ابوالحسن بنی صدر:
پيام اين انتخابات اين است كه مردم اين رژيم را نمی
خواهند
و مردم
سالاری می خواهند
مصاحبه گلزار از مجامع اسلامی ايرانيان با آقای بنی
صدر
آقای
ابوالحسن بنی صدر، در گفتگويی نظرات خود را در مورد انتخابات روز جمعه گذشته مطرح كرده
و نتيجه اين انتخابات را مخالفت مردم با نظام اسلامی و حمايت از يك نظام مردم سالار
دانسته است، اين گفتگو در پی می آيد:
گلزار: سلام آقای بنی صدر روز شما به خير. روز جمعه ٩ اسفند "انتخابات"
شوراها بود و همچنان كه مطلعيد، در داخل و هم برخی از گروهها و افراد در خارج به
صفت فردی و جمعی و سازمانی مردم را دعوت به شركت در انتخابات نمودند. بر اساس
نتايج "انتخابات" تعداد بسيار كمی درآن شركت كرده بودند. تقاضا مينمايم
تحليل و وضعيت سنجی خود را از اين "انتخابات" بيان داريد.
آقای
بنی صدر: سلام به شنوندگان گرامی شما. عرض به شما كنم كه دعوت كنندگان به شركت و دعوت
كنندگان به تحريم، و ضعيتشان نابرابر بوده. آنهايی كه دعوت كردند به تحريم، آنها
در داخل سانسور بودند و بسيارتر از بسيار مردم از اين دعوت به تحريم مطلع نشدند.
حال آنكه آنها كه دعوت به شركت كردند، آنها وسائل ارتباط جمعی در اختيارشان بود و
صدايشان به تمام مردم رسيده و اگر نوشته بودند قلمشان به همه آنها كه خواندند
رسيده. با وجود بر اين، اين "انتخابات" كه در رژيم ولايت مطلقه فقيه
انجام گرفته، اين را نبايد از بياد برد كه چند بيان شفاف دارد.
بيان
اول اين "انتخابات" اين است كه مردم ايران، مردمسالاری را انتخاب كرده اند،
نه امروز بلكه از انقلاب بدينسو بطور قطع. به لحاظ اينكه درصدها درست همان درصدهای
آن دوران مرجع انقلاب است. مثلا در رفراندوم برای جمهوري، مخالف ها دو درصد رای
داشتند، در انتخابات رياست جمهوری اول نماينده آنهايی كه امروز جناح اقتدارگرا
خوانده ميشود، كمتر از ٤ درصد رای داشت. حالا هم نفر اول تهران در "انتخابات"
انجمن شهر ٤ درصد رای دارد از كسانی كه حق رای دارند. پس معلوم ميگردد كه از ٢
خرداد ٧٦ به اين سو آنهايی كه در انتخابات شركت كردند و آنهايی كه شركت نكردند، ما
راست ميگفتيم كه هر دو دسته به مردم سالاری رای می دادند. الا اينكه يك ابهامی در
ذهن آنهايی كه شركت ميكردند ايجاد شده بود و آن اين بود كه گويا در محدوده اين
رژيم ميتوان به هدف مردم سالاری رسيد. حالا شفاف شده.
اين
"انتخابات" می گويد كه آن ابهام رفع شده و مردم ايران به اين نتيجه رسيده
اند كه در رژيمی از نوع رژيم ولايت مطلقه فقيه كه با صراحت تمام آقای خامنه ای
ميگويد "اختيار و اراده او حاكم است بر اختيار و اراده آحاد مردم" مردمسالاری
نمی توان برقرار كرد. بنا بر اين با وجود اينكه چندين گروه در اين "انتخابات"
شركت كردند، يعنی تمام گروههايی كه در درون و حاشيه رژيم قرار گرفته اند، از جبهه
آقای خامنه اي، از گروه آقای رفسنجانی كارگزاران سازندگي، از حزب مشاركت بعلاوه
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، از حزب همبستگی و از نهضت آزادی و ملی ـ مذهبی ها
كه خود گفته اند نامزد ندارند ولی از يك نامزدهايی حمايت كرده اند، پس همه شركت
كرده اند. مجموع رايی كه به اين شركت كنندگان داده شده است زير ٧ درصد دارندگان حق
رای در تهران است.
حتی
نفر اول اين "انتخابات" يك سوم آرای ماخوذه را بيشتر ندارد. متوسط اكثريت
در اين "انتخابات" در تهران ٣ درصد است. يعنی نه تنها مردم ايران مردمسالاری
را انتخاب كرده اند و اين بار شفاف كرده اند اين انتخاب را، بلكه آن دو جريان كه
يكی جريان زورمدار و يكی جريان آزادی خواه مردمسالار، بطور واضح از يكديگر جدا و در مقابل هم قرار
گرفته اند. يكی ٩٦ درصد جامعه است يعنی جريان مردمسالار و يكی ٤ درصد جامعه يعنی
جريان زورمدار. آنهم در "انتخاباتی" كه اين رژيم خود انجام داده است و
نه در يك انتخابات براستی آزاد و با همه شرايط لازم در انتخابات آزاد.
پس
بيان دوم "انتخابات" شفافيت رويارويی اين دو جريان است. جريان مردمسالار
و جريان زورمدار.
بيان
سومی كه اين "انتخابات" با روشنی تمام داشته است و بازتابش هم در جهان بسيار
گوياست اين است كه مردم ايران متوجه شده اند كه آنچه ندارند رای دادن و رای ندادن
نيست. اين وسيله است. آنچه از آنها مضايقه می شود و مانع اجرای آن ميشوند، حق
ولايت و حاكميت شركت در رهبری و اداره جامعه است. آن كسانی كه مردم را دعوت كرده
اند به رای دادن و گفته اند كه اين تمرين مردمسالاری است، بدانند كه رهبري، ولايت
و حاكميت ذاتی انسان است. هر فرد انسانی دارای حق رهبری است. به اين حق عمل كردن،
يعنی تمرين مردمسالاری. رای دادن يك وسيله است چنانكه رای ندادن هم يك وسيله ای
است. حالا در اين تمرينی كه مردم ايران اينبار كرده اند، رای ندادن را روش كرده اند.
اين روش است. اصل قضيه اين است كه مردم ايران بدانند، اين ولايت مال آنهاست. متعلق
به فرد فرد آنهاست. مال نه شاه است و نه شيخ هيچكدام. تا وقتی اين حق استقرار پيدا
نكند و بعمل در نيايد، ما مردمسالاری پيدا نمی كنيم. جامعه ما با همه امكاناتی كه
دارد، در فقر و خشونت و فساد می ماند. اين هم بيان سوم. حالا اين بيان چنان واضح و
روشن بود كه اين رسانه های گروهی كه نمايندگانشان در ايران بودند ترديد به خود راه
ندادند و گزارش كردند كه اين عدم شركت و اين تحريم اين را بيان ميكند كه اصلاح
طلبان هزيمت يافتند و مردم ايران با صراحت تمام گفتند كه اين رژيم را نمی خواهند.
تحريم يك كار كارپذيرانه نبود. گريز از فعاليت نبود. آنها حرفهای نابجايی بود.
همينطور كه حالا دنيا متوجه می شود كه با يك صراحت تمام مردم ايران ميگويند كه اين
رژيم را نمی خواهند و نظام مردمسالاری را می خواهند.
عرض
به حضور شما بكنم كه بيان چهارم اين "انتخابات" اين است كه تمام اين گروههايی
كه شمردم، پس در اين رژيم بودند و دعوت هم به شركت كرده اند و هيچكدام هم نمی
توانند بگويند كه ما اگر بوديم، مردم آنجور رفتار می كردند و آنجور نمی كردند. اما
متاسفانه اينها نه مردم
و
عرصه گسترده انسان و توانايی های انسان را، كه محدوده تنگ و تاريك قدرت را انتخاب كرده
اند و در آن محدوده عمل كرده اند!
يكی
ديگر اينكه خوب اين ٩٦ درصد جامعه بيان كننده ای امروز در اين رژيم ندارد. پس اين گروهها
نمی توانند ادعا كنند كه بيان كننده مردم هستند. اين مردم يك درس خوب و روشن و
شفاف به همه مدعی ها دادند كه آقا بنام ما قيم نمی خواهيم! بنام ما، شما آقايان و
خانمها حق نداريد اظهار نظر كنيد. شما از طرف خودتان حرف بزنيد. اگر خواستيد اظهار
نظر بكنيد از حد خود حرف بزنيد. اين جامعه ای كه با اين روشنی و صراحت حرف خود را
زده است ميگويد كه پس بديل جانشين در بيرون اين رژيم است.
بيان
پنجم اين "انتخابات" بسيار روشن است و آن اينكه بديل در بيرون اين رژيم است.
آنچه مردم می خواهند ديگر در محدوده اين رژيم پيدا نمی شود. بايد بياييم در بيرون
اين رژيم. حالا دانشجويان، جوانان، زنان چه در "انتخابات" قبلی خبر
گزاری ها گزارش كردند كه آنها بسيار فعال بودند. حالا همانها گزارش ميكنند كه اينها
غايب بودند. پس حضور اين جوانان، حضور دانشجويان، حضور زنان ايران يك گويايی دارد
يك نوع صحبت كردن و سخن گفتن با وجدان جهانی است. امروز كه اينها شركت نكردند به
اين وجدان جهانی گفته اند كه ما مردم ايران و ما نسل جوان ايران مردمسالاری می خواهيم.
