شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۱ - ۸ مارس ۲۰۰۳

مهرداد درويش پور

دگرديسی زن ايرانی درمهاجرت

پرسشگر: مهيندخت مصباح

 

مهرداد درويش پور، جامعه شناس و محقق ايرانی مقيم سوئد، به مناسبت روز جهانی زن به ايراد سخنرانی هايی درشهر پاريس و در دانشگاه لين شوپينگ سوئد خواهد پرداخت. به همين مناسبت گفتگوی تلفنی زير با ايشان انجام گرفته است.

 

صدای آلمان: آقای درويش پور، بررسی های شما بر روی جامعه مهاجران ايرانی بيانگر چه تمايزهايی ميان زنان و مردان در تاثير پذيری، رشد و تحول آنهاست؟

درويش پور: نخست اين که اساسا زنان نگاه مثبت تری به مهاجرت دارند. زمانی که در من مصاحبه هايی برای تحقيقاتم از آنها سوال ميکردم که در صورت تغييرشرايط در ايران آيا حاضرند به ايران برگردند يا نه، اغلب خانم ها پاسخ شان اين بود که برای سفر کردن بر ميگردند اما برای زندگی نه. چون مشکل شان صرفا وضعيت سياسی حاکم بر جامعه نيست بلکه ساخت پدرسالارانه آن است و فکر ميکنند در مهاجرت تجربه بهتری را از سرگذرانده اند. حال آن که در مورد آقايان پاسخ ها برعکس بود و تقريبا قريب به اتفاق مردان گفتند که در صورت تغيير شرايط به ايران بازخواهند گشت که اين نشانگر اين واقعيت است که تجربه زنان مهاجر ايرانی از مهاجرت به مراتب مثبت تر است. نکته دوم اين است که اساسا ميزان توسعه تحصيلات عالی در زنان مهاجر ايرانی به نسبت مردان بيشتربوده. اگر در ايران فاصله سطح تحصيلی ميان زنان و مردان شکاف بسيار گسترده ای داشت، بعد از مهاجرت اين شکاف کمترشده و تقريبا به ميزان مساوی رسيده يعنی مردان اينجا اندکی بيش از زنان تحصيلات عالی دارند و اين کاهش شکاف معنايش اين است که زنان مهاجر در واقع رشدی شتاب انگيز داشته اند در تحصيلات عالی و فاصله شان با مردان کمتر شده. عين همين مسئله را هم در رابطه با موضوع اشتغال می توان ديد که تعداد زنان در امر اشتغال بسيار افزايش پيدا کرده و اين در حاليست که بسياری از مردان که در ايران مشغول به کار بوده اند اينجا فاقد شغل هستند.

به اين ترتيب در اين زمينه هم فاصله بين قدرت زنان و مردان کاهش پيدا کرده است. حوزه ديگر اين تفاوت ها اصولا نوع نگاه به مسئله خانواده و زنان است. از آنجا که زنان در اين جامعه احساس ميکنند از منابع قدرت بهتری برخوردارند و اين جامعه حقوق بيشتری را برای آنان تامين ميکند ،به همين خاطر ديد مثبت تری به زندگی در جامعه جديد دارند و مثلا ميزان طلاق درميان مهاجران ايرانی چهار برابر سوئدی هاست و اين خود نشاندهنده اين است که زنان ايرانی تحت تاثير شرايط اين جامعه به فرديت خود توجه بيشتری ميکنند و در صورت عدم تامين خواسته هايشان جدا ميشوند در حاليکه مردان ايرانی برعکس رفتار ميکنند. بسياری از آنها واکنش منفی نسبت به اين جامعه داشته و دارند و برارزش های کهن و سنتی انگشت ميگذارند و به همين دليل زنان ايرانی را که از همسرانشان جدا ميشوند و جذب فرهنگ اين جامعه، به عنوان کسانی تلقی ميکنند که اصالت خود را فراموش کرده اند. به اين ترتيب وقتی به اين مجموعه در حوزه تحصيل، اشتغال، خانواده و ادغام در جامعه نگاه ميکنيم ميتوانيم بگوييم در حاليکه زنان به مراتب رشد بيشتری کرده اند و نگاه مثبت تری به جامعه مدرن غربی دارند، مردان نگاه نسبتا محافظه کارانه تری دارند و از اين درجه رشد هم برخوردار نيستند.

