفه جامعه هم ديده
می شود.
حق روسپيان است که در چارچوب قوانين درست و بدون
تبعيض به زندگی وکار بپردازند. نياز مبرم آنها در وهله اول بيمه های درمانی و
اجتماعی است.
................... ۸ مارس روزی بود که زنان
کارگر از نياز بلافاصله شان شروع کردند و به خيابان ها آمدند. آنها از تبار گوشت و
خون و پوست ما بودند. زنان روسپی هم از تبار آنهايند از مايند. همان گونه با
آرزوهای کوچکی که ما امروز داريم: کسب برابر
حقوقی زن و مرد! بايد
درد آنها را فهميد. و با خود همراه کرد و به دفاع از حقوق شان
پرداخت آنها قبل از هر چيز به آگاهی نياز دارند.
به اينکه بهتر زندگی کردن حق آنهاست. حق آنهاست که بدانند که به عنوان انسان ،.
حقوق برابر با همه آحاد جامعه دارند. آنها خود مايند، ۸ مارس بر شما مبارک باد.
**مجله ی زنان ايران شماره
۹۴)
|