نهم اسفند،
پايان دوم خرداد؟
ملت انتخابات را تحريم کرد
در شهرهای بزرگ ايران فقط ۱۰ در صد رای دهندگان در انتخابات شرکت
کردند
برگزيده شدگان انتخابات را می توان اکثريت ۵ درصدی ناميد
برگزيده اول شورای شهر تهران فقط ۴ در صد آرا را کسب کرد
علی کشتگر
ميهن
هوش
سرشاری لازم نبود برای آنکه پيش بينی شود که مردن چه نوع واکنشی در انتخابات
شوراها از خود نشان خواهند داد. از ماه ها پيش مشخص بود که اينبار تصميم مردم به
تحريم است. و آنهم چه تحريمی. در تهران بيش از ۹۰ درصد و در سراسر کشور بيش از ۷۰
در صد مردم در اخابات شوراها شرکت نکردهاند. همان جوانان، همان اقشار و لايه
های اجتماعی که در چند سال گذشته بارها با شور و اميد به پای صندوق های رای رفتند،
تا در محدوده تنگ رقابت انتخاباتی ميان دو جناح حاکم به بدترين ها نه بگويند و با
حمايت از اصلاح طلبان دريچه ای بسوی آزادی بگشايند، اينبار در اشتيق و آرزوی
آزادی در رفتار انتخاباتی خود اساسا تجديد نظر کردند و با تحريم انتخابات، خط مشی
"فرصت سوز" و اميد برباد ده اصلاح طلبان را به باد سرزنش و انتقاد
گرفتند. اما اين فقط شکست انتخاباتی اصلاح طلبان نيست. هرچند که طرفداران راه چين
( راه عربستان) ساده حانه می پندارند که در اين انتخابات با کسب ۵ درصد آرا به
پيروزی رسيده اند. اما اين تحريم، تحريم کليت نظام حاکم و آغاز فروپاشی آنست.نسل
جوان امروز ايران، که اکثريت عظيم جامعه ماست، نسل هوشيار و پويائی است که در همه
کنش ها و واکنش های خود نشان می دهد که می خواهد به هر قيمتی شده آزاد و بدون قيم
زندگی کند. براين خواست شريف خود از همه راه های ممکن مسالمت آميز پای می فشارد و
در تلاش دستبی به حقوق شايسته انسان جهان امروز مدعيان را با محک تجربه می سنجد.
و اينک در پايان يک دوره ۵ ساله، با دل شکستگی نقطه پايان بر دوم خرداد می گذارد
و می گويد که آقايان اصلاح طلب شما شايسته رای و حمايت من نبوديد و نيستيد. شما
مصالح "نظام مقدس" و "رهبر مع تان را برمصالح ملت و کشور ترجيح داديد. اهل به ميدان آوردن
مردم و يا به ميدان آمدن با مردم در برابر تجاوزهای عريان و خشن اقتدارگرايان به
همه حق و حقوق اين ملت نبوديد. شما رای ما را برای مجلس و رياست جمهوری گرفتيد،
اما اين هر دو نهاد را بدون هرگونه خطرپری و مقاومتی تسليم حکم حکومتی خودکامه
چاپلوس پرور و آزاده کشی کرديد که هيچ ارزشی برای رای و اراده آحاد ملت قايل نيست
و خود صراحتا می گويد که : اراده من "بر اختيارات و تصميم آحاد ملت مقدم و
حاکم است."مفهوم تحريم عظيم و بی سابقه انتخابات آنست که ما ملت ديگر نمی
خواهيم در دايره تنگ رقابت دو جناح که نهايتا همه چيز را به اراده مشتی خودکامه
غير انتخابی وامی گذارد انرژی و اميد خود را تلف کنيم.اصلاح طلبانی که ظرفيت شنيدن
اين پيام مردم و احترام به آن را داشته باشند قاعدتا بايد به نقد خط مشی گذشته
بپردازند. و به جای دست و پا کردن دلايل فرعی و حاشيه ای به اين پرسش محوری پاسخ
دهند که عملکرد و رفتار آنها در اين مدت ۵ ساله چه کژی ها و کاستی هائی داشه است
که مردم را تا به اين حد از آنان رويگردان کرده است. کارشکنی های جناح رقيب عليه
اصلاح طلبان يک امر طبيعی و عادی است. هيچ عقل سليمی اين را از اصلاح طلبان نمی
پذيرد که شکست خود را بر دوش ديگرانی که به حکم ديدگاه ها و منافع خود کارشکنی می
کنند واگذااز آغاز هم مسلم بود که اصلاح طلبان بايد در مسير سنگلاخی و پرپيج و
خمی که سر هر بزنگاه آن دشمنان اصلاحات کمين کرده اند شعارهای خود را عملی
نمايند. در آينده نيز هرنيروئی که بخواهد در مسير شعارها و انتظارات ملت گام گذارد
با مشکلات و موانع عظيمی که خودکامگانو مخالفان اصلاحات پديد می آورند مواجه
است.پس در اين راه عدم موفقيت را به دشواری و موانع راه نسبت دادن پذيرفتنی نيست.