 

صدای آلمان: به نظرشما تناقض موجود ميان تلاش های حکومت اسلامی برای محدود کردن هر چه بيشتر زنان و لطمه زدن به حقوق آنها و از سوی ديگر رشد روزافزون آگاهی و گرايش به مدرنيسم در زنان ايرانی ناشی از چيست ؟

درويش پور: واقعيت اين است که حکومت اسلامی ۲۴ سال به عنوان ستيز با مدرنيسم و غرب دستاوری يکسره منفی برای زنان ما داشته و اساسا زنان ايرانی احساس ميکنند که بيش از هر گروه ديگری مورد تعرض حکومت اسلامی قرار گرفته و دستاوردهای پيشين شان را هم از کف داده اند. زنان ما به روشنی می بينند که حکومتی که شديدا ضد مدرنيسم است، شديدا ضد زن است. اين واقعيت تاثير ويژه ای بر اين گذاشته که زنان ايرانی در گذار به مدرنيته، تمايل و توجه ويژه تری از خود نشان دهند و به پيشقراولان مدرنيته تبديل شوند. گرچه خودشان نيز از سوی ديگر، در برزخ ميان سنت و مدرنيته به سر ميبرند.

 

صدای آلمان: مردان ايرانی در مهاجرت، عملا زير فشار " ستم مضاعف" خارجی بودن و از آقايی به معنای سنتی آن ساقط شدن قرار دارند. اين جنبه و پيامدهای مربوط به آن تا چه اندازه مورد توجه شما و تحقيقاتتان بوده است؟

درويش پور: اساسا هر دو نکته ای که گفتيد دو جنبه جدی معضل مردان در جامع مهاجر را تشکيل ميدهد، نخست اين که بين قدرت زنان و مردان تغيير ايجاد شده . در حاليکه مردان قدرت سابق را که در جامعه پدر سالار داشتند از دست داده اند، زنان به خاطر تامين بيشتر حقوقشان قويتر شده اند. نکته دوم اين که مسئله خارجی ستيزی که هم می تواند مشمول حال مردان و هم مشمول حال زنان باشد، بيشتر مردان را در برميگيرد و بهرحال مردان مهاجر بيشتر موضوع تهديد اکثريت قومی اين جامعه هستند. به اين ترتيب اعمال فشار و تبعيض نژادی و قومی در مورد مردان بيشتر است و خود اين امر باعث ميشود که خود را بيشتر تحت فشار احساس کنند. مردان هم قدرت سابق در خانواده را از دست داده اند، هم موقعيت اجتماعی پيشين را و هم در اين جامعه با تبعيض نژادی به شهروند درجه دو تبديل شده اند.

اين امر ميتواند اين تاثير را بر مردان مهاجر ايرانی بگذارد که به جای اين که سعی کنند خودشان را با ارزش های مدرن تطبيق بدهند، بيشتر تلاش کنند به عنوان مقابله با نژاد پرستی و مقابله با قدرت از دست داده سابق، بر هويت سنتی و پدر سالار خود تاکيد کرده و در صدد ابقا، و احيای آن برآيند. امری که باعث شکاف هر چه بيشتر ميان زنان و مردان ميشود به اينگونه است که زنان ايرانی بيش از پيش به پيشقراولان مدرنيته تبديل ميشوند و مردان در مقابل احساس اين را دارند که هرچه بيشتر از جامعه فاصله ميگيرند . هرچند موقعيت طبقاتی مردان نيز در اين زمينه تعيين کننده است. آنهايی که موقعيت طبقاتی بهتری داشته اند توانسته اند خود را تطبيق بدهند اما بسياری از مردان موقعيت عقب مانده تری را به دست آورده اند و سخت از اين بابت تحت فشار هستند.