آزادی می خواهيم و آن را در محدوده اين رژيم نه می بينيم و نه می خواهيم. ديگر نمی
خواهيم كلاه سرمان برود. آنها روشن و واضح به جهان گفتند كه اين آقايان بيهوده
تصور كرده بودند كه ما نمی دانيم رای دادن چيست! خيال كرده بودند كه مردمی هستيم
كه رفتار گوسفند مآب را كه عبارت باشد از رفتن به پای صندوق رای در رژيمی كه به
صراحت يك روضه خوان مدعی است "اختيار و اراده او فوق اختيار و اراده آحاد مردم
است" در چنين رژيمی رفتن به پای صندوق رای و رای دادن به قيمهايی كه نماينده
اين آقا آنها را معين ميكند، اين اسمش تمرين مردمسالاری است؟! نه. ما آنوقت هم كه
رفتيم از اين نوع رفتن ها نكرديم . آنوقت هم رفتيم به اين آقا بگوييم كه تو كاره
ای نيستی ما تو را نمی خواهيم. حالا مثل اينكه حرف ما را نشنيد اين دفعه با تحريم
به او می گوييم تو را نمی خواهيم. اين سخن مردم ايران سخن وجدان جمعی مردم ايران
است كه رسيده تقريباً به اجماع. نزديك به اتفاق آرا برای اينكه ٩٦ درصد در تهران،
اينطور كه معلوم است با همين حدود و حتی بيشتر در اصفهان و شهرهای بزرگ ديگر گويای
اين است كه جامعه ايرانی يك وجدان جمعی شفاف پيدا كرده است. به مردمسالاري، به آزادی و اين وجدان است كه به وجدان جهانی
ميگويد كه تو اگر ميخواهی در ايران عمل بكنی از راه آزادی و مردمسالاری عمل كن.
همين
وجدان به همه آنهايی كه می خواهند در ايران امروز و فردا نقشی داشته باشند می آموزد
كه آن بديل در خور، آن بديلی است كه بيان اين ٩٦ درصد و بلكه بيشتر را بكند. حالا
يك عده از دانشجويان گفته اند كه از جمع اصلاح طلبان می آيند بيرون. دفتر تحكيم
وحدت گفته است.
قبلاً
هم ديگران آمدند بيرون. اين يك جريان عمومی است از درون رژيم. همانطور كه نامه
آقای سازگارا و... همين خط را طی ميكند. از درون رژيم يعنی از استبداد به
مردمسالاری و به بيرون از رژيم. پس در بيرون از رژيم بديلی بايد وجود داشته باشد
كه اينها بتوانند به بيرون رژيم بيايند. و دارد! و اين "انتخابات" نه
تنها ميگويد بديل دارد، بلكه قبل از انتخابات هم خود اين آقايان سنجش افكار كردند
كه ميگويد چنين بديلی وجود دارد. اينها گوياييهای انتخاباتی است كه در ٩ اسفند
انجام گرفت. از كودتای خرداد ٦٠ بدينسو، تا آن انتخابات ٧٦، "انتخابات" از همين نوع بوده اند يعنی مردم شركت
نمی كردند. منتهی آنجا هم دستی بود به اصطلاح خودشان ميبريدند و ميدوختند و هر
رقمی ميخواستند اعلام ميكردند و خود جامعه هم می دانست كه مخالف است با اينها و مشاركتش
را هم می دانست كه چقدر بوده. الا اينكه از ضربه ميكونوس به اين طرف وضعيت تحول
كلی كرد در سطح افكار عمومی و رفتار مردم ايران و در جوانان و زنان و بخصوص دانشجويان
در عرصه اجتماعی ايران وضعيت جديدی درست كرد و امروز آن حركت به اينجا رسيده است كه
٩٦ درصد جامعه در يك طرف ميگويد كه من مردمسالاری ميخواهم و كمتر از ٤ درصد جامعه
ميگويد كه من بزور می خواهم به اين ملت حكومت كنم. خوب معلوم است كه اين رژيم
روزهای آخر عمر خود را ميگذراند. و اگر عقلی برای آقايان هنوز زورمداری گذاشته
باشد، اين آخرين فرصتی است كه بايد از آن استفاده كنند و حق را به حق دار باز
گردانند. و تسليم اراده مردم ايران بشوند.