و اصرار بر اينگونه دلايل خود نشانه اصلاح ناپذيری است.فقط آن اصلاح طلبانی از
اين پس می توانند اميدوار به جلب اعتماد مردم باشند که رای امروز مردم در انتخابات
شوراها را به عنوان رد خط مشی اصلاح طلبان و نيز رد دولت دينی بپذيرند، و بر اين
اساس استراتژی و خط مشی خود را شجاعانه دگرگون کنند. خط مشی گذشته اصلاح طان در
قبال مردم و جناح اقتدارگرا مصداق بارز اين ضرب المثل عاميانه بود که می گويد :
" نمی توان هم شريک دزد بود و هم رفيق قافله".تحريم انتخابات شوراها
شکست سنگين و قاطع اين خط مشی بود. مردم برای نشان دادن مخالفت خود با تسليم طلبی
اصلاح طلبان براستی چه راهی جز تحريم انتخابات در پيش داشتند؟ و آيا اگر در اين
انتخابات شرکت می کردند اصلاح طلبان شرکت مردم را به حساب تاييد روشهای خود ن گذاشتند؟
آری
مردم شرکت نکردند چرا که تجربه چند ساله گذشته، آنان را به اين نتيجه رسانده بود که
در نظام جمهوری اسلامی رای آنان هرچه باشد به حساب نمی آيد، که اصلاح طلبان شايستگی
پشتيبانی مردم را از دست داده اند، که خط مشی تفاهم با "رهبر معظم" و
حفظ "نظام مقدس" به هرقيمتی، کسی را به پای صندوق ها نمی آورد.نه فقط
انتخابات شوراها که انتخابات مجلس و رياست جمهوری نيز از اين پس با تحريم روبروست
و اين تحريم چيزی نيست جز ابراز بی اعتمادی و سلب مشروعيت نسبت به هر دو جناح
حاکم.نتيجه طبيعی اين تحريم شتاب گيری روند تجزيه اصلاح طلبان است. تجزيه ای محتوم
که اصلاح طلبان را به دو دسته اصلی تقسيم می کند. گروهی که بر همان راه و رفتار
پيشين پا می فشارند و سرنوشت خود را با سرنوشت اقتدارگرايان پيوند می زنند و دسته
ای که در اثر شوک انتخاتی، از خط مشی گذشته فاصله می گيرند و در کشمکش ميان قدرت
و ملت جانب ملت را می گيرند. آينده نشان خواهد داد که اين گروه چه وزنی خواهد
داشت.وزنه تحريم از اين پس قوی تر از وزنه شرکت عمل خواهد کرد. ملت به اين نتيجه
رسيده است که اگر قرار است رای مردم به اصلاح طلبان به عنوان رای ملت به نظام
معنا شود و اصلاح طلبان نيز به آرايشگر ويترين خودکامگی دينی در عرصه جهانی تبديل
شوند بدون آنکه قدمی محسوسر راستای شعارهای انتخاباتی خود بردارند چه بهتر که دست
رد ملت را به سينه خود هرچه سنگين تر احساس کنند.نهم اسفندماه ۱۳۸۱ پايان دوم
خرداد ۱۳۷۶ است.از اين پس در جمهوری اسلامی مردم در صورتی به پای صندوق ها می
روند که رفراندومی برای حذف و يا محدود کردن اختيارات مطلقه ولی فقيه فراهم شود.
آيا نظام جمهوری اسلامی ظرفيت برگزاری چنين رفراندومی را دارد؟ و آيا اصلاح طلبان
حالا که ديگر پايه مردمی پيشين را هم دارند می توانند برای جبران مافات هزينه چنين
رفراندومی را بپردازند؟ پاسخ من که ايکاش غلط می بود چنين است: چنين انتظاراتی از
اصلاح طلبان ساده لوحی محض است.
دوشنبه ۱۲ اسفند
ماه ۱۳۸